فصل اوّل
بيان روايت دروغي مبني بر جمعآوري چهل نفر از مردان بني عبدالمطلب از سوي پیامبر ج
مصنف رافضی ميگويد: منهج و روش سوم از دلایل قابل استناد، دلایلی هستند که به صورت حدیث از پیامبرجنقل شده اند.
اوّل: تمام مردم نقل کردهاند هنگامی که این آیه نازل گردید: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾[الشعراء: ۲۱۴] . پیامبرجتمام پسران عبد المطلب را در خانه ابیطالب جمع نمود که تعدادشان بالغ بر چهل مرد بود و دستور داد از يك ران گوسفند و مقداری نان و شیر برايشان غذا تهیه شود. همه این تعداد از این مقدار کم سیر شدند بدون اینکه غذا تمام شود. در حالي كه برخي به تنها در جاي خود يك گوسفند را ميخورد و یک سبو نوشيدني سر ميداد. با دیدن این وضعیت پیامبرجآنان را شگفتزده کرد و به عنوان نشان پیامبری به آنان توضيح داد و فرمود: «ای پسران عبدالمطلب، خداوند مرا به حق برای عموم انسانها و بسوی شما به طور خاص مبعوث کرده و این آيه را تلاوت کرد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾[الشعراء: ۲۱۴] . و من شما را بسوی دو کلمۀ ساده و خفیف بر زبان، اما در میزان سنگین دعوت مینمایم، با این دو کلمه مالک عرب و عجم میشوید و تمام مردم جهان منقاد و فرمانبردار شما میشوند و به سبب آن به بهشت وارد میشويد و از آتش جهنم نجات مييابيد. این دو کلمه عبارت است از شهادت دادن به اینکه هیچ خدایی جز الله معبود بر حق نيست و گواهي دادن به اينكه من رسول خدا هستم، هر کسی در این امر به من جواب مثبت دهد و مرا بر آن پشتیبانی نماید، بعد از من برادر، وزیر، وصی، وارث و جانشین من میشود».
هیچ کس از حاضرین به او جواب نداد، سپس علی گفت: ای رسول خدا، من در این مورد كاملاً از شما پشتیبانی میکنم، فرمود: بنشین پس بار دیگر این سخنان را خطاب به عشیرت خود بازگو نمود همگی ساكت و بیصدا شدند. علی گفت: بلند شدم و سخن اوّل را تکرار کردم. پس فرمود: بنشین، پس برای بار سوم سخنش را تکرار نمود، هیچ کدام از آنها حرفی را بر لب جاري نكرد. بلند شدم و گفتم: ای رسول خدا، من بر امر رسالت از شما پشتیبانی میکنم پس فرمود: تو ای علی برادر و وزیر و وصی و وارث و جانشین بعد از من هستی. خويشاوندانش همه برخاستند و به ابو طالب گفتند: امروز روز ذلت و ننگي تواست كه داخل دين برادر زادهات شدي، و پسرت (علي) امير تو ميشود.