امامت در پرتو کتاب و سنت

فهرست کتاب

مقدمۀ کتاب

مقدمۀ کتاب

حمد و ستایش از آنِ پروردگار عالمیان است و درود و رحمت خداوند بر پیامبر برگزیده‌اش که رحمت برای جهانیان است و بر آل و اصحاب و کسانی باد که از او پیروی می‌کنند تا روز قیامت!.

مسأله‌ي امامت و ولایت در اعتقاد شيعه از مبانی دین بوده و در قلب و درون ایشان دارای منزلتی بالاتر از شهادتین و دیگر ارکان دین است.

ابوحمزه از ابوجعفر روایت می‌کند که گفته است: اسلام بر پنج پايه بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و به هیچ کدام از آنها به اندازۀ ولایت دعوت نشده‌است[۱] .

فضیل بن یسار از ابوجعفر روایت می‌کند که گفته است: اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و به هیچ کدام از آنها به اندازۀ ولایت دعوت نشده است. مردم چهار مورد آن را قبول کرده و این آخری یعنی ولایت را ترک گفته‌اند[۲] .

زراره از ابوجعفر ÷روایت می‌کند که گفته است: اسلام بر پنج چیز بنا گردیده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. زراره می‌گوید: پرسیدم، کدام یک از آنها برتر است؟ گفت: ولایت برترين است، چون ولایت کلید آنها و والی، راهنما و دلیل آنهاست...[۳] .

و از ذكر روایات فراوانی که آنها در مورد ولایت وضع کرده‌اند به سبب طولانی شدن موضوع اجتناب کرده‌ایم.

از دیدگاه تشیع خداوند عمل هیچ کسی را قبول نمی‌کند مگر اینکه به ولایت امامان معصوم اقرار کند و خداوند به امامت آنها تصریح نموده و مردم جز به پيروي از آنها و اعتقاد به ولایت أئمه و برائت و بيزاري از دشمنان ناصبی‌شان راه دیگری ندارند. پس ولایت، محور و مدار هر چیزی است، و بنده اگر در روز قیامت نماز و روزه و زکات و جهاد و حج همراه داشته باشد مادامی که اعتقاد به ولایت نداشته باشد عملش مردود است و به ادعاي آنها امام صادق گفته است: اولین چیزی که از بنده هنگام ایستادن در پیشگاه خداوند می‌پرسد: نمازهای واجب، زکات واجب، روزه و حج و ولایت ما اهل بیت است، اگر به ولایت ما اقرار کند و بمیرد، نماز و روزه و زکات و حج او مقبول خواهد شد و اگر به ولایت ما در پیشگاه خداوند اقرار نکند، خداوند هیچ کدام از اعمال او را نمی‌پذیرد.

حتی اگر انسان از آن روزی که خداوند آسمان و زمین را آفرید در بین رکن كعبه و مقام ابراهيم و عبادت خدا و دعا و انابت بسوي خدا به سر ببرد ولی به ولایت موهوم و مزعوم اهل تشیّع اقرار نکند، داخل جهنم خواهد شد. آنان می‌گویند: جبرئیل نزد پیامبر خدا جآمد و گفت: ای محمد، خدا بر تو سلام می‌کند و می‌گوید آسمان‌های هفتگانه و آنچه در آنهاست و زمین‌های هفتگانه و هرکس بر روی آنهاست، را آفریدم و جایی برتر از رکن و مقام را نیافریدم و اگر بنده‌ای از روزی که آسمان‌ها و زمین‌ها را آفریدم در آن‌جا مرا خوانده باشد، سپس به نزد من برگردد در حالی که ولایت علی را انکار کند او را در جهنم خواهم انداخت[۴] .

