میتوان به استدلال فوق از چند نظر پاسخ گفت:
پاسخ اول: اینکه دلیلی برای صحت این روایت اقامه نشده است. پس استدلال به آن نیز جایز نیست و کتاب «الفردوس» که از دیلمی[۱۵۵] میباشد در آن احادیث ساختگی فراوانی وجود دارد.
علمای حدیث اجماع دارند بر اینکه صرف نقل روایت بر صحت آن دلات نمیکند و همچنین روایت ابونعیم دالّ بر صحت حدیث نیست.
پاسخ دوم: این حدیث به اتفاق علمای حدیث[۱۵۶] دروغ و ساختگی است، لذا میبایست تکذیب و رد شود.
پاسخ سوم: جایز نیست این سخن را به پیامبر جنسبت دهیم. این گفته که «من ترساننده هستم و ای علی به وسیلهی تو هدایتشوندگان هدایت میشوند»، ظاهر آن میرساند که هدایتشوندگان به وسیلۀ تو هدایت میشوند نه بوسیلۀ من و چنین سخنی را هیچ مسلمانی نمیگوید؛ زیرا ظاهر آن بدان معناست که ترساندن و هدایت بین پیامبر جو علی تقسیم شده است. بنابراین پیامبر جترساننده بوده ولي به وسیلۀ او هدایت حاصل نمیشد، بلكه علی هدایتکننده است و چنین سخنی را هیچ مسلمانی نمیگوید.
پاسخ چهارم: خداوند طبق این آیه محمدجرا راهنما و هدایتگر مردم قرار داده است:
﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢﴾[الشوری: ۵۲] .
«تو به راه راست هدایت میکنی».
پس چگونه کسی که در قرآن به هدایتگری توصیف شده هدایتگر تلقی نشود، ولی کسی که توصیف نشده هدایتگر قرار داده شود؟!
پاسخ پنجم: این سخن که به وسیلۀ تو هدایتشوندگان هدایت میشوند ظاهرش بدین معناست که هر فردی از امت محمد جکه هدایت شود به وسیله علی هدایت میشود و این دروغی است آشکار؛ چون مردمان بسیاری به پیامبر جایمان آوردند و به وسیلۀ او هدایت یافته و داخل بهشت شدند در حالی که یک کلمه از علی نشنیدند. و بیشتر کسانی که به پیامبر جایمان آوردند و به وسیلۀ او هدایت یافتند، علی در هدایت آنها نقش نداشت، همچنین هنگامی که سرزمینها به وسیلۀ مسلمانان گشوده شدند، مردم آن مناطق به وسیلۀ اصحاب و دیگرانی که در آن مناطق سکونت داشتند ایمان آورده و هدایت یافتند و تودههای مؤمنین از علی چیزی نشنیدند، پس چگونه جایز است گفته شود: «وسیلۀ تو هدایتشوندگان هدایت شوند؟!».
پاسخ ششم: در خصوص معنای «هاد» در آیه مذکور گفته شده: ای محمد جتو ترساننده هستی و برای هر ملتی هدایتگری است و آن هدایتگر خداوند تعالی است، این گفته ضعیف است. و همچنین گفته کسی که میگوید: مقصود این است که ای محمد جتو ترساننده و هدایتگر همۀ اقوام هستی این گفته نیز ضعیف است. معنای صحیح آیه این است که تو همانند ترسانندگان قبل از تو فقط ترساننده یا بیمدهنده هستی. و برای هر ملتی بیمدهندهای است که آنها را هدایت میکند، یعنی دعوتشان میدهد. همانگونه که خداوند در جایی میفرماید:
﴿وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ ٢٤﴾[فاطر: ۲۴] .
«هیچ امتی نیست که در آن بیمدهندهای نیامده باشد».
این گفتۀ جماعتی از مفسرین از جمله قتاده، عکرمه، ابوضحی و عبدالرحمن بن زید است.
ابن جریر طبری[۱۵۷] میگوید: بشر از یزید[۱۵۸] از سعید از قتاده از ابوکریب[۱۵۹] از وکیع از سفیان[۱۶۰] از سدی از عکرمه و منصور و آن دو نیز از ابوضحی روایت کردهاند که: تفسیر آیه این است که ای محمد جتو بیمدهنده و هدایتکننده هستی.
