به این استدلال از چند نظر میتوان پاسخ گفت:
پاسخ اول: صحت حدیث باید بررسی شود و این حدیث در مسند امام احمد وجود ندارد و صرف روایت او در فضائل، اگر روایت هم کرده باشد دالّ بر صحت آن حدیث نزد وی نیست. و این مورد اتفاق علمای حدیث است، زیرا او حدیثی را روایت میکند که دیگران روایت کردهاند گرچه صحت آن ثابت نشده باشد.
و هر کس که با علم حدیث آشنايي داشته باشد میداند كه هر حدیثی را احمد ابن حنبل /در فضائل یا چیزهایی از این دست روایت کرده باشد مدعی صحت آن نیست و حتی احادیثی که در مسند روایت شده اند، گاه در برخی از آنها علتی که دالّ بر ضعف حتی بطلان آنهاست، وجود دارد.
ولی بیشتر و اکثر احادیث آن خوب و قابل استناد هستند و از احادیث سنن ابوداود بهتر است.
گاهی معلوم میشود که در یک حدیث محدث اشتباه کرده یا بدون اینکه از محدث آن آگاه باشیم با دلایلی دیگر دروغ بودن حدیث معلوم ميگردد.
اهل کوفه دروغ و راست را درهم آمیختهاند که گاه دروغ یا اشتباه آنها برای متأخرین پوشیده میماند، ولی باید با دلایلی دیگری به صدق و کذب آنها پی برد.
پس حدیث مذکور چگونه خواهد بود که امام احمد آن را در مسند و در کتاب فضائل روایت نکرده است؟.
این حدیث از زیادات قطیعی[۲۳۷] است که از محمد بن یونس[۲۳۸] قرشی از محمد انصاری[۲۳۹] از عمروبن جمیع از ابن ابیلیلی[۲۴۰] از برادرش و او نیز از عبدالرحمن از ابن ابیلیلی[۲۴۱] از پدرش روایت کردهاند که پیامبر جاین مسأله را فرمودند، تا آخر حديث[۲۴۲] .
و قطیعی به طریق دیگری[۲۴۳] نیز آن را روایت کرده و میگوید: عبداللهبن غنام کوفی[۲۴۴] برای ما نامه نوشت و در آن یادآور شده بود که حسن بن عبدالرحمن بن لیلی نابینا، برای آنها روایت کرده و گفت[۲۴۵] : عمروبن جمیع از محمدبن ابیلیلی از عیسی[۲۴۶] آن حدیث را روایت کرده است، سپس متن حدیث را آورد[۲۴۷] .
در حالی که عمروبن جمیع از جمله کسانی است که روایت او غیر قابل استناد بود. و ابن عدی میگوید: وی متهم به جعل حدیث است. یحیی میگوید: دروغگوی فرومایهای است. دارقطنی و نسائی میگویند: متروک است. ابن حبان میگوید: احادیث ساختگی را از اَثبات و احادیث منکر را از علمای مشهور حدیث روایت میکند، استفاده از کتابهای حدیثی او جز به منظور پند و عبرت گرفتن جایز نیست[۲۴۸] .
پاسخ دوم: این حدیث دروغ بستن به پیامبرجاست.
پاسخ سوم: در خبرهای صحیح تسمیۀ صدیق برای غیر علی به کار برده شده است؛ مثل تسمیه ابوبکر سبه صدیق، پس چگونه میتوان گفت که راستگویان سه نفرند؟ در صحیح از انس روایت شده است که پیامبر جهمراه ابوبكر و عمر و عثمان شاز کوه احد بالا رفتند، پس کوه زير پاي آنها لرزید. پیامبر جفرمودند: «ای احد! ثابت شو که يك پیامبر جو يك صدیق و دو شهید بر روی تو قرار دارند». امام احمد از یحییبن سعید از قتاده از انس[۲۴۹] روایت نموده. و در روایتی دیگر آمده است که احد به حرکت درآمد[۲۵۰] .