در روایت دیگری آمده است: هر کس با ما پیوند داشته باشد خداوند با او پیوند برقرار می‌كند‌ و هر کس ما را دوست بدارد خداوند او را دوست می‌دارد. و کسی که ما را محروم کند خداوند او را محروم خواهد کرد. آیا می‌دانید چه قسمتی از زمین‌ها برتر است؟ کسی از ما سخنی نگفت، خودش پاسخ داد و گفت: مکه‌ي حرام است که خداوند آن را حرم خود برگزیده و خانۀ خود را در آن قرار داده است. سپس گفت: آیا می‌دانید کدام قسمت مکه منزلت بیشتری دارد؟ کسی از ما سخنی نگفت، خودش پاسخ داد و گفت: مسجد‌الحرام. سپس گفت: آیا می‌دانید چه قسمتی از مسجدالحرام نزد خدا برتر است؟ کسی از ما پاسخ نداد. خودش جواب داد و گفت: بین رکن و مقام و دروازۀ کعبه که آنجا حطیم اسماعیل÷است؛ آنجایی که گوسفندانش را می‌چرانید و نماز می‌خواند. به خدا سوگند اگر بنده‌ای در آن مقام بایستد و شبانگاهان و صبحگاهان به طور پیوسته نماز بخواند و حق و قدر ما (اهل بیت) را نشناسد، خداوند هیچ چیزی را از او نمی‌پذیرد([۵] ).

همچنین اگر خداوند به بنده‌ای عمر طولانی دهد و هزار سال در بین رکن و مقام و در بین قبر و منبر پیامبر جعبادت کند، سپس مظلومانه در بسترش همچون گوسفندی قربانی شود، ولي بدون ولایت ما به حضور خدا برگردد بر خداوند است که او را بر روي دهان و بيني در جهنم فروکوبد([۶] ).

شیعه برای امامانشان قائل به صفات خداوند شده و از آن حد نیز تجاوز کرده می‌گویند: خداوند دارای صفت بداء است. بداء یعنی پس از پیدا شدن چیزی بدان علم پیدا کند و از آن مطلع گردد در حالی که بي‌اطلاعي و سهو و غفلت را از امامان مزعومشان نفی کرده و گمان می‌برند که آنها علم غیب دارند. و بر آنچه در دل‌ها و رحم‌هاست آگاهند.

تشیع همه كساني را تکفیر مي‌كنند كه در مسأله‌ي امامت با آنان مخالف‌اند، بلكه آنان را نجس می‌دانند. و در مقابل فضائل و مناقب فراوانی را برای معتقدین به ولایت برشمرده‌اند که از تزکیۀ یهود برای نفس‌هایشان نیز بیشتر است. عجیب‌تر این‌که می‌گوید: گناه هر شیعه بر مخالفان آنها نوشته می‌شود كه منظورشان از مخالفین، اهل سنت هستند[۷] و حدیث (الطینه) نزد آنها مشهور است.

با توجه به اين‌كه شیعیان دروغ را وسیلۀ تقویت و تحکیم قواعد دین خود قرار داده‌اند، قرآن را متناسب با اهداف خود كه خدمت به ايده و اعتقادشان است تأویل می‌کنند و حتی در گستاخي از اين هم فراتر رفته و همچون پیشگامان یهودی خود اقدام به تحریف کتاب آسمانی کرده‌اند. کسی که به تحریفات آنها در قرآن و افزودن نام امامان در ضمن آیات قرآن بنگرد به شگفتی‌های فراوان بر می‌خورد. بعنوان نمونه به ذکر یک مثال بسنده می‌کنیم و کسانی که می‌خواهند در این زمینه بیشتر بدانند، به کتاب‌هایی که پیرامون تحریف شیعیان در قرآن نوشته شده اند، مراجعه کنند.

از محمدبن فضیل روایت شده که از ابوالحسین ماضی پیرامون این فرمودۀ خداوند پرسیدم که مي‌فرمايد: ﴿يُرِيدُونَ لِيُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ[الصف: ۸] .

در پاسخ گفت: مقصود خاموش کردن ولایت امیرالمؤمنین است. در ادامه گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ[الصف: ۸] .

«خداوند کامل‌کننده نور خود است».

گفت: مقصود کامل کردن نور امامت است به دلیل اینکه خداوند می‌فرماید:

«الذین آمنوا بالله ورسوله والنور الذی أنزلنا»[۸] . «آنان که به خدا و رسولش و نوری که از جانب خود نازل کردیم ایمان آوردند».

پس نور همان امام است.

گفتم خداوند می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ[التوبة: ۳۳] .

«او ذاتی است که فرستاده‌اش را با هدایت و دین حق فرستاده است».

