مشكل كجاست؟
﴿بَلۡ هُمۡ فِي لَبۡسٖ مِّنۡ خَلۡقٖ جَدِيدٖ﴾[ق: ۱۵]. «بلکه آنان باز هم نسبت به آفرینش نو (و دوباره) در شک و تردیدند». عامل اصلى و مسئلهاى كه در این خصوص آنها را دچار مشكل كرده است، پذیرش و باور به آفرینش دوبارهى انسان و زنده شدن دوبارهى اوست. آنها به خوبى مىدانند كه آفرینش و زنده شدن دوبارهى انسان همچون آفرینش نخست اوست، نیز مىدانند كه خداوند مىتواند آنها را دوباره بیافریند؛ اما وجود چنین امرى و پذیرش وقوع آن برایشان سخت است؛ زیرا چنین چیزى را تا كنون ندیدهاند پس نمىتوانند آن را بپذیرند و در نتیجه آن را محال مىدانند.
عدم ایمان به این مسئله نه به این خاطر است كه خداوند نمىتواند آن را انجام دهد؛ بلكه به خاطر این است كه چیز جدید و تازهاى است و آنان به چیزهاى تازه عادت ندارند. این حالت و وضعیت انسانى است كه فقط به چیزهاى اطراف خود عادت كرده و به آن خو گرفته است و چنین تصور مىكند كه غیر از این مسایل چیز دیگرى وجود ندارد. به همین خاطر است كه موضعگیرى اولیهى او در برخورد با هر چیز تازهاى، «انكار و تكذیب» آن است. اینجاست كه چنین حقیقتى را تكذیب و انكار مىكنند.
كسى كه حركت چیز بزرگى در آسمان را ندیده باشد، ابتدا در مقابل شنیدن چنین خبرى، بدون درنگ در امكان یا عدم امكان آن و بررسى و وارسى مطلب، فوراً آن را انكار مىكند؛ زیرا چیز تازهاى است و جزو چیزهایى نیست كه او به آنها عادت دارد. اما پس از دیدن یک هواپیما/ طیاره در آسمان، وجود چنین امرى را ممكن مىداند. سایر پدیدهها نیز اینگونه هستند.
از مجموع آنچه بیان شد به وضوح روشن شد كه خداوند متعال به آسانى مىتواند انسان را دوباره زنده كند و به دادگاه احضار نماید، و او را مورد بازخواست قرار دهد و سرانجام به تناسب آنچه در دنیا انجام داده است او را به جزا یا سزاى شایستهى خود برساند.
حال به این مطلب اشاره كنیم كه وضعیت انسان در این زندگى چگونه است؟ انسان چگونه آزمایش و امتحان مىشود و در برابر خداوند چه مسئولیتى دارد؟
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ١٦﴾[ق: ۱۶]. «همانا ما انسان را آفریدیم و [به خوبى] مىدانیم كه نفسش چه چیزى به او وسوسه مىكند و ما از رگ گردنش به او نزدیكتریم»؛ یعنى ما از تمامى احوال و اوضاع و حركات و سكنات انسان با خبریم و هیچ چیز او از ما پوشیده نیست. ما از هر نزدیكى به انسان نزدیكتریم. وضعیت انسان در برابر خداوند متعال اینگونه است و اینگونه امتحان و آزمایش مىشود:
﴿إِذۡ يَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيدٞ ١٧﴾[ق: ۱۷]. «هنگامى كه دو نفر دریافتكننده یكى در سمت راست و دیگرى در سمت چپ انسان، نشستهاند» و هر چه از انسان صادر مىشود و هر چه انجام مىدهد، ثبت و ضبط مىكنند و مىنویسند [در آن هنگام ما از همه چیز و همه كس به او نزدیکتریم].
