زندگى دنیا، وسیله است نه هدف
در اینجا لازم است كه انسان به خود بیاید و از خود بپرسد: وقتى سرانجام بندگى و عدم بندگى خدا این گونه است كه بیان شد و بدبختى و خوشبختى دنیا و آخرت انسان در گرو آن است، پس چرا باید به قضیهى به این مهمى اهمیت نداد و با بىتوجهى و بى مبالاتى به آن، خود را از خوشبختى دنیا و آخرت محروم و دچار بدبختى دنیا و آخرت كرد؟!
راستى چه عواملى باعث مىشود كه انسان از این امر مهم غافل باشد و آنگونه كه شایسته است به آن اهمیت ندهد؟
بهراستى جاى بسى تعجب است كه انسان با وجود علم و آگاهى به عاقبت و سرانجامش، باز هم مسیر بندگى خدا را در پیش نگیرد و مطیع هوا و آرزوهاى نفسانى و پیرو اوامر شیطانى باشد.
جواب این سوال بهطور خلاصه این است كه:
دوست داشتن زندگى دنیا و انتخاب آن [به عنوان هدف نه وسیله]، باعث هر نوع گمراهى است. با دوست داشتن و انتخاب زندگى دنیا است كه انسان به سوى بدبختى دنیا و آخرت سیر مىكند و سرانجام گرفتار عذاب جهنم و خشم و غضب خداوند مىشود. اگر انسان به زندگى دنیا به عنوان هدف نگاه كرد و سعى و تلاشش تنها به دست آوردن آن بود، در این صورت، قطعاً، به سوى عذاب و بدبختى ابدى سیر مىكند. پس تنها راه چاره و نجات این است كه انسان به عنوان هدف به زندگى دنیا ننگرد و تلاش و همّ و غمش تنها انجام اوامر خدا و جلب رضایت او باشد.
این كه مىگوییم زندگى دنیا و دوست داشتن آن باعث انحراف از راه خدا مىشود به این معنا نیست كه اگر انسان بخواهد سعادتمند و خوشبخت دنیا و آخرت شود باید به زندگى دنیا پشت كرده و آن را رها كند و هرگز از امكانات و نعمتهاى دنیایى استفاده ننماید. هرگز چنین نیست و اساساً نقطهى مقابل زندگى دنیا، ترک آن نیست. منظور این است كه زندگى دنیا و امكانات و نعمتهاى آن به خودى خود به عنوان هدف انتخاب نشوند. هدف انسان در زندگى دنیا، كسب ثروت و مال و مقام و شهرت و ... نباشد. اگر چنین شد در این صورت مىگوییم: چنین فردى زندگى دنیا را براى خود انتخاب كرده و آن را دوست دارد و چنین محبتى باعث بدبختى دنیا و آخرت او مىشود؛ اما اگر به این نعمتها (زندگى دنیا) به عنوان هدف نگاه نشد و همانطور كه خداوند خود مقرر فرموده است، به عنوان وسیلهاى براى انجام بندگى خدا به آنها نگاه شد و در این راه مورد استفاده قرار گرفتند، نه تنها مشكلى نخواهد داشت، بلكه عین بندگى انجام گرفته است.
براى روشن شدن مطلب مثالى را ذكر مىكنیم:
فرض كنیم حاكم و فرمانرواى منطقهاى به مردم اعلام مىكند كه همه در یک روز معین خود را به پایتخت رسانده تا او در جمعشان حضور یابد و با آنها ملاقات كند و آنان نیز از این دیدار استفاده ببرند و افتخارى نصیبشان شود. درست همانند اهل دنیا كه ملاقات با حُكام را افتخارى براى خود قلمداد كرده و چنین تصور مىكنند كه به نعمت بسیار بزرگى دست یافتهاند.
مردم، با شنیدن این خبر، گروه گروه به سوى مركز حكومت به راه مىافتند. هر كس با خود مقدارى توشه به همراه مىآورد. در مسیر رسیدن به مركز مكانهایى براى استراحت وجود دارد. گروهى از این مسافران در یكى از این مكانها توقف مىكنند. آنها بعد از مدتى متوجه باغ زیبا و سرسبز و پر از میوههاى متنوع مىشوند. آنها وارد باغ شده و شروع به خوردن و چیدن میوهها مىكنند. تعدادى از این گروه با لذت بردن از میوهها، بیشتر و بیشتر، تمایل به خوردن پیدا مىكنند. میوههاى باغ و تنوع آنها و مشغول شدن به خوردنشان و لذت بردن از آنها، این تعداد را چنان به خود سرگرم مىكند كه كم كم از توقفگاهشان دور شده و فراموش مىكنند كه با چه هدفى در اینجا توقف كرده و عازم كجا هستند. این تعداد فراموش مىكنند كه از همراهانشان عقب ماندهاند. در اثر خوردن زیاد میوهها خسته شده و از خستگى زیاد به خواب عمیق فرو مىروند و از كاروان عقب مىمانند؛ اما دیگران پس از اندک استراحت و خوردن مقدارى میوه و لذت بردن از زیبایى باغ، به راه خود ادامه داده و مىروند كه به ملاقات پادشاه كه هدف اصلى سفرشان است، برسند.
پس مسافران دو دسته مىشوند؛ گروهى وارد باغ شده و مشغول خوردن مىشوند و به حدى میوه مىخورند كه خسته شده و به خواب فرو مىروند و فراموش مىكنند كه هدف از سفرشان چیست و در اینجا چرا توقف كردهاند. گروه دیگر افرادى هستند كه پس از استراحتى اندک ] و خوردن مقدارى میوه] آمادهى حركت شده و به سوى مقصدشان به راه مىافتند. این گروه خوب مىدانند كه به چه منظور در این مكان توقف كرده و هدف از توقفشان چیزى جز استراحتى اندک و خوردن مقدارى مواد غذایى و میوه نبوده است. آنها به خوبى مىدانند كه ماندنشان دائمى نیست، پس به راه خود ادامه مىدهند و به سوى هدف خود كه همان پایتخت و ملاقات با فرمانرواست حركت مىكنند.
این دو گروه هر دو در آن مكان استراحت كرده و از ثمرات باغ نیز استفاده نمودهاند؛ اما سرنوشت آنها، چنان كه پیدا است، یكى نیست.
گروه دوم بر خلاف گروه نخست، هرگز هدف خود را فراموش نكرده و از امكانات موجود در آنجا نیز استفاده كرده اما نه در حدى كه در آن غرق شوند و هدف را فراموش كنند. آنها به حدى از امكانات استفاده كردهاند كه بتوانند بقیهی راه را ادامه داده و به هدفشان برسند، اما گروه نخست كه هدف را فراموش كردهاند، خوردن و آشامیدن براى آنها به عنوان یک هدف در آمده است و كارشان به جایى رسیده كه بر خوردن میوههاى بیشتر حریص شده و چیزى غیر از آن نمىشناسند.