امامت در پرتو کتاب و سنت

فهرست کتاب

از چند نظر می‌توان به این استدلال پاسخ گفت:

از چند نظر می‌توان به این استدلال پاسخ گفت:

پاسخ اول: طبق روال گذشته صحت روایت باید بررسی شود. به اتفاق اهل سنت و شیعه صرف روایت ثعلبی و واحدی دالّ بر صحت آن روایت نیست. اگر دو شخص در مسأله‌ای از مسائل احکام یا فضائل به نزاع و کشمکش بپردازند و یکی از آنان به روایتی استناد کند که دلیلی بر صحت آن وجود ندارد، جز همان روایت شخص واحد از این مفسرین که در تفسیرشان روایت شده، صرف آمدن آن روایات در این کتاب‌ها دلیل بر صحت آنها نیست و به اتفاق علما نمی‌توان آنها را در موضوع مورد مناقشه حجت قلمداد کرد.

عادت این مفسرین بر آن است که آنچه دیگران روایت کرده‌اند آنها نیز روایت کنند و بسیاری از روایت‌هایی که نقل می‌کنند از صحت و ضعف آنها آگاهی ندارند. گاهي احادیث اسرائیلیات را روایت می‌کنند که دیگران نمی‌دانند این روايات در اساس و اصل باطل هستند؛ زیرا آنان فقط هر چه روایت شده همان را می‌آورند یا حکایات موجود بر زبان مردم را روایت می‌کنند.

گرچه بسیاری از این دو مورد باطل و بی‌اساسند و چه بسا در خصوص صحت و ضعف برخی روایت‌ها سخن می‌گویند ولی نه آنها را به کلی رها کرده و نه در عمل به آنها ملتزم می‌شوند.

پاسخ دوم: از نظر دانشمندان و پیشوایان رشتۀ حدیث که گفتۀ آنها در این خصوص قابل استناد و معتبر است این روايت موضوع و ساختگی می‌باشد، و آن‌ها در هیچ کدام از کتاب‌های مرجع و قابل استناد[۱۹۷] مثل کتب صحیح و مسانید و جوامع و سنن اين روايت را نقل نكرده‌اند و مصنفینی که در خصوص فضائل نوشته‌اند گرچه در روایت احادیث ضعیف سهل‌انگاری نموده‌اند نیز آن را روایت نکرده‌اند مانند نسائی که در خصوص فضائل علی تصنیف کرده و تعدادی احادیث ضعیف نیز در آنها آورده‌است. چنین افرادی نیز حدیث مورد بحث را نیاورده‌اند[۱۹۸] .

همچنین ابونعیم در کتاب الخصائص[۱۹۹] و خیثمه بن سلیمان[۲۰۰] و ترمذی در کتاب «جامع» خود احادیث زيادي در فضائل علی آورده‌اند که بیشتر آنها ضعیف است، ولی این افراد حدیث مورد بحث را به خاطر آشکار بودن دروغ آن نیاورده‌اند. و نویسندۀ کتاب‌های سیره مثل ابن اسحاق و دیگران در فضائل علی چیزهای ضعیفی ذکر کرده‌اند ولی چنین حدیثی را نیاورده‌اند، زیرا به اتفاق دانشمندان حدیث‌شناس و امامان تفسیر، کسانی که روایت‌ها را با سندهای معروف نقل می‌کنند مثل تفسیر ابن جریج و سعیدبن ابی‌عروبه، عبدالرزاق، عبدالله بن حمید، اسحاق، تفسیر بقی‌بن مخلد، ابن جریر طبری، محمدبن اسلم طوسی، ابن ابی‌حاتم، ابوبکر بن منذر و دیگر علمای بزرگ که نام نیکی در اسلام از خود به جای گذاشتند و تفسیرهایشان حاوي روایت‌های قابل اعتماد است، این حدیث ساختگی می‌باشد.