خداوند متعال علاوه بر این كه خود بر تمام اعمال و گفتار انسان آگاه است، به منظور تكمیل پروندهى انسان و جلوگیرى از هر گونه اعتراضى از سوى او در روز محاكمه و دادگاه، براى تک تک افراد، دو مأمور قرار داده است كه همیشه با او همنشین باشند و هر چیزى كه از او سر مىزند، ثبت كنند، تا در قیامت بر اساس همان نوشتهها محاكمه شود و اینگونه جلو هر گونه اعتراضى گرفته شود:
﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ ١٨﴾[ق: ۱۸]. هیچ سخنى از دهان انسان بیرون نمىآید مگر این كه مأمور ویژهى او كه پیوسته مواظبش است و آمادهى ثبت اعمال و گفتار اوست، آن را مىنویسد.
فهم چنین مطلبى، به تنهایى، براى بیدارى انسان از خواب غفلت كافى است. كافى است كه انسان به خود بیاید و مواظب گفتار و كردار خود باشد و این را بداند كه كوچكترین حرفى، خیر یا شر، كه از دهانش بیرون مىآید [یا كوچكترین عملى كه از او سر مىزند]، نگهبان و مراقبهاى مخصوص او، آن را ثبت مىكنند.
تا اینجا هر آنچه بیان شد در مورد زندگى دنیایى انسان است و این كه دو فرشته مراقب اعمال و كردار او هستند و هر چه از او سر بزند ثبت و ضبط مىكننداما آنگاه كه زندگى به پایان مىرسد:
﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩﴾[ق: ۱۹]. «و سختی مرگ، بهراستی (و با آشکار شدن حقایق اخروی) فرا میرسد (و گفته میشود: ای انسان!) این، همان چیزی است که از آن میگریختی». مرگ به سویش خواهد آمد و دریچهاى به سوى آن واقعیتى خواهد بود كه قبلاً به آن تذكر داده شد (یعنى واقعیت قیامت و زنده شدن دوبارهى او). سختى جان دادن، او را مدهوش مىكند. مرگ به او خواهد گفت كه آنگونه نیست كه فكر مىكردى. ببین این همان چیزى است كه از آن فرار مىكردى و نمىخواستى با آن روبرو شوى. این همان چیزى است كه خود را برایش آماده نكردى و در برابر آن هرگز احساس مسئولیت نكردى و هرگز گمان نمىكردى كه براى آغاز آن (روز قیامت و محاكمه و دادگاه) مقدمههایى باشد:
﴿ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ﴾[ق: ۱۹].
﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِۚ ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلۡوَعِيدِ ٢٠﴾[ق: ۲۰].
«و در «صور» دمیده میشود؛ آن (روز)، روز تحقق وعدههای عذاب است».
براى بار دوم در شیپور دمیده مىشود تا همه زنده شوند. در اینجا به نخستین دمیدن در شیپور و این كه در فاصلهى مرگ تا دومین دمیدن چه اتفاقاتى مىافتد، اشاره نشده است. آیه به این مطلب اشاره مىكند كه براى بار دوم در شیپور دمیده مىشود تا همه زنده شوند و از قبرها بیرون آیند. آن روز، روز تحقق بیم دادنها و تهدیدهاست. روز تحقق آنچه وعده داده بودیم. روز تحقق جزا و سزاى كارهایى است كه انسان در دنیا انجام داده است.
حال نگاهى به اتفاقاتى داشته باشیم كه انسان بعد از زنده شدن پیش روى دارد:
﴿وَجَآءَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّعَهَا سَآئِقٞ وَشَهِيدٞ ٢١ لَّقَدۡ كُنتَ فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا فَكَشَفۡنَا عَنكَ غِطَآءَكَ فَبَصَرُكَ ٱلۡيَوۡمَ حَدِيدٞ ٢٢﴾[ق: ۲۱- ۲۲]. «و هر شخصی در حالی (به میدان حشر) میآید که یک سوقدهنده (که او را به میدان محشر میراند) و یک شاهد (که بر اعمالش گواهی میدهد) با اوست. (به او میگویند: ) بیگمان تو از این (روز وحشتناک) غافل بودی و ما، پرده از چشم تو کنار زدیم و چشم تو امروز تیزبین است».
