از چند نظر به این استدلال میتوان پاسخ گفت:
پاسخ اول: باید صحت این روایت بررسی شود، اگر چه ما در کذب این روایت شکی نداریم اما طلب اثبات صحت روایت را جز انسان ستيزهجو همه قبول دارند. و همه ميدانيم كه به اتفاق تمامی طایفههای مسلمان تنها نسبت روایت به ابی نعیم نمیتواند دلیل باشد.
دوّم: به اتفاق علمای اهل حدیث اين روایت دروغ و ساختگي محض است
سوّم: این با دیدگاه كساني مانند خوارج و غيره در تعارض و تناقض است که میگویند: آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند ناصبيها بوده و هر کس با علي محبت داشته کافر است و در زمرهي اهل ایمان و عمل صالح داخل نمیشود. در حالی که آنان در اين قضیه آیت زیر را مورد استدلال قرار میدهند که میگوید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٤٤﴾[المائدة: ۴۴] .
ميگويند: هر كه غير از خدا را به عنوان حاكم قرار دهد در دين خدا در واقع به غير از آنچه كه از سوي خدا نازل شده حكم كرده پس او كافر است و هر كس هم كافر را دوست بدارد و او را ولي قرار بدهد كافر است .
به اين دليل كه خداوند مي فرمايد: ﴿وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ﴾[المائدة: ۵۱] .
«هركس از شما با ايشان دوستي ورزد (و آنان را به سرپرستي بپذيرد) بيگمان او از زمرۀ ايشان به شمار میرود».
و ميگويند: علي و عثمان و هر كس ولايت و دوستي آنان را داشته باشد مرتد هستند، به دليل حديث پيامبر جكه ميفرمايد: «جماعتي از حوض من دور انداخته ميشوند، مانند شتر گم شده، ميگويم خداوندا آنان اصحاب من هستند، گفته ميشود: شما بيخبر هستيد و نمي دانيد كه آنان بعد از شما چه كردهاند، آنان از همان زماني كه شما از آنان جدا شديد مرتد شدهاند»[۲۷۹] .
گفتند آنها کسانی هستند که بدون حكم شريعت و تنها با رأي خود در خون و اموال مردم حکم مینمایند. به دليل فرمودۀ پیامبرجکه فرمود «بعد از من کافر نشوید و به جان همدیگر نیافتید که بعضی گردن بعضي دیگر را بزنيد![۲۸۰] » گفتهاند: آنانکه بعد از پیامبرجبه جان همدیگر افتادند، کافر و مرتد شده اند.
این نمونه و امثال آن از دلایل خوارج هستند، اگر چه بی تردید دلیل باطلی است، اما دلیل شیعه باطلتر از آن است و خوارج عاقلتر و راستگوترند و ظاهراً و باطناً بیشتر از شیعه تابع حق و راستی و اهل دین هستند. اما گمراه و جاهل از دين خارج شده هستند همچون تیری که از شكار خارج میشود، لیکن شیعه جهل ودروغ و هواي نفساني بر شعور و دینشان غالب شده، و بسیاری از رهبران و افرادشان کافر و بیدین هستند و هیچ هدفی در علم و دین ندارند، بلکه: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ ٢٣﴾[النجم: ۲۳] .
«آنان جز از گمانهاي بياساس و از هواهاي نفس پيروي نميكنند در حالي كه هدايت و رهنمود از سوي پروردگارشان براي ايشان آمده است».
مروانيه که با علی جنگیدند اگر چه او را تکفیر نکردند؛ اما دلیلشان از شیعیان قویتر است. جاحظ کتابی را در مورد مروانیه تألیف کرده و دلایل آنان را ذکر نموده، تا جایی که شیعه نمیتواند آن را نقض نماید، بلکه زیدیه هم نمیتوانند آن را نقض كنند چه رسد به شیعه!. و اما اهل سنت به دلیل اینکه جماعتی معتدل و ميانهرو هستند شیعه به بعضی از گفتههایشان حق ايشان در مورد علیساستدلال مینمایند، ليكن اهل سنت هنگامی كه در مورد علی چیزی را میگویند در فضل و بزرگی هر چهار خلیفه و ديگر صحابۀ کرام سخن گفتهاند، نه در نزد اهل سنت و نه غیر آنان دلیلی یافت نمیشود که علی را به مدح و ستايش اختصاص دهد و دیگران را مذموم معرفي كند. این كار ممتنع است مگر به دروغ و افتراء آن را ادعا كنند.
