از چند جهت میتوان به این استدلال پاسخ گفت:
نخست اینکه طبق روال گذشته صحت این نقل را باید از استدلالکننده بخواهیم و صرف نسبت دادن روایت به ثعلبی به اتفاق اهل سنت و شیعه نمیتواند حجت باشد. نه تنها یک خبر که یک نفر از جمهور آن را روایت کرده نمیتوان در نزد جمهور حجت قلمداد کرد، بلکه جمهور علما اتفاق نظر دارند که آنچه ثعلبی و امثال او روایت میکنند، چه در فضیلت ابوبکر و عمر و چه در اثبات حکمی از احکام دیگر، غیر قابل احتجاج است مگر اینکه ثبوت آن به روشی دیگر معلوم گردد.
شایسته نیست کسی بگوید برای شما به احادیثی که فردی از جمهور روایت کرده احتجاج و استدلال میکنیم، زیرا به منزلهي این است که فردی بگوید من علیه شما به شهادت یک نفر حکم میکنم. آیا احدی از علمای جمهور گفتهاند که شهادت تک تک آنها عدل و صحیح است و یا هر کدام از آنها اگر حدیثی روایت کنند آن حدیث صحیح است؟ علاوه بر این جمهور علما متفقند که ثعلبی و امثال او هم احادیث صحیح و هم ضعیف را روایت کردهاند. و همچنین اتفاق نظر دارند که صرف روایت آنها موجب تبعیت از آنها نمیشود. به همین خاطر در خصوص ثعلبی و امثال او گفتهاند: همچون هیزم جمعکن شب هستند که هر آنچه حدیث صحیح و ناصحیح به دست آوردهاند، همگی را جمعآوری کردهاند.
در تفسیر ثعلبی گرچه بیشتر احادیث دروغ و موضوع نیز یافت میشود، بدین سبب هنگامی که ابومحمد حسین بن مسعود بغوی آن را مختصر کرد چون در فقه و حدیث آگاهتر از ثعلبی بود، احادیث موضوعی که در تفسیر روایت شده بود در مختصر خود نیاورد. و فقط احادیث صحیحی که به بخاری و دیگران نسبت داده، آورده است، اما در اقوال مفسرین که ثعلبی از او آگاهتر بود. همچنین اقوال نحویها و داستان انبیاء بغوی از تفسیر وی استفاده کرده و در مختصر خود آورده است.
بغوی در حدیث مؤلف کتاب «شرح السنة» و «مصابیح» است و آنچه در صحیح مسلم و بخاری و سنن است در مختصر خود آورده است ولی احادیثی که موضوع بودن آنها برای علما روشن است چیزی در آن ذکر نکرده است بر خلاف مفسرین دیگر مثل واحدی، همدم ثعلبی که در عربی آگاهتر از ثعلبی بود. و یا زمخشری و دیگر مفسرین، احادیثی در تفاسیر خود آوردهاند که برای اهل حدیث موضوع بودن آن معلوم گردیده است.
پاسخ دوم: حدیث مورد استناد از نظر علمای حدیث ساختگی است، لذا در کتابهای معبتر حدیث مثل صحاح، سنن، مسانید یادی از آن به میان نیامده است. گرچه در برخی از این کتب مذکور احادیثی ضعیف یا دروغ یافت میشود، ولی بسیار اندکاند و حدیث مورد بحث و امثال آن به حدی دروغ بودن آنها واضح است که در هیچ کدام از کتابهای مذکور نیامده است.
پاسخ سوم: باید گفت به اتفاق علما آیهي مذکور در خصوص مساجد است[۹۸] . همان طور که خداوند میفرماید:
﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ ٣٦﴾[النور: ۳۶] .
«در خانههایی که خداوند اجازه داده است در آن نام خداوند برده شود و در آنها شبانگاهان و سحرگاهان به تقدیس و تنزیه خداوند مشغول گردند».
و منزل علی و دیگران به این وصف متصف نبوده است.
پاسخ چهارم: باید گفت منزل پیامبر جبه اتفاق همه مسلمانان بالاتر از منزل علی است با این حال در آیهي مذکور داخل نمیشود به دلیل اینکه در منزل پیامبر ججز خود وی و یکی از همسرانش مرد دیگری نبوده در حالی که مرد (رجال) در آیه به صورت جمع آمده است.
و خداوند هر جا در خصوص منزل پیامبر جچیزی گفته به این شیوه فرموده است که:
﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ﴾ [الأحزاب: ۵۳۳] .
«داخل منزل پیامبر جنشوید».
یا:
﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾[الأحزاب: ۳۴] .
«به یاد بیاورید آنچه در منزلهایتان تلاوت میشود».
پاسخ پنجم: این گفته که مقصود منازل انبیاء است، دروغ میباشد، زیرا اگر چنین بود مؤمنان سهمی از آن آیه ندارند در صورتی که خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا ٤١ وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا ٤٢﴾[النور: ۳۶-۳۷] .