و هر كس [به سوى دادگاه خدا [آمد دو نفر او را همراهى مىكنند؛ یكى [دستش را گرفته و به سوى دادگاه [رهبریش مىكند و دیگرى شاهد و گواهى است كه همراه او آمده تا بر آنچه او انجام داده یا نداده شهادت بدهد. دقیقاً همانند آن چیزى كه در دادگاههاى دنیا مرسوم است. در دنیا چنین مرسوم است كه دو نفر، مجرم را به دادگاه مىبرند؛ یكى پروندهى او را با خود حمل مىكند و دیگرى، در حالى كه دستبندى به دستش زده، او را به سوى دادگاه رهبرى مىكند. در قیامت نیز وضعیت اینگونه است. این دو فرشته مأمور خداوند هستند. وقتى فرد مجرم به دادگاه مىرسد [و در جایگاه مخصوص مستقر مىشود [اینچنین مورد خطاب قرار داده مىشود كه: هان! راستى هرگز در فكر چنین لحظهاى نبودى و اصلاً به آن اعتقاد نداشتى؟ هرگز گمان نمىكردى كه چنین روزى خواهد آمد؟ تو نسبت به این روز و آنچه پیش آمده كاملاً در غفلت به سر مىبردى و پردهاى از غفلت بر بینائىات زده شده بود و واقعیتها را نمىدیدى؛ اما امروز ببین كه چگونه پردهى غفلت را از روى چشمانت برداشتهایم. ببین كه چشمانت چگونه تیز شده و چگونه واقعیتها را مىبینند. تو امروز با چشمهاى خود و بهطور یقین مىبینى كه چه در انتظارت است و چه چیزى اتفاق افتاده و قرار است اتفاق بیفتد.
از سیاق آیات بعدى چنین بر مىآید كه فرد مجرم [علاوه بر آن دو فرشتهى همراه]، فرد دیگرى نیز با اوست. این فرد كیست؟ در پاسخ به این پرسش باید بگوییم: خداوند متعال چنین وعده داده كه وقتى انسان از راه راست منحرف شد، یكى از لشكریان ابلیس را قرین او مىكند تا او را بیشتر به گمراهى و ضلالت بكشاند. عكس این مسئله در مورد بندهى خدا و فرد مؤمن نیز صادق است. خداوند فرشتهاى را مأمور همراهى با فرد مؤمن مىكند تا در تمامى مراحل او را پشتیبانى كرده و در راه مستقیمى كه بر آن قرار دارد و در آن گام بر مىدارد تقویت كند. پس فرد همراه و قرین مجرم همان شیطانى است كه خداوند در دنیا او را قرین و همدمش كرده بود.
هنگام شروع شدن دادگاه، همراه و قرین فرد مجرم (شیطان) كه بسیار بىشرم و بىحیاست، شروع به صحبت مىكند و مىگوید:
﴿وَقَالَ قَرِينُهُۥ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ٢٣﴾[ق: ۲۳]. «و همراهش میگوید: این، عمل اوست که و نزد من، آماده است». من این فرد را آماده كردهام تا او را به جهنم بیندازید. این شیطان بدبخت و بىچاره از این غافل است كه خودش نیز باید به جهنم برود و همانطور كه در دنیا همراه و قرین او بوده است در جهنم نیز باید قرینش باشد. او در كمال پُر رویى و بىشرمى مىگوید: من این فرد را آماده كردهام تا او را در جهنم بیندازید. او نمىداند كه لحظهاى دیگر فرمان رفتن به جهنم براى او نیز صادر خواهد شد.
﴿أَلۡقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٖ ٢٤ مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ مُعۡتَدٖ مُّرِيبٍ ٢٥ ٱلَّذِي جَعَلَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ﴾[ق: ۲۴- ۲۶]. «(به آن دو فرشته فرمان میرسد:) هر ناسپاس سرکشی را در دوزخ بیندازید. هر کسی که بهشدت از خیر دریغ میکرد و تجاوزکار و شکاک بود. همان کسی که معبود دیگری با الله قرار داد؛ پس او را در عذاب سخت بیندازید».
