تفسير آياتى از سورهى واقعه
در این سوره كسانى كه دعوت حق را دریافت كرده و حقیقت و واقعیت برایشان روشن شده است، به سه دسته تقسیم مىشوند و به جزا و پاداش و سزاى هر سه گروه اشاره مىشود.
در ابتداى سوره به مسئلهى قیامت و حوادث آن روز اشاره مىكند؛ حوادثى كه به حدى سنگین هستند كه همه كوهها و زمین را تكهتكه كرده و از بین مىبرد. در سورهاى دیگر، به شدت این سنگینى اشاره مىكند و مىفرماید:
﴿ثَقُلَتۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ﴾[الأعراف: ۱۸۷] «بر آسمان¬ها و زمین سنگین و دشوار است» [۲۱]. حوادث روز قیامت به حدى سنگین است كه تمامى آسمانها و زمین را به هم مىزند و نابود مىكند.
﴿إِذَا وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ ١ لَيۡسَ لِوَقۡعَتِهَا كَاذِبَةٌ ٢ خَافِضَةٞ رَّافِعَةٌ ٣ إِذَا رُجَّتِ ٱلۡأَرۡضُ رَجّٗا ٤ وَبُسَّتِ ٱلۡجِبَالُ بَسّٗا ٥ فَكَانَتۡ هَبَآءٗ مُّنۢبَثّٗا ٦﴾[الواقعة: ۱- ۶]. «آنگاه که واقعه(ی رستاخیز) روی دهد. در وقوع آن، دروغی نیست. فرودآورنده(ی گروهی) و رفعتبخش (گروهی دیگر) است. آنگاه که زمین، سخت بلرزد. و کوهها به شدت متلاشی شود. و مانند غباری پراکنده گردد».
وقتى كه آن رویداد و حادثه روى داد، حادثهاى كه هیچ رویدادى با آن همتا نیست و هیچ چیز نمىتواند در برابرش قد علم كند. آن رویداد به گونهاى سنگین و سخت است كه وقتى اسم آن آورده شد انسان تنها به یاد آن مىافتد. چه رویدادى از آن بزرگتر كه تمام جهان فرو مىپاشد و نابود مىگردد. وقتى آن رویداد اتفاق افتاد و قیامت آمد دیگر در وقوعش دروغى نیست و كسى نمىتواند بگوید آن اتفاق بزرگ (قیامت) روى نداده است و روى نمىدهد؛ زیرا آن روز، دیگر همچون امروز نیست كه مردم در مورد آن هر چه دوست داشته باشند، بگویند و به راحتى آن را تكذیب كنند و جرأت چنین كارى را داشته باشند.
این رویداد به گونهاى اتفاق مىافتد كه جاى هیچ شک و تردید و انكارى براى انسان باقى نمىگذارد. این رویداد، رویدادى است كه پایین آورنده و بالا برنده است. بالابرندهى آنهایى است كه در مقابل پروردگارشان خاشع و خاضع بودهاند و سر بندگى را براى او خم كردهاند. (این رویداد آنها را بلند مرتبه مىكند و گرامى و بزرگ مىدارد). و پایین آورندهى كسانى است كه نسبت به پروردگارشان سركشى و نافرمانى مىكردند و در برابر آن قدرت عظیم متكبرانه برخورد مىكردند و مطیع اوامر او نبودند. این رویداد چنین افرادى را پایین مىآورد (ذلیل و پست مىكند).
زمانى كه این رویداد آغاز شد و آنگاه كه زمین به شدت تكان داده شد و زمانى كه كوهها درهم كوبیده شدند و همچون آرد شدند و بصورت گَرد و خاک در آمدند؛ چنان كه گویى اصلاً كوهى وجود نداشته است؛ در این هنگام، شما اى آنانى كه حقّ و مسیر صحیح بندگى خدا برایتان روشن شده است! به سه دسته تقسیم مىشوید: ﴿وَكُنتُمۡ أَزۡوَٰجٗا ثَلَٰثَةٗ ٧﴾[الواقعة: ۷] «و شما سه گروه خواهید بود».
گروهى:
﴿فَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ ٨﴾[الواقعة: ۸]. «اهل سعادت و نیکبختی؛ و نیکبختان چه وضعیتی دارند؟». كسانى هستند كه اهل یمن و خوشبختى و سعادت هستند. [راستى] وضعیتشان چگونه است؟ وضعیت آنها وصفناپذیر است. تنها خدا مىتواند وضعیت آنها را توصیف كند.
گروه دیگر:
﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ ٩﴾[الواقعة: ۹]. «و افراد نگونبخت؛ ونگونبختها چه وضعی دارند؟» كسانى هستند كه اهل بدبختى و به دور از یمن و سعادت هستند. آنان كه [به خاطر اعمالى كه در دنیا انجام داده بودند در روز قیامت [دچار شومى و بدبختى و شقاوت شدهاند. [راستى] وضعیت و حال و احوال این گروه [در قیامت] چگونه است؟ [آنان در چنان بدبختى و عذابى هستند كه [مگر حال و احوال و وضعیت آنها را تنها در آن روز درک كرد و دید.
و گروه سوم:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ ١٠﴾[الواقعة: ۱۰]. «و پیشاهنگان پیشتاز» و كسانى كه در آنجا پیشگامترند و از نظر جزا و پاداش از دیگران پیشى گرفتهاند.