گفت: خداوند همان است که به رسولش جنسبت به ولایت جانشین خود امر کرده و ولایت همان دین حق است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ[التوبة: ۳۳] .

«تا دینش را بر تمامی ادیان غلبه داده و آشکار کند».

گفت: در هنگام قیام امام غائب (مهدی مزعوم) آن را غالب مي‌كند و مقصود خداوند این است که ولایت خود را با قیام قائم تمام می‌کند، اگرچه کافران به ولایت علی خوشنود نیستند.

گفتم: آیا آنچه گفتی قرآن است؟

گفت: آری اين حرف، از جانب خدا نازل شده و غیر آن تأویل است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ[المنافقون: ۳] .

«آن بدان جهت است که آنها ایمان آورده سپس کافر گشتند».

گفت: خداوند -تبارک و تعالی- کسانی را که از پیامبر جدر امر ولایت وصی‌اش پيروي نکردند منافق نامیده است. و هر کس امامت وصی او را انکار کند خداوند آن را به منزلۀ انکار محمد جقلمداد کرده است. و به همین منظور قرآن نازل کرد و فرمود: ای محمد! هرگاه به نزد تو در رابطه با ولایت وصی‌ات آمدند و گفتند: گواهی می‌دهیم که تو فرستاده‌ي خداوند هستی، خداوند می‌داند که تو فرستاده‌اش هستی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقین به ولایت علی به راستی دروغگویند. سوگندهایشان را سپری برای برگشتن از راه خدا قرار داده‌اند در حالی که راه خدا همان (وصایت) است و این کاری است ناپسند که آنها انجام می‌دهند. به سبب اینکه به رسالت تو ایمان آوردند ولی به امامت وصی تو کفر پیشه کردند. بنابراین خداوند می‌فرماید:

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا يَفۡقَهُونَ ٣[المنافقون: ۳] .

«این بخاطر آن است که نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند؛ از این رو بر دلهای آنان مهر نهاده شده، و حقیقت را درک نمی‌کنند!».

گفتم: معنی ﴿لَا يَفۡقَهُونَ ٣چیست؟ گفت: یعنی نبوت تو را درک نمی‌کنند.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ يَسۡتَغۡفِرۡ لَكُمۡ رَسُولُ ٱللَّهِ[المنافقون: ۵] .

«هنگامی که به آنان گفته شد بیایید تا رسول خدا برایتان طلب مغفرت کند».

گفت: مقصود این است که به آنها گفته شد به ولایت علی برگردید تا پیامبرجبرای گناهانتان طلب بخشش کند.

﴿لَوَّوۡاْ رُءُوسَهُمۡ[المنافقون: ۵] .

«سرهای خود را (از روی غرور و تکبر، و به عنوان استهزاء) تکان می‌دهند».

و ﴿وَرَأَيۡتَهُمۡ يَصُدُّونَ[المنافقون: ۵] .

«و آنها را می‌بینی که از سخنان تو اعراض می‌کنند».

که مقصود ولایت علی است.

﴿وَهُم مُّسۡتَكۡبِرُونَ ٥[المنافقون: ۵] .

«در حالی که آنها استکبار می‌ورزند».

یعنی بر علی استکبار ورزیدند، سپس خداوند به دنبال آن می‌فرماید:

﴿سَوَآءٌ عَلَيۡهِمۡ أَسۡتَغۡفَرۡتَ لَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ لَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٦[المنافقون: ۶] .

«بر آنان مساوی است چه برای آنها طلب مغفرت کنی چه نکنی، خداوند آنها را نمی‌بخشد؛ زیرا خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند».

که مقصود، ظالمین به وصی پیامبر ج(یعنی علی) است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿أَفَمَن يَمۡشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجۡهِهِۦٓ أَهۡدَىٰٓ أَمَّن يَمۡشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٢٢[الملک: ۲۲] .

«کسی که روی در خاک نهاده راه می‌رود رهیافته‌تر است یا آن کس که صاف بر راه مستقیم راه می‌رود؟».

گفت: خداوند کسی را که با ولایت علی دشمنی کند، روی در خاک نهاده و هدایت نیافته قلمداد کرده و کسی هم که از او تبعیت کند به منزلۀ صاف راه رونده بر طریق مستقیم تشبیه می‌کند. بنابراین صراط مستقیم همان علی است. گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ ٤٠[الحاقة: ۴۰] .