خداوند به آن دو فرشته دستور مىدهد كه: هر كس [در دنیا [حق را بسیار به دست فراموشى مىسپرد و به آن همه نشانهها و آیاتى كه در آسمانها و زمین وجود داشت و دلایلى بر وجود قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان و محاسبه و محاكمه او بودند، نمىنگریست و در نتیجه از پذیرش حقّ و قبول واقعیت سر باز مىزد و تنها به چیزهایى معتقد بود كه با آنها عادت كرده و خو گرفته بود، به جهنم بیندازید. به جهنم در آورید هر آن كه مازاد بر نیازش را نزد خود نگه مىداشت تا به دست نیازمندان نرسد. به جهنم بیندازید هر آن كه از دایرهى بندگى خدا و مسئولیت خود پا فراتر گذاشته و هرگز حاضر نبود در برابر خدا احساس مسئولیت كند. به جهنم بیندازید هر آن كه نسبت به خدا و روز قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان متردد بود و هرگز حاضر نبود در برابر این مسایل احساس مسئولیت كند و اگر گاهگاهى و لحظاتى به قیامت هم فكر مىكرد و به زنده شدن و مسألهى محاكمه و دادگاهى معتقد مىشد، این اعتقاد هیچ سودى به حال او نداشت؛ زیرا حالتهایى زودگذر بودند.
به جهنم در آورید هر آن كه خدایى جز «الله» را به فرمانروایى گرفته و غیر او را فریادرس خود قرار داده است.
پذیرش كسى غیر از خدا به فرمانروایى و فریادرسى عاملى جز عدم ایمان به قیامت و عدم ترس از آن روز و در نتیجه عدم احساس مسؤلیت نمىتواند باشد. چنین افراد مجرمى چون به قیامت ایمان نداشتند، افرادى را به عنوان فرمانروا و فریادرس خود گرفته و در مشكلات به آنها پناه مىبردند.
﴿فَأَلۡقِيَاهُ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلشَّدِيدِ﴾[ق: ۲۶]. «چنین مجرم [و مجرمانى چون او] را در شكنجه بسیار سخت بیندازید».
پس از صدور چنین فرمان و حكمى، آن شیطانِ همراه و قرین آن مجرم، به خود آمده و از خواب غفلت بیدار مىشود و متوجه مىشود كه حكم علیه او نیز هست و او نیز باید وارد جهنم شود، پس شروع به معذرت خواهى و اظهار بىگناهى و طلب مغفرت مىكند:
﴿قَالَ قَرِينُهُۥ رَبَّنَا مَآ أَطۡغَيۡتُهُۥ وَلَٰكِن كَانَ فِي ضَلَٰلِۢ بَعِيدٖ ٢٧﴾[ق: ۲۷]. «و (شیطان) همراهش میگوید: پروردگارا! من، او را به سرکشی وانداشتم؛ او، خود در گمراهی دور و درازی بود». او مىگوید: پروردگارا! اى صاحب و مالک من! من این مجرم را به انحراف از مسیر بندگى تو وادار نكردم. او خود از مسیر بندگى منحرف شد و راه گمراهى را در پیش گرفت و از مسیر هدایت فاصله گرفت. او اگر خود منحرف نمىشد كارى از دست من بر نمىآمد. او اگر خود راه انحراف را در پیش نمىگرفت من كه قدرت منحرف كردن او را نداشتم؟ پس چرا فرمان جهنم رفتن من را نیز صادر مىكنى؟ آنچه مشخص است این كه چنین شیطانى دروغ مىگوید؛ زیرا در انحراف این مجرم او نیز مقصر است. خداوند در جواب معذرت خواهىهاى این شیطان، مىفرماید:
﴿قَالَ لَا تَخۡتَصِمُواْ لَدَيَّ وَقَدۡ قَدَّمۡتُ إِلَيۡكُم بِٱلۡوَعِيدِ ٢٨﴾[ق: ۲۸]. «(پروردگار) میفرماید: نزد من ستیز و کشمکش نکنید؛ بیگمان پیش از این به شما هشدار داده بودم».