هر كه در دنیا در اطاعت از پروردگار و گام نهادن و حركت در مسیر بندگى او از همه جلوتر و پیشقدمتر بوده است در اینجا (قیامت) نیز این گونه است و به درجات بالاتر و اجر و پاداش بزرگترى دست مىیابد.
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ ١١﴾[الواقعة: ۱۱]. این گروه نزدیک شدگان و مقرّبان بارگاه پروردگارشان هستند. آنان:
﴿فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ١٢﴾[الواقعة: ۱۲]. در باغى پُر از نعمت و خوشى و خوشبختى به سر مىبرند.
﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٣ وَقَلِيلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ١٤﴾[الواقعة: ۱۳- ۱۴]. «گروهی از پیشینیان. و اندکشماری از پسینیان هستند». بسیارى از این گروه متعلق به امتهاى قبل از نزول قرآن هستند و كمى از آنها متعلق به ملتهایى هستند كه بعد از نزول قرآن خواهند آمد.
«سابق» به كسى گفته مىشود كه ایمان در دلش به گونهاى جاى گرفته باشد كه حتى گاه گاهى هم دچار سستى و ضعف نشود و میل به انجام گناهان بزرگ و كردار زشت و ناپسند نكند. «سابقون» كسانى هستند كه در مسیر بندگى خدا به مقامى والا رسیدهاند و ایمان در دلشان به گونهاى جاى گرفته است كه مغلوب هوا و آرزوهاى نفسانى نشده و شیطان نمىتواند بر آنها مسلط شود و آنان را وادار به انجام گناهان بزرگ كند. وقتى دعوت به دین خدا آغاز مىشود اینان نخستین كسانى هستند كه به آن جواب مثبت مىدهند و به آن مىپیوندند و شروع به تبلیغ و دعوت مردم به سوى خدا مىكنند.
اما «اصحاب الیمین» یا به تعبیر دیگر قرآن در آیات دیگر «مُقْتَصِدین» یعنى «میانهروان»، دستهاى دیگر از مؤمنین هستند. اینان كسانى هستند كه درجهى ایمانشان نسبت به «سابقین» پایینتر است. آنها گاهگاهى مغلوب هوا و آرزوهاى نفسانى مىشوند و در نتیجه دچار یكى از گناهان بزرگ یا كردار زشت مىشوند؛ اما زود توبه مىكنند و به سوى خدا برمىگردند.
«سابقین» كسانى هستند كه نفس و روانشان «مطمئن» شده و آرام گرفته و در میدان بندگى خدا محكم ایستادهاند. «اصحاب الیمین» یعنى دستهى دوم مؤمنین، كسانى هستند كه داراى نفس «لوامه» اند. نفس «لوامه» نفسى است كه صاحبش خود را بسیار سرزنش مىكند. صاحب چنین نفسى گاهگاهى دچار گناه شده؛ اما زود از گناه برگشته و خود را سرزنش مىكند و در نتیجه توبه كرده و به اداى وظیفه و مسئولیت بندگى خود مىپردازد.
اما در مورد این كه فرمود: بیشتر سابقین متعلق به امتهاى گذشته هستند و تعداد اندكى از آنها جزو ملتهاى بعد مىباشند، باید گفت: این مسئله به جمعیت امتها و ملتها برمىگردد. امتهاى گذشته (پیش از اسلام) داراى جمعیت كمى بودهاند؛ مثلا: قوم نوح ÷اگر دو هزار نفر بوده باشند، در میان این تعداد ده نفر ایمان آورده و جزو سابقین مىباشند؛ اما در دنیاى امروز ما كه چهار میلیارد نفر [۲۲]جمعیت دارد از این تعداد اگر ده هزار نفر هم جزو سابقین باشند به نسبت جمعیت، تعداد بسیار كمى است. پس اگر مقایسهاى داشته باشیم خواهیم فهمید كه سابقینِ مثلاً قوم نوح ÷نسبت به سابقینِ دنیاى امروز بسیار زیاد بودهاند.
بعد از توضیحاتى كه داده شد، به ادامهى آیات برمىگردیم تا ببینیم كه جزا و پاداش سابقین (گروه نخست مؤمنین) چگونه است و قرآن وضعیت آنها را چگونه توصیف مىكند:
﴿عَلَىٰ سُرُرٖ مَّوۡضُونَةٖ ١٥﴾[الواقعة: ۱۵]. «بر تختهای زربافت و گوهرنشان».
همانطور كه مؤمنان (ایمان داران) در بهشت، هر كدام منزل و باغ مخصوصى دارد، داراى پاركهاى عمومى نیز مىباشند تا در آنجا دور هم جمع شوند. در اینجا آن مكان عمومى و وضعیت آنها را توصیف مىكند. روى تختهایى نشستهاند. این تختها با فواصلى در كنار هم چیده شده و آن مكان و مجلس با دُرّ و مروارید مزین شده است. مؤمنین روى آن تختها نشسته و بر آنها تكیه زدهاند:
﴿مُّتَّكِِٔينَ عَلَيۡهَا مُتَقَٰبِلِينَ ١٦﴾[الواقعة: ۱۶]. «آنها در حالىكه بر تختها تكیه زدهاند رو به روى هم نیز قرار دارند». مجلس آنها چون مجلس اهل دنیا نیست. اهل دنیا گرچه در مجالسشان ظاهراً با هم هستند؛ اما دلهایشان با هم نیست و در بسیارى از موارد نسبت به هم كینه [و حسد و بخل] دارند. اهل دنیا وقتى در مجلسى مىنشینند دوست ندارند رو به روى هم باشند و اصلاً از یكدیگر خوششان نمىآید. در بهشت نه كینهاى هست و نه عداوت و نه دشمنى. اهل بهشت همه دوستدار هم هستند و به خاطر همین محبت است كه وقتى در آن مجلس عمومى مىنشینند؛ روبروى هم قرار مىگیرند.
اهل چنین مجلسى هرگز زحمت آماده كردن غذا و نوشیدنى و... را نمىكشند؛ زیرا خدمتكارانى دارند و در خدمتشان هستند، آن هم چه خدمتكارانى!:
﴿يَطُوفُ عَلَيۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ ١٧ بِأَكۡوَابٖ وَأَبَارِيقَ وَكَأۡسٖ مِّن مَّعِينٖ ١٨﴾[الواقعة: ۱۷- ۱۸]. «خدمتگزاران همیشه نوجوان، پیرامونشان میگردند. با جامها و پارچها و پیالههای (سرشار) از شراب ناب و گوارا» كودكانى كه همیشه در حالت كودكى خود باقى مىمانند و تغییر نمىكنند. ارادهى خداوند متعال بر این است كه اینان همیشه كودک باقى بمانند. به خاطر این كه اهل مجلس از دیدن و بودنشان لذت ببرند، مرتب اطرافشان مىگردند و با پارچ و ظروف و كاسههاى پُر از شراب كه همیشه جارى و روان است و هرگز هم تمام نمىشود، به آنها نوشیدنى تعارف مىكنند.
﴿لَّا يُصَدَّعُونَ عَنۡهَا وَلَا يُنزِفُونَ ١٩﴾[الواقعة: ۱۹]. «که از نوشیدنش سردرد نمیگیرند و از خود بیخود نمیشوند» آنان (این خدمتكاران) نه مىتوانند مؤمنان را پراكنده كنند و به آنها بگویند برخیزید و بروید و زمان نشستن تمام شده است، و نه این كار را مىكنند. و شراب و نوشیدنى و... نیز هرگز تمام نمىشود (به گونهاى نیست كه نوشیدنى و خوراک و... تمام شود و آنها مجبور به ترک آن مجلس شوند). تا هر زمان كه خود دوست داشته باشند در آن مجلس و پاركهاى عمومى مىمانند و تا آنجا كه بخواهند از آن نوشیدنىها و... برایشان آورده مىشود.
﴿وَفَٰكِهَةٖ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ٢٠﴾[الواقعة: ۲۰]. «و (نیز با انواع) میوه که هر چه بخواهند، برمیگزینند» و میوه و آنچه هنگام خوشى و خوشگذرانى خورده مىشود و هر چه را كه خود انتخاب كنند و دوست داشته باشند، برایشان فراهم مىشود و تقدیمشان مىگردد.
﴿وَلَحۡمِ طَيۡرٖ مِّمَّا يَشۡتَهُونَ ٢١﴾[الواقعة: ۲۱]. «و گوشت پرندگان از هر نوعی که بخواهند». و گوشت هر پرندهاى كه خود دوست داشته باشند و اشتهایش را بكنند و بخواهند، برایشان حاضر و آماده مىشود.
﴿وَحُورٌ عِينٞ ٢٢ كَأَمۡثَٰلِ ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَكۡنُونِ ٢٣﴾[الواقعة: ۲۲- ۲۳]. «و زنان زیباچشمی (دارند). همانند مروارید نهفته در صدف». و زنانى با چشمهاى گرد و زیبا همچون دُرّى كه در جایى نگهدارى شده و از این كه گرد و خاک بر روى آن بنشیند محفوظ مانده، تقدیمشان مىشود. زنانى بسیار با صفا و صمیمى و زیبا.
﴿جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤﴾[الواقعة: ۲۴]. «این پاداشها، پاداش و جزاى اعمالى است كه در دنیا انجام دادهاند».
چون در دنیا در مجالسى اینچنین، شراب و انواع خوردنىهاى مستكننده [و مواد مخدر] استفاده مىشود و افراد در اثر مست [و خمار] شدن شروع به ناسزاگویى به یكدیگر و مشغول صحبتهاى بیهوده و اعمال ناشایست هستند، چنین گمان مىرود كه اهل بهشت در چنین مجالسى با خوردن شراب مست شده و مجالس آنها نیز چون مجالس اهل دنیا گردد. قرآن براى دفع چنین شبههاى مىفرماید:
﴿يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِيمًا ٢٥ إِلَّا قِيلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا ٢٦﴾[الواقعة: ۲۵- ۲۶]. «آنجا نه سخن بیهوده میشنوند و نه سخن گناهآلود. و تنها سخنی میشنوند که سراسر سلام و درود (و پاک از هر عیب و نقص) است». در مجلس اهل بهشت (سابقین) نه سخن بیهوده و بىثمر شنیده مىشود و نه به یكدیگر ناسزایى گفته مىشود. هیچ كس سخن بد و ناروایى از كسى نمىشنود. اگر از چنین مجلس و چنین توصیفى تعجب مىكنى و هرگز باور ندارى كه در چنین مجلسى سخنى همچون سخن مجالس اهل دنیا به میان نیاید و اصرار دارى كه بگوییم در آنجا چیزى رخ خواهد داد و سخنى گفته مىشود، باید بگوییم: تنها یک چیز گفته مىشود. نامش را هر چه مىخواهى بگذار و آن چیزى نیست جز «به یكدیگر سلام كردن و دعاى سلامتى براى یكدیگر كردن». تنها چیزى كه اهل این مجلس از یكدیگر مىشنوند و آراسته و تقدیم یكدیگر مىكنند این است و بس.
تا اینجا صفات و حال و اوضاع سابقین یعنى مؤمنین دستهى نخست در دنیا و قیامت بیان شد.
﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ ٢٧﴾[الواقعة: ۲۷]. [و دست راستىها]، آنان كه اهل یمن و سعادت و خوشبختى هستند. [راستى، اصحاب یمین وضعیتشان چگونه است؟] تو چه مىدانى كه آنان براى خود چه جزا و پاداشى دارند؟!.
اكنون كه سرانجام و وضعیت این گروه را بیان مىكند چنین به نظر مىرسد كه زندگى این گروه نسبت به زندگى گروه نخست (سابقین) كه یک نوع زندگى شهرى بود، یک نوع زندگى بادیه و صحرانشینى است.
حال و وضع این گروه در قیامت چنین است:
﴿فِي سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ ٢٨ وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ ٢٩ وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ ٣٠ وَمَآءٖ مَّسۡكُوبٖ ٣١ وَفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ ٣٢ لَّا مَقۡطُوعَةٖ وَلَا مَمۡنُوعَةٖ ٣٣ وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ ٣٤﴾[الواقعة: ۲۸- ۳۴]. «در (سایهی) درختانِ سدرِ بیخارند. و (در کنار) درختان انبوه و پُربار موز. و (زیر) سایهی گسترده. و (در کنار) آبی جوشان و روان. و (برخوردار از) میوههای فراوان. که نه تمام میشود و نه ممنوع. و فرشهای برافراشته» «سدر» درختى است خاردار كه زمین و باغ را به وسیلهى آن حصاركشى مىكنند. اگر جلو رشد این درخت گرفته نشود و بزرگ شود میوهاى مىدهد مانند سنجد. در حالت عادى، انسان نمىتواند بالاى این درخت برود و میوهى آن را بچیند؛ زیرا پُر از خار است. براى چیدن میوهاش باید از چوب یا هر چیز دیگرى استفاده كرد؛ اما سدرى كه در بهشت وجود دارد غیر از این سدر دنیایى است كه تعریف كردیم. سدر بهشت سدرى است بىخار تا اهل بهشت به راحتى میوههاى آن را بچینند.
اصحاب یمین علاوه بر درخت سدر، زیر درخت دیگرى به نام «طلح» در حال استراحت و خوشى به سر مىبرند. درخت «طلح» درختى است با میوههاى خوشهاى. اهل بهشت از سایهى این درخت و میوهى آن نیز استفاده مىكنند. این درخت در مناطق عربستان مىروید. اصحاب یمین زیر سایهاى بسیار گسترده و وسیع مستقرند. سایهى آن درختان همچون سایهى درختى نیست كه در بیابانى بىآب و علف سبز شده و سایهى بسیار كمى داشته باشد. آنها در بهشت هر جا بخواهند بروند زیر سایه خواهند بود. آنها در جایى به سر مىبرند كه آب از مكان مرتفعى به صورت آبشار به سمت پایین مىریزد. البته در مورد كمیت و كیفیت آن آبشارها و این كه آیا همچون آبشارهاى دنیایى هستند یا خیر، چیزى نمىدانیم و تنها خداوند بر كم و كیف آن آگاه است.
اصحاب یمین در میان میوههاى بسیار زیاد و متنوع به سر مىبرند؛ میوههایى كه نه تمام مىشوند و نه از آنها منع مىشوند. میوهها همیشگى هستند و بهشتیان نیز همیشه اجازهى استفادهى از آنها را دارند.
اصحاب یمین در بهشت روى تشكهایى كه در جاهاى بلند قرار دارند به استراحت مشغولند. وقتى سخن از تُشک به میان مىآید، همسر نیز با آن تداعى مىشود. پس با همسران ارجمند و گرانقدر خوش مىگذرانند.
البته این همسران آنگونه نیستند كه در دنیا بودهاند؛ بلكه تغییر و تحولى [از هر لحاظ] در آنها به وجود آمده است:
﴿إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا ٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا ٣٧﴾[الواقعة: ۳۵- ۳۷]. «و زنان بهشتی را چنانکه باید، پدید آوردهایم. و آنان را دوشیزه قرار دادهایم. شیفتهی همسرانشان و همسن و سالند».