پاسخ سوم: دلایل فراوانی دال بر دروغ بودن روايت مذکور هستند از جمله: علی با فاطمه در مدینه عقد شده و بعد از جنگ بدر با او عروسي كرد همان گونه که در اخبار صحیح ثابت شده است. و حسن و حسین بعد از آن در سال سوم و چهارم متولد شدند. و مؤرخین متفقند که علی با فاطمه در مدینه ازدواج کرد. و فرزندان علی فقط در مدینه متولد شدند. و این از علم عمومی و متواتر است و هر کس اندکی از این قبیل مسائل آگاهی داشته باشد این مسأله را می‌داند. و سورۀ «هل أتی» به اتفاق علمای تفسیر و حدیث مکی است و هیچ کس از علماء نگفته است که مدنی است. این سوره در بیان اصول مشترک دین میان انبیاء، ایمان به خدا و روز آخرت و یادآوری آفرينش و برانگیخته شدن، به روش سوره‌های مکی است. به همین سبب گفته شده که پیامبر جاین سوره را با سورۀ سجده[۲۰۱] در صبح روز جمعه قرائت می‌کردند؛ زیرا خلقت آدم و دخول به بهشت و رستاخيز و قیامت در آن لحظه اتفاق می‌افتد. و این دو سوره دربرگیرنده مفاهیمی چون ابتدای خلقت آسمان‌ها و زمین و خلقت انسان تا ورود عده‌‌ای به بهشت و عده‌ای در جهنم می‌باشند. و وقتی که سوره در مکه و قبل از ازدواج علی با فاطمه نازل شده باشد، دروغ بودن این روایت که آیۀ مذکور بعد از بیماری حسن و حسین نازل شده از دروغ‌های روشن و آشکار محسوب می‌شود.

پاسخ چهارم: ساختار این روايت و الفاظ آن از ساخته‌های دروغگویان نادان است. از جمله اینکه جد آن دو و عموم عرب، آن دو را عیادت کردند، در حالی که عموم عرب در مدینه نبودند و عرب‌های کافر هم به منظور عیادت به نزد آن دو نمی‌آمدند.

همچنین این گفته که: «ای ابالحسن، چرا برای دو فرزندت نذر نمی‌کنی!» سخنی جاهلانه است؛ زیرا علی دین را از عرب‌ها نمی‌گرفت، بلکه از پیامبر جمی‌گرفت. و اگر این امر آنها به منظور اطاعت از آن بوده، پس پیامبر جاز آن عرب‌هایی که در آنجا بودند بر حق‌تر به این بود که به علی دستور دهد و اگر اطاعت محسوب نشود، پس علی هم ملزم نبود که آنچه آنها امر می‌کنند انجام دهد. سپس چگونه چنین چیزی را علی از آنها بدون اینکه به پیامبر جمراجعه کند قبول می‌کرد؟!.

پاسخ پنجم: در صحیح مسلم و بخاری از پیامبر جروایت شده که از نذر نهی کرده و فرمودند: خیری را به دنبال ندارد، بلکه فقط از بخیل چیزی را اخراج می‌کند[۲۰۲] . و به طریق دیگر روایت شده که فرمود: «نذر انسان را به تقدیر خداوند برمی‌گرداند و برای نذر چیزی داده می‌شود که برای غیر آن داده نمی‌شود»[۲۰۳] . بنابراین پیامبر جاز نذر نهی می‌کرد و می‌گفت: نذر خیری به دنبال ندارد بلکه بنی‌آدم را به تقدیر الهی برمی‌گرداند و اگر علی و فاطمه و دیگران چنین چیزی را نمی‌دانستند در حالی که عموم امت آن را می‌دانند، پس این بر علم آنها خدشه وارد می‌کند. مدعی عصمت آنها کجاست؟ و اگر آن را می‌دانستند کاری را انجام دادند که در آن اطاعت خدا و رسول خدا جنیست و برای آنها فائده‌ای ندارد و حتی از آن کار نهی شده بود که این نهی یا تحریمی است یا تنزيهي است که آن کار بر دین یا عقل یا علم آنها اشكال وارد کرده است و از آنها صدور چنین کاری عیب است. و چنین چیزهایی که در فضائل آنها روایت می‌کنند نشان جهل و نادانی است؛ زیرا به جای ستایش، آنها را مخدوش و معیوب می‌کند. و به جای اینکه آنها را بالا ببرد ارزش آنها را پایین می‌آورد و به جای مدح، آنها را ذم می‌کند. و به همین سبب برخی از اهل بیت خطاب به شیعه چیزی با این مضمون گفته‌اند: که محبت شما نسبت به ما موجب رسوایی ما گشته است. و یا در ضرب‌المثل است که دشمن دانا به از دوست نادان.