همچنین از یونس[۱۶۱] از ابن وهب[۱۶۲] از ابن زید روایت شده است که گفت: برای هر قومی پیامبری[۱۶۳] است و بیمدهنده[۱۶۴] و هدایتکننده[۱۶۵] همان پیامبر است. و این آیات را قرائت کرد:
﴿وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ ٢٤﴾[فاطر: ۲۴] [۱۶۶] .
«هیچ امتی نیست که در آن بیمدهندهای نیامده باشد».
﴿هَٰذَا نَذِيرٞ مِّنَ ٱلنُّذُرِ ٱلۡأُولَىٰٓ ٥٦﴾[النجم: ۵۶] .
«این بیمدهندهای از بیمدهندگان پیشین است».
گفت: پیامبری از پیامبران است. طبری میگوید: «بشار از ابوعاصم از سفیان از لیث از مجاهد روایت میکنند که گفت: مقصود از بیمدهنده محمد ج: و برای هر قومی هدایتکننده است یعنی پیامبری است. و فرمودۀ خداوند:
﴿يَوۡمَ نَدۡعُواْ كُلَّ أُنَاسِۢ بِإِمَٰمِهِمۡۖ﴾[الإسراء: ۷۱] .
«روزی که همه انسانها را به امامانشان فرامیخوانیم».
بنابراین امام همان کسی است که به او اقتدا میشود. یا گفته شده مقصود خداوند است که انسانها را هدایت میکند ولی اولی صحیحتر است. ولی تفسیر آیه به علی باطل است؛ زیرا خداوند میفرماید:
﴿إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٞۖ وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ ٧﴾[الرعد: ۷] .
«قطعاً تو ترسانندهای و برای هر قومی هدایتگری است».
یعنی هدایتگر یک قوم غیر از هدایتگر قوم دیگر است. هدایتکنندگان متعدند، پس چگونه میتوان علی را هدایتگر اقوام پیشین و پسین قرار داد؟!.
پاسخ هفتم: هدایتیافتن به وسيلهي یک شخص گاهی به علت فرمانروايي و رهبري هدايتگر بر هدایتشوندگان نیست همان گونه که از یک عالم پيروي میشود. مثل حدیث پیامبر جكه فرمود: «اصحاب من همچون ستارگانند که بر هر کدام اقتدا کنید هدایت مییابید[۱۶۷] » و این بر طور صریح به امامت دلالت نمیکند آن گونه که مصنف شیعی افتراء كننده ادعا ميكند.
پاسخ هشتم: هدايتگر در آيه: ﴿وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ ٧﴾نکره است و در سیاق و روند اثبات است و دلالت بر شخص معین نمیکند و ادعای دلالت قرآن بر علی باطل است. و استدلال به حدیث با وجود اینکه آن حدیث نیز باطل است نمیتواند استدلال به قرآن محسوب شود.
پاسخ نهم: «کل قوم» از صیغههای عموم است و اگر مقصود یک هدایتکننده برای جمیع مردم باشد در آن صورت باید گفت: برای جمیع مردم هدایتگریست نه اینکه برای هر قومي هدايتگري است. بنابراین قوم با آن قوم دیگر فرق دارد. و خداوند فرموده «لكل قوم» (برای هر قوم). و چنین چیزی را نمیتوان گفت؛ بلکه کل را به نکره اضافه نموده نه به معرفه.
وقتی گفته میشود همه مردم، و مردم به صورت معرفه به کار میرود، معلوم است که اینجا اقوام متعدد مردم مدنظر بوده و هر قومی نیز دارای هدایتگری است غیر از قوم قبلی دیگر. و گفتۀ شخصی که در آیه مذکور خداوند را هدایتگر میداند، باطل میکند.
و همچنین باطل بودن ادعاي کسی که علی را در آنجا هدایتگر میداند را روشنتر میکند (به طریق اولی بر بطلان گفتۀ این قوم نیز دلالت دارد).