بهراستى آنان را از نو آفریدیم. یعنى در آفرینش دوبارهى آنها تغییر و تحولى [از هر لحاظ] ایجاد كردهایم. آنها در روز قیامت دیگر آنگونه كه در دنیا بودند نیستند. آنها [هم از لحاظ سیرت و هم از لحاظ صورت] تغییراتى كردهاند. امروز ما آنها را به دختر تبدیل كردهایم و [از لحاظ روحى] حالتهایى به آنها دادهایم كه زنهاى دنیایى كمتر آن حالتها را داشتهاند؛ یعنى آنها و امثال آنها در دنیا این حالتها را نداشتهاند؛ مگر تعداد كمى از آنها. [به عنوان نمونه:] یک زن دنیایى اگر شوهرش را زیاد دوست داشته باشد، سعى مىكند آن محبت را آشكار نكند؛ زیرا چنین فكر مىكند كه اگر چنین كارى كند نزد او ارزشش كم مىشود؛ اما زنان بهشتى «عُرب» هستند. «عُرب» به زنانى گفته مىشود كه شوهرانشان را بسیار دوست دارند و این محبت و عشق را نیز اظهار مىكنند.
هر كدام از آن زنان، عشق و محبت و علاقهى خود را نسبت به شوهر خود ابراز مىكند. آنان همسن و سال مىباشند تا كسى ناراحت نشود كه چرا همسر من از دیگرى مسنتراست.
﴿لِّأَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ ٣٨﴾[الواقعة: ۳۸]. آنچه از نعمت و خوشى بیان شد متعلق به اصحاب یمین (سمت راستىها) یعنى مسلمانان درجه دوم بود.
﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ٤٠﴾[الواقعة: ۳۹- ۴۰]. «گروه فراوانی از پیشینیان. و گروه فراوانی از آیندگان». [این گروه] تعداد زیادى از امتهاى پیشین و تعداد زیادى از ملتهاى بعدى را تشكیل مىدهند. واقعیت این است كه جزو اصحاب یمین بودن (مسلمان درجه دوم) نسبت به سابقین (مسلمان درجه اول)، آسانتر است. به همین خاطر است كه تعدادشان نیز هم در میان گذشتگان و هم در میان آیندگان بیشتر است.
﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ ٤١﴾[الواقعة: ۴۱]. «و افراد نگونبخت؛ و نگونبختها چه وضعی دارند؟».
در میان مردم چنین مرسوم است كه دست راست نشانهى بركت و خیر و خوشبختى است و دست چپ نشانهى نحس بودن و به دور بودن از هر خیر و بركتى است. در قیامت نیز آنان كه دست چپى مىباشند؛ یعنى اهل بدبختى و به دور از هر خیر و سعادتى هستند و آنان كه دست راستى (اصحاب یمین) هستند اهل سعادت و خوشبختى مىباشند.
راستى دست چپىها (اصحاب الشمال) چگونه انسان هایى هستند و حال و وضعیت و سرانجامشان در قیامت چگونه است؟
﴿فِي سَمُومٖ وَحَمِيمٖ ٤٢ وَظِلّٖ مِّن يَحۡمُومٖ ٤٣ لَّا بَارِدٖ وَلَا كَرِيمٍ ٤٤﴾[الواقعة: ۴۲- ۴۴]. «در بادی سوزان و آبی جوشان هستند. و در سایهی دودی بسیار غلیظ و سیاه. که نه سرد است و نه خوشایند» [دست چپىها در قیامت] در معرض بادى قرار دارند كه وقتى مىوزد و به آنان برخورد مىكند، به حدى داغ و سوزان است كه از منفذهاى روى پوستشان وارد بدنشان شده و آنها را مىسوزاند. آنان در میان آب بسیار داغ و سوزانى قرار دارند و زیر سایهاى مستقرند كه در واقع سایه نیست؛ بلكه دود بسیار داغ و سیاهى است؛ سایه و دودى كه نه خنک است؛ و نه بودن زیر آن باعث خنكى انسان مىشود و نه زیباست كه بتوان زیر آن استراحت كرد و آرامش داشت.
چرا چنین سزا و عذابى؟
﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِكَ مُتۡرَفِينَ ٤٥﴾[الواقعة: ۴۵]. «چنین افرادى در دنیا مُترف بودند».
«مُترَف» یعنى چه؟
«مُترف» یعنى این كه انسان در دنیا از نعمتها و امكاناتى كه خداوند متعال به او داده است، در جهت اصلاح و در مسیر حركت به سوى كمال استفاده نكند و در جهت انجام مسئولیت و بندگى خدا آنها را بكار نگیرد؛ بلكه به گونهاى عمل كند كه آن نعمتها و امكانات، خود به صورت هدف در بیایند.
بله، دست چپىها در دنیا مترف و خوشگذران بودند. كسى كه «مترف» شد دچار هر گونه گمراهى و انحرافى خواهد شد.
﴿وَكَانُواْ يُصِرُّونَ عَلَى ٱلۡحِنثِ ٱلۡعَظِيمِ ٤٦﴾[الواقعة: ۴۶]. «و بر گناه بزرگ (شرک) پافشاری میکردند» آنان همیشه مشغول انجام آن گناه بزرگ بودند. كدام گناه بزرگ؟ گناهى كه بزرگتر از آن وجود ندارد. آنان براى خداوند متعال شریک قرار مىدادند.
این كه انسان در زندگىاش فرمانروایى غیر از خدا براى خود برگزیند و فریادرسى غیر از خدا براى خود قرار دهد و چنین معتقد باشد كه غیر از خدا كسى دیگر مىتواند به او سودى برساند یا مانعى از سر راهش بردارد و در سرنوشتش دخالت داشته و در آن مؤثر باشد و در نتیجه فرمان او را اطاعت كند و او را به فریاد بخواند، این همان گناه بزرگ است. «مترفین» به این گناه بزرگ دچار شده بودند و بر آن نیز مصرّ بودند و از آن دست بر نمىداشتند و توبه نمىكردند.