چهارم: در جواب استدلال به اين آيه:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ ٧﴾ [البینة: ۷] .
بايد گفت:
این فرموده عام است و شامل هر کسی که متصف به ایمان و عمل صالح باشد میشود، چه چیزی باعث شده این آیه مبارکه به شیعیان تخصیص داده شود؟!.
اگر گفته شود: چون غیر شیعه کافر هستند. گفته میشود: اگر کفر دیگران به دلیل ثابت شده، این شما را از تطویل بینیاز میکند، در غير اين صورت اين دلیل هيچ سودی به شما نخواهد بخشید چون این دلیل از جهت نقل ثابت نمیشود، اگر ممكن است ادعای خویش را با دلیل منفصل و جداگانه ثابت كنيد، پس ديگر تكيه بر آن دليل ميشود نه بر آيه مبارکه.
پنجم: در پاسخ باید گفته شود: معلوم و متواتر است كه ابن مسعود سبیشتر با طرفداران غیر علی سدوست بوده تا طرفداران و شیعیان علی حتی با خوارج نشستها و گفتگوهايي داشته و برايشان فتواهایی داده است. اگر معتقد بود که آنان که ایمان و عمل صالح دارند تنها شیعیان هستند، و غیر آنان کافر هستند، هرگز این کار را نمیکرد همچنین برخورد ابن عباس با بنیامیه از بارزترین دلایل است بر اين که آنها به اعتقاد ابن عباس مؤمن بودهاند نه کافر.
اگر گفته شود: ما نمیگوییم غیر از شيعه ديگران کافر هستند، بلكه میگوییم شيعه «خیر البریة» (خوبترین مردم) هستند. در جواب گفته میشود: مفهوم آیه این است کسانی که ایمان و عمل صالح دارند بهترين مردم هستند. اگر بگويید این آیه جز شامل حال شيعه نمیشود پس يا ميگوييد غير شيعه کافر است یا فاسق، بطوری که از زمرۀ کسانی نيستند که اهل ایمان و عمل صالح باشند، اگر چه اسمشان داخل در ايمان باشد و گر نه هر کس كه مؤمن باشد فاسق نیست، پس این آیه شامل حالش می باشد.
اگر بگويید غير شيعه فاسق است، به شما گفته میشود اگر فسقشان ثابت شده دیگر لازم به ذکر دلیل نیست و این برای شما کافی است. و اگر هم فسق آنان ثابت نشده برایتان این ادعا هیچ نفعی ندارد، و اگر شما طایفهای را به فسق متهم میکنید؛ همان طایفه برای شما اثبات میکنند که شما از خیلی از آنها فاسقتريد. پس هیچ دلیل صحیحی پیدا نمیکنید که با آن از خود دفاع نمايید، و اگر به خودتان نگاه کنید؛ غالبا فاسق هستید، به دلیل دروغ زياد و فحشاء و ظلمی که انجام میدهید، که در خوارج و باقی دشمنان شما کمتر به چشم میخورد. حتی ظلم وستم و دروغ و فواحش بنوامیه از ظلم وستم و دروغ و فواحش شیعیان بسیار کمتر است، اگر چه در بعضی از شیعیان راستی و زهد هم به چشم ميخورد، اما در تمام طوائف دیگر این نمونهها از شیعیان زیادتر است. به عنوان مثال همين خوارج كه رسول خدا جدر توصيف ايشان فرمود: «هر یک از شما نمازش را در مقايسه با نماز آنها تحقير ميكند، روزۀ خود را در مقابل روزۀ آنها و قرائت خود را در برابر قرائت ايشان ناچيز ميدانيد»[۲۸۱] .
ششم: در جواب باید گفت قبل از این آیه خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ شَرُّ ٱلۡبَرِيَّةِ ٦﴾[البینة: ۶] .
«مسلّماً كافرانِ اهل كتاب، و مشركان، جاودانه در ميان آتش دوزخ خواهند ماند! آنان بدون شك بدترين انسانها هستند».
سپس میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ ٧﴾[البینة: ۷] .
«(اما) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا)یند!».