و خبر صحیح از ابن مسعود از پیامبر جروایت شده است که فرمودند: «پايبند به راستگويي باشید که راستگویی انسان را به نیکوکاری رهنمود میکند و نیکوکاری هم به بهشت. انساني كه همواره راست میگوید و براي راستگویی تلاش ميكند، نهایتاً نزد خداوند به عنوان صدیق نوشته میشوند. و از دروغگویی برحذر باشيد؛ زیرا دروغگویی انسان را به سوی بدکاری و بدکاری نیز به سوی جهنم سوق ميدهد و مردی که برای مدتی دروغ میگوید و در پي دروغگویی است نزد خداوند نامش به عنوان کذاب نوشته میشود»[۲۵۱] .
پاسخ چهارم: خداوند مریم را صدیقه نامیده است، پس چگونه میتوان گفت که راستگویان سه نفر هستند؟!.
پاسخ پنجم: اگر مقصود مدعی از اینکه راستگویان سه نفر هستند این باشد که فقط همین سه نفر راستگویند، پس این سخن دروغ و بر خلاف قرآن و سنت پیامبر جو اجماع مسلمانان است. و اگر منظور این باشد كه راستگویی کامل مختص این سه نفر است، این نیز اشتباه است؛ زیرا امت ما بهترین امتی است که خداوند برای راهنمایی مردم انتخاب کرده است، پس چگونه ممکن است که تصدیقکنندۀ موسی و و تصدیق کنندۀ فرستادگان عیسی بهتر از تصدیقکنندگان محمد جباشند؟!.
خداوند مؤمن آل فرعون و صاحب آل یاسین را صدیق ننامیده است، بلکه آنها رسولان را تصدیق نمودند و تصدیقکنندگان محمد جاز آنها برترند. خداوند متعال پیامبرانش را صدیق نامیده است، چنانکه در این آیات آمده:
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا ٤١﴾[مریم: ۴۱] .
«در کتاب، ابراهیم را به یاد بیاور که بسیار راستگو و پیامبر بود».
خداوند میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِدۡرِيسَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيّٗا ٥٦﴾[مریم: ۵۶] .
«در کتاب، ادریس را به یاد بیاور که بسیار راستگو و پیامبر بود».
و در خصوص یوسف میفرماید:
﴿أَيُّهَا ٱلصِّدِّيقُ﴾[یوسف: ۴۶] .
«ای بسیار راستگو».
پاسخ ششم: خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾[الحدید: ۱۹] .
«کسانی که ایمان به خدا و پیامبرانش آورده، آنان همان راستگویان هستند و شاهدان نزد خداوند هستند».
این آیه بدان معناست که هر مؤمنی که به خدا و فرستادگان او ایمان بیاورد صدیق است.
پاسخ هفتم: اگر استحقاق امامت با صدیق بودن باشد پس شایستهترین مردم برای صدیق بودن ابوبکر صدیق ساست، زیرا او کسی است که این اسم با دلایل فراوان و با خبر متواتر و حتمیتر و خاص و عام برای وی ثابت شده است و حتی دشمنان اسلام نیز این مسأله را میدانند. بنابراین او مستحق امامت است و اگر صدیق بودن او مستلزم امامت نباشد پس حجت شما نیز باطل است.