﴿وَكَانُواْ يَقُولُونَ أَئِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ٤٧ أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ ٤٨﴾ [الواقعة: ۴۷- ۴۸]. «و میگفتند: آیا هنگامی که بمیریم و خاک و استخوان شویم، بهراستی برانگیخته خواهیم شد؟ آیا پدران گذشتهی ما (نیز برانگیخته میشوند)» [«مترفین» علاوه بر گناه شرک] به قیامت نیز باور نداشتند و مىگفتند: آیا وقتى مُردیم و به خاک و استخوان تبدیل شدیم پس از آن زنده مىشویم و از قبرهایمان بیرون آورده مىشویم؟ چهطور چنین چیزى ممكن است؟! چهطور ممكن است كه انسان بمیرد و به خاک و استخوان تبدیل شود و بعد از آن زنده شود. از این بعیدتر و عجیبتر این كه آیا پدران و اجداد پیشین ما نیز [كه آثار و نشانهاى از آنان باقى نمانده است] زنده مىشوند؟ [بهراستى این چیز بعید و غیر ممكن مىباشد.]
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَوَّلِينَ وَٱلۡأٓخِرِينَ ٤٩ لَمَجۡمُوعُونَ إِلَىٰ مِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٥٠ ثُمَّ إِنَّكُمۡ أَيُّهَا ٱلضَّآلُّونَ ٱلۡمُكَذِّبُونَ ٥١ لَأٓكِلُونَ مِن شَجَرٖ مِّن زَقُّومٖ ٥٢ فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٥٣ فَشَٰرِبُونَ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡحَمِيمِ ٥٤ فَشَٰرِبُونَ شُرۡبَ ٱلۡهِيمِ ٥٥﴾[الواقعة: ۴۹- ۵۶]. «بگو: بیگمان پیشینیان و آیندگان. همگی در وعدهگاه روزی مشخص، جمع میشوند. و سپس شما ای گمراهان منکِر! بیگمان از درخت «زقوم» خواهید خورد. و شکمها را از آن پُر خواهید کرد. و روی آن از آب جوشان خواهید نوشید. مانند شتران تشنه، خواهید نوشید. این، پذیرایی آنان در روز جزاست».
[اى محمد! به این بى باوران] بگو: بله، بىگمان پیشینیان و آنان كه در آینده خواهند آمد همگى [زنده شده و] در روز معین و مشخصى جمع خواهند شد. پس از آن [شما] اى كسانى كه گمراه و از راه و مسیر بندگى خدا منحرف و دچار شرک شدهاید! اى كسانى كه [روز قیامت را] تكذیب مىكنید و مىگویید زنده شدن پس از مرگ و محاكمه و محاسبه دروغ است و هرگز چنین چیزى اتفاق نمىافتد. در آن روز، شما [از شدت گرسنگى] از درختى به نام «زقوم» به حدى خواهید خورد كه شكمتان پُر شده و پس از آن به خاطر حرارت و گرماى بیش از حد، تشنه شده و شروع به نوشیدن آب مىكنید. پس، آبى بسیار داغ و جوشان و سوزان به شما داده خواهد شد و [چون تشنگى شما برطرف نمىشود [مرتب از آن مىنوشید. حالت شما در نوشیدن آب و سیر نشدن همانند شترى است كه دچار مرض «استسقاء» شده است. این سرانجام گمراهى و عدم ایمانتان به زنده شدن پس از مرگ است. این چیزى است كه براى «دست چپىها» آماده شده است و در این روز اینچنین از آنان پذیرایى مىشود.
پس از بیان حال و اوضاع سه گروه مذكور، به دلایل و نشانههایى اشاره مىشود تا حتمى بودن وقوع آنچه بیان شد (روز قیامت) و این كه هر كس به جزا و سزاى شایستهى خود خواهد رسید، بهتر روشن شود. چون قبلاً به دلایل متعددى در این زمینه اشاره كردهایم نیازى به توضیح این قسمت از آیات در این سوره نمىبینیم.
در پایان سوره به مطلب دیگرى نیز، [در همین راستا]، اشاره مىكند كه [به اختصار] به آن مىپردازیم.
در آخر سوره، پس از ارائهى دلایل و نشانههایى مبنى بر حتمى بودن روز قیامت و زنده شدن انسان و...، مىفرماید:
﴿أَفَبِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ أَنتُم مُّدۡهِنُونَ ٨١ وَتَجۡعَلُونَ رِزۡقَكُمۡ أَنَّكُمۡ تُكَذِّبُونَ ٨٢﴾[الواقعة:۸۱-۸۲]. «آیا شما به این سخن، بیاعتنایی میکنید؟ و (سپاسِ) روزی خویش را تکذیب و انکار (نعمت و حقیقت) قرار میدهید؟».