و این بیانگر آن است كه اینان غیر از مشرکان و اهل کتاب هستند. در قرآن در جاهای بسیاری جملۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾ذکر شده که همگی معنای عام دارند. پس چه چیزی موجب شده که فقط اين مختص شما باشد بدون نظائر آن در آیات دیگر. این تنها ادعای شیعیان نيست، بلکه غیر آنها هم از ساير طایفههای اهل بدعت و کافران هم این ادعا را دارند، مثل خوارج و بسیاری از معتزله و جهمیه که ادعا میکنند تنها آنان اهل ایمان و عمل صالح هستند و ديگران از این اوصاف محرومند. و مانند گفتۀ یهود ونصاری:
﴿وَقَالُواْ لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡكَ أَمَانِيُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١١١ بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١١٢﴾[البقرة: ۱۱۱-۱۱۲] .
«و گويند: جز كسي كه يهودي يا مسيحي باشد هرگز (كس ديگري) به بهشت در نميآيد. اين آرزو و دلخوشيهاي ايشان است. بگو: اگر راست ميگوييد دليل خويش را بياوريد. آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست)».
بلکه این آیه عام است و هر کس را شامل میشود كه خالصانه آنچه را خداوند به او فرمان داده انجام دهد. پس عمل كارهايي است که به آن مأمور شده ایم، و تسليم كردن رو، به خدا خالصانه قصد كردن خدا و رضايت اوست.
[۲۷۹] این بخشی است از حدیثی طولانی از ابوهریره سدر صحیح مسلم: ۱/۲۱۸ (كتاب الطهارة باب استحباب إطالة الغرة...) ابتدایش چنین است: «رسول خداه به گورستان رفت و فرمود: سلام بر شما ای قوم مؤمن... دلم میخواهد برادرانم را ببینم. عرض كردند: مگر ما برادر تو نیستیم ای رسول خدا؟... در همان حدیث آمده است كه فرمود: همانا افراد امت من در قیامت با دست پا و پیشانی سفید بر اثر آثار وضو به محشر میآیند و من قبل از بر سر حوض كوثر حاضر می شوم، آگاه باشید كه افرادی را از حوض من دور رانده میشوند همانگونه كه شتر گمشده دور رانده میشود، من ایشان را صدا میكنم و میگویم: بیایید، گفته میشود: واقعاً ایشان بعد از تو دگرگون شدند، میگویم: دور باشند، دور باشند». این حدیث- باوجود اختلاف در مورد الفاظ آن- در الموطأ ۱/۲۸-۳۰(كتاب الطهارة باب جامع الوضوء)، سنن ابن ماجه:۲/۱۴۳۹-۱۴۴۰(كتاب الزهد، باب ذكر الحوض) و حدیث به صورت خلاصه در صحیح مسلم و با الفاظ مختلف در ۱/۲۱۷(شماره۳۷) آمده است. [۲۸۰] حدیث از جریر بن عبدالله و عبدالله بن عمر و ابن عباس رضی الله عنهم در صحیح بخاری: ۱/۳۱ (کتاب العلم، باب الانصات للعلماء) ذکر شده است و در صحیح مسلم: ۱/۸۱-۸۲ (کتاب الایمان، باب قول النبی ج«لا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ» و در سنن ابی داود ۴/۳۵ (کتاب السنة باب الدلیل علی زیادة الإیمان ونقصانه) و در سنن ترمذی: ۳/۳۲۹ (کتاب الفتن باب تَرْجِعُوا بَعْدِی كُفَّارًا) و در سنن دارمی: ۲/۶۹ (کتاب الـمناسك، باب في حرمة الـمسلم، و در الـمسند (ط المعارف) ۷/۳۱۶ و۳۱۷ و در جاهای دیگر الـمسند یافت میشود. [۲۸۱] آنچه شیخ الإسلام ابن تیمیه در اینجا ذكر كرده بخشی از حدیثی است با اختلاف در الفاظ آن از علی و ابی سعید خدری و جابر بن عبدالله ش...در صحیح بخاری ۴/۲۰۰۲۰۱ (كتاب الـمناقب باب علامات النبوة) و صحیح مسلم: ۲/ ۷۴۰-۷۴۷ كتاب الزكاة باب ذکر الخوارج وصفاتهم، باب التحریض علی قتل الخوارج. برای تفصیل بیشتر به: جامع الأصول از ابن اثیر: ۱۰/ ۴۳۶- ۴۴۰، سنن ابوداود ۴/ ۳۳۶ کتاب السنة، باب في قتال الخوارج، سنن ابن ماجه: ۱/ ۶۰- ۶۱ المقدمة، باب في ذکر الخوارج، مسند امام احمد: (ط. الحلبی) ۳/ ۶۵، ۶۸، ۷۳، ۳۵۳، ۳۵۴- ۳۵۵ مراجعه شود.