خداوند کسانی را که به نذر خود وفا کنند ستوده است نه اینکه عقد نذر كاري پسندیده باشد. مرد از ظهار همسرش نهی شده است و اگر مرتکب ظهار شود باید کفارۀ آن را بپردازد، و اگر از گفتۀ خود برگشت به خاطر انجام فعلی واجب ستوده می‌شود که آن هم پرداخت کفارۀ آن است نه به خاطر خود فعل ظهار. همچنین اگر زنش را طلاق داد و به نیکی از او جدا شد، به خاطر آن فعلی که برای طلاق لازم است ستایش می‌شود نه خود طلاق که ناپسند دانسته شده است. و همچنین کسی که چیزی را می‌فروشد و یا کالایی را می‌خرد وقتی آنچه بر عهده اوست را به طرف مقابل ببخشد، به خاطر آن ستوده می‌شود یعنی آنچه که عقد مستلزم آن است به خاطر آن ستوده می‌شود نه به خاطر خود عقد. که نظیر این مسأله بسیارند.

پاسخ ششم: علی و فاطمه کنیزی به نام فضه نداشتند و حتی هیچ کدام از نزدیکان پیامبر جکنیزی با اين نام نداشتند و در مدینه کنیزی که نام او فضه باشد شناخته شده نیست و هیچ کس از اهل علم و کسانی که احوال کنیزان را به دقت نظر مورد بررسی و تفحص قرار می‌دهند، یادی از کنیزی به نام فضه نکرده‌اند. ولی فضه مذکور در اینجا بیشتر شبیه نام «ابن عقب» است که گفته می‌شود: معلم حسن و حسین بوده که سیبی به آنها داد در آن علم حوادث آینده بود. و دروغ‌هایی از این دست که در این مردمان نادان منتشر شده است.

در حالی که علماء اجماع دارند حسن و حسین معلمی نداشتند و در میان اصحاب نیز کسی تحت عنوان «ابن عقب» وجود نداشته است.

این گونه داستان‌های به هم بافته شدۀ منسوب به «ابن عقب» از ساخته‌های برخی از رافضه (شیعه) نادان متأخر است که در زمان نورالدین و صلاح‌الدین، هنگامی که بسیاری از مناطق شام در دست مسیحیان بود و مصر نیز به دست قرامطۀ از دین برگشتۀ از بقایای بنی‌عبیده افتاد فرصت پیدا کردند تا داستان‌هایی که مناسب آن زمان است را جاهلانه به نظم عامی درآوردند.

مسأله کنیزی به نام فضه نیز از این قبیل است. در صحیح بخاری از علی ثابت شده است که فاطمه از پیامبر جخادمی را تقاضا کرد. پس پیامبر جبه وی آموخت که در هنگام خوابیدن سی و سه مرتبه تسبیح خدا و همان تعداد تکبیر و سی و چهار مرتبه حمد خدا را بگوید و فرمود: این برای تو بهتر از خادم است. علی سمی‌گوید: از وقتی که آن کلمات را از پیامبر جشنید‌ام هرگز آنها را ترک نکردم. به او گفته شد: حتی درشب جنگ صفین هم ترک نکردی؟ در پاسخ گفت: حتی در شب جنگ صفین هم آنها را ترک نگفتم. و این به اتفاق علمای حدیث صحیح است[۲۰۴] . و این بدان معناست که پیامبر جخادمی به فاطمه نداد و ممکن است آن دو نفر (علی و فاطمه ب) بعد از آن، خادمی را به دست آورده باشند، ولی بی‌تردید نام خادم آنها فضه نبوده است.

پاسخ هفتم: در حدیث صحیح ثابت شده است که برخی از انصار مهمان خود را در هنگام صرف شام بر خانواده خود ترجیح داد و دختر بچۀ خود را به خواب کرده و خود و همسرش شب را با گرسنگی به صبح رسانیدند. پس خداوند آیه ۹، سورۀ حشر را نازل کرد:

﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ[الحشر: ۹] [۲۰۵] .

«دیگران را بر خود ترجیح می‌دهند گرچه به شدت نیازمند باشند».

