از چند نظر میتوان به این ادعا پاسخ گفت:
پاسخ اول: اینکه طبق معمول صحت روایت باید معلوم شود و تنها نقل و روایات ثعلبي و امثال او، به اتفاق اهل سنت و شیعه حجت محسوب نمیشود. این حدیث نیز مرسل متأخر است و سند آن مذكور نيست، و در نقل این گونه اسرائیلیات و احادیث اسلامی مسائلی وجود دارد که باطل بودن آنها معلوم است اگرچه او عمداً دروغ نگفته باشد.
پاسخ دوم: حدیثی که مصنف شیعه به این طریق نقل کرده به اتفاق اهل حدیث و سیره و به استناد کتابهای مرجع در این خصوص دروغ است[۱۰۶] .
پاسخ سوم: هنگامی که پیامبر جهمراه ابوبکر صدیق سبه مدینه هجرت کردند، هدف مشرکین علی نبود، بلکه هدف اصلي آنها پیامبر جو ابوبكر بودند. و همان طور که در روايات صحیحي که اهل علم در صحت آن شکی ندارند، جايزهي دستگيري هر کدام از این دو نفر خون بهای يك نفر در نظر گرفته بودند[۱۰۷] . و پيامبر جعلی را بدان خاطر در بستر خود گذاشت که مشرکین گمان کنند پیامبر جدر منزل است، تا او را تعقیب نکنند. هنگامي كه مشرکین وقت صبح علی را در بستر پیامبر جیافتند و نا امید شدند، به علی آزاری نرسانیدند. بلکه از او در خصوص پیامبر جسؤال کردند و او نیز اظهار بیاطلاعی کرد. علی از کسی نمیترسید بلکه ترس او به خاطر پیامبر جو یار صدیق او بود. و اگر مقصود مشرکین علی بود هنگامی که او را در بستر پیامبر جميدیدند به وی حملهور میشدند. پس عدم تعرض بر علی دالّ بر این است که به دنبال او نبودند. پس او چه ایثار و از خودگذشتگی را انجام داده است؟
بیتردید کسی که خودش را فدا کرد و با جان خود از پیامبر جدفاع کرد و ضرر خود را بر ضرر پیامبر جترجیح داد، ابوبکر صدیق بود، هرگاه آن حضرت از تعقیب خویش توسط دیگران میهراسید ابوبكر صدیق را پشت سر ميديد، و هرگاه متوجه خبر يا صداي مشكوكي ميشد، بلافاصله ابوبکر را پیش روی خود میدید كه جلو ميرفت و خبر كشف ميكرد. و اگر خطري در كار بود دوست داشت ضرر متوجه خودش شود نه پیامبر ج.
و بسیاری از اصحاب در مواقع جنگ خودشان را فدا میکردند، برخی در پیشگاه پیامبر جکشته شدند و برخی دیگر دستشان فلج شد، مثل طلحهبن عبیدالله س. و این جانفدايي بر همۀ مؤمنان واجب است. اگر فرض بر این باشد که علی در آنجا جان خود را فداي پیامبر جکرد، این فضلی است مشترک بین او و سایر اصحاب، پس چگونه همگان نادیده گرفته شوند، در حالي که آنجا ترس و خطري متوجه علی نبود؟
ابن اسحاق در سیره -با وجود اینکه خود از دوستداران و متمایلین به علی بود- وقتی از خروج پیامبر جاز منزل خود و برگزیدن علی به جای خود در شب توطئه مشرکین و كفار عليه پیامبر جیاد میکند، میگوید[۱۰۸] : جبرئیل نزد پیامبر جآمد و گفت[۱۰۹] : امشب را در بسترخوابي که شبهاي ديگر را در آن ميخوابي سپري مكن. گفت وقتي كه شب فرا رسید؛ مشرکین وقت خواب پیامبر جدر زير نظر گرفتند تا در وقت مقرر بر ایشان حملهور شوند، هنگامی که رسول خدا جاین وضعیت آنها را دید، به علی[۱۱۰] فرمود: در بستر من بخواب و خودت را با این (عبا) پارچۀ سبز حضرمی من بپوشان[۱۱۱] و در آن بخواب، از جانب آنها به تو آسیبی نخواهد رسید.