«آن قرآن گفتۀ فرستاده‌ای ارجمند است».

گفت: جبرئیل است که از جانب خدا به ولایت علی مأمور گشته است.

گفت: گفتم:

﴿وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِيلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ ٤١[الحاقة: ۴۱] .

«آن گفتۀ شاعر نیست ولی ایمان‌آورندگان اندک‌اند».

گفت: زیرا گفتند: محمد جبر خدا دروغ می‌بندد. خداوند او را به وصیت علی دستور نداده است، بنابراین خداوند قرآن نازل کرد و گفت: ولایت علی از جانب خدا نازل شد. و اگر محمد جسخنی بر ما ببندد در آن صورت با تمام قدرت او را گرفته و شاهرگش را خواهیم زد. و به دنبال آن می‌فرماید: ولایت علی پندی است برای پرهیزگاران. و ما می‌دانیم که در میان شما کسانی هستند که ولایتش را تکذیب می‌کنند و علی مورد حسرت کافران بوده و ولایت وی حق و یقین است. «پس ای محمد ج! تو پروردگارت را از هر عیب و نقصی منزه دار». یعنی پروردگارت را به خاطر این فضل سپاسگذار باش. گفتم: خداوند از زبان جنیان می‌فرماید:

﴿وَأَنَّا لَمَّا سَمِعۡنَا ٱلۡهُدَىٰٓ ءَامَنَّا بِهِۦۖ[الجن: ۱۳] .

«هنگامی که (دعوت هدایت را) شنیدیم بدان ایمان آوردیم».

گفت: مقصود هدایت همان ولایت علی است که جنیان نیز بدان ایمان آوردند، پس هر کس به ولایت مولایش ایمان بیاورد، خداوند درباره اش می‌فرماید:

﴿فَلَا يَخَافُ بَخۡسٗا وَلَا رَهَقٗا ١٣[الجن: ۱۳] .

«از نقصان و ظلم نمی‌هراسد».

گفتم: این از جانب خداوند نازل شده است؟ گفت: خیر، بلکه تأویل است.

گفتم: خداوند از زبان پیامبر جمی‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١[الجن: ۲۱] .

«من مالک ضرر و هدایت شما نیستم».

گفت: رسول خدا جمردم را به ولایت علی دعوت کرد، قریش بر او تجمع کرده و گفتند: ای محمد، در این مورد عذر ما را قبول کن و از این مسأله صرفنظر کن، پیامبر جفرمود: این دعوت از جانب خداوند است نه از طرف خودم، به همین سبب پیامبر جرا متهم کرده و از اطراف او پراکنده شدند.

لذا خداوند فرمود:

﴿قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢ إِلَّا بَلَٰغٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِۦ[الجن: ۲۲-۲۳] .

«بگو اگر من از فرمان خدا سرپیچی کنم هیچ کس نمی‌تواند مرا از عذاب خدا باز دارد و بجز خدا پناهگاهی نخواهم یافت مگر اینکه از جانب آنچه بدان‌ها مأمور گشته‌ام به مردم برسانم».

که مقصود این است که رسالات خدا در خصوص علی را به مردم برسانم.

گفتم: آیا این از جانب خداوند نازل شده است؟ گفت: آری، سپس به منظور تأکید گفتۀ خود گفت: خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا ٢٣[الجن: ۲۳] .

«هر کس از خدا و رسولش جسرپیچی کند در آتش جهنم جاودانه خواهد ماند».

گفتم: در ادامه آیه فوق خداوند می‌فرماید:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ أَضۡعَفُ نَاصِرٗا وَأَقَلُّ عَدَدٗا ٢٤[الجن: ۲۴] .

«(این کار شکنی کفار همچنان ادامه می‌یابد) تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببینند، آنگاه می‌دانند چه کسی یاورش ضعیفتر و جمعیتش کمتر است!».

گفت: منظور از آن امام قائم و هواداران و ياورانش هستند.

گفتم:

﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ[طه: ۱۳۰] .

«و در برابر آنچه (دشمنان) می‌گویند شکیبا باش».