نزد من كشمكش و جنگ و دعوا و داد و فریاد و این كه مقصر كیست راه نیندازید. امروز و این دادگاه نه جاى این حرفهاست و نه زمان آن. من قبلاً شما را از چنین روزى ترساندم و از این كه چنین خطرى شما را تهدید مىكند بر حذر داشتم و به شما گفتم كه اگر در دنیا اعمال خود را اصلاح نكنید، در آخرت كه امروز باشد گرفتار عذاب و سزاى اعمالتان خواهید شد. امروز فرصت از دست رفته است و هیچ عذر و بهانهاى پذیرفته نیست. حكم صادر شده و باید به اجرا در آید؛ زیرا:
﴿مَا يُبَدَّلُ ٱلۡقَوۡلُ لَدَيَّ وَمَآ أَنَا۠ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٢٩﴾[ق: ۲۹]. «حکم من، تغییر نمیکند و من در حق بندگان ستمکار نیستم». سخن من و حكم و دستورى كه دادهام غیر قابل تغییر است. تصمیم چنین است كه هر مجرمى كه مرتكب چنان جرمهایى شده است، باید به جهنم در آید، پس جاى التماس و عذرى نمىماند. [این را نیز بدانید كه] من هرگز به بندگان ظلم نمىكنم. [این را بدانید] هر كه به جهنم در آید خود به خویش ظلم كرده است. ما اگر فردى را بدون هیچ گناهى به جهنم بیندازیم و چنین مقرر مىكردیم، در آن صورت واقعاً ظلم زیادى انجام مىشد و صفت ظلّام)بسیار ستمگر) بر من اطلاق مىگردید؛ اما هرگز اینگونه نیست. اگر بندگان مجرم و عاصى به جهنم مىروند، مقصر اصلى خود آنها هستند نه من.
﴿يَوۡمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ ٱمۡتَلَأۡتِ وَتَقُولُ هَلۡ مِن مَّزِيدٖ ٣٠﴾[ق: ۳۰]. «روزی که به دوزخ میگوییم: آیا پُر شدی؟ و (دوزخ میگوید): «آیا افزون بر این هم هست»؟ روزى كه ما به جهنم مىگوییم: آیا پُر شدى؟ - یعنى تصمیم ما بر این است كه آن را پُر كنیم.- او نیز در جواب مىگوید: آیا باز هم هست؟ اگر باز هم هست بفرستید. جهنم هم عصبانى شده و قرارش بر این است كه كمترین جاى ممكن را خالى نگذارد. آنقدر در آن مىافكنیم تا پُر شود.
آنچه بیان شد سرنوشت و سرانجام آنانى بود كه به روز قیامت ایمان ندارند و از مسیر بندگى خدا منحرف شدهاند. در مقابل این گروه، افرادى نیز هستند كه به روز قیامت ایمان داشته و چنین معتقدند كه خداوند متعال مىتواند انسان را دوباره زنده كند و این كار را نیز یقیناً انجام خواهد داد و او را به دادگاه احضار و محاكمه خواهد كرد و به تناسب اعمالى كه در دنیا انجام داده پاداش یا سزا خواهد داد.
اكنون ببینیم، در قیامت، وضعیت این گروه مؤمن چگونه است:
﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِينَ غَيۡرَ بَعِيدٍ ٣١﴾[ق: ۳۱]. «و بهشت به پرهیزکاران نزدیک میشود و (از آنان) دور نیست». و به بهشت افتخار داده شد كه به پرهیزكاران نزدیک گردانده شود؛ آنان كه برنامه و كارشان در دنیا همیشه چنین بود كه از هر آنچه خداوند دوست نداشت، دورى مىكردند. بهشت به گونهاى به آنان نزدیک شده كه فاصلهى چندانى با آنان ندارد.
این كه فرمود: به بهشت افتخار داده شد كه به پرهیزكاران نزدیک گردانده شود، مطلب بسیار مهمى است. نزدیک شدن بهشت به متقین براى بهشت، مایهى افتخار است!!
