از چند نظر میتوان به این ادعا پاسخ گفت:
پاسخ اول: صحت و عدم صحت این حدیث قابل بررسی است و باید از مدعی آن پرسیده شود. و سخن ما در خصوص این روايت دروغ و زشت و امثال آن در درجۀ اول اين است كه بايد ابتدا صحت آن بررسي شود.
بیتردید این روايت از زشتترین و گستاخترین نوع دروغ است، ولی به منظور کوتاه آمدن در مناظره و هم چنین اگر قطعا ندانیم که این روایت دروغ است، تا هنگام ثابت شدن صدقش استدلال بدان جایز نیست باید گفت: استناد و احتجاج به چیزی که صحت آن معلوم نگردیده به اتفاق اهل علم جایز نیست؛ زیرا اين كار سخن گفتن بدون علم است و سخن بدون علم به استناد قرآن و سنت و اجماع حرام است.
پاسخ دوم: این روايت از جمله احادیثی است که علمای حدیث بر دروغ و ساختگی بودن آن اتفاق نظر دارند.
پاسخ سوم: این روایت از جمله روایتهایی است که هر کس دین و آگاهی داشته باشد میداند که دروغ و بیاساس بوده و صاحب دین و عقل آن را تأیید و تصدیق نمیکند و چنین روایاتی را جز انسانهای گستاخ و بیشرم جعل نمیکنند؛ زیرا پیامبران ‡چگونه از چیزی سؤال میشوند که در اصل ایمان جایی ندارد؟ و مسلمانان اتفاق نظر دارند بر اینکه اگر شخصی به پیامبر جایمان آورد و از او اطاعت کند و در زندگی خود قبل از آنکه بداند خداوند ابوبکر و عمر و عثمان و علی شرا خلق کرده بمیرد، این عدم آگاهی ضرری را به ایمان او نميرساند و مانع دخول بهشت نمیشود. وقتی در امت محمد جاین گونه است، پس چگونه میتوان گفت که بر پیامبران لازم است به یکی از اصحاب پیامبر جمانند علی ایمان بیاورند؟! خداوند از انبیاء ‡عهد پیمان را گرفت که هر گاه محمد جبرانگیخته شد و آنها هم زنده بودند، به او ایمان آورده و او را یاری نمایند. که ابن عباس و دیگران نیز همین را گفتهاند[۱۹۴] .
﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلنَّبِيِّۧنَ لَمَآ ءَاتَيۡتُكُم مِّن كِتَٰبٖ وَحِكۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَكُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥۚ قَالَ ءَأَقۡرَرۡتُمۡ وَأَخَذۡتُمۡ عَلَىٰ ذَٰلِكُمۡ إِصۡرِيۖ قَالُوٓاْ أَقۡرَرۡنَاۚ قَالَ فَٱشۡهَدُواْ وَأَنَا۠ مَعَكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ ٨١﴾[آلعمران: ۸۱] .
«و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)، پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! بعدا (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم»».
ایمان به صورت تفصیلی بدانچه محمد جبدان مبعوث شده از پیامبران قبلی انتظار نرفته، پس چگونه برای ولایت و دوستی یکی از اصحاب پیامبر جمؤمنین مؤاخذه میشوند؟!.
پاسخ چهارم: لفظ این آیه:
﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ يُعۡبَدُونَ٤٥﴾[الزخرف: ۴۵] .
«از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟!».
هیچگونه دلالتی بر سؤال از علت بعثت انبیاء در این آیه وجود ندارد.
پاسخ پنجم: اگر مقصود این ادعا که انبیاء به این سه چیز برانگیخته شدند، این باشد که فقط به همان سه امر مبعوث شدهاند، این دروغي میباشد كه عليه پیامبران بسته شده است. و اگر مقصود این باشد که آنها اصولی هستند که بر آن مبعوث شدهاند، این هم دروغ است؛ زیرا اصول دینی که انبیاء بدان خاطر برانگیخته شدهاند عبارت است از: ایمان به خدا و روز آخرت و اصول شریعتها.
و ایمان به یکی از اصحاب پیامبر جنه تنها جزء اصول ادیان محسوب نمیشود، بلکه اقرار به نبوت محمد جنیز جزء اصول دیانت آنها محسوب نشده و تنها اقرار به محمد جبه طور اجمالی بر آنها فرض شده بود همان گونه که اقرار به نبوت انبیاي سابق به صورت مجمل بر ما فرض است. ولی در خبر صحیح آمده كه هر فردی انبیاي گذشته را درک کرده باشد، واجب است به طور تفصیل به شریعت آنها ایمان بیاورد همان گونه که بر ما فرض است به طور تفصیلی بدانچه پیامبر ما از جانب خداوند آورده است ایمان بیاوریم.
و ایمان به شریعت انبیاء گذشته به صورت تفصیلی برای امتهای خودشان واجب بوده است، پس چگونه آنچه را که بر امتهایشان واجب است ترک میکنند و چیزی را مطرح میکنند که واجب محسوب نمیشود؟
پاسخ ششم: شب اسراء مدتی قبل از هجرت پیامبر جاز مکه به مدینه اتفاق افتاده است. برخی گفتهاند یک سال و نیم قبل از هجرت و برخی گفتهاند پنج سال. و اقوال دیگری نیز پیرامون مسأله مطرح است، در حالی که علی در شب معراج نوجوان بود و هنوز هجرت و جهاد و چیزی که انبیاء آن را مطرح کنند برای او اتفاق نیفتاده بود و انبیاء در کتابهای خود هیچ یادی از علی نکردهاند. اینک کتابهای انبیاء موجود و در دسترس همگان است و آنچه در خصوص پیامبر جدر آنها مطرح شده علماء درآوردهاند، ولی در آنها یادی از علی نشده است، بلکه آورده اند در تابوتی که نزد مقوقس بوده در آن تصاویر انبیاء بوده است که تصویر ابوبکر و عمر همراه با تصویر پیامبر جنیز در آن وجود داشته که خداوند بدان وسیله امر خود را برپا میکند و كساني از اهل کتاب که اسلام را پذیرفتهاند يادآور نشدهاند كه علی در کتابهای آنها مطرح شده باشد. پس چگونه میتوان گفت که تمام انبیاء به منظور اقرار به امامت علی برانگیخته شدهاند، در حالی که آن را برای امتهای خود یادآور نشده و هیچ کدام از امتهایشان هم این مسأله را نقل نکردهاند؟
* * *
[۱۹۴] این اثر، مضمونش از علیبن ابیطالب و از ابن عباس در تفسیر طبری: ۶/۵۵۵-۵۵۷ و تفسیر ابن کثیر: ۲/۵۶ و زاد الـمسیر: ۱/۴۱۴-۴۱۵، آمده است.