به این استدلال نیز از چند نظر میتوان پاسخ گفت:
پاسخ اول: صحت سند حدیث باید روشن شود. ثعلبی و ابونعیم احادیثی روایت کردهاند که به اجماع علماء قابل استناد نیست.
پاسخ دوم: به اتفاق علمای حدیث این روایت ساختگی است[۱۹۶] .
پاسخ سوم: در فرموده خداوند:
﴿إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰكُمۡ فِي ٱلۡجَارِيَةِ ١١ لِنَجۡعَلَهَا لَكُمۡ تَذۡكِرَةٗ وَتَعِيَهَآ أُذُنٞ وَٰعِيَةٞ١٢﴾[الحاقة: ۱۱-۱۲] .
«بدانگاه که آب طغیان کرد شما را سوار کشتی کردیم تا آن مایۀ اندرزی برای شما بوده و گوشهای شنوا آن را فرگیرند و به خاطر بسپارند».
مراد از آن فقط گوش یک شخص نيست، بلکه خطاب به همه فرزندان آدم است.
حمل فرزندان آدم بر کشتی یکی از بزرگترین نشانههای خداوند است همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَءَايَةٞ لَّهُمۡ أَنَّا حَمَلۡنَا ذُرِّيَّتَهُمۡ فِي ٱلۡفُلۡكِ ٱلۡمَشۡحُونِ ٤١ وَخَلَقۡنَا لَهُم مِّن مِّثۡلِهِۦ مَا يَرۡكَبُونَ٤٢﴾[یس: ۴۱-۴۲] .
«ما آدمیزادگان را در کشتی مملو حمل میکنیم، و برای ایشان همسان کشتی چیزهایی را آفریدهایم که بر آن سوار میشوند».
و ميفرمايد:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱلۡفُلۡكَ تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنۡ ءَايَٰتِهِۦٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖ ٣١﴾[لقمان: ۳۱] .
«آیا نمیبینی که کشتی بر روی آب، به نعمت و لطف خداوند جاری میشود تا خداوند نشانههایش را به شما نشان دهد. به راستی که در آن نشانههایی است برای هر صبرکنندۀ شکرگذاری».
چگونه همه اینها ممکن است برای آن باشد که فقط یک نفر از مردم گوش شنوا داشته باشد و به نیکی بشنود؟! آری، گوش علی از جمله گوشهای شنواست همان گونه که گوش شنوای ابوبکر، عمر و عثمان و غیره آن چنان بود. در آن صورت نمیتوان فقط به علی اختصاص داد و به طور بدیهی روشن است که گوش شنوا فقط گوش علی نیست. آیا به نظر شما گوش رسول خدا جشنوا نیست؟! و همچنین گوشهای حسن و حسین و عمار، ابوذر، مقداد، سلمان فارسی، سهل بن حنیف و دیگران که بر فضیلت و ایمان آنها توافق دارید گوشهای شنوای کامل نیستند؟!.
بنابراین وقتی گوش شنوا هم برای علی و هم برای غیر اوست، در آن صورت نميتوان گفت که این فضیلت برای غیر او حاصل نشده است. و بیتردید این رافضی نادان و ستمکار ادعاي خود را بر مقدمات باطل بنا میکند؛ زیرا در میان فرقههای اهل بدعت فرقهای سست بنیانتر و ضعیفتر از شیعه به لحاظ استدلال شناخته نشده است. بر خلاف معتزله و دیگر فرقهها که دارای دلایل چنان پيچيدهاي هستند که گاه علما را هم با مشکل مواجه میکند. ولی شیعه هرگز دلیل و حجتی ارائه نکرده است مگر اینكه با اميال افراد جاهل و اهل هواهای نفساني سازگار است که آنچه مطابق میل و هوایشان باشد برمیگزینند و آنچه نبود رها میکنند، چه باطل باشد، چه حق. و به همین سبب باید دربارۀ آنها گفت: عقل، نقل و دینِ صحیح ندارند و در دنیا نیز پیروزمند نیستند. و عدهای از علما گفتهاند: اگر حکمی را به جاهلترین مردم معلق کنند، بیگمان شیعه را دربرخواهد گرفت. مثلاً شخصی سوگند بخورد که من با نادانترین مردم دشمنی میورزم، شيعه را شامل ميشود. و از این قبیل احکام. ولی اگر چيزي را برای نادانترين مردم وصیت کند صحیح نیست، چون وصیت قربت است و اگر برای عدهای وصیت کند که در میان آنها کافر هم وجود داشته باشد جایز است، ولي اگر کفر و جهل را شرط و جهت در استحقاق وصیت قرار دهد جایز نیست.
سپس اين شیعه در مورد چيزي ادعا میکند از فضایل علی است که اصلاً چنين نیست و بعد از آن مدعی میشود که آن فضیلت مختص علی بوده و برای غیر او نیست در حالی که گاهی این فضایل مشترکند، زیرا فضایلی که برای علی ثابت شده عموم آنها بین وی و دیگران مشترک است.
بر خلاف فضایل عمر و ابوبکر ب، كه عموما فضایلی دارند که مختص و ویژۀ آنهاست و شخص دیگری با آنها مشترک نیست، علاوه بر این شیعه مدعی است که آن فضیلت موجب امامت علی است، ولی روشن و بدیهی است که فضیلت جزئی در امری از امور مستلزم فضیلت به طور مطلق و امامت نیست و نمیتوان گفت که آن فضیلت مختص امام بوده، بلکه برای امام و غیر او ثابت میشود و برای فردی که به طور مطلق برتر است و غیر او این فضایل ثابت میشود.
بنابراین مصنف شیعه، کار خود را بر این مقدمات سهگانه بنا نهاده در حالی که هر سه باطلند، سپس مقدمۀ چهارمی را بدان میافزاید که جای گفتگو و بحث است که ما در آن منازعه نمیکنیم بلکه میپذیریم که هر کس برتر باشد امام است ولی شیعه برای اثبات آن دلیلی ندارد.
* * *
[۱۹۶] ابن کثیر در تفسیر خود بر آیه ۱۲ سوره حاقه، حدیث اول را از روایت ابن ابیحاتم آورده و میگوید: و این چنین ابن جریر از علیبن سهل از ولیدبن مسلم از علیبن حوشب از مکحول روایت کرده است در حالی که مرسل است. همچنین حدیث دوم را از روایت ابن ابیحاتم آورده میگوید: جریر از محمدبن خلف از بشربن آدم روایت کرده است. سپس ابن جریر به طریق دیگری از داود الأعمی از بریده به وسیله آن آورده که صحیح نیست. به زادالـمسیر: ۸/۳۴۸، مراجعه شود.