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٖ ٣٢﴾[ق: ۳۲]. «(به آنان میگویند:) این، همان وعدهای است که برای هر توبهکار باتقوایی به شما داده میشد».
به آنان (متقین) گفته مىشود: این همان چیزى است كه به شما وعده داده مىشد. این بهشت مأواى هر فردى است كه در دنیا مدام به سوى پروردگارش برگشته است. فردى كه اگر لحظاتى دچار غفلت یا گناه و اشتباه و خطایى شده فوراً به سوى پروردگارش برگشته و خود را از آن غفلت و گناه نجات داده است.
«حفیظ» به كسى گفته مىشود كه همیشه مراقب خود بوده و از این كه دچار انحراف شود و همراه و همگام شیطان باشد، خوددارى كرده است. این بهشت مأواى كسى است كه:
﴿مَّنۡ خَشِيَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَيۡبِ﴾[ق: ۳۳]. قبل از دیدن عذاب خداوندِ رحمن، از آن ترسیده و نسبت به خداوند احساس مسئولیت كرده است و:
﴿وَجَآءَ بِقَلۡبٖ مُّنِيبٍ﴾[ق: ۳۳]. با دلى منیب (توبهكار و همیشه رجعت كننده) به سوى خداى مهربان آمده است. پس:
﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٖۖ﴾[ق: ۳۴]. به آنان گفته مىشود: وارد بهشت شوید و به سلامت داخل آن گردید. خیالتان از هر گونه سختى و ناراحتى و وجود هر مشكلى راحت باشد و از هیچ بلا و آفت و مصیبتى هراس نداشته باشید.
﴿ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلۡخُلُودِ﴾[ق: ۳۴]. آن روز، روز جاودانى و همیشگى است. روزى است كه با ورود به بهشت دیگر برگشت و بیرون آمدنى وجود ندارد.
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَلَدَيۡنَا مَزِيدٞ ٣٥﴾[ق: ۳۵]. «هر چیزى كه در بهشت بخواهند برایشان آماده مىشود (و در آنجا درخواست هر چیزى بكنند برایشان حاضر مىشود) و از طرف ما (خداوند) نیز بیشتر (از آنچه درخواست مىكنند برایشان) آماده مىشود». یعنى چیزهایى علاوه بر آنچه آنان مىخواهند به آنان داده مىشود. پاداشهاى بس مهمى برایشان فراهم مىشود؛ پاداشهایى كه از وجودشان بىخبرند؛ چرا كه اگر با خبر بودند حتماً درخواست مىكردند. پاداشى چون رضایت خداوند و خشنودى او كه از همهى نعمتهاى بهشتى بزرگتر و مهمتر است.
به این ترتیب وضعیت انسان پس از مرگ و این كه در دنیا همیشه مورد امتحان و آزمایش خداست، و سرانجامش نیز یا بهشت است یا جهنم، روشن شد.
در اینجا به این نكته هم اشاره كنیم كه هر كس از مسیر بندگى خدا منحرف شود یا در مسیر بندگى خدا قرار گیرد، علاوه بر سزا یا پاداش و جزاى قیامت، در همین دنیا نیز به نتایج اعمالش خواهد رسید و عواقب آن را خواهد دید:
﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَشَدُّ مِنۡهُم بَطۡشٗا فَنَقَّبُواْ فِي ٱلۡبِلَٰدِ هَلۡ مِن مَّحِيصٍ٣٦﴾[ق: ۳۶]. «و چه بسیار نسلهایی که پیش از آنان، هلاک کردیم؛ نسلهایی که نیرومندتر بودند و در شهرها و مناطق مختلف به سیر و کاوش پرداختند؛ ولی آیا گریزگاهی یافتند؟» قبل از آنان اقوامى را همزمان نابود كردیم كه از نظر قدرت حمله به دیگران بسیار قوىتر از اینها (مخاطبان اولیهى قرآن) بودند. اینها چنین تصور نكنند كه نابود شدگان پیشین، ضعیف و ناتوان بوده یا امكاناتى نداشتند تا خود را از عذاب ما حفظ كنند. خیر، آنان از اینان بسیار قدرتمندتر بودند. وقتى قصد نابودىشان را كردیم فوراً نابودشان كردیم. در هنگام نابودى به این طرف و آن طرف فرار مىكردند و با خود مىگفتند: اى كاش جایى مىبود و راه فرارى وجود مىداشت كه از طریق آن فرار كنیم و از این عذاب خود را نجات دهیم. آنها براى نجات از عذاب تلاش كردند، اما نتوانستند و سرانجام گرفتار آن شده و نابود شدند. بنابراین با توجه به آنچه گفته شد، در دنیا، علاوه بر قیامت، از آنان كه از مسیر بندگى خدا منحرف مىشوند انتقام گرفته مىشود.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ ٣٧﴾[ق: ۳۷]. «بهراستی در سرگذشت پیشینیان، پند و عبرتی برای کسی است که عقل دارد یا با حضور (جان و دل، به حقایق و پندها) گوش میسپارد».