آیا آن مطالبى كه برایتان بیان شد [و گفته شد و ثابت گردید كه] چنین روزى خواهد آمد و چنان رویدادى آنگونه [كه بیان شد] روى خواهد داد و هر كس به جزا و سزاى شایستهى خود خواهد رسید، دست كم مىگیرید و نسبت به آن با بىمبالاتى روبرو مىشوید؟ آیا موضعگیرى شما [در برابر این حقیقت و واقعیت و در برابر دین خدا و تبلیغ و دعوت پیامبران خدا]، تنها تكذیب آن است و این كه بگویید: چنین روزى نخواهد آمد و همه دروغ است و واقعیت ندارد؟
حال كه موضعگیرى شما این است و در آن تغییرى ایجاد نمىكنید و بر آن اصرار دارید و معتقدید كه روز قیامت وجود ندارد و هیچگونه مسئولیتى متوجه انسان نیست [و قدرتى مافوق، انسان را كنترل نمىكند، به مطلب دیگرى توجه كنید تا پوچى اعتقادتان برایتان روشن شود].
شما بیایید و مانع مرگى شوید كه براساس برنامهى ما قرار داده شده است. اگر قیامتى نمىبود، خداوند متعال هرگز براى مُردن شما برنامهاى قرار نمىداد و در این زمینه نظمى در كار نبود و مردم مىتوانستند و قادر بودند مانع آن شوند و جلو آن را بگیرند. اما چون بر اساس برنامهى ما، انسان مسئول خود و اعمال خود است و باید روزى به دادگاه خدا احضار شود و در مورد آنچه انجام داده و نداده پاسخگو باشد، زندگى دنیا فرصتى براى آزمایش و امتحان او خواهد بود و آنچه مشخص است این كه آزمایش و امتحان ابتدا و انتهایى دارد. پس عمرى به انسان داده مىشود و فرصتى به او بخشیده مىشود تا در این مدت مورد امتحان و آزمایش قرار گیرد و مشخص شود كه كدام یک از دو راه موجود را برمىگزیند و در آن گام برمىدارد؛ آیا راه و مسیر بندگى خدا را انتخاب مىكند یا در راهى غیر از آن گام برمىدارد؟ پس از اتمام فرصت و پایان زمان امتحان و آزمایش، انسان در زمانى مشخص و معین باید از این دنیا به دنیایى دیگر برود تا در آنجا به جزا و سزاى اعمالش برسد.
حال كه به قیامت ایمان ندارید، آیا قادر به كنترل این برنامهى خدا هستید؟ مسلماً خیر. پس بنا به آنچه گفته شد مرگ نیز همچون سایر امور طبق برنامهاى مشخص انجام مىگیرد و به همین خاطر است كه علىرغم میل و تلاش و كوشش شما، مرگ از موعد مقرر خود و برنامهاى كه برایش مشخص شده تخلف نمىكند و هرگز به تأخیر هم نمىافتد:
﴿فَلَوۡلَآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلۡحُلۡقُومَ ٨٣ وَأَنتُمۡ حِينَئِذٖ تَنظُرُونَ ٨٤ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُبۡصِرُونَ ٨٥ فَلَوۡلَآ إِن كُنتُمۡ غَيۡرَ مَدِينِينَ ٨٦ تَرۡجِعُونَهَآ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٨٧﴾[الواقعة: ۸۳- ۸۷]. «پس آنگاه که جانِ (شخصی) به حلقوم (گلوگاه) میرسد. و شما در آنهنگام نظارهگر هستید. و ما، از شما به او نزدیکتریم؛ ولی شما نمیبینید. پس اگر شما جزا نمییابید، اگر راست میگویید، چرا جانش را باز نمیگردانید؟»
اگر [به عقیدهى شما [مسئولیت و قیامت و سؤال و جوابى وجود ندارد و مُردن طبق نقشه و برنامهى خداوند متعال انجام نمىگیرد تا هر فردى در زمان معینى بمیرد و زمان امتحان و آزمایشش تمام شود و به سزا و جزاى كردارش برسد، پس هنگامى كه جان به حلقوم مىرسد و شما فردِ در حال احتضار را مىبینید ولى ما به او نزدیكتریم در حالى كه شما نمىبینید [و این را درک نمىكنید]، در این هنگام چرا نمىتوانید مانع مرگ یكى از عزیزانتان شوید [و با قدرت خود بىاساس بودن آنچه را ما بیان داشتهایم اثبات كنید]؟ آیا مىدانید چرا نمىتوانید مانع مُردن كسى شوید؟ زیرا بر اساس برنامهى ما، مرگ زمان مشخص و معینى دارد و باید طبق آن انجام بگیرد و هر كس در زمان معینى كه برایش مشخص شده از این دنیا به دنیاى دیگر انتقال یابد و در آنجا به جزا و سزاى شایستهى خود برسد.