از محمدبن کعب قرظی[۱۱۲] روایت شده که گفت: هنگامی که مشرکین بر او جمع شدند، ابوجهل[۱۱۳] نیز در میان آنان بود و همگی بر منزل پیامبر جتجمع کرده بودند. ابوجهل به آنها گفت: محمد جگمان میکند اگر در این امر از وی پيروي کنید پادشاه عرب و غیر عرب خواهید شد. و پس از مرگتان زنده ميشويد و باغهايي همچون باغهاي پر درخت اردن[۱۱۴] به شما داده خواهد شد و اگر اطاعت نکنید کشته خواهید شد و پس از مرگ برانگیخته شده و در آتشی که آماده شده[۱۱۵] خواهید سوخت.
ابن اسحاق گفت: رسول خدا جاز منزل خارج شد[۱۱۶] و دو مشت خاک برداشته و گفت: آری[۱۱۷] من همین را میگویم. و تو نیز یکی از افراد اهل آتش هستی. ناخودآگاه خداوند بینایی آنها را نسبت به پیامبر جگرفت به طوری که او را نمیدیدند[۱۱۸] . و آن خاکها را بر سر همه پاشید، سپس پیامبر جبه جهتی که مورد خواست ایشان بود رفت. یکی از مشرکین که با محاصرهکنندگان نبود نزد آنها آمد و گفت: اینجا منتظر چه هستيد؟ گفتند: در انتظار محمد جهستيم.
گفت: خداوند شما را نومید کرد، سوگند به خدا، محمد جاز ميان شما خارج شد و بر سر همۀ شما خاک ریخت[۱۱۹] و به دنبال کار خود رهسپار گشت. آیا نميبينيد بر سر شما خاك ريخته؟
گفت: سپس همه دستشان را روي سر خود گذاشتند و متوجه شدند كه خاك روي سرشان افتاده سپس به جستجو پرداخته[۱۲۰] و علی را در بستر پیامبر جديدند كه عباي او را به خود پيچيده بود[۱۲۱] ، گفتند: سوگند به خدا که این محمد جاست و عبایش را بر خود پيچيده و خوابيده است. تا صبح آنجا باقی ماندند. علی از بستر برخاست. مشرکین گفتند: آن کس که به ما خبر داد راست گفت[۱۲۲] . و در آن روز[۱۲۳] آیات ذیل نازل شد:
﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثۡبِتُوكَ أَوۡ يَقۡتُلُوكَ أَوۡ يُخۡرِجُوكَۚ وَيَمۡكُرُونَ وَيَمۡكُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ ٣٠﴾[الأنفال: ۳۰] .
«هنگامی که کافران دربارۀ تو نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا بکشند و یا اینکه بیرون کنند، آنان چاره میاندیشیدند و نقشه میکشیدند و خدا تدبر و چارهسازی میکرد. و خداوند بهترین چارهساز است».
و میفرماید:
﴿أَمۡ يَقُولُونَ شَاعِرٞ نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَيۡبَ ٱلۡمَنُونِ ٣٠﴾[الطور: ۳۰] .
«آیا آنان میگویند که او شاعر است و ما در انتظار مرگ او هستیم».
در این هنگام بود که خداوند به پیامبر ج[۱۲۴] اجازه هجرت[۱۲۵] داد.
و این داستان بیانگر آن است که مشرکین اساساً به دنبال علی نبوده و به او هیچ کاری نداشتند. و نيز پیامبر جبه وی فرمود: خودت را در این جامۀ سبز من بپیچ و در آن بخواب، هیچ گونه آسیبی متوجه تو نخواهند کرد. و پیامبر جاین وعده را به وی داد و در وعدهاش صادق بود. و در حقیقت آرامش علی به خاطر این فرمودۀ پیامبرجبود که آنها ضرری به تو نخواهند رساند.
چگونه خداوند در مورد آن دو فرشته میفرماید کدام یک از شما دیگری را در حیات بر خود ترجیح میدهد؟
پاسخ چهارم: روايت برادری فرشتگان هیچ اساسی ندارد و در مورد فرشتگان چنين ادعاهاي باطل گفته نميشود و اين باطل سزاوار آنها نيست، هيچكدام از آنها گرسنه نميشود تا ديگري نسبت به او ايثار و جانفدايي كند و غذايش را به او بدهد، هيچكدام از ايشان در موقعيت خطر قرار نميگيرد كه لازم باشد ديگري امنيت خود را فداي او كند، پس چگونه خداوند ميفرمايد: كدام يك از شما زندگي را براي برادرش ترجيح ميدهد، عقد برادري بين فرشتگان هم بياساس است، بلكه جبرئیل وظیفۀ مخصوص خود را داشته که جدای از وظیفۀ میکائیل است و بالعكس.