گفت: يعني در باره‌ي تو چيزهايي مي‌گويند، به نیکویی آنها را ترک کن و مرا با این تکذیب‌کنندگان به -وصي تو- که صاحب نعمت دنیایی هستند تنها بگذار و اندکی به آنها فرصت بده.

گفتم: اینکه گفتی «الـمكذبين بوصيك» از جانب خداوند نازل شده است؟.

گفت: آری.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿لِيَسۡتَيۡقِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ[المدثر: ۳۱] .

«تا اهل کتاب یقین حاصل کنند».

گفت: يعني یقین اهل کتاب بر این است که خدا و رسولجو وصی رسولش حق هستند.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ[المدثر: ۳۱] .

«تا (اين آيات) موجب فزونی ایمان اهل ایمان گردد».

گفت: با ولایت وصی (امامت علی) ایمانشان افزایش می‌یابد.

گفتم خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا يَرۡتَابَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ[المدثر: ۳۱] .

«تا اهل کتاب و مؤمنان تردید نکنند».

گفت: یعنی به ولایت علی تردید نکنند.

گفتم: این تردید چیست؟.

گفت: مقصود این است که اهل کتاب و مؤمنانی که خداوند یادآوری کرده است در ولایت تردید و شک نکنند.

گفتم خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ ٣١[المدثر: ۳۱] .

«خبر قیامت جز پندی برای بشریت نیست».

گفت: آری، ولایت علی پندی است برای بشریت.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّهَا لَإِحۡدَى ٱلۡكُبَرِ ٣٥[المدثر: ۳۵] .

«آن یکی از خبرهای بزرگ است».

گفت: مقصود ولایت علی است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿لِمَن شَآءَ مِنكُمۡ أَن يَتَقَدَّمَ أَوۡ يَتَأَخَّرَ ٣٧[المدثر: ۳۷] .

«هر کس از شما خواست طاعت و بندگی به پیش فرستد یا به تأخیر بیاندازد».

گفت: مقصود این است که هر کس بیشتر ولایت امامان ما را بپذیرد از جهنم به تأخیر می‌ا فتد و هر کس با تأخیر به سوی ولایت آنها بیاید زودتر به جهنم درخواهد افتاد.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿إِلَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡيَمِينِ ٣٩[المدثر: ۳۹] .

«جز اصحاب دست راست».

گفت: به خدا سوگند آنان شیعیان ما هستند.

گفتم: خداوند از زبان اهل جهنم می‌فرماید:

﴿قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ ٤٣[المدثر: ۴۳] .

«گفتند: از نمازگزاران نبودیم».

گفت: مقصود آن کسانی است که ولایت وصی محمد جو اوصیاء بعدی را گردن ننهاده و آنان نیز برایشان درود نفرستادند.

گفتم خداوند می‌فرماید:

﴿فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡكِرَةِ مُعۡرِضِينَ ٤٩[المدثر: ۴۹] .

«پس چه شده است که از پند روی‌گردانند؟».

گفت: مقصود روی‌گردانی از ولایت است.

گفتم خداوند می‌فرماید:

﴿كَلَّآ إِنَّهُۥ تَذۡكِرَةٞ ٥٤[المدثر: ۵۴] .

«نه چنان است که آنان می‌پندارند بلکه این اندرزی است».

گفت: یعنی ولایت علی پند و اندرزی است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿يُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ[الانسان: ۷] .

«به نذر وفا می‌کنند».

گفت: یعنی به نذری وفا می‌کنند که خداوند از آنها گرفته که همان عهد و پیمان بر ولایت امامان است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ تَنزِيلٗا ٢٣[الانسان: ۲۳] .

«قرآن را به تدریج بر تو نازل کردیم».

گفت: یعنی قرآن را به تدریج بر ولایت علی نازل کرد.

گفتم: آیا این از جانب خداوند نازل شده است؟ گفت: آری داراي تأویل است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡكِرَةٞۖ[الانسان: ۲۹] .

«این آیات پند و عبرتی هستند».

گفت: مقصود از پند ولایت ماست.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿يُدۡخِلُ مَن يَشَآءُ فِي رَحۡمَتِهِۦ[الانسان: ۳۱] .