[این را بدانید كه برنامهى ما این است كه:]
﴿فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ ٨٨ فَرَوۡحٞ وَرَيۡحَانٞ وَجَنَّتُ نَعِيمٖ ٨٩﴾[الواقعة: ۸۸- ۸۹]. «ولی اگر از مقربان باشد پس آسایش و گیاهان خوشبو و باغهای پرنعمت (درانتظار اوست)». اگر كسى كه مىمیرد از گروه مقرّبین باشد؛ یعنى آنان كه مقرّب بارگاه خدا هستند و از سابقین و مسلمانان درجهى اول مىباشند، جزایش این است كه در همان ابتداى جان دادن بهرهاش «رَوح» است، یعنى در [آرامش و] استراحتى به سر مىبرد كه هیچگونه خستگى و ناراحتى متوجه او نیست. بهرهاش «ریحان» است، یعنى در یک حالت روحبخش و وضعیتى مطلوب و خوشایند، به خوشایندى بوى خوش ریحان، به سر مىبرد. بهرهاش «جنات نعیم» است، یعنى در باغى پُر از نعمتهاى لذتبخش قرار مىگیرد. این همه نعمت، جزا و پاداش مؤمن مقرب از زمان مرگ تا روز قیامت است. وقتى روز قیامت بیاید او در باغ و نعمتهاى دیگرى غیر از این باغ و نعمتهاى برزخى قرار خواهد گرفت. علاوه بر این خوشى و سعادتى كه گفته شد، قبل از مُردن، با احترام پذیرایى ویژه از او آغاز مىشود؛ همانطور كه اذیت و آزار كافر هم با مُردنش آغاز مىگردد.
﴿وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ ٩٠ فَسَلَٰمٞ لَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡيَمِينِ ٩١﴾[الواقعة: ۹۰- ۹۱]. «و اگر از سعادتمندان باشد. (به او گفته میشود:) از سوی نیکبختان بر تو درود و سلام». اما اگر آن كه مىمیرد جزو اصحاب یمین (مسلمانان درجه دوم) باشد، مأمورانى كه جان او را مىگیرند، در همان آغاز از طرف برادرانش (آنان كه درجهاى همچون او داشته و قبل از او رفته و این مسیر را طى كردهاند و اكنون مىدانند كه پس از مرگ چه خبر است)، به او خبر مىدهند كه: به آن برادرمان كه قرار است پیش ما بیاید دعاى خیر و سلام ما را برسان. آنچه مشخص است، این كه چنین سلام و دعایى نشانهى نبودن هیچ مشكلى بر سر راه اوست و این كه او در خوشبختى كامل به سر خواهد برد و رستگار خواهد شد.
﴿وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُكَذِّبِينَ ٱلضَّآلِّينَ ٩٢ فَنُزُلٞ مِّنۡ حَمِيمٖ ٩٣ وَتَصۡلِيَةُ جَحِيمٍ ٩٤﴾[الواقعة: ۹۲- ۹۴]. «ولی اگر از تکذیبکنندگان و گمراهان باشد پس پذیرایی (او) با آب جوشان است. و (نیز) ورود به دوزخ» اما اگر فردى كه مىمیرد از كسانى باشد كه به زندگى پس از مرگ و محاسبه و محاكمه اعتقاد نداشته و در نتیجه در زندگى دنیا گمراه شده و از مسیر بندگى خدا منحرف گشته است و دچار شرک به خدا شده، در همان آغاز با آب جوشان بسیار داغ و آتش بسیار سوزان از او پذیرایى مىشود. این عذاب مربوط به قیامت نیست؛ بلكه از همان لحظهاى كه مىمیرد تا روز قیامت عذاب و شكنجه داده مىشود و در روز قیامت خداوند مىفرماید: هنوز عذاب اصلى شروع نشده است. امروز او را در سختترین عذاب و شكنجه بیندازید.
قبلاً بیان شد كه اگر انسان به قیامت ایمان و باور نداشته باشد، هرگز نمىتواند بندهى خدا و مطیع اوامر او باشد، و بالعكس اگر انسان به قیامت ایمان داشته باشد و چنین ایمانى در دلش جاى گرفته باشد، در آن صورت مطمئناً راه بندگى خدا را در پیش خواهد گرفت و یقیناً مىتواند بندهى خدا باشد. همچنین گفته شد كه ایمان [واقعى] آن است كه به گونهاى در دل انسان جاى گیرد كه هرگز از آن جدا نشود. ایمان به قیامت نیز اینگونه است كه انسان چنان احساس مسئولیت كند كه اگر یک وقت دچار گناه و معصیت شد، در كمترین زمان ممكن دادگاهى و محكمهاى براى خود تشكیل دهد و همچون دادگاه قیامت خود را محاسبه و محاكمه كند و فوراً توبه كند و قبل از محاكمه روز قیامت پشیمان شود و به سوى خدا برگردد؛ زیرا پشیمانى در روز قیامت هیچ سودى به حالش نخواهد داشت.
البته، همانطور كه گفتیم، ایمان به آخرت درجهى بالاتر از این هم دارد و آن این كه انسان در هنگام ارتكاب گناه به یاد قیامت مىافتد و قبل از این كه آن را به صورت كامل انجام دهد، از آن دست مىكشد. مرحلهى بالاتر از این هم وجود دارد و آن این كه ایمان هرگز به صاحبش اجازه نمىدهد كه دچار گناه شود.
آنچه بیان شد مسئلهى بسیار مهمى است و باید به آن توجه كافى شود.
اگر كسى به انجام اعمال زشت و ناپسند و گناه و معصیت عادت كرده باشد و انجام چنین امورى برایش ملكه شده باشند، اگر چه نماز هم بخواند، خداوند متعال [در مورد او چنین] مىفرماید: چنین فردى به آخرت ایمان ندارد و كافر است.
[۲۱] [قیامت] براى آسمانها و زمین سنگین و دشوار است. [۲۲] این آمار نسبت به زمان نویسندهی مرحوم بوده است؛ اما فعلا دنیا بیش از هفت ملیارد جمعیت دارد. [مصحح]