بندگى خدا

فهرست کتاب

تفسير آياتى از سوره‏ى حاقّه

تفسير آياتى از سوره‏ى حاقّه

در مورد قیامت و حوادث آن، علاوه بر آن‏چه در سوره‏ى «ق» بیان شد، مطالب دیگرى نیز وجود دارد كه در سوره‏هاى دیگر به آن اشاره شده است.

برخى از حوادث روز قیامت، وقتى روى مى‏دهند كه مردم به دادگاه خدا احضار مى‏شوند. برخى دیگر در بهشت و جهنم اتفاق مى‏افتند.

در سوره‏ى «حاقّه» [آیات ۱-۱۷]، پس از اشاره به نواختن شیپور و زیر و رو شدن و نابودى كوه‌ها و به لرزه در آمدن زمین و صاف و هموار شدن آن، و نیز اشاره به شكاف برداشتن آسمان و قطعه قطعه شدن و نابودى آن به گونه‏اى كه فرشتگان دیگر جایى براى ماندن در آن‏جا ندارند و مجبورند در گوشه و كنار آسمان مستقر شوند؛ به مسأله‏ى دادگاه خدا اشاره مى‏كند و این كه در آن روز یک رژه انجام مى‏گیرد و خداوند متعال به انسان‏ها مى‏نگرد و خوب و بد در آن‏جا براى خداوند متعال واضح و آشكار است. در آن روز هیچ چیز از خداوند پوشیده و پنهان نیست.

در پادگان‏ها/ فرقه‌هاى نظامىِ دنیا چنین مرسوم است كه فرمانده‌ی پادگان/ قوماندان فرقه در «جایگاه» خود مستقر مى‏شود و سربازان دسته‏دسته از جلو او عبور مى‏كنند و او به آن‏ها مى‏نگرد و پس از بازدید، آنانى كه به خوبى در برابرش عبور كرده‏اند تشویق و بقیه را توبیخ مى‏كند. در روز قیامت نیز مسئله [تقریباً] چنین است.

در آن روز جایگاه بلندى براى خداوند متعال وجود دارد كه عرش فرمانروایى اوست. در آن روز جلال و عظمت و بزرگى خداوند متعال به حدّى جلوه مى‏كند كه آن تخت و عرش، دیگر تحمل آن همه عظمت را ندارد؛ بنابراین به جاى چهار حامل، هشت حمل‏كننده، تخت و عرش پروردگار را بر سر خود نگه مى‏دارند. براى روشن شدن مطلب و تنها به این منظور، به تخت‏ها و صندلى‏هاى دنیایى اشاره می‌كنیم. در دنیا یک تخت عادى داراى چهار پایه است و این چهار پایه براى حاكم دنیایى كه روى آن نشسته است كافى است؛ اما اگر حاكم بسیار سنگین باشد، در این صورت چهار پایه كافى نیست و باید تخت داراى پایه‏هاى بیشترى باشد تا او را تحمل كند. در مورد حاملان عرش خدا و كیفیت آن باید گفت: تنها خداوند حقیقت مطلب را مى‏داند. ما تنها این را مى‏دانیم كه در آن روز خداوند متعال به گونه‏اى دیگر ظاهر مى‏شود و عظمت و قدرت او- جلّ جلاله - به گونه‏اى دیگر است.

بدیهى است كه مقصود ما از مثال زدن تخت‏هاى دنیایى، این نیست كه خداوند متعال مانند حاكمان و فرمانروایان بشرى یا مثل هر مخلوق دیگرى داراى جسم و بدنى است و سنگینى او همانند سنگینى چیزهاى مادى است. منظور ما از آن‏چه بیان شد این بود كه عظمت و جلال خداوند در آن روز چنان بر ما ظاهر مى‏شود و جلوه مى‏كند كه گویى چیز بزرگى بر روى تختى قرار داده شده و به حدى سنگین است كه دیگر تخت‏هاى معمولى تحمل آن را ندارند و باید از تخت‏هاى دیگر با پایه‏هاى بیشترى استفاده شود [۱۶]:﴿وَيَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّكَ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِيَةٞ[الحاقة: ۱۷]. «و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فرازشان حمل می‌کنند».

﴿يَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنكُمۡ خَافِيَةٞ ١٨[الحاقة: ۱۸]. «در آن ‌روز شما را (برای حساب‌رسی) پیش می‌آورند و هیچ چیزی از اعمال و گفتار شما، پنهان نمی‌ماند». در روز قیامت همه به پیشگاه خداوند متعال عرضه مى‏شوید و در برابر قدرت و عظمت او رژه مى‏روید. در آن روز هیچ چیز از خداوند متعال پنهان نمى‏ماند. این عرضه شدن و رژه رفتن بر خلاف رژه‏هاى دنیایى است كه در برابر فرماندهان بشرى انجام مى‏گیرد و در آن فقط ظواهر امور به چشم مى‏خورد و فرمانده فقط از روى ظاهر قضاوت مى‏كند. در روز قیامت صاحب و مالک همه چیز و صاحب تخت فرمانروایى، تمام نهانى‏ها را مى‏بیند و هیچ چیز از او مخفى و نهان نمى‏ماند.

