به این استدلال از چند نظر میتوان پاسخ گفت:
پاسخ اول: لفظ حدیثي كه در صحیح مسلم از زید ابن ارقم آمده این گونه است: «رسول خدا جدر مکانی به نام خم در كنار آبي بین مکه و مدینه به پا ایستاد و به ايراد سخنراني پرداخت و فرمود اي مردم: من بشر هستم، شاید فرستادۀ خدا نزد من آيد و من به او جواب مثبت دهم، هان آگاه باشید دو چیز سنگین را میان شما جا گذاشتم، یکی کتاب خدا که نور و هدایت است. کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسک جویيد». مردم را به پیروی از کتاب خدا تشویق کرد، سپس فرمود: «دوم: اهل بیتم، در مورد اهل بيتم خدا را به ياد شما ميآورم[۶۵] .
این حدیث دال بر این است که رسول خدا به تمسک و پیروی از قرآن دستور میدهد و هر کس پیرو آن باشد گمراه نمیشود.
و در احادیث دیگر هم این چنين روایت شده است، مثلاً حدیث مسلم دربارۀ حجةالوداع میفرماید: من دو چیز را میان شما جا گذاشته ام و اگر به آنها تمسک جویيد هرگز گمراه نخواهی شد، کتاب خدا و سنت رسول، هان آگاه باشید، در روز قیامت در مورد من از شما پرسیده میشود شما در جواب چه میگویيد؟
همه گفتند: شهادت میدهیم که رسالت خود را اداء کردی و آن را به مردم ابلاغ کردی و نسبت به امت خيرخواه و دلسوز بودي.
پیامبر با انگشت به آسمان اشاره میکرد و میفرمود: خداوندا، شاهد باش، خدايا، شاهد باش خدايا شاهد باش.
اما دو جملۀ «وَعِتْرَتِى أَهْلُ بَيْتِى». و «وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ». را امام ترمذی([۶۶] ) روایت کرده است.
در مورد این دو جمله از امام احمد سؤال شد. آنها را تضعیف کرد و علاوه بر او بسیاری از اهل علم این دو جمله را تضعیف کردهاند و گفتهاند: صحیح نیستند.
اما گروه دیگری جواب دادهاند که اهل بیت ایشان هرگز بر گمراهی اجماع نمیکنند و اگر انسان پیرو آنها باشد در هدایت هرگز گمراه نمیشود و گفتهاند که این نظر و دیدگاه اهل سنت هم میباشد همانطور که امام قاضی ابو یعلی و دیگران فرمودهاند.
اما خوشبختانه اهل بیت هرگز بر خصائص مذهب رافضیه اجماع نکردهاند حتی مخالف دیدگاه شیعه از آنها نقل شده است و از آلودگیهاي آنان پاک و مبراء هستند.
اما حدیث «اهل بیتم مانند کشتی نوح هستند هر کس بر آن سوار شود نجات مییابد و هر کس از آن پشت کند غرق میشود» اسناد صحیح ندارد و در کتب معتمد هم روایت نشده است. و اگر متساهلین و هیزم جمعکنان شب آن را روایت کرده باشند، از اين هم بيارزشتر است.
دوّم: پیامبرخدا جدر مورد اهل بیتش فرموده: اهل بیت و کتاب هرگز از هم جدا نمیشوند تا به حوضکوثر نرسند.
این کلام پیامبر صادق و تصدیق شده است و بر حجت بودن اجماع اهل بيت دلالت میکند. قاضی در كتاب «المعتمد» این دیدگاه را نقل کرده و بیان میکند اهل بیت شامل بنيهاشم و فرزندان عباس و علی و حارث و سایر فرزندان ابی طالب میشود چون تنها علی سعترت رسول اکرم جنیست.
سپس قاضی بیان میکند که عالمان اهل بیت مانند ابن عباس و غیره پیروی از علی را واجب نمیدانستند و حتی هیچکدام از عالمان اهل بیت چنین حقی را برای علی قائل نبودند، بلکه علی را مانند عالمان دیگر قلمداد کردهاند.
