خداوند و سرانجام انسان
وقتى انسان از یک طرف، خدا را اینگونه بشناسد و از طرف دیگر، چنین تصور كند كه او نیز همانند دانه گندمى است كه استعداد و توانایى رشد و سیر به سوى كمال را دارد و پروردگارش در این مسیر هر چه لازم داشته باشد برایش فراهم مىكند و موانع ممكن را از سر راهش بر خواهد داشت، پس دل و درونش نسبت به پروردگارش مملوّ از امید مىشود و امیدوار است كه در این مسیر او را یارى و توفیق دهد تا از نعمتها و امكانات موجود استفادهی صحیح كند و به كمال مطلوب برسد.
مسألهى دیگر این كه، خداوند متعال هرگز كار و عملى نابجا و بیهوده انجام نمىدهد؛ زیرا او حكیم است و انجام كار بیهوده از حكیم بودنش به دور است، پس غیر ممكن است انسان را با هدف رسیدن به كمال بیافریند و در این مسیر همهى امكانات لازم را به او ببخشد و در اختیارش قرار دهد، اما بعداً او را مورد بازخواست قرار ندهد و دربارهى این همه رحمت از او چیزى نپرسد. بنابراین باید روزى باشد كه در آن روز، خداوند، انسان را مورد بازخواست قرار دهد و از او بپرسد كه از این همه امكانات و نعمتها چگونه استفاده كرده است؟ در آن روز به او بگوید: من نعمتها را بیهوده در اختیارت قرار ندادم تا هر طور كه دلت خواست از آنها استفاده كنى. نعمتها و امكانات را در اختیارت قرار دادم تا به گونهاى از آنها استفاده كنى كه به سوى كمال حركت كنى و به مرحلهاى برسى كه حق و باطل و خیر و شر را از هم جدا كرده و راه حق را پیش بگیرى و در آن مسیر حركت كنى. حال آیا این كار را كردى یا خیر؟ پس پروردگار انسان بر او نیز مسلط است و سرانجام و عاقبت او را نیز در دست دارد، به طورى كه گریز و فرار از دست خدا بعید است و انسان بدون شک به پیشگاه او باز خواهد گشت تا محاكمه و بازخواست شده و به تناسب پاسخى كه مىدهد، جزا یا سزا داده شود.
با توجه به آنچه گفته شد به این نتیجه مىرسیم كه خداوند متعال صاحب قدرت است و سرانجام و عاقبت انسان در اختیار اوست. او كنترل كنندهى انسان است و تمامى حركات و سكنات انسان زیر نظر او انجام مىگیرد و از او پوشیده نیست. سرنوشت انسان در دست اوست. اینجاست كه در سورهى «فاتحه» پس از «الرحمن الرحیم»، مىفرماید: «مَالِک یومِ الدِّین» یعنى خداوند صاحب روزى است كه در آن، به تناسب زندگى دنیوى انسان به او جزا و پاداش مىدهد. اگر انسان به درستى از نعمتها استفاده كرده باشد - براساس آنچه خود (خداوند) مقرر كرده است -، جزایش جزایى نیک خواهد بود و گرنه ...
وقتى انسان خداوند متعال را اینگونه شناخت ] كه روزى او را بازخواست خواهد كرد]، تمام وجودش مملوّ از ترس [نسبت به آیندهی خود [مىشود. او سعى مىكند در تمامى مراحل زندگى؛ در استفاده كردن از نعمتها و امكانات دقت كند و كارى نكند كه خداوند او را بر انجامش امر نكرده است.
انسان در زندگى و در استفاده از نعمتها باید به فكر روزى باشد كه نسبت به آن بازخواست خواهد شد. پس باید از همین امروز جوابى براى آن روز آماده كند. او باید از همین امروز خود را اینگونه آماده كند كه در جواب بگوید: خدایا! آنگونه از نعمتها و امكانات استفاده كردم كه خود فرمودى. از چشم، گوش، پا، دست، زبان و قلب و ظاهر و باطنم و از هر چه كه به من دادى، آنگونه استفاده كردم كه خود فرموده بودى. به وسیلهى چشمهایم، به مشاهدهى مخلوقات تو پرداختم تا تو را بهتر بشناسم. از گوشهایم، براى شنیدن سخنان خیر استفاده كردم. به وسیلهى آنها، برنامهى هدایت تو را شنیدم تا راه خیر و شر را از هم تمییز دهم. به وسیلهى زبانم، از هر آنچه نمىدانستم پرسیدم، و هر چه از خیر و خوبى بود و دانستم، به دیگران یاد دادم. سعى كردم، ایمان به تو را در دلم جاى دهم و غیر تو را از آن بیرون كنم. از دستها و پاهایم و هر عضوى از اعضاى بدنم، آنگونه استفاده كردم كه تو فرمودى. از نعمتها و امكاناتى كه در اختیارم قرار دادى در جهت رضایت تو استفاده كردم؛ مثلاً: وقتى به جایى مىرفتم و سوار ماشین مىشدم، براى انجام وظیفهاى بود [كه تو نسبت به آن راضى بودى]. وقتى لباسى مىپوشیدم یا غذایى مىخوردم و یا از دارویى استفاده مىكردم، تنها و تنها براى سلامتىام بود تا بتوانم در مسیر بندگى تو بهتر قدم بردارم و به بهترین شكل اداى مسئولیت كنم.