و هر کدام وظیفۀ خاص خود را دارند، همان طور که در احادیث آمده است که وحی و یاری رساندن (به مؤمنان و ...) وظیفهي جبرئیل و روزی و امور مربوط به باران از آنِ میکائیل است.
علاوه بر آن، اگر تقدير خداوند بر این باشد که عمر یکی از آن دو از عمر ديگري طولانیتر باشد، پس این چیزی است که تمام شده و نزد خداوند مقرر است. و اگر تقدير الهي براين باشد كه عمر يكي از آن دو طولانيتر باشد و از آن دو بخواهد که با هم در خصوص اینکه کدام یک عمر طولانیتر را انتخاب میکند به توافق برسند، یکی از آنها براي انتخاب عمر طولانی، دیگری را بر خود ترجیح دهد و هر دو بدان راضی هستند و اين جاي بحث و حرفی نیست، ولی اگر هر دو نپسندند آن را پس چگونه شایسته حکمت و رحمت خداست که آنها را نسبت به هم تحریک کرده و در بین آن دو دشمنی ایجاد کند؟ و اگر چنین چیزی حق باشد -خداوند بلندمرتبهتر از آن است- با وجود باطل بودن اين فرضيه، پس چرا خداوند آن را در هنگام خلقت آن دو که قبل از آدم بوده؛ تا وقت هجرت پیامبر جبه تأخیر انداخت؟
پاسخ پنجم: پیامبر جعقد برادري را بين علی دیگران قرار نداده و هر چه در این خصوص روایت شده دروغ است. و روايت عقد برادری علي با پيامبر ج-با وجود ضعف و بطلان که دارد- فقط در مدینه صورت گرفته كه ترمذی به این شکل نقل کرده است[۱۲۶] . ولی در مکه با هر فرض و تقدیري باطل است. و معلوم گشت که به اتفاق علمای حدیث جانفدایی و از خودگذشتگی (در آن داستان) در کار نبوده است.
پاسخ ششم: فرود آمدن جبرئیل و میکائیل برای حفظ یک نفر از مردم یکی از بزرگترین مجهولات و ناشناختههاست، زیرا خداوند بدون نياز به این كار هر کدام از مخلوقاتش را که بخواهد حفظ میکند. و فقط فرود آمدن آنها در روز جنگ بدر روایت شده است، آن هم برای یک امر بزرگ، و اگر برای حفظ فردی از افراد مردم نازل میشدند حتماً این کار را برای حفظ پیامبر جو ابوبکر انجام میدادند که دشمنان از هر جهت آنها را دنبال ميكردند و برای كشتن هر کدام از آنها خونبهاي يك نفر (صد شتر) پاداش را تعیین کرده بودند و بر ضد آنها به شدت گستاخ و سیاهدل شده بودند.
پاسخ هفتم: آیه مورد استناد در سورۀ بقره قرار دارد كه این سوره به اتفاق آراء در مدينه و بعد از هجرت پیامبر جبه مدینه نازل شد نه در هنگام هجرت. ولي گفته شده که هنگام هجرتِ صهیب رومي، وقتی مشرکین او را دنبال كردند، او مالش را به آنها بخشيد تا راهش را تخليه كنند و به مدینه رفت، که این آیه نازل شد و پیامبر جفرمودند: ابایحیی (کنیۀ صهیب) در معامله سود برد. و این داستان در تفسیر آیه مشهور بوده و چندین نفر آن را روایت کردهاند[۱۲۷] .
و روايت مربوط به صهيب ممکن است، چون صهیب از مکه به مدینه هجرت کرد و ابن جریر میگوید[۱۲۸] : مفسرين در مورد اینکه این آیه در خصوص چه کسی نازل شده دچار اختلاف[۱۲۹] شدهاند. برخی گفتهاند در شأن مهاجرین و انصار نازل شده و در آن مجاهدان در راه خدا مورد نظر میباشند و این گفته را با سند خودش نقل كرده است[۱۳۰] . از قتاده روایت شده است که گفت: برخی گفتهاند در مورد گروه خاصی نازل شده است[۱۳۱] . از قاسم روایت شده که گفت: حسین از حجاج[۱۳۲] از ابن جریج[۱۳۳] از عکرمه[۱۳۴] برای ما روایت کرده و گفت: در خصوص صهیب و ابوذر جندب[۱۳۵] نازل شده كه خانواده و نزدیکان ابوذر او را گرفتند، سپس او از دست ايشان فرار کرده و به نزد پیامبر جآمد[۱۳۶] و هنگامی که به نزد قوم خود برگشت، از او جلوگيري به عمل آوردند و در میان خود نگه داشتند، ولي دوباره از دست آنها فرار کرده و نزد پیامبر جآمد. و خویشاوندان صهیب نیز او را گرفتند، ولی با بخشش مال خود از دست آنها رهایی یافت. سپس به قصد هجرت حرکت کرد. قنفذ بن عمیر بن جدعان[۱۳۷] در راه به او رسید، بقیه مالش را به او داده[۱۳۸] و او نیز رهایش کرد[۱۳۹] .