اين مدح و ثنا كه در آیه فوق بيان شده بسیار بزرگتر از اين آیه سورۀ انسان است که مي‌فرمايد:

﴿وَيُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡكِينٗا وَيَتِيمٗا وَأَسِيرًا ٨[الانسان: ۸] .

«غذا را با وجود دوست داشتن آن به مسکین و یتیم و اسیر می‌دهند».

زیرا مثل این فرموده خداوند است که می‌فرماید:

﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ[البقرة: ۱۷۷] .

«و مال را با وصف دوست داشتن آن به نزدیکان و یتیمان و تهیدستان می‌دهد».

در صحیح مسلم و بخاری از پیامبر جروایت شده است که از وی پرسیده شد: کدام صدقه بالاتر و برتر است؟ فرمودند: «مالت را ببخشی در حالی که سالم و حریص به آن مال هستی و آرزوی ماندن داري و از فقر و تنگ دستی در هراس هستي. و سستی نکن تا هنگامي كه جان به گلوگاه مي‌رسد، در آن هنگام بگويي: فلان چیز برای فلان شخص و فلان چيز برای شخص دیگر. یا در حالی که فلان چیز برای فلان شخص بوده است»[۲۰۶] .

خداوند می‌فرماید:

﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ[آل‌عمران: ۹۲] .

«به نیکی (مطلوب) نمی‌رسید تا اینکه آنچه را که دوست دارید ببخشید».

بنابراین بخشش و صدقه دادن از آنچه که انسان آن را دوست دارد؛ اسم جنس است که انواع کثیری تحت شمول آن قرار می‌گیرد. و ترجیح دیگران بر خود با وجود نیاز و حرص شدید؛ خیلی کامل‌تر از مجرد بخشش از روی محبت است؛ زیرا هر بخشنده‌ای دوستدار و ایثارگر نیست و هر بخشنده‌ای نمي‌تواند حریص و محتاج باشد، بلکه گاهی چیزی را که دوست دارد می‌بخشد و به برخی از آن بسنده می‌کند همراه محبتی که به حد نیاز مبرم نمی‌رسد.

بنابراین اگر خداوند انصار را به خاطر ترجیح مهمان بر خود در یک شب این‌گونه مي‌ستايد در حالی که ایثار مذکور در داستان اهل بیت بسیار بزرگتر از آن است، پس شایسته بود که اهل بیت را هم بیشتر بستايد؛ اگر این از زمرۀ چیزهایی باشد که شایستۀ ستایش است. ولي اگر از چيزي قابل ستایش نباشد، در آن صورت در مناقب آنها داخل نمی‌شود.

پاسخ هشتم: در این داستان چیزی است که شایسته نیست آن را به علی و فاطمه بنسبت دهیم؛ زیرا گرسنه نگه داشتن فرزندان به مدت سه شبانه‌روز و نيز سه شبانه‌روز روزه گرفتن بدون افطاري كاري نامشروع است؛ زیرا چنین گرسنگی گاهي عقل و جسم و دین را به فساد می‌کشاند و این مثل داستان مرد انصاری نیست، به دلیل اینکه وی خانواده‌اش را یک شب گرسنه نگه داشت و چنین چیزی در خصوص کودکان امکان دارد، بر خلاف سه شبانه‌روز که از نگاه عقل امکان ندارد.

پاسخ نهم: در داستان فوق ذكر شده که یتیم گفت: پدرم در روز عقبه به شهادت رسید و این دروغی آشکار است؛ زیرا در شب عقبه هيچ جنگی اتفاق نیفتاده است، بلکه پیامبر جبا انصار در شب عقبه قبل از هجرت بیعت کرد و این قبل از آن بود که پیامبر جمأمور به جنگ شود و این دالّ بر آن است که نه تنها روايت مذکور دروغ است، بلکه دروغی است که از نادان‌ترین انسان‌ها نسبت به احوال پیامبر جساخته شده است. اگر می‌گفت: پدرم در روز اُحد به شهادت رسیده به حقیقت نزدیکتر بود.