پس از پایان آن رژه، براساس نگاه و نظرى كه خداوند متعال به بندگان داشته است، مردم را به دو دسته تقسیم مى‏كند:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَيَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ كِتَٰبِيَهۡ ١٩ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَهۡ ٢٠[الحاقة: ۱۹- ۲۰]. «پس هر کس نامه‌ی اعمالش را به دست راست خویش دریافت کند، می‌گوید: نامه‌ی اعمالم را بگیرید و بخوانید. من یقین داشتم که حساب اعمالم را می‌بینم» كسى كه نامه‏ى اعمال یا پرونده‏اش به دست راستش داده شود، با شادى تمام و با صداى بلند فریاد مى‏زند و به همراهان و اطرافیانش مى‏نگرد و مى‏گوید: نامه‏ى عملم را بگیرید و بخوانید! در آن چیزى نیست كه نخواهد دیگران آن را ببینند. چنین فردى یا از مسلمانان دسته اول (سابقین) است كه مرتكب گناه كبیره یا انجام فاحشه‏اى نشده است یا از مسلمانان دسته دوم (اصحاب یمین) است كه اگر گاه گاهى مرتكب گناه هم شده است، بلافاصله توبه كرده و به سوى پروردگارش برگشته است؛ زیرا او داراى چنان ایمان محكم و استوارى بوده كه او را از گناه محفوظ داشته است.

بنابراین چنین فردى در آن روز، پس از دریافت نامه‏ى اعمالش با خوشحالى تمام و در كمال افتخار و بدون كوچك‏ترین ترس از این كه چیز ناخوشایندى در پرونده‏ى اعمالش باشد كه با دیدنش باعث آبروریزى او شود، صدایش را بلند مى‏كند و به همراهان و دوستانش مى‏گوید: بیایید پرونده‏ى اعمالم را بگیرید و بخوانید. من در دنیا به چنین احوال و اوضاعى معتقد بودم و مى‏دانستم كه روزى خواهد آمد و به حساب و كتابم رسیدگى خواهد شد و براساس اعمال و كردارم جزا و پاداش داده خواهم شد. پس خود را براى چنین روزى آماده كردم و امروز هیچ غم و غصه‏اى ندارم.

﴿فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ ٢١ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٖ ٢٢ قُطُوفُهَا دَانِيَةٞ ٢٣[الحاقة: ۲۱- ۲۳]. «پس آن شخص در زندگی پسندیده‌ای خواهد بود. در بهشتی برین. که میوه‌هایش، در دسترس است» چنین فردى در زندگى و حیاتى به سر مى‏برد كه به حدى از آن راضى است كه حتى آن زندگى نیز از خودش راضى است؛ چرا كه صاحبش از او راضى است. او در یک باغ پر شاخ و برگ و در مكانى مرتفع به سر مى‏برد؛ به‏طورى كه میوه‏هایش رسیده و قابل دسترسى مى‏باشند؛ به گونه‏اى كه براى چیدن آن‏ها هیچ گونه مشكلى نخواهد داشت و به راحتى آن‏ها را مى‏چیند.

﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِيٓ‍َٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِي ٱلۡأَيَّامِ ٱلۡخَالِيَةِ ٢٤[الحاقة: ۲۴]. «به پاداش اعمالی که در ایام گذشته (در دنیا) پیش فرستاده‌اید، گوارا بخورید و بیاشامید» به آنان گفته مى‏شود: بخورید و بنوشید! گواراى وجودتان باد. این نعمت‏ها در برابر اعمال و كردار خوبى است كه قبلاً و در دنیا انجام داده‏اید.

﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُوتَ كِتَٰبِيَهۡ ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِيَهۡ ٢٦ يَٰلَيۡتَهَا كَانَتِ ٱلۡقَاضِيَةَ ٢٧ مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّي مَالِيَهۡۜ ٢٨ هَلَكَ عَنِّي سُلۡطَٰنِيَهۡ ٢٩[الحاقة: ۲۵- ۲۹]. «و اما کسی که نامه‌ی اعمالش را به دست چپ خویش دریافت کند، می‌گوید: ای کاش نامه‌ی اعمالم به من داده نمی‌شد. و نمی‌دانستم حسابم چیست؟ ای کاش مرگم در دنیا، پایانِ کارم بود. مال و ثروتم، به من سودی نبخشید. جاه و قدرتم از دستم رفت». و اما آن كه پرونده‏اش به دست چپش داده مى‏شود مى‏گوید: واى بر من. اى كاش پرونده و نامه‏ى اعمالم به من داده نمى‏شد. با صداى پُر از اندوه و پشیمانى و صدایى كه نشان از خستگى او دارد آه مى‏كشد و مى‏گوید: آه، اى كاش اصلاً نمى‏دانستم كه حسابم چگونه است و چگونه محاكمه مى‏شوم و كردارم چگونه بررسى مى‏شود و اصلاً مرا از اعمالى كه انجام داده‏ام آگاه نمى‏كردند. اى كاش همان مرگى كه مرا از دنیا جدا كرد پایان‌بخش عمرم مى‏بود و همان روز نابود مى‏شدم و دیگر زنده نمى‏شدم و این روز و این لحظه را نمى‏دیدم. [راستى] ثروت و مالم هیچ سودى به حال من نداشت و مرا از كمترین عذاب و دردسر این روز نجات نداد. [راستى [قدرتم چه شد؟ از دستم برفت و نابود شد و هیچ كدام به فریادم نرسیدند.

پس از این داد و فریاد و آه و ناله كردن، از سوى خداوند متعال ندا و فرمانى پُر از هیبت و خشم و غضب و عصبانیت مى‏رسد كه:

﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ ٣١ ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ ٣٢[الحاقة: ۳۰- ۳۲]. «(فرمان می‌رسد:) او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید. سپس او را به دوزخ بیفکنید. آن‌گاه او را در زنجیری که طولش هفتاد گز است، به بند بکشید» او را بگیرید و در گردنش بند و زنجیر بیندازید و دست‏هایش را به گردنش ببندید و سپس او را در آتش سوزان بیندازید و بسوزانید. او را در زنجیرى كه هفتاد ذراع است قرار دهید تا هنگام شكنجه و عذاب تكان نخورد.

راستى این عذاب براى چیست؟ مگر چنین فردى چه‏كار كرده است؟:

﴿إِنَّهُۥ كَانَ لَا يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِيمِ ٣٣[الحاقة: ۳۳]. «او به خداى بزرگ و با عظمت ایمان نداشت». او به چنین مطلبى كه خداوند متعال تنها فرمانروا و تنها فریادرس اوست و باید در زندگى تنها مطیع فرمان او بود، و تنها به او امیدوار بود، و تنها او را پشت و پناه خود قرار داد، معتقد نبود. چنین فردى در دنیا این را فراموش كرده بود كه فقط خداوند است كه امكانات و نعمت‏ها را در اختیار انسان قرار مى‏دهد، و فقط اوست كه موانع را از سر راه انسان برمى دارد تا با استفاده از نعمت‏ها در مسیر كمال گام بردارد. او در دنیا این را نیز فراموش كرده بود كه روزى خواهد آمد و او به خاطر این همه نعمت محاكمه و دادگاهى خواهد شد. او به جاى اطاعت از خدا و این كه در مسیر بندگى او قرار گیرد، مطیع اوامر دیگران بود و به جاى این كه تنها خداوند را پشتیبان و فریادرس خود بداند غیر او را به عنوان فریادرس خود برگزیده بود، این یک گناه [كه به ارتباط او با خدا برمى‏گردد؛ یعنى در برقرارى ارتباط صحیح با خداوند متعال و صاحب و مالک خود در دنیا دچار مشكل اساسى بود و امروز نتیجه‏ى آن را مى‏بیند]. اما گناه و مشكل دیگرى كه او در دنیا داشت [و به ارتباط ناصحیح او با مردم بر مى‏گردد و امروز نتیجه‏ى آن را مى‏بیند]، عبارت است از:

﴿وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡكِينِ ٣٤[الحاقة: ۳۴]. «و (مردم را) به اطعام بینوایان تشویق نمی‌کرد». او نه تنها خود به فقرا و نیازمندان توجه نمى‏كرد و به آن‏ها غذایى نمى‏داد؛ بلكه دیگران را نیز بر این كار تشویق نمى‏كرد و حتّى دوست نداشت كه مردم چنین عملى را انجام دهند.

برنامه‏ى زندگى او این‏گونه بود؛ عدم ارتباط صحیح با خدا و مخلوقات خدا. بنابراین امروز كه روز جزا و سزاى اعمال است چنین فردى باید سزاى رفتار و كردار خود را بچشد.

عذاب او در برابر عدم ایمان به خداوند متعال [یعنى عدم ارتباط صحیح با مالک و صاحب و پروردگار خود] این است كه:

﴿فَلَيۡسَ لَهُ ٱلۡيَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِيمٞ ٣٥[الحاقة: ۳۵]. «پس امروز اینجا یار و خویشاوندی ندارد» امروز در این‏جا دوست و مدافعى كه دلسوز او باشد و بخواهد از او دفاع كند وجود ندارد ]؛ زیرا آنانى را كه در دنیا پناهگاه و جاى امید خود مى‏دانست در این‏جا نمى‏توانند كارى كنند و قدرتى ندارند].

اما عذابش در برابر [عدم ارتباط صحیح با مخلوقات خدا و] بى‏توجهى به فقرا و نیازمندان و عدم تشویق دیگران به چنین كارى، این است كه:

﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِينٖ ٣٦ لَّا يَأۡكُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطِ‍ُٔونَ ٣[الحاقة: ۳۶- ۳۷]. «و از هیچ غذایی برخوردار نیست مگر از چرک و زردابه(ی دوزخیان). که تنها گنهکاران از آن می‌خورند».

[۱۶] ذكر چنین تشبیه و مثالى تنها به خاطر فهم مطلب است نه چیز دیگر.