فصل نوزدهم
فضايل دهگانة علي س
رافضی میگوید: از عمر بن میمون روایت است که گفت: علی بن ابی طالب ده فضیلت دارد که جز او کسی آنها را ندارد. پیامبر جدر بارۀ او گفت: مردی را میفرستم که هرگز خداوند او را رسوا نمیکند، خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش او را دوست دارند. پس مدتی با خود فکر کرد و گفت: علی ابن ابی طالب کجاست؟ گفتند: چشم درد دارد و الآن در آسیاب مشغول آرد درست کردن است. گفت کس دیگری نبود مشغول آسیاب کردن باشد؟ پس علی آمد در حالی که چشمانش کمسو و تار بودند و به حدی درد داشتند که نزدیک بود چیزی را نبیند. سپس در چشمانش تف کرد و سه بار پرچم را به اهتزار در آورد، سپس آن را به او داد. و او صفیه دختر حیی را آورد. و سورۀ توبه را توسط ابوبکر فرستاد، سپس علی را راهي كرد تا آن را از او بگیرد. و گفت: هیچ کس آن را نمیبرد جز کسی که او از من است و من از او هستم.
و گفت: پیامبر جبه عمو زادههایش گفت: کدام یک از شما مرا ولی دنیا و قیامت خود قرار میدهد؟ هیچ کدام جواب ندادند، جز علی که در آنجا نشسته بود، گفت: ای پیامبر خدا! من تو را ولی دنیا و آخرت خود قرار میدهم. او را ترک نمود و رو به يكايك آنها کرد و گفت: کدام یک از شما مرا ولی دنیا و آخرت خود قرار میدهد؟ کسي جواب نداد، سپس علی گفت: من تو را ولی دنیا و آخرت خود قرار میدهم. پیامبر جفرمود: تو در دنیا و آخرت ولی من هستی.
و میگوید: علی نخستين کسی است که پس از خدیجه اسلام را پذيرفت. و پیامبر جعبای خود را گرفت و روی علی و فاطمه و حسن و حسین گذاشت و فرمود:
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳] .
«خداوند قطعاً ميخواهد پليدي را از شما اهل بيت (پيغمبر) دور كند و شما را كاملاً پاك سازد».
بعد میگوید: علی جانش را فدا کرد. لباس پیامبر جرا پوشید و در جای او خوابید و مشرکان بسوي او سنگ پراكني کردند.
پیامبر جهمراه مردم در غزوۀ تبوک بیرون رفت، علی گفت: آیا من هم با شما بیایم؟
فرمود: نه. علی گریه کرد و پیامبر جفرمود: آیا راضی نمیشوی تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی باشی؟ جز این که تو پیامبر نیستی، من نباید بروم مگر اینکه تو جانشین من باشی.
سپس میگوید: پیامبر جبه علی گفت: تو بعد از من در میان مؤمنین ولي و جانشین هستی.
سپس پیامبر جفرمود: درهای مسجد را ببندید جز درب علی را. و درب علی راه ورود به مسجد بود و جز آن راه دیگری نداشت. در حالي كه علي با حالت جنابت داخل مسجد میشد.
و باز به علی گفت: هر کس من مولایش هستم علی هم مولای اوست.
و به صورت «مرفوع» روایت شده که سورۀ برائت را توسط ابوبکر به مکه فرستاد، سپس به علی فرمود: ابوبکر را بازگردان و خودت آن را برسان و ابلاغ كن. وقتی که ابوبکر خدمت پیامبر جبازگشت گریه كرد و گفت: ای پیامبرخدا آیا راجع به من چیزی روی داده؟ پیامبر جفرمود: خیر، لیکن به من دستور داده شد که هیچ کس آن را نرساند جز خودم یا مردی از خودم.
جواب: این حدیث مسند و مرفوع نیست، بلکه مرسل است. البته اگر ثابت شود که عمرو ابن میمون آن را نقل نموده باشد. و در این حدیث الفاظی وجود دارد که به دروغ به پیامبر نسبت داده شدهاند. مانند جمله: آیا راضی نیستی تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، و من نباید بروم مگر اینکه تو را جانشین خود قرار دهم.
پیامبر جبارها به سفر رفته و غیر علی را بر مدینه امير قرار داده است، مانند عُمرۀ حدیبیه که علی با ايشان همراه بود و کس دیگری را جانشین خود قرار داد. و بعد از آن در خیبر، و در غزوۀ فتح مكه و حُنین و طائف و آخرين حج و غزوۀ بدر و در همه اینها علی همراهش بوده و کسي دیگر را جانشین خود بر مدینه قرار داده است و در اغلب غزوهها اگر چه جنگ هم روی نداده باشد علی با او بوده و کس دیگری را جانشین قرار داده است.
