امامت در پرتو کتاب و سنت

فهرست کتاب

از چند نظر می‌توان به این ادعا پاسخ گفت:

از چند نظر می‌توان به این ادعا پاسخ گفت:

پاسخ اول: صحت و عدم صحت حدیث نياز به بررسی دارد. و اين را به عنوان تنازل با خصم مي‌گويم، زيرا نقل روایت از خطیب خوارزمی به تنهايي بر صحت حدیث از رسول اکرم جدلالت نمی‌کند. و اين در صورتي است که معلوم نباشد خطیب احاديث دروغ و ساختگي را جمع‌آوري كرده است، اما كسي كه كمي در جمع‌آوري اين خطيب بينديشد، قطعاً مي‌گويد: سبحان‌الله! اين بهتان بزرگي است!.

دوّم: هر کسی مقداری به علم الحدیث آشنايي داشته باشد می‌داند که این روایت افتراء و دروغي است به نام رسول خدا جساخته و پرداخته شده است[۷۲] .

سوّم: اگر اصحاب و تابعین این حدیث را روایت کرده‌اند؛ چرا میان آنها چنین مسئله‌ای مطرح نشده است؟ چه کسی حدیث را برای ما نقل کرده است؟ در چه کتابی نقل شده؟ هر کس به جریان آگاه باشد می‌داند که حدیث موضوع است و دروغ‌گویان آن را ساخته‌اند.

چهارم: ما مي‌دانيم که مهاجرین و انصار مسلمان بودند و خدا و رسول را دوست داشتند و رسول هم آنها را دوست داشته است بيش از علم و اطلاع ما نسبت به صحت اين احاديث، و مي‌دانيم كه ابوبكر بعد را رسول‌خدا جامام بود. پس چگونه جايز است چيزي را رد كنيم كه با اخبار يقين‌بخش متواتر براي ما ثابت شده، با اخبار ورواياتي كه حقيرتر از آن هستند كه به آنها روايت آحاد هم گفته شود و معلوم نقل كنندۀ صادق داشته باشد، بلكه اهل علم اتفاق نظر دارند بر اين كه بزرگترين دروغ هستند، براي همين است كه هيچ كدام از آنها در کتابهای قابل اعتماد دیده نمی‌شود، بلكه أئمۀ حديث بر دروغ بودنش قاطع هستند.

پنجم: قرآن در مواضع متعدد شهادت می‌دهد که خداوند متعال از اصحاب راضی و خوشنود است و ايشان را با مدح زيبا ستوده است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ [التوبة: ۱۰۰] .

«پيشگامان نخستين مهاجران و انصار، و كساني كه به نيكي روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند، خداوند از آنان خوشنود است و ايشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند براي آنان بهشت را آماده ساخته است».

و مي‌فرمايد:

﴿وَمَا لَكُمۡ أَلَّا تُنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ [الحدید: ۱۰] .

«چرا در راه خدا نبايد ببخشيد و خرج كنيد، و حال اين كه برجاي مانده آسمانها و زمين به خدا مي‌رسد؟ كساني از شما كه پيش از فتح بخشيده‌اند و جنگيده‌اند، برابر و يكسان نيستند. آنان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام كساني است كه بعد از فتح بذل و بخشش نموده‌اند و جنگيده‌اند. اما به هر حال، خداوند به همه، وعده پاداش نيكو مي‌دهد».

و مي‌فرمايد:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ[الفتح: ۲۹] .

«محمد فرستاده خدا است، و كساني كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت، و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوزند. ايشان را در حال ركوع و سجود مي‌بيني . آنان همواره فضل خداي را مي‌جويند و رضاي او را مي‌طلبند».

﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ[الفتح: ۱۸] .

«خداوند از مؤمنان راضي گرديد همان دم كه در زير درخت با تو بيعت كردند».

به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان زير آن درخت با تو بيعت مى‏كردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهايشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد.

﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا[الحشر: ۸] .

« همچنين غنائم از آنِ فقراي مهاجريني است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شده‌اند. آن كساني كه فضل خدا و خوشنودي او را مي‌خواهند».

«پس چگونه جايز است چيزهايي را رد كنيم كه قرآن قاطعانه بر آن دلالت مي‌كند، با اين روايات جعلي كه ساخته و پرداختۀ كساني هستند كه نه از مقام پروردگارشان ترس و بيمي داشته‌اند و نه براي خدا عظمت و شكوهي قائل بوده‌اند؟

ششم: این روایت دروغین علی را خدشه‌دار می‌سازد و مستلزم این است که علی خدا و رسول را تکذیب می‌کند و اصحاب رسول همه کافر و مرتد هستند و آنهای که خلفاء را انتخاب کرده‌اند از دائره دین خارج شده‌اند.

اما در مورد طعن علی س، چون به مفاد حدیث رسول خدا جعمل نکرد و تن به خلافت آنها داد و حتی آنها را مسلم و مؤمن می‌دانست و از آنها بدتر خوارج بودند که علیه علی قیام کردند، ولی علی باز هم در حکم علیه آنها کوتاهی کرد و آنها را بر اساس حدیث رسول کافر ندانست، بلکه اموال و اسیرانشان را بر خود حرام کرد و خطاب به آنها می‌گفت: ما شما را از مسجد منع نمی‌کنیم و در فیئ و غنايمي كه بدون نبرد به دست مي‌آيد همانند ما حق دارید. حتی وقتی ابن‌ملجم علی را شهید کرد علی خطاب به نزدیکانش در مورد ابن ملجم گفت: اگر زنده ماندم خودم خون‌خواه خودم هستم ولي به مرتد بودنش حكم نكرد.

و در مورد اهل جمل به اثبات رسیده که علي ساز تعقیب و کشتن مجروحان و اسیرانشان نهی کرده است و نگذاشته اموالشان به غنیمت برده شود و زن و بچه‌هایشان اسیر و برده شوند.

اگر بر اساس نص حدیث موضع‌گیری علی را بررسی کنیم، باید علی کافر باشد چون اولین کسی است که رسول خدا را تکذیب کرده است.

همچنین علی بر کشته شده‌های اهل صفين نماز خواند و گفت: برادران ما علیه ما شوریدند و شمشیر آنها را پاک كرد. و اگر آنها را کافر می‌دانست‌، نباید بر آنها نماز بخواند و آنها را برادر بداند، بلکه حکم کفر را بر آنها صادر می‌نمود.

ما بالضروره از سیرۀ علی متوجه این اصل می‌شویم که علی هرگز آن مخالفينش را كه عليه او جنگيدند کافر ندانسته و مسلمانان و خلفاي راشدين را از دائرۀ اسلام خارج نکرده است. همچنین حسن و حسین و بعد از آنها علی بن حسین و پدرش جعفر هیچ کدام از آنها را کافر قلمداد نکرده‌اند. اگر مخالفین کافر باشند و روایت صحيح باشد، اولین کافر علی و اهل بیت هستند، چون او هم می‌توانست مانند خوارج عمل کند و در خارج از دار اسلام كناره‌گيري كند. اگر تاب مقاوت نداشته باشد و نتواند بر اهل سرزمين اسلام حكم كفر و ارتداد صادر كند، همان‌گونه که شیوخ و بزرگان شیعه چنین کردند. و اگر علی می‌دانست که مسلمانان او را قبول ندارند و علیه او قیام می‌کنند و حدیث رسول را رها می‌کنند، بایستي مانند مسیلمه کذاب خود و پیروانش بیرون می‌‌رفتند و برای خود سرزمين ديگري را تأسیس نمايند.