و برخی گفتهاند: مقصود در آیه[۱۴۰] مذکور هر فردی است که جان خود را در طاعت خدا و جهاد در راه او و امر[۱۴۱] به معروف ببخشد. و این گفته را به عمر و حتی ابن عباس نسبت دادهاند که صهیب سبب نزول آیه[۱۴۲] است.
پاسخ هشتم: لفظ آیه مطلق بوده و تخصیصی در آن وجود ندارد و هر کس جان خود را به منظور جستن رضای خدا بدهد در آن آیه داخل میشود و شایستهترین افراد مشمول آیه پیامبرجو ابوبکر صدیق هستند، زیرا آن دو جان خود را در پی جستن رضای خدا فروختند و در راه خدا مهاجرت کردند در حالی که دشمن از هر طریق در طلب آنها بود.
پاسخ نهم: این گفته مصنف (رافضی) که «این فضیلتی است که برای غیر علی دست نداده و ثابت نشده است و بر فضيلت او دلالت دارد، پس او امام است»؛ در پاسخ باید گفت: بیتردید فضیلتی را که ابوبکر در جريان هجرت با پیامبر جبه دست آورد و با کتاب و سنت و اجماع نیز ثابت شده است برای دیگر اصحاب حاصل نگردیده است و این برتری نیز فقط برای او ثابت شده نه عمر و عثمان و علی و دیگر اصحاب پیامبر ج. لذا او امام است. این آيه که دلیل صدق است و دروغ بدان راه نمييابد، دليل بزرگواري و برتري ابوبکر است:
﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾[التوبة: ۴۰] .
«اگر پیامبر جرا یاری نکنید خدا او را یاری کرد بدانگاه که کافران او را بیرون کردند در حالی که او دومین نفر بود هنگامی که آن دو در غار داخل شدند در این هنگام پیامبر جبه رفیقش گفت که غم مخور خداوند با ماست».
به طور قطع و یقین چنین فضیلتی برای غیر ابوبکر حاصل نشده است، بر خلاف دفاع و حمایت از جان پیامبر ج، و اگر داستان علی درست باشد چندین نفر از اصحاب پیامبر جاز جان وی حفاظت و حمایت کردند و او را بر خود برتري دادند و این بر هر مؤمنی واجب است، و مختص فضائل بزرگان اصحاب نیست. و برتری فقط با ویژگیهای خاص ثابت میشود نه ویژگیهای مشترک بین افراد. آنچه موضوع را روشن میکند این است که هیچ فردی روایت نکرده است که علی در آن شب در بستر پیامبر جمورد اذیت و آزار قرار گرفته است، ولی غیر او در حمایت از پیامبر جدچار آزار فراوان شدند که گاهی با زدن و شکنجه و مجروح شدن و گاهی نیز با قتل مورد اذیت واقع شدهاند؛ بنابراین کسی که از خودگذشتگی كرده و مورد اذیت واقع شده، برتر از کسی است که از خودگذشتگی کرده ولی مورد اذیت و آزار قرار نگرفته است. علما گفتهاند: فضائل صحیح علی بین او و دیگران مشترک است. برخلاف ابوبکر که بیشتر فضائل او مختص اوست و دیگران در آن مشترک نیستند که این در جای خود قابل بسط و تفصیل است.
