از چند نظر میتوان به این استدلال پاسخ گفت:
اول: طبق معمول صحت حدیث باید بررسی شود.
دوم: این حدیث به اتفاق علمای حدیث دروغ و ساختگی است[۱۵۲] .
سوم: این سخن که دعوت به ما پایان پذیرفت، جایز نیست که به پیامبر جنسبت داده شود؛ زیرا اگر مقصود پیامبر جاین باشد که دعوت قبل از ما به درستی انجام نشد، چنین سخنی غیر ممکن است زیرا فرزندان صالح ابراهیم در این دعوت داخل میشوند (یعنی آنها هم این دعوت را ابلاغ کردند) خداوند میفرماید: ﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِينَ ٧٢ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِۖ وَكَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَ ٧٣﴾[الأنبیاء: ۷۲-۷۳] . «ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را به عنوان ارمغانی عطا کردیم و همه را مردانی شایسته و بایسته نمودیم، ما آنان را پیشوایانی نمودیم که برابر دستور ما رهبری میکردند و انجام خوبیها و اقامه نماز و دادن زکات را بدیشان وحی کردیم و آنان تنها مرا میپرستیدند».
و فرمود:
﴿وَءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾[الإسراء: ۲] .
«و به موسی کتاب دادیم و او را هدایتگر بنیاسرائیل قرار دادیم».
و در خصوص بنیاسرائیل میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَكَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يُوقِنُونَ ٢٤﴾[السجدة: ۲۴] .
«و از میان بنیاسرائیل پیشوایانی برگزیدیم که به فرمان ما راهنمایی مینمودند بدانگاه که بنