اساسىترين موانع رشد و صعود به سوى كمال
قبلاً به این مطلب اشاره كردیم كه در مسیر رشد و حركت به سوى كمال، علاوه بر فراهم شدن امكانات، برداشتن آفتها و موانع نیز لازم است؛ آفتهایى كه حركت را به تأخیر مىاندازند یا آن را دچار مشكل مىكنند. [در اینجا به مهمترین و اساسىترین این آفتها اشاره مىكنیم:]
۱. جهل: یكى از این آفتها، «جهل» است. همانطور كه گرماى بسیار شدید یا سرماى شدید باعث خشک شدن و از بین رفتن گندم مىشود، «جهل» نیز یكى از آن آفتهایى است كه حركت انسان در مسیر كمال را دچار مشكل مىكند. جهل این است كه انسان از چگونگى مشاهدهى مخلوقات خدا عاجز باشد و در نگریستن به آسمانها و زمین و... تنها به ظاهر آنها اكتفا كند و در آفرینش آنها دقت نكند. درست عكس كسى كه به یک دستگاه ضبطِ صوت مىنگرد و با نگاه كردن به آن، به وجود سازندهاى دانا و توانا پى مىبرد.
بسیارى از مردم به آسمانها و زمین [و سایر مخلوقات خدا؛ از جمله خود [مىنگرند؛ اما متوجه سازنده و خالق آنها نمىشوند. اگر هم مخلوقات را بشناسند، هرگز شناختشان سبب شناخت خالق نمىشود.
«جهل» آن است كه انسان از برنامهى هدایتى كه از جانب خداوند متعال به سویش فرستاده شده، غافل باشد و از آن اعراض كند و در غفلت باقى بماند. جهل این است كه انسان نداند خداوند متعال چه مطالبى را بیان كرده و نداند كه حق چیست و باطل كدام است، خیر و خوبى چیست و شر و بدى كدامند. این آفت (جهل) نخستین آفتى است كه ممكن است، انسان دچار آن شود. در صورت گرفتار شدن به این آفت اگر انسان آن را از سر راهش برندارد و خود را از دستش نرهاند، مطمئناً او را نابود خواهد كرد و از بین خواهد برد. اگر انسان از هزاران هزار نعمت برخوردار باشد، اما در همان حال دچار آفت جهل باشد و خداى خود را نشناسد و راه درست زندگى را نداند و از این غافل باشد كه چگونه بندگى خدا را به انجام برساند و بندهى او باشد، نابود و هلاک شده است، [اگر چه در ظاهر زنده است و نفس مىكشد]. حتى در چنین حالتى از حیوانات نیز پستتر است؛ زیرا هر مخلوقى غیر از انسان، در حد توانش، اداى وظیفه مىكند. انسان جاهل وقتى از چگونگى مشاهدهى صحیح مخلوقات خدا عاجز باشد و برنامهى درست زندگى كردن را نداند و از این غافل باشد كه چگونه آن را از خداوند بگیرد، چنان سقوط خواهد كرد كه از هر مخلوق دیگرى و از هر حیوانى پستتر مىشود.
۲. هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى (خواهشهاى نفسانى(: یكى دیگر از آفتهایى كه در مسیر حركت انسان به سوى كمال وجود دارد، آفت «هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى» است. این آفت به گونهاى است كه انسان مطیع و پیرو هواهاى نفسانى مىشود و برنامه و شریعت خداوند متعال را رها مىكند.
«هوا و هوس یا خواهشهاى نفسانى» آن است كه انسان برخى از چیزها را دوست داشته باشد و به طرف آنها میل كند و از برخى از چیزها بیزار باشد و از آنها فاصله بگیرد. این هم ناشى از جهلى است كه [نسبت به مسایل] دارد. انسان وقتى از برنامهى خدا غافل شد، و از آن فاصله گرفت، و از بكارگیرى آن در زندگى خوددارى كرد، به میل خود، آنچه را خیر بداند به سویش مىرود و از آنچه شر بداند، دورى مىكند، در این صورت گفته مىشود انسان تابع هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى خود شده است.
براى روشن شدن مطلب، آن را كمى توضیح مىدهیم.
در برنامهى خدا چنین آمده كه: هر كس خواهان خوشبختى و سعادت دنیا و آخرت است، باید مطیع و فرمانبردار برنامهى خدا باشد. حال اگر این اطاعت و فرمانبردارى باعث از دست دادن مال و ثروت و مقام و... شد یا در مسیر آن انسان دچار اذیت و آزار و سختى و مشكلات شد، باید از اطاعت خدا دست نكشد [تا به خوشبختى و سعادت دنیا و آخرت دست یابد]. یعنى انسان براى رسیدن به خوشبختى دنیا و آخرت باید از هر آنچه مانع دستیابى او به آن مىشود دورى كند و در این راه هر نوع سختى و مشكلى را تحمل نماید.
اگر انسان به مرحلهاى رسید كه رضایت خدا را بر همه چیز ترجیح داد، و در این مسیر از هر آنچه باعث دورى او از خدا مىشود بیزارى جست و از آن فاصله گرفت و حاضر شد در این راه مشكلاتى را تحمل كند، چنین فردى مىتواند بندگى خدا را بجاى آورد و پیرو برنامه و شریعت خداوند متعال باشد، در غیر این صورت اگر خوشى و استراحت و آسایش زندگى را دوست داشت، و از سعى و تلاش در جهت جلب رضایت خدا خوددارى كرد و حاضر نشد در این راه (جلب رضایت خدا) دست از مقام و موقعیت و ثروت و مالى كه دارد، بردارد، در این صورت گفته مىشود چنین فردى پیرو هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى خود است و نمىتواند بندگى خدا را به جاى آورد و بندهى او باشد. در این صورت چنین فردى به آفتى دچار شده كه او را نابود خواهد كرد مگر این كه - به یارى و كمک خدا- به خود بیاید و قبل از نفوذ چنین آفتى در تمام وجودش و در تمامى جوانب زندگىاش، خود را از آن نجات دهد.
آنچه بیان شد دو آفت بزرگى بودند كه سایر آفتها از آنها سرچشمه مىگیرند.
هر آفتى كه در زندگى متوجه انسان مىشود یا ناشى از جهل و نادانى است یا ناشى از پیروى هواى نفس.
خلاصهى مطلب این كه: انسان بالقوه استعداد و آمادگى تمییز حق از باطل و درست از نادرست و انتخاب یكى و رها كردن دیگرى را دارد. اگر زمینه برایش فراهم شود و برنامهى خدا به او برسد و براساس آن به مشاهدهى جهان بپردازد و بالفعل راه خیر و شر را از هم تمییز دهد و بشناسد و راه حق و خیر را برگزیند و از شر و باطل فاصله بگیرد، و جهل و نادانى خود را بوسیلهى آن درمان كند، و بجاى پیروى و دنبال كردن هوس و آرزو، پیرو و مطیع شریعت خداوند باشد، [در این صورت و تنها در این صورت، رشد مىكند و به كمال مطلوب مىرسد و [زندگىاش درست همانند آن دانه گندمى خواهد بود كه در خاک مناسب و حاصلخیز قرار داده شده، و از هواى مناسب و آب كافى برخوردار است، و نور و دماى مناسب به آن مىرسد، و از آفتهایى چون سرما و گرماى نامناسب و حشرات و... مصون است، و در نتیجه رشد مناسب مىكند و به كمال مطلوب خود مىرسد.
بله، این همان انسانى است كه خدا مىخواهد.
همچنان كه قبلاً گفتیم، تمامى مخلوقات و موجوداتى كه آفریده شدهاند از آسمانها و زمین گرفته تا موجودات دیگر و از نعمتهاى ظاهرى و ملموس گرفته تا نعمتهاى غیر ظاهرى و غیر ملموسى چون برنامهى هدایت الهى و توفیقات خداوند متعال و موجودات غیر ظاهرى چون فرشتگان كه یار و یاور و محافظ انسان مؤمن هستند، تمامى اینها همچون خاک، آب، نور، دما و مواد غذایى هستند كه همگى دست در دست هم داده تا آن دانه گندم بروید و رشد كند. این نعمتها نیز همگى در اختیار انسان قرار داده شده تا انسان رشد كند و در مسیر كمال قرار گیرد و به كمال مطلوب برسد.