«خداوند هر کس را که بخواهد در رحمت خود داخل می‌کند».

گفت: مقصود از رحمت، ولایت است.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلظَّٰلِمِينَ أَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمَۢا ٣١[الانسان: ۳۱] .

«برای ظالمین عذاب دردناکی فراهم کرده است».

گفت: نمی‌بینی که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ ٥٧[البقرة: ۵۷] .

«ما بر آنها ستم روا نداشتیم بلکه خودشان به خود ستم کردند».

و در ادامه گفت: خداوند باعزت‌تر و ارجمندتر از آن است که ظلم کند یا ظلمی متوجه او شود و ستمی را به خود نسبت دهد. بنابراین ما را با خود درآميخته و ظلم بر ما را ظلم بر خود و ولایت ما را ولایت خود قلمداد کرده است. پس در اين موضوع قرآن را بر پیامبرش جنازل کرده و می‌فرماید:

﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ ١١٨[النحل: ۱۱۸] .

«ما به آنها ستم نکردیم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم می‌کردند!».

گفتم: آیا آنچه گفتی از جانب خداوند نازل شده است؟ گفت: آری.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ ١٥[المرسلات: ۱۵] .

«وای در آن روز بر تکذیب‌کنندگان».

گفت: خداوند می‌فرماید: ای محمدج! وای بر تکذیب‌کنندگانی که بدانچه به تو از جانب خداوند برای ولایت علی نازل شده تکذیب کردند. که خداوند می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ نُهۡلِكِ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٦ ثُمَّ نُتۡبِعُهُمُ ٱلۡأٓخِرِينَ ١٧[المرسلات: ۱۶-۱۷] .

«آیا پیشینیان را هلاک نساختیم سپس به دنبالشان دیگران را نیز هلاک می‌سازیم».

و پیشینیان همان کسانی بودند که پیامبران را در اطاعت از اوصیاء تکذیب کردند. و خداوند می‌فرماید:

﴿كَذَٰلِكَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِينَ ١٨[المرسلات: ۱۸] .

«ما این گونه با مجرمین رفتار می‌کنیم».

(گفت:) مقصود از مجرمین کسانی‌اندکه در رابطه با وصايت آل محمدجمرتکب جرم شدند.

گفتم: خداوند در ادامه آیات می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي ظِلَٰلٖ وَعُيُونٖ ٤١[المرسلات: ۴۱] .

«متقیان در سایه‌ها و چشمه‌سارانند».

گفت: به خدا سوگند منظور ما و پیروان ما هستند و فقط ما بر دین ابراهیم هستیم و دیگر مردم از دین ابراهیم فاصله داشته و به دورند.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿يَوۡمَ يَقُومُ ٱلرُّوحُ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ صَفّٗاۖ لَّا يَتَكَلَّمُونَ[النبأ: ۳۸] .

«روزی که روح و دیگر ملائک به صف ایستاده و هیچ کس صحبت نمی‌کند».

گفت: به خدا سوگند ما در روز قیامت از جانب خداوند اجازه سخن گفتن داشته و سخن درست خواهیم گفت.

گفتم: اگر سخن گفتيد چه مي‌گوييد؟

گفت: پروردگارمان را مورد تمجيد و ستايش قرار مي‌دهيم و بر پیامبرمان درود می‌فرستیم و برای پیروان خود شفاعت می‌کنیم. و خداوند نیز به ما جواب رد نخواهد داد.

گفتم: خداوند می‌فرماید:

﴿ثُمَّ يُقَالُ هَٰذَا ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ ١٧[المطففین: ۱۷] .

«پس گفته می‌شود این است آن چیزی که شما آن را تکذیب می‌کردید».

گفت: یعنی امیرالمؤمنین علی را تكذيب كرديد.

گفتم: آیا آنچه گفتی از جانب خداست؟ گفت: آری[۹] .