[۲۳۷] ابوبکر احمدبن جعفر حمدان بن مالک قطیعی صاحب الزیادات بر کتاب فضائل الصحابة در سال ۲۷۳ هـ ق متولد شد و به سال ۳۶۸ وفات یافت. برای شرح حال وی میتوان به این کتابها مراجعه کرد: طبقات الحنابلة: ۲/۶-۷، تاریخ بغداد: ۴/۷۳-۷۴، الأعلام: ۱/۱۰۳. [۲۳۸] کتاب فضائل الصحابة: ۲/۶۲۷-۶۲۸، شماره (۱۰۷۲). [۲۳۹] فضائل الصحابة: حدثنا محمد، حدثنا الحسن بن عبدالرحمن الأنصاری. [۲۴۰] فضائل الصحابة: قال: أخبرنا عمرو بن جمیع عن ابن ابی لیلی. [۲۴۱] فضائل الصحابة: از برادرش عیسی بن عبدالرحمن بنابی لیلی. [۲۴۲] دکتر وصی الله بن محمد عباس در حاشیۀ خود میگوید: به دلیل، عمروبن جمیع أبی المنذر موضوع است و گفتهاند: ابوعثمان متروک بوده و ابن معین او را تکذیب کرده است. نسائی و دارقطنی میگویند: متروک است. ابن عدی میگوید: متهم به وضع در حدیث است. [۲۴۳] فضائل الصحابة،: ۲/۶۵۵-۶۵۶، شماره: ۱۱۱۷. [۲۴۴] فضائل الصحابة، فیما کتب الینا .. الی آخر. [۲۴۵] فضائل الصحابة، أنا. [۲۴۶] فضائل الصحابة: ابن جمیع البصری از محمد بن ابی لیلی از عیسی بن عبدالرحمن از عبدالرحمن بن ابی لیلی از پدرش ابولیلی روایت نموده که رسول الله جفرمودند.. [۲۴۷] دکتر وصیالله میگوید: موضوع است. [۲۴۸] دکتر وصیالله میگوید: در الضعفاء نسائی: ص ۲۲۹، الـمجروحین: ۲/۷۷، الـمیزان: ۳/۲۵۱، اللسان: ۳/۳۵۸. ابوعبدالرحمن میگوید: به این کتابها مراجعه کنید: تاریخ بغداد: ۱۲/۱۹۲، الـمغنی في الضعفاء ذهبی: ۲/۴۸۲، شماره: (۴۶۳۹) الـمؤتلف والـمختلف دارقطنی: ۱/۴۰۵، الضعفاء والـمتروکین، ص (۳۰۳) شرح حال شماره: (۳۷۸)، الـمجروحین ابن حبان (۲/۷۷) و گفته: او از جمله کسانی بود که موضوعات را از اثبات و احادیث منکر را از مشاهیر روایت میکرد نوشتن حدیث او و یاد آوری از نامش جز برای عبرت روا نیست. برای تفصیل حال او به کتابهای: تاریخ ابن معین، کتاب الکنی از دولابی و کتاب الکامل ابن عدی مراجعه شود. [۲۴۹] در مسند، چاپ حلبی، (۳/۱۱۲) ... و در صحیح بخاری: ۵/۱۵، کتاب فضائل الصحاب النبي ج، باب فضائل عثمان ... و در آن احد به جای حرا آمده است. علامه البانی به طور مفصل در خصوص این حدیث و الفاظ و راویان آن در سلسلة الأحادیث الضعیفة: ۲/۴۵-۴۵۸ شماره: (۸۷۵) سخن گفته است. [۲۵۰] این روایت در مسند امام احمد، (۵/۳۳۱) آمده است. [۲۵۱] این حدیث با الفاظ نزدیک به هم از عبدالله بن مسعود در صحیح بخاری ۸/ ۲۵ (کتاب الأدب، باب قول الله تعالی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩﴾[التوبة: ۱۱۹] . صحیح مسلم: ۴/ ۲۰۱۳ (کتاب البر، باب قبح الکذب وحسن الصدق وفضله)، سنن ترمذی: ۳/ ۲۲۴- ۲۲۵ (کتاب البر، باب ما جاء في الصدق والکذب)، سنن ابی داود: ۴/ ۴۰۷ (کتاب الأدب، باب التشدید في الکذب) وأوله: إیاکم والکذب ... . و این حدیث با اختلاف در الفاظ در سنن ابن ماجه ۱/ ۱۸ (مقدمه، باب اجتناب البدع والجدل)، سنن دارمی: ۲/ ۲۹۹- ۳۰۰ (کتاب الرقاق، باب فی الکذب)، مسند امام احمد (طبع المعارف): ۵/ ۲۳۱، ۲۷۵، ۳۴۳ و در چند جای دیگر از جزء ششم آن.