مگر پیامبر خود و یارانش در مکه در نهایت ضعف به سر نمی‌بردند، با اين وجود از کفار دوری می‌کردند و دشمنی و دوری خود را به آنها اعلام می‌کردند، به گونه‌ای که کافر و مسلمان خوب از هم جدا می‌شدند و هر دو دسته مشخص بودند. و نيز جمعي از ايشان به حبشه هجرت کردند و با وجود ضعفي كه داشتند در آنجا هم از مسيحي‌ها جدا بودند و در نزد آنها با دين خود سخن می‌گفتند.

این بلاد و سرزمين‌هاي اسلامی است که مملو از مردم یهودي و نصرانی بود كه دین خود را آشکار می‌کنند و خود را از مسلمین جدا می‌د‌‌انند، آیا علی به اندازۀ مسلمانان ضعیف مکه و نصرانی‌هاي امروزی دل و جرئت نداشت؟

اگر قرار باشد هر کس به خلافت علی و اهل بیت شک کند از اسلام خارج شود و مؤمن تنها کسی باشد که بعد از رسول خدا جمعتقد به امامت و عصمت علی و پیروانش باشد، پس علی اولین کسی است که دین را تغییر داده و مسلمان و کافر را از هم جدا نکرده است.

فرض کن که علی از جنگ علیه آنها عاجز باشد، آیا از مخالفت و عدم بیعت هم عاجز بوده است؟ یعنی از گروهک خوارج هم عاجزتر بود؟!. خوارج علیه علی سقیام کردند و برای خود دار الاسلامی را بنا کردند و یاران علی را کافر قلمداد کردند و یاران خود را مؤمن واقعی می‌دانستند.

یا چگونه جائز است که حسن امارت مسلمانان را به کسی تحویل دهد که مرتد است و از یهودي و مسیحيان هم بدتر باشد- آن‌گونه كه در مورد حضرت معاويه سحكم صادر مي‌كنيد؟ آیا کسی که مؤمن به خدا و روز قیامت باشد چنین کاری را انجام می‌دهد؟ حسن می‌توانست بر کوفه حكومت کند.

ضمناً معاویه جنگ شروع نکرد ولی در پایان طلب او را به جایی آورد اگر به جای پدرش می‌نشست معاویه با او نمی‌جنگید، چون فضل و بزرگواری حسن و حسین ثابت شده است. پیامبر می‌فرماید:

«این پسرم بزرگ و سید است و زود است که الله متعال به سبب او بین دو گروه بزرگ مسلمانان صلح به وجود آورد»[۷۳] .

اگر علی و اهل بیتش -که حسن یکی از آنها است- بگویند: ما تنها بین مسلمین و مرتدین صلح برقرار می‌کنیم، لطمۀ بزرگی به جد ايشان رسول اکرم جوارد می‌شود، چون رسول دو فرقه را مسلمان می‌داند ولی رافضیه رسول خدا را تکذیب می‌کنند.

بیان شد که رافضه یکی از بزرگ‌ترین دشمنان اهل بیت هستند و حرمت آنها را حفظ نمی‌کنند و با عقائد باطل خود، ساحت آنها را ملوث می‌مایند و سخن‌‌های بد و ناهنجار را به آنها نسبت می‌دهند‌، همانگونه که بعضی از آنها را دیدیم - البته این اولین و آخرین بدعت و گمراهی آنها نیست-.

روافض مدعی هستند که امام معصوم لطف خداوند بر بندگان او است تا مردم از او اطاعت کنند و مورد رحمت قرار گیرند، اما در میدان واقعی ما خلاف آن را می‌بینیم و علی برای عالم هیچ که نعمت نبود بلکه بدترین و سخت ترین عذاب بود چون دشمنانش مرتد و یارانش ذلیل شدند، با این وجود که موجب کفر مخالفین و ذلت موافقین باشد، چه مصلحت و حکمتی در امامت او وجود دارد؟ چرا باید بگویند بدون خلق علی عالم ناقص می‌شد؟ و سعادت دنیا و آخرت میسر نمي‌گشت؟ چه مصلحتی در امامت و خلق علی برای این جهان به بار آمد؟.