دلایل و نشانههاى ارائه شده تا جایى كه فرمود: ﴿بَلۡ هُمۡ فِي لَبۡسٖ مِّنۡ خَلۡقٖ جَدِيدٖ﴾[ق: ۱۵]. «بلکه آنان باز هم نسبت به آفرینش نو (و دوباره) در شک و تردیدند» به «دل» مربوط مىشود. در این قسمت پذیرش دلایل ارائه شده مبنى بر قدرت خداوند متعال در زنده كردن دوبارهى انسان و این كه چنین كارى حتماً صورت خواهد گرفت، كار دل است و ایمان به آن كار «قلب» مىباشد.
از آیهى مذكور (آیه ى ۱۵) به بعد كه به بیان آفرینش انسان مىپردازد و این كه خداوند از درون و بیرون انسان آگاه است و انسان از سوى دو فرشته تحت نظر مىباشد و... مسایلى است مربوط به گوش (سمع). كسى كه در كمال هوشیارى و دقت كامل به آن سخنان گوش دهد و به آنها توجه كند، براى آگاهى از سرانجامش و این كه مسئولیتى دارد و قیامتى هست و او نیز باید خود را براى آن روز آماده كند، كافى است.
به این ترتیب روشن شد كه زنده شدن پس از مرگ حق است و سرانجامِ افرادى كه به آن ایمان دارند، خوشبختى است و غیر آنها سرنوشتى جز بدبختى ندارند.
بعد از بیان تمامى آیات و دلایل مبنى بر وجود قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان و سرانجام او، برخى راه و مسیر بندگى خدا را انتخاب مىكنند و در آن گام بر مىدارند و برخى نیز مسیر گمراهى را انتخاب مىكنند. خداوند متعال در ادامهى آیات، گروه اخیر را متوجه نكات دیگر و آیات دیگر مىكند و مىفرماید:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ ٣٨﴾[ق:۳۸]. «و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست، در شش روز آفریدیم و خستگی و رنجی به ما نرسید». حال كسى كه داراى چنین قدرتى باشد یقیناً به سادگى مىتواند انسان را دوباره زنده كند. پس شک و تردید و عدم ایمان به این مطلب كارى است بىمورد.
[اى پیامبر!]
﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ﴾[ق: ۳۹]. در برابر آنچه [این بى باوران با وجود آن همه دلایل روشن مىگویند] صبر و تحمل كن. تو از آنچه مىگویند ناراحت مباش و صبر و تحمل كن و خود را به گفتههاى آنها مشغول مكن. تو مشغول كار دیگرى باش. مشغول اداى وظیفهی خود باش. تو با دعوت آنها و بیان حقایق، وظیفهى خود را نسبت به آنان انجام دادى و دیگر در برابر آنها مسئول نیستى؛ حال مشغول انجام وظیفهى خود باش:
﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ ٱلۡغُرُوبِ ٣٩ وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡهُ وَأَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ ٤٠﴾[ق: ۳۹- ۴۰]. «و پروردگارت را پیش از طلوع خورشید و قبل از غروب، با حمد و ستایش بهپاکی یاد کن. و در پاسی از شب و پس از سجدهها(ی نماز) او را بهپاکی یاد نما».