[۱۵۵] ابوشجاع شیرویه بن شهردار بن فنا خسرو دیلمی همدانی، مؤرخ، محدث، متولد سال ۴۴۵ و متوفی سال ۵۰۹. کتابی بزرگی تحت عنوان فردوس الأخیار در حدیث دارد که ابن شهردار آن را مختصر کرده و سپس ابن حجر عسقلانی آن مختصر را اختصار کرده است. برای شرح حال وی به این کتابها مراجعه کنید: طبقات الشافعیة: ۷/۱۱۱-۱۱۲، الأعلام: ۳/۲۶۸، معجم الـمؤلفین: ۴/۳۱۳، کشف الظنون: ۱۲۵۴. [۱۵۶] طبری این حدیث ساختگی را در تفسیر خود (۱۶/۳۵۷) آورده است. و میگوید: احمدبن یحیی صوفی از حسن بن حسین انصاری، از معاذبن مسلم بیاع هروی از عطاء بن سائب از سعیدبن جبیر از ابن عباس روایت کرده است که میگوید: هنگامی که آیه: ﴿إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٞۖ...﴾ نازل شد پیامبر جدست خود ر بر سینه نهاد و گفت: من منذر (ترساننده) هستم و برای هر قومی هدایتگری است و با دست خود بر شانۀ علی زد و گفت: و تو نیز ای علی! هدایتکننده هستی. و به وسیلۀ تو هدایتشوندگان بعد از من هدایت میشوند. استاد محمود شاکر در حاشیۀ خود بر این حدیث ساختگی میگوید: حسن بن حسین انصاری عرنی، گویا علت اینکه به او عرنی میگویند این باشد که در مسجد حبة العرنی میماند و از رؤسای شیعه بود، راستگو و قابل احتجاج نیست. ابن حبان میگوید: روایتهای به هم بافته و مقلوب نموده و احادیث منکری را روایت کرده است. شرح حال وی در این کتابها آمده است: ابن ابیحاتم: ۱-۲-۶، میزان الاعتدال: ۱/۲۲۵، لسان الـمیزان: ۲/۱۹۸. و معاذبن مسلم بیاع هروی با این صفت جز در تفسیر نیامده است. و هروی ثیابی است منسوب به هرات. در نسخ چاپی: حدثنا الهروی آمده است که سند آن به شدت باطل است. و معاذبن مسلم نیز مجهول است در خصوص وی ابن ابیحاتم نیز چنین گفته است . شرح حال وی در این کتابها آمده است: ابن ابیحاتم (۴/۱/۲۴۸)، میزان الاعتدال: ۳/۱۷۸، لسان التمیزان: ۶/۵۵. این خبر از جوانب مختلف مخدوش است که ذهبی و ابن حجر در شرح حال حسن بن حسین انصاری گفتهاند: معاذ شناخته شده نیست و عصمت اصلی ضعف حدیث اوست. احمد شاکر علت ضعف را از هر دو میداند معاذ و حسن. [۱۵۷] تفسیر طبری: ۱۶/۳۵۳-۳۵۴. [۱۵۸] تفسیر طبری: ... بشر گفت. [۱۵۹] ابن تیمیه دو سند را با هم آورده است: (۲۰۱۳۸-۲۰۱۳۹). [۱۶۰] در تفسیر طبری: گفت: وکیع از سفیان برایم روایت کرده است. [۱۶۱] این عبارت و بعد از آن در تفسیر طبری: ۱۶/۳۵۶، با لفظ «حدثنی یونس» آمده است. [۱۶۲] تفسیر طبری: گفت: ابن وهب به من خبر داد. [۱۶۳] تفسیر طبری: ابن زید گفت: این گفته: ﴿وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ ٧﴾گفت: برای هر قومی نبی است. [۱۶۴] تفسیر طبری: النبی ج. [۱۶۵] تفسیر طبری: النبی ج. [۱۶۶] تفسیر طبری. [۱۶۷] استاد ناصرالدین البانی در سخن خود پیرامون این حدیث در سلسله احادیث ضعیف و موضوع (۱/۷۸-۷۹) حدیث شماره: (۵۸) میگوید: این حدیث ساختگی است و سخن ابن عبدالبر و ابن حزم را در این خصوص آورده است. به این احادیث: (۵۹-۶۰-۶۱-۶۲) مراجعه شود؛ زیرا در معنا نزدیک به هم هستند و همگی از احادیث موضوع میباشند.