از چند نظر میتوان به این استدلال پاسخ گفت:
اوّل: اینکه طبق معمول صحت روايت از ابن سلام و ابن حنفیه بررسي شود.
دوّم: به فرض صحت آن، به علت مخالفت با قول جمهور حجت نيست.
سوّم: این روایت دروغ است بر زبان آنها ساخته شد است.
چهارم: این تأویل و تفسیر از اساس باطل است؛ زیرا وقتی که خداوند میفرماید:
﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَسۡتَ مُرۡسَلٗاۚ قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ ٤٣﴾[الرعد: ۴۳] .
«بگو كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما گواه باشد».
اگر منظور از ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ ٤٣﴾علی بود پس در واقع پيامبر جبرای ادعای نبوتش پسر عمویش علی را به عنوان شاهد معرفی میکرد. و نتیجتاً شهادتش هیچ نفعی برای رسول خدا جنداشت و این شهادت حجتی بر مردم نبود و این شهادت برهان مستدلّی نمیبود، و به این شهادت هیچ کس تسلیم نمیشود و مردم میگفتند که علی با محمد جیکی است، در نتیجه محمد شاهد بر نفس خود است و شاید گفته میشد: علی پسر عموی محمد جو از کسانی است که در اولین مرحله به او ایمان آوردند به همین دلیل گمان میرفت که علی برای طرفداری و فریب دادن شهادت میدهد.
پس شهادتش مورد قبول نمیبود و حکم به شهادتش داده نمیشد. تازه اگر کسانی مثل ابوبکر و عمر به صدق نبوتش شهادت میدادند برای رسول خدا جسودبخشتر بود، چون آنان از این تهمتها دورتر بودند. چون میگفتند اینان شاید از اهل کتاب (یهود ونصاری) و یا غیبگویان چیزهایی در مورد محمد جشنیده باشند نه محمد، بعکس علی چون در آن هنگام کوچک بوده و دشمنان میگفتند او به غیر از چیزی که با چشم دیده هیچ نمیداند. و اما اگر اهل کتاب به نبوت پیامبر جشهادت میدادند به دلیل اینکه از پیامبران خودشان اوصاف محمد جرا شنیده بودند این شهادت مفيدتر بود، چون به منزلۀ این بود که انبیاء حاضر باشند و شهادت بدهند چون ثابت بودن نقلی که به حد تواتر رسیده باشد به منزلۀ شهادت خودشان است.
به همین دلیل ما بر امتها شهادت ميدهيم با آنچه از پیامبر جدربارۀ آنها شنيدهايم، همانطور که خداوند تعالی میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳] .
«و بدينگونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد».
این آدم جاهل که مفهوم این آیه ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ ٤٣﴾را فضیلتی برای علی میداند و به علی بر میگرداند، بزرگترین اشکال را به علی و بر پیامبر جکه علی توسط ایشان مسلمان شد وارد مینماید. و نيز همه دلایلي را که بر حقانیت این دین دلالت مینمایند زیر سوال برده است. و این را جز کافر يا جاهلي نميگويد که عمیقا در جهل فرو رفته باشد.
فإن کنت لا تدري فتلك مصیبة
وإن کنت تدري فالمصیبة أعظم
اگر از رروی نادانی چنين ميگویی این خود مصیبت است، واگر از روی عمد چیزی بدون واقعیت را بگویی این مصیبت بزرگتری است.
پنجم: خداوند سبحان در چندین آیه از قرآن مجید اهل کتاب را شاهد میآورد، به طور مثال میفرماید:
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ثُمَّ كَفَرۡتُم بِهِۦ﴾[فصلت: ۵۲] .
«بگو به من خبر دهيد اگر [قرآن] از نزد خدا [آمده] باشد و آن را انكار كرده باشيد چه كسى گمراهتر از آن كس خواهد بود كه به مخالفتى دور و دراز [دچار] آمده باشد».
﴿وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ مِثۡلِهِۦ﴾[الأحقاف: ۱۰] .
«و شاهدى از فرزندان اسرائيل به مشابهت آن [با تورات] گواهى داده است».
و ميماید:
﴿فَإِن كُنتَ فِي شَكّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ فَسَۡٔلِ ٱلَّذِينَ يَقۡرَءُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكَ﴾[یونس: ۹۴] .
«اگر از آنچه به سوى تو نازل كردهايم در ترديدى از كسانى كه پيش از تو كتاب (آسمانى) مىخواندند بپرس».
آیا علی از کسانی بوده که کتابهای آسمانی را قبل از پیامبر جخوانده؟
و فرموده:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِم﴾[یوسف: ۱۰۹] .
«و ما پيش از تو پيغمبراني نفرستادهايم، مگر اين كه مرداني بودند که بديشان وحي كردهايم».
﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣﴾[النحل: ۴۳] .
«از آگاهان (از كتابهاي آسماني همچون تورات و انجيل) بپرسيد، اگر (اين را) نميدانيد».
ششم: فرض کنیم که علی شاهد هم باشد، این به معنی بزرگی و فضیلت علی نیست همانطور که اهل کتاب مثل عبدالله بن سلام و سلمان و کعب الاحبار و غیره بر صدق نبوتش شهادت میدادند و این به معنی بزرگی آنان نسبت به سابقین اولین از مهاجرین و انصار مانند: ابوبکر وعمر و عثمان و جعفر و غیر آنان نمیباشد[۲۷۳] .
[۲۷۳] طبری در تفسیرش (چاپ – المعارف) ۱۶/۵۰۰-۵۰۷ در مورد ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ ٤٣﴾چنین میگوید: آنانکه علم الکتاب را داشتند کسانی بودند که از کتابهای قبل از قرآن مثل: توراة و انجیل آگاهی داشتند، و مفسرین دیگر هم چنین گفته اند. سپس طبری آثاری میآورد (۲۰۵۳۵-۲۰۵۴۱) مبنی بر اینکه مراد عبدالله بن سلام میباشد. و آثار دیگری وارد میکند که آنها گروهی از اهل کتاب از جمله: عبدالله بن سلام و سلمان فارسی و تمیم داری میباشند. حافظ ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: ... گفته شده این آیت در مورد عبدالله بن سلام نازل شده که مجاهد آن را گفته است، و این قول غریبی است؛ چون این آیه در مکه نازل شده و عبدالله بن سلام در هنگام هجرت پیامبر صلّی الله علیه وسلّم به مدینه مسلمان شد. اما از همه بهتر در این مورد قول عوفی از ابن عباس است که میگوید: آنانیکه علم الکتاب داشته اند از یهود و نصاری میباشند. علامه قرطبی هم در تفسیر این آیه میگوید: قاضی ابوبکر ابن العربی گفته: کسی که گفته منظور علی بن ابی طالب است تکیه گاهش این دو دلیل است: یا به خاطر این که در نزد وی علی از همه مؤمنان عالم تر است، که اینطوری نیست بلکه ابوبکر و عمر و عثمان ساز او عالم تر هستند. و یا بنا به فرمودۀ پیامبر جکه میفرماید: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا«من شهر علم هستم و علی درِ آن» که این هم فرمودۀ ایشان نیست و باطل است.