و اگر گفته شود: پیامبر جهمیشه برترها را جانشین قرار داده، پس باید گفت: در این صورت علی در اکثر غزوهها و حج عمرهها کمتر از دیگران بوده، به خصوص وقتي که خلافت بر مردان مؤمن بوده باشد، در حالی که در جنگ تبوک خلافت او بر زنان و کودکان و ناتوانان یا کسانی که متهم به نفاق بودهاند، بوده. و درآن هنگام مدینه امن بوده و جانشین نیاز به جهاد و مبارزه نداشت، بر خلاف اکثر جانشینیهای دیگر.
همچنین جمله: «همه درها را ببندید جز درب علی» این را شیعه جهت مقابله به مثل وضع نمودهاند[۹۳] ، چون حدیثی که از ابیسعید از پیامبر جنقل شده؛ این است که پیامبر جهنگام بيماري که بر اثر آن وفات یافت، فرمود: «ابوبکر با بخشش مال و رفاقت بيش از همه بر من منت دارد، اگر غیر از خدا خليل و محبوب صميمي برمیگزیدم، ابوبکر را خليل و محبوب خود قرار میدادم، لیکن پيوند برادری و دوستی اسلامی را با او دارم. تمام درهای داخل مسجد را ببندید جز درب ابوبکر را». در صحیح بخاری و مسلم هم از روايت ابن عباس روايت شده است[۹۴] .
و اينكه رافضی میگوید: «تو جانشین من در میان مؤمنان هستی» به اتفاق تمام محدثین ساختگي و دروغ محض است. و اگر فرضاً صحیح هم باشد، نه از خصوصیات ویژۀ أئمه است و نه منحصر به علي. بلکه دیگران هم در آن شریک هستند. همچنان که در دوستی خدا و رسول از طرف او و دوستی خدا و رسول نسبت به او، و نیز در موضوع خلافت او، و این که او نسبت به پیامبر همچون هارون نسبت به موسی است. و مانند این که «علی مولای کسی است که پیامبر را مولای خود قرار داده».چون هر مؤمنی خدا و رسولش را مولای خود میداند، در تمام این موارد غیر علی نیز با اوشریک بودهاند.
ومثل جریان رساندن سورۀ برائت که «کسی نباید آن را برساند مگر یکی از طائفۀ بنیهاشم». این هم مخصوص علی نبوده، بلکه همه بنیهاشم در آن با او شریک بودند. چون رسم و عادت بر اين بوده که نقض عهد و بستن پیمان باید از طرف یکی از افراد قبیلۀ توانمند باشد.
[۹۳] این حدیث از عبدالله بن عباس سروایت شده و در صحیح بخاری ج۱ص۹۶-۹۷ (کتاب الصلاة، باب الخوخة والـممر في المسجد)، و ج۵، ص۴ (کتاب فضائل اصحاب النبی ج، باب قول النبی: لو کنت متخذاً خلیلاً)، و در صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود وعبد الله بن عباس شج۴، ص۱۸۵۵-۱۸۵۶ (کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل ابیبکر سو شیخ احمد شاکر تصریح میدارد که این حدیث که در صحیح مسلم آمده، از روایات ابن عباس میباشد. و همزمان با حدیثی وارد شده که در الـمسند (ط. المعارف) ج۵ص۲۰۲ «حدیث شماره:۳۵۸۰» آمده. همچنانکه قبل از آن هم حدیثی از ابن عباس در الـمسند (ط.المعارف) ج۴، ص۱۴۳ (حدیث شماره ۲۴۳۲) آمده، و قسمتی از آن در ج۵ ص۲۵۴ «حدیث شماره ۳۶۸۹» نیز آمده است. [۹۴] این حدیث در کتاب فضائل الصحابة: ج۱، ص۵۰۳ «شماره۵۲۱»، و ج۱، ص۵۲۴ «شماره۸۶۸» آمده.و محقق در ج۱ص۵۰۳ می گوید: موضوع است و دو نفر راوی متروک، متهم به وضع حدیث هم در آن موجودند: طلحة و عبیدة..و این حدیث در الموضوعات ج۱ص۳۳۴؛ و البدایة والنهایة: ج۷، ص۲۱۳؛ و در جاهای دیگری نیز، در مورد عثمان بن عفان آمده. اما محقق می گوید: این حدیث هم موضوع میباشد.