«شبانگاهان و سحرگاهان به تنزیه و تسبیح او هستند. مردانی که بازرگانی و تجارت آنها را از یاد خدا باز نمیدارد».
هر کس که متصف به این صفات باشد او را دربرمیگیرد.
پاسخ ششم: خداوند میفرماید:
﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ﴾ [النور: ۳۶] .
نکره موصوفه بوده و نمیتوان مدلول آن را معین در نظر گرفت و اگر مقصود آن را فقط به مساجد اختصاص ندهیم در آن صورت منازل بیشتر مؤمنین که متصف به این صفت هستند را در برمیگیرد. لذا میتوان فقط به منازل انبیاء اختصاص داد. و اگر مقصود آن اختصاص مساجد به یاد خدا در نمازهای پنجگانه و دیگر مواردی که به مساجد اختصاص دارد باشد در آن صورت گرچه منازل انبیاء به دلیل سکونت آنها در آن دارای فضیلت است ولی خصوصیت مساجد را ندارد.
پاسخ هفتم: اگر مقصود از منازل انبیاء آن مکانی باشد که پیامبر جدر آن سکنی گزیده است در آن صورت در مدینه منازلی از انبیاء، جز منازل زنان پیامبر جنیست. بنابراین منزل علی مشمول آیه نمیشود. ولی اگر مقصود منازلی باشد که انبیاء در آن داخل شدهاند. در آن صورت پیامبر جدر منازل بسیاری از اصحاب داخل شده است.
هر چیزی هم در حدیث به تقدیر گرفته شود، باز نمیتوان فقط منزل علی را از زمرۀ منازل انبیاء برشمرد و برای منزل ابوبکر و عمر و عثمان و غیره این ویژگی را قائل نشد. بنابراین فقط به منزل علی اختصاص ندارد و «الرجال» مشترک بین منزل او و منزل غیر اوست.
پاسخ هشتم: مردان مذکور در آیه به این شیوه توصیف شدهاند که تجارت و خرید و فروش، آنها را از یاد خدا باز نمیدارد در آیه چیزی که دالّ بر فضیلت توصیفشدگان بر غیرشان باشد و همچنین چیزی که خداوند از نیکوئیها به آنها وعده داده، چیزی به میان نیامده است و آیه مذکور فقط آنها را ستوده است و این بدان معنا نیست که هر کس مورد ستایش قرار گرفته و یا به او وعدۀ بهشت داده، برتر از دیگران است. و لازمهاش این نیست که هر فرد توصیفشدهای در آن آیه از انبیاء برتر باشد.
پاسخ نهم: اگر فرض بر این باشد که توصیف مذکور دلالت بر برتری آنها نسبت به دیگرانی که این گونه نیستند، کند در آن صورت چرا این صفت را فقط به علی اختصاص دادید؟ زیرا هر کس که تجارت و معامله او را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و پرداختن زکات و ترس از قیامت باز ندارد او متصف به این صفت است. پس چگونه میتوان گفت: که فقط علی متصف به این صفت است؟ در حالی که لفظ آیه دلالت میکند که آنها مردانی هستند نه یک مرد تنها. و همین دلیل است بر اینکه آن صفت مختص علی نیست بلکه علی و دیگران در آن صفت مشترکند و هیچ چیزی دلالت بر برتری علی نسبت به دیگران که در آن صفت با وی مشترکند ندارد.
پاسخ دهم: به فرض اگر پذیرفته شود که علی در این صفت از دیگران برتر است، اما چگونه میتوان گفت که این برتری به معنای امامت است؟ ولی اینکه ممکن نیست فردی در درجهي پایینتر از فضیلت قرار دارد بر فرد بالاتر مقدم شود، در صورتی است که در تمامی صفات متناسب با امامت این برتری او تحقق یابد در غیر این صورت برتری فردی در یک خصلت نیکو موجب استحقاق وی برای امامت نمیشود. زیرا در بین اصحاب شکسانی بودند که بیشتر از علی کافران را کشتند، برخی پیش از علی از مال خود در راه خدا بخشیدند و یا برخی بیشتر از علی نماز خوانده و روزه میگرفتند. و در میان آنها کسانی بودند که در راه خدا بیش از علی مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. برخی از آنها عالمتر و مُسنتر از علی بودند. خلاصه هیچ کدام از انبیاء در تمامی جهات مثل یکدیگر نبودند اصحاب پیامبر جنیز هیچ کدام در تمامی خصوصیات کاملاً شبیه همدیگر نبودند بلکه در شخصی که در فضیلت پایینتری بود ممکن است خصلتی باشد که با آن خصوصیت از شخص دیگر که برتر از اوست برتر و ممتاز باشد. پس آنچه در برتری معتبر و ملاک است در مجموعهي خصال است نه در یک خصلت و ویژگی خاص.
[۹۸] تفسیر آیۀ ۳۶ سورۀ نور در تفسیر طبری، تفسیر ابن کثیر، زادالمسیر و تفسیر فخرالدین رازی: ۳/۲۴، بنگرید.