سپس آنها می‌گویند: بر خداوند واجب است که مصلحت دنیا و آخرت را برای بندگانش فراهم سازد، اما خداوند متعال خوارج را با آن همه گمراهی، به اوج شوکت و قدرت و عظمت مي‌رساند، اما علی امام و بزرگ مردم و پیروانش از یهود و نصاری و حتی اهل ذمه هم ذلیل‌تر باشند چون اهل ذمه می‌توانند دین و اعتقاد خود را آشکار كنند، ولی علی و سایر ائمه که حجت‌های خدا هستند نتوانند آزادانه دینداری کنند و به تقیه پناه ببرند و مطیع مرتدین باشند و در جامعۀ مرتدین با ذلت زندگی کنند؟! این چه لطفی است که خداوند به علی می‌کند؟ چرا بر اساس عقیده‌‌ی آنها خداوند مصلحت دنیا و آخرت را برای علی كه امام و بزرگ مهیا نمی‌سازد؟ چرا گروهی که لطف پروردگار بر زمین هستند و هدایت بدون آنها کامل نمی‌شود و نجات با ایمان به آنها و پیروی از آنها به قطعی می‌رسد و سعادت با اطاعت از آنها به دست می‌آید بیش از چهارده قرن از این امت گمراه شده و گم‌شده‌اند و آنان خود را زیر چتر تاریک تقیه حصار داده‌اند تا کسی از هدایت و رحمت آنها بهره نبرد و هیچ کس از آنها رحمتی نصیبش نشود و حتی به اندازه‌ي یهود و نصاری برای مردم رحمت به بار نیاوردند، چون قدرت و شهامت ظهور نداشتند كه مردم از نور و رحمت و لطف آنها بهره جویند؟

این همه سؤال های بی‌جواب است که اهل علم را به این سخن وادار کرده که بگویند: شیعه دست کار زنديقان ملحد هستند و هدف نهایی آنها نابود کردن و به فساد کشانیدن دین رحمت خداوند است ولی خداوند نمی‌گذارد دشمنان با دهان ناپاک خود نور دین را خاموش کنند، چون نور دین از این بزرگ‌تر است که با دهان خاموش گردد، نتیجه تلاش مذبوحانۀ آنها تکفیر علی و اهل بیت و اصحاب رسول الله جاست.

بدین علت صاحب دعوت باطنیه ملحد، دعوتش را بر چند مرحله مرتب مي‌كند و به مراحل خطرناک می‌رسد. در مرحلۀ اول مردم را به تشیع دعوت می‌کند، سپس وقتی مردم به او روي آوردند می‌گویند: آیا علی با این قدرت مثل مردم است؟ مرحله دومش شروع می‌شود که نقد و حمله به رسول الله است و بعد از آن خالق و آفريدگار هستي را انكار می‌کند. و ترتيب کتابش تحت عنوان «البلاغ الاکبر» یا «الناموس الأعظم» بر همين روال است، كه نویسنده‌اش آن را به قرامطي خارجی بحرین فرستاد. وقتی بر مکه سيطره يافت به کشتار حجاج بیت الله الحرام پرداخت و حرم الهي را بي‌حرمت كرد و حجر الاسود را بردند. همچنين حرمت‌‌ها را ساقط كردند و فرائض و محارم را حلال مي‌دانستند که سیره و تاريخ آنها نزد اهل علم مشهور است.

چگونه امکان دارد رسول خدا بفرماید: «هر کس علی را دوست نداشته باشد کافر است و بر کیش یهودی یا نصرانی از دنیا می‌رود» ولی خوارج علی را کافر می‌‌دانستند و خون او را حلال کردند، اما علی آنها را کافر نمی‌داند و حقوق اسلامی را برای آنها قائل است و آنها را اهل قبله و مؤمن می‌داند و با حكم يهود و نصراني‌ها بر آنها حكم نمي‌كند.