جای شگفتی نیست که روافض بر این روش باشند، زیرا پایه‌گذار مذهب آنان شخصی یهودی به نام عبدالله ‌بن سباء بود و شیوۀ انتخابی را که یهود در گذشته و حال بدان خو گرفته به ناچار عبدالله بن سباء و امثال او را به نوعی از حیرت و شک و سؤال واداشت که چگونه ممکن است جانشين و رهبر مردم انتخابی باشد؟

این امر نفوس سرکش آنان را با قداست بخشیدن به این دو امر گمراه ساخته و حوادث تاریخ نیز بر شک و اضطراب آنها افزوده است. بنابراین به منظور یافتن گذرگاهی از این شک و اضطراب تنها راه چاره را در وصیت و امامت که جزئی از رسالت آسمانی شمرده می‌شود، یافتند. و از آن‌جایی که در قرآن و احادیث صحیح چیزی را که از مذهب و ديدگاه آنها پشتیبانی کند نیافتند، به خود اجازه دادند -برای اثبات ادعای خود- به سراب درآویخته و بدان چنگ زنند. لذا احادیث و رواياتي را ساختند، از جمله گفتگوي خورشید با علي و مناقشات و مناظره راهبان با مسلمانان و غيره و در اين راستا افسار گسيخته وارد عمل شدند كه هدف آنها جز ارضای عقده‌های روانی و به فساد کشاندن چهره‌ي متعالی دین و احادیث پاک نبوی، با پوشش و نقابی تحت عنوان دفاع از اهل بیت و بالا بردن درجه و جايگاه آن‌ها، با اين روش كه گویا معجزات متعدد بر دست آنها ظاهر شده تا با استدلال به آن ثابت كنند كه فقط ايشان شايستگي سردمداری و رهبری داشته و فقط پیروان آنها رستگارند. آنها غافل بودند از اینکه راهی که در پیش گرفته‌اند رسوا شده است؛ زیرا بر مبناي قاعده و اساسی که اسلام آورده عمل مقدّم بر نسب و خویشاوندی است[۱۰] .

پيشنهاد و سفارش جمعي از برادران، بنده را بر آن داشت که اقدام به تصنیف کتابی کنم که در آن شبهاتی را پاسخ دهم که روافض (شیعه) در کتاب‌هایشان پیرامون مسأله‌ي امامت مطرح کرده‌اند، به ویژه استناد و استشهاد آنها به روایات اهل سنت جهت اثبات صحت اعتقاداتشان. پس با استخاره به درگاه خداوند بلندمرتبه آنچه مقدور و میسر بود از کتاب «منهاج السنه» شیخ الاسلام ابن تیمیه جمع‌آوری کردم که در برخی جاها نیز حاشیه‌ای در حد حاشیه دکتر محمد رشاد سالم -رحمت واسعه خداوند شامل حال او گردد و او را ببخشاید و بهترین پاداش برای اسلام و مسلمانان را شامل او گرداند!- و با این عبارت -به عبارت: «قال ابوعبدالرحمن (م)-» که در پایان حاشیه ذکر شده به حاشیه خود اشاره کرده‌ام.

از خداوند بلندمرتبه و قدرتمند با توسل به اسماء زيبا و صفات والايش می‌خواهم که پاداش این عمل را در ترازوی نیکی‌های من در روز قیامت گذاشته و از من درگذرد و مرا از زمرۀ بندگان صالح خویش قرار دهد.

ابوعبدالرحمن محمد مال‌الله – ۱۷ صفرالخیر ۱۴۱۳ ه‍. ق

[۱] اصول کافی، کلینی، ۲/ ۱۸. [۲] مصدر سابق. [۳] مصدر سابق. [۴] امالی الصدوق: ۱۵۴، بحارالأنوار: ۲۷ ص ۱۶۷. [۵] بحار الأنوار: ۲۷/۱۷۷-۱۷۸ [۶] بحار الأنوار: ۲۷/۱۸۰ [۷] به کتاب «ما الشیعة وصکوك الغفران» مراجعه شود. [۸] در قرآن کریم: ﴿فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَا....[التغابن: ۸] آمده است. [۹] اصول کافی، کلینی: ۱/۴۳۲-۴۲۵، بحارالانوار: مجلسی، ج ۲۴، ص ۳۳۶-۳۴۰. [۱۰] مسألة الإمامة والوضع فی الحدیث عند الفرق الإسلامیة، دکتر محسن عبدالناصر، ص ۱۹۳-۱۹۴.

بخش اول