سوّم: اهل بیت بر امامت و فضل علی اجماع نکردهاند، بلکه ائمۀ ايشان امثال ابن عباس و غیره در امامت و فضل؛ ابوبکر و عمر را بر علی ترجیح دادهاند، حتی افراد دیگر اهل بیت از بنیهاشم و بنیعباس و فرزندان جعفر و بیشتر علویان به امامت ابوبکر و عمر اذعان کردهاند. همچنین متأخرین آنها مانند امام مالک و ابیحنیفه و شافعی و احمد و دیگران، که چندين برابر امامیه بودهاند، به امامت ابوبکر و عمر اذعان كردهاند.
با نقل متواتر ثابت شده که اکثر عالمان اهل بیت از بنیهاشم و تابعین و تابع تابعین و فرزندان حسین بن علی و حسن، ابوبکر و عمر را دوست داشتند و آنها را بر علی برتري میدادند.
امام حافظ ابو حسن دار قطنی کتابی تحت عنوان «ثناء الصحابة علی القرابة وثناء القرابة علی الصحابة»[۶۷] تألیف کرده است که در آن کتاب گوشههايي از این مطالب را ذکر فرموده است. همچنین هر کدام از اهل حدیث کتابی در بارۀ سنت تـألیف کرده باشد، در این مورد هم سخنانی ذکر نموده است، مثلاً کتاب «السنة» عبدالله بن احمد و کتاب «السنة» خلال و کتاب السنة ابن بطه و السنة آجری، لالکائی، بیهقی و ابیذر هروی و طلمنکی و ابیحفص بن شاهین و کتابهای زیادی که شیعه برای اثبات ادعاي خود به آنها استدلال میكنند، مانند کتاب «فضائل الصحابة» امام آمدی و کتاب ابینعیم و تفسیر ثعلبی، احادیث فراوانی در فضل سه خلیفه دیگر ذکر کردهاند که همه علیه شيعه حجت هستند.
چهارم: این روایت معارض دلیل قویتر است چون به دليل قران و سنت و اجماع، اجماع امت حجت است، ولی عترت بخشی از این امت هستند، پس اجماع امت مستلزم اجماع عترت است و به اجماع ثابت شده که بهترین مردم بعد از رسول خداجابوبکر است. اگر گروهی که اجماع آنها حجت باشد قائل به چنین سخنی باشد، لازم است از آنها پیروی شود.
اگر امامت علي ثابت نشود، پس ثابت ميشود كه ابوبکر امام است، اگر این را قبول نکنند، پس سخن آنها در مورد امامت باطل است که میگویند علی امام است، زيرا امامت او ثابت نشده است، پس بنا به قول او جایگاه ابوبکر بعد از پیامبر به نسبت امت، مانند جایگاه علی بعد از رسول خدا جنسبت به عترت است.
[۶۵] صحیح مسلم: ۴/ ۱۸۷۳- ۱۸۷۴ (کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی بن أبیطالب). [۶۶] قبلاً بر این حدیث تعلیقه نوشتم، و این روایت با الفاظ نزدیك به هم از روایت ترمذی از زید بن أرقم سروایت شده. و ترمذی گفته: این حدیث حسن و غریب است. و ترمذی حدیث دیگری را (۵/۳۲۷-۳۲۸) از جابر بن عبدالله با الفاظ نزدیک به هم روایت كرده است و گفته: در این باب از أبی ذر و أبی سعید و زید بن أرقم و حذیفه بن أسید. این حدیث از این وجه غریب جسن است. و سعید بن سلیمان و چند نفری از اهل علم از زید بن حسن روایت كردهاند. [۶۷] این کتاب را در ضمن سزکین نیافتم، اما او (م۱ ج۱ ص۴۲۴) کتاب فضائل الصحابة را آورده است.