پاسخ دهم: باید گفت: پیامبر جهزينه و مخارج فرزندان کسانی را که در رکاب وی به شهادت رسیدند بر عهده می‌گرفت، به همین سبب وقتی فاطمه از او خادمی را تقاضا کرد به او فرمود: یتیمان بدر را رها نمی‌کنم تا به تو خادمی بدهم. پس اینکه یتیم مذکور از فرزندان مجاهدین بدر بود که پیامبر جخرج و سرپرستی‌اش را برعهده نگرفته بود دروغي عليه پیامبر جو خدشه وارد کردن بر ایشانست.

پاسخ یازدهم: هرگز در مدینه اسیری وجود نداشته که از مردم درخواست كمك كند، بلکه مسلمانان نیاز اسیرانی را که خود می‌گرفتند برآورده می‌کردند. پس ادعای اینکه اسیران نیاز به درخواست از مردم بودند دروغ بستن بر اصحاب و عیب‌جویی از آنهاست. افراد زيادي در روز جنگ بدر و قبل از ازدواج علی و فاطمه به اسارت درآمدند و بعد از آن تاريخ كمتر اتفاق افتاده كه افراد به اسارت درآيند.

پاسخ دوازدهم: اگر چنین داستانی صحیح هم باشد، اما این به منزله آن نیست که صاحب آن برترین مردم است، یا فقط او امام باشد نه غیر او. جعفربن ابیطالب بیش از همه به فقرا غذا می‌داد تا جایی که پیامبر جبه او فرمودند: «در خِلقت و اخلاق شبیه من هستی» و ابوهریره می‌گوید: کسی بعد از پیامبر جدر پيروي از پیامبر جبهتر از جعفر نبود، یعنی در نیکوکاری و بخشش در حق تهیدستان و ديگر فضائل، با وجود این، از علی و دیگران برتر نبود چه رسد به اینکه مستحق امامت شود.

پاسخ سیزدهم: معلوم است که بخشش اموال ابوبکر صدیق س بزرگتر و دوست‌داشتنی‌تر بود نزد خدا و رسول خدا ج، زيرا اطعام افراد گرسنه از جنس صدقۀ مطلق است که هر کسی می‌تواند تا روز قیامت آن را انجام دهد. بلکه همه امت اسلامی گرسنگان مسلمان و غیر مسلمان را اطعام می‌کنند، گرچه غیر مسلمان به وسیلۀ آن به خدا نزدیک نمی‌شوند، ولی مؤمنین آن کار را به خاطر رضای خدا انجام می‌دهند. و با همین ویژگی از غیر مسلمانان متمایز می‌شوند. همان طور که خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا نُطۡعِمُكُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُكُورًا ٩[الانسان: ۹] .

«فقط برای رضای خداوند به شما طعام می‌دهیم و از شما پاداش و قدردانی نمی‌خواهیم».

اما انفاق ابوبکر صدیق و امثال او در ابتدای دعوت اسلام و به منظور رهایی اهل ایمان بود، در حالی که کفار او را مورد آزار قرار داده و در پی قتل او بودند. مثلاً با مال خود هفت نفر را که در راه خدا شکنجه می‌شدند خرید و آزاد كرد كه بلال حبشی از جملۀ آن افراد بود. تا جایی که عمر سگفت: ابوبکر سرور ماست و سرور ما بلال را آزاد کرد[۲۰۷] .

انفاق ابوبکر سبر نیازمندان اهل ایمان و در جهت یاری اسلام بود به گونه‌ای که همۀ اهل زمین دشمن اسلام بودند. و انفاقی نظیر انفاق ابوبکر دیگر نخواهد بود. به همین سبب پیامبر جدر حدیثی که اتفاق در صحت آن است می‌فرماید: «اصحابِ مرا دشنام ندهید سوگند به کسی که جانم در دست اوست اگر هر کدام از شما به اندازۀ کوه احد طلا انفاق کنید ارزش آن به یک پیمانه انفاق آنها نمی‌رسد». و این در خصوص نفقه‌ای که آنها بدان اختصاص یافته بودند ولی جنس اطعام گرسنه به طور مطلق انجام آن مشترک بوده و تا روز قیامت ممکن و مقدور است.