همچنین به نسبت بنی‌امیه و پيروانشان که علی را ناسزا مي‌گفتند و او را دوست نمي‌داشتند. چگونه کسی که اهل نماز و روزه و حج است مانند یهود و نصارا است؟ نهايت اشتباه مخالفانش اين بوده كه خلافت علی سبرایشان ثابت نشده يا بعد از شناخت كافي او را نافرماني كرده‌اند.

همه می‌دانند كه اهل علم و جمهور با علی عداوتی ندارند و خواهان تکذیب رسول اکرم جنیستند و اگر آنها می‌دانستند که رسول‌خدا جعلی را جانشین کرده، او را تصدیق می‌کردند و به خلافت او تسلیم می‌شدند.

نهایتاً این است که چنین حکمی بر آنها مخفي بوده، پس چگونه چنين کسی مانند یهود و نصاری است و با آنها حشر می‌گردد؟

هدف از اين بحث سخن از تکفیر و چگونگی آن نیست، بلکه می‌خواهم هشدار دهم كه اين احاديث مورد بحث ما به دروغ به نام رسول خدا ساخته شده‌اند و اين مانند بديهيات ضروري، معلوم و روشن است و مخالف اصول دین است و مناقض اساس اسلام و حتی مستلزم تکفیر علی و پیروانش می‌باشد.

هر کس به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد چنین سخنی نمی‌آورد چه رسد به اینکه بگوید کلام رسول خداست. بلكه نسبت دادن چنین سخنی به رسول خدا جبزرگ‌ترین توهين و طعن به ایشان است. بدون شک هدف زنادقه، افساد اسلام و مسلمین است. لعنت خدا بر دروغ‌گویان باد. در این راستا تهدید رسول اکرم جکافی است که می فرماید:

«هر کس بر من دروغ گوید، باید جایگاه خويش را در جهنم مهیا سازد».

[۷۲] روایت در الموضعات ابن قیم جوزی شماره: ۱/ ۳۸۵ با سند و لفظی دیگر ذکر شده است «هر کس بمیرد و در قلبش مقدار کمی عداوت و بغض به نسبت علی داشته باشد بر کیش یهودی یا نصرانی بمیرد». ابن جوزی می‌گوید: این حدیث موضوع است چون علی بن قرین در سند آن متهم است. عقیلی می‌گوید: این حدیث را وضع کرده. یحیی بن معین می‌گوید: دروغ گوی کثیفی است بغوی می‌گوید: دروغ گو بود. و اما حدیث اول را نیافتم، اما سیوطی در کتاب اللآلی المصنوعة ۱/ ۳۲۸ حدیث موضوع منسوب به جابر سرا آورده که نص آن از این قرار است: «علی خیر البشر فمن أبی فقد کفر». برای تفصیل بیشتر به کلام سیوطی در این مورد مراجعه کنید. [۷۳] بخاری در کتاب الصلح باب کلام رسول در مورد حسن بن علی و کتاب الـمناقب باب علامات النبوة، شماره: ۵/ ۲۶ و کتاب فضائل باب مناقب حسن و حسین شماره: ۹/۵۶ـ ۵۷ و کتاب فتن باب کلام پیامبر در مورد حسن از ابی بکرة شماره: ۳/۱۸۶ حدیث را روایت کرده است و لفظ امام بخاری اینگونه است که «لعل الله ان یصلح به بین فئتین عظیمتین»، سنن ابی داود: ۴/ ۲۹۹-۳۰۰ کتاب السنة باب ترک کلام در مورد فتنه، سنن ترمذی: ۵/ ۳۲۳ کتاب الـمناقب باب حدیث محمد بن بشار. سنن النسائی: ۳/ ۸۷ـ ۸۸ کتاب الجمعه باب سخن گفتن امام بر منبر.