[۱۰۶] این حدیث موضوع را در کتابهای حدیث و سیره نیافتم. به آنچه در صفات بعد خواهد آمد بنگرید. [۱۰۷] این حدیث از عایشه لدر صحیح بخاری: ۵/۵۸-۶۰، کتاب مناقب الأنصار، باب هجرة النبی جو أصحابه إلی الـمدینة روایت شده است. [۱۰۸] برای مقایسۀ متن اصلی با ترجمه به سیرة ابن هشام: ۲/۱۲۶-۱۲۸، مراجعه شود. [۱۰۹] در سیرة ابن هشام ، أتی جبرئیل ÷آمده است. [۱۱۰] ابن هشام: مکانهم قال لعلی بن ابیطالب آمده است. [۱۱۱] ابن هشام: و تسج. [۱۱۲] ابن هشام: قال ابن اسحق فحدثنی .... . [۱۱۳] ابن هشام: ابوجهل بن هشام. [۱۱۴] ابن هشام: جنان کجنان ... . [۱۱۵] ابن هشام: ثم جعلت ... . [۱۱۶] ابن هشام: و خرج علیهم رسولالله ج. [۱۱۷] بلی: در سیرة ابن هشام نیست. [۱۱۸] بعد از عبارت «فلان یرونه» سه سطر در سیره ابن هشام است که شیخ الإسلام ابن تیمیه آن را مختصر کرده است. [۱۱۹] در سیرة ابن هشام: عبارت «إلا وقد وضع علی...» آمده است. [۱۲۰] در سیرة ابن هشام، با عبارت: ینطلعون آمده است. [۱۲۱] در ابن هشام، متسجیاً آمده است. [۱۲۲] ابن هشام: والله لقد کان صدقنا الذی حدثنا: سوگند به خدا برای ما راست گفته بود آنچه گفت. [۱۲۳] سیرة ابن هشام: (۲/۱۲۸) ابن اسحاق میگوید: از جمله چیزهایی بود که خداوند در آن روز نازل فرمود ولی همگان بر آن اجماع نداشتند. [۱۲۴] ابن هشام: آیه ۳۱ سوره طور را هم آورده است و سه سطر در سیره خود در خصوص آن نوشته که ابن تیمیه آن را مختصر کرده است . و ابن هشام میگوید: ابن اسحاق گفته است: خداوند به پیامبر جاجازه (هجرت) داد. [۱۲۵] در سیرة ابن هشام با عبارت «عند ذلك في الهجرة» آمده است. [۱۲۶] ترمذی: ۵/۳۰۰، کتاب الـمناقب، مناقب علی بن ابیطالب باب (۸۵)، البانی آن را در ضعیف جامع الصغیر: ۲/۱۴، آورده است. و سیوطی نیز آورده که ترمذی و حاکم از ابن عمر روایت کردهاند و البانی میگوید: به شدت ضعیف است. در کتاب مشکاة الـمصابیح تبریزی: (۳/۲۴۳-۲۴۴، این حدیث آمده است. [۱۲۷] در مستدرک حاکم: ۳/۳۹۸، آمده است. حاکم میگوید: به شرط مسلم صحیح است ولی آن را تخریج نکرده است. و طبری در تفسیر خود این سخن را به عمربن خطاب سنسبت داده است و گفت در شأن صهیب نازل شده است. ابن کثیر هم در تفسیر خود این گونه آورده است. وی بعد از آن میگوید: ابن مردویه گفته و با سند او نیز آورده است و خبر هجرت صهیب سرا آورده و میگوید: به مدینه آمده و به پیامبر جرسید. پیامبر جفرمود: صهیب سود برد و بهرهمند گشت. دوبار تکرار کرد. و در زادالمسیر ابن جوزی نیز آمده است. [۱۲۸] تفسیر طبری، چاپ المعارف (۴/۲۴۲-۲۴۸). [۱۲۹] تفسیر طبری. [۱۳۰] تفسیر طبری: ۴/۲۴۷. [۱۳۱] تفسیر طبری: در شأن مردانی از مهاجرین نازل شده است. [۱۳۲] در تفسیر طبری به صورت حدثنی حجاج آمده است. [۱۳۳] تفسیر طبری: از ابن جریج. [۱۳۴] بعد از عکرمه امام طبری آیه را آورده است. [۱۳۵] تفسیر طبری: در خصوص صهیب بن سنان و ابوذر غفاری و جندب بن سکن آمده. [۱۳۶] تفسیر طبری: تا اینکه به پیامبر جرسید. [۱۳۷] استاد محمود شاکر: در حاشیه خود (۴/۲۴۸) آورده است. [۱۳۸] تفسیر طبری: وخلی آمده است. [۱۳۹] ابن تیمیه ۹ سطر از تفسیر طبری بعد از کلمه سبیله را حذف کرده است. [۱۴۰] تفسیر طبری. [۱۴۱] تفسیر طبری. [۱۴۲] تفسیر طبری: ۴/۲۵۰-۲۵۱.