[۱۹۷] این حدیث را نیافتم. [۱۹۸] سزکین در مجلد ۱، ج ۲، ص ۳۳۰، این کتاب و نسخۀ خطی آن را ذکر کرده، و در قاهره به سال ۱۳۰۸هـ به چاپ رسیده است. [۱۹۹] ابونعیم احمدبن عبدالله‌بن احمد اصفهانی، حافظ، مؤرخ که به سال ۳۲۶ در اصفهان به دنیا آمد و در سال ۴۳۰ وفات یافت. کتاب‌های حلیۀ الأولیاء، طبقات الأصفیاء، دلائل النبوة و طبقات الـمحدثین والروات از تصنیفات اوست. برای شرح حال وی می‌توان به این کتاب‌ها مراجعه کرد: وفیات الأعیان: ۱/۷۵، میزان الاعتدال: ۱/۱۱۱، لسان الـمیزان: ۱/۲۰۱، طبقات الشافعیه: ۴/۱۸-۲۵، الأعلام: ۱/۱۵۰. [۲۰۰] ابوالحسن خیثمة بن سلیمان بن حیدرة، قرشی طرابلسی، متولد سال ۲۵۰ و متوفی سال ۳۴۳ از حافظان حدیث بوده و کتاب بزرگی در فضائل الصحابة دارد. کتابی نیز در فضائل الصدیق به رشته تحریر درآورده است که سزکین آورده: نسخۀ خطی آن دو کتاب در قاهره مصر موجود است. برای شرح حال او می‌توان به کتاب‌های ذیل مراجعه نمود: شذرات الذهب: ۲/۳۶۵، لسان الـمیزان: ۲/۴۱۱-۴۱۲، الأعلام: ۲/۳۷۴، معجم الـمؤلفین: ۴/۱۳۱، سزکین: م ۱، ج ۱، ص ۳۶۸-۳۶۹. [۲۰۱] سورۀ سجده یا سوره (الم - تنزیل). [۲۰۲] این حدیث -با- وجود اختلاف در الفاظ آن – از ابن عمر سدر صحیح بخاری (۸/۱۲۴-۱۲۵)، کتاب القدر، باب القاء العبد النذر إلی القدر و در صحیح ۳/۱۲۶۰-۱۲۶۱)، کتاب القدر، باب النهی عن القدر وأنه لایرد شیئاً که در آن سه روایت به شماره‌های: (۲، ۳، ۴) آمده است و از جمله آنها در روایتی است که شیخ الإسلام ابن تیمیه آورده است. این حدیث همچنین در سنن ابوداود و نسائی و ابن ماجه و دارمی و بیهقی و مسند امام احمد روایت شده است که البانی در ارواء الغلیل: ۸/۲۰۸-۲۰۹، به شماره: (۲۵۵) آورده است. [۲۰۳] این حدیث را جایی نیافتم. [۲۰۴] این حدیث -با وجود اختلاف اندکی در الفاظ آن- از علی‌بن ابیطالب سدر صحیح بخاری: ۵/۱۹، کتاب فضائل أصحاب النبی، باب مناقب علی‌بن ابیطالب (۳/۶۵)، ، باب خادم الـمرأة، و در صحیح مسلم: ۴/۲۰۹۱-۲۰۹۲، کتاب الذکر والدعاء ... باب التسبیح أول النهار وعند النوم. سنن ابوداود: ۴/۴۳۰، کتاب الأدب، باب في التسبیح عند النوم و سنن ترمذی: ۵/۱۴۲، کتاب الدعوات، باب ماجاء في التسبیح و التکبیر والتحمید عند النوم روایت شده است. [۲۰۵] توضیح این حدیث قبلاً گذشت و در ص (۱۸۳) کتاب، پیرامون آن سخن رفت. [۲۰۶] این حدیث با وجود اختلاف در الفاظ آن از ابوهریره سدر صحیح مسلم: ۲/۷۱۶، کتاب الزکاة، سنن نسائی: ۵/۵۱، کتاب الزکاة، باب أی صدقه افضل، و (۶/۱۹۸)، کتاب الوصایا، الکراهیة في تأخیر الوصیة، سنن ابن ماجه: ۲/۹۰۳، کتاب الوصایا، باب النهی عن امساك في الحیاة والتبذیر عند الموت، و در مسند امام احمد شماره‌های: (۷۱۵۹، ۷۴۰۱، ۹۳۶۷، ۹۷۶۷) روایت شده است. [۲۰۷] ابونعیم این اثر را در حلیة الأولیاء: ۱/۴۷، آورده است.