[اى پیامبر!]در مواقعى كه ذكر خواهد شد تسبیح و حمد كن. تسبیح كن، یعنى از هر آنچه نابجا و نادرست است، بپرهیز. از هر فكر و كار و گفتار ناشایست و ناپسندى دورى كن. حمد كن، یعنى مشغول انجام هر آنچه شایسته و پسندیده است باش. تو با چنین رفتارى دلالت بر پاكى و بىعیب و نقص بودن پروردگارت مىكنى؛ زیرا تو آفریده و مخلوق او هستى و اینگونه خلق شدهاى كه میل به سوى خوبىها داشته و از بدىها بپرهیزى. تو با چنین رفتارى در واقع از پروردگار خود قدردانى مىكنى. تو پروردگارت را قبل از بیرون آمدن خورشید (در نماز صبح) و قبل از غروب آن (نماز ظهر و عصر) تسبیح و حمد كن. علاوه بر زمانهاى ذكر شده، در قسمتى از شب نیز او را تسبیح كن (در نماز مغرب یا عشاء یا نماز شب یعنى وتر یا تهجد كه شامل یک تا یازده ركعت مىباشد و قبل از خوابیدن یا در نیمههاى شب و یا آخر شب خوانده مىشود).
﴿وَأَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ﴾[ق: ۴۰]. و پس از سجود [خدا را تسبیح كن].
زمان «سجود» از ظهر هر روز یعنى با آغاز نماز ظهر، شروع مىشود تا پایان نمازهاى عصر، مغرب، عشاء، وتر و نماز صبح. پس از طلوع خورشید دیگر زمان سجود تمام مىشود و وقت كار و تلاش روزانه (امرار معاش) است. در زمان كسب و كار نیز (ادبار سجود) با گفتار و كردارت خدا را تسبیح كن و از هر آنچه نادرست است دورى و هر آنچه درست است را انجام بده و اینچنین وضعیت و حال و احوال خود را تغییر بده. مثلاً با كلمات و اذكارى چون «سُبحانَ اللَّه» یا... خدا را یاد كن و... و منتظر روز قیامت باش و تا آمدن آن روز مشغول انجام وظیفهى بندگى خود باش:
﴿وَٱسۡتَمِعۡ يَوۡمَ يُنَادِ ٱلۡمُنَادِ مِن مَّكَانٖ قَرِيبٖ ٤١ يَوۡمَ يَسۡمَعُونَ ٱلصَّيۡحَةَ بِٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلۡخُرُوجِ ٤٢ إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُ وَإِلَيۡنَا ٱلۡمَصِيرُ ٤٣ يَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلۡأَرۡضُ عَنۡهُمۡ سِرَاعٗاۚ ذَٰلِكَ حَشۡرٌ عَلَيۡنَا يَسِيرٞ ٤٤ نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَقُولُونَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡهِم بِجَبَّارٖۖ فَذَكِّرۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ ٤٥﴾[ق: ۴۱- ۴۵] [۱۵]. «و گوش به ندای روزی باش که ندادهنده از مکان نزدیکی ندا میدهد. روزی که (همه) بانگ رستاخیز را بهحق میشنوند؛ آن روز، روز بیرون آمدن (از قبرها) است. بیشک ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم و بازگشت به سوی ماست. روزی که زمین از روی آنها شکافته میشود و شتابان (از قبرها) بیرون میآیند. این، گردآوری و برانگیختنی است که بر ما آسان میباشد. ما به آنچه میگویند، کاملاً آگاهیم و تو بر آنان نگهبان و چیره نیستی؛ پس بهوسیلهی قرآن هر کسی را که از تهدید من میترسد، بیم بده».
[۱۵] استاد /آیات را تا این قسمت از سوره تفسیر كردهاند، یعنى پنج آیهى آخر سوره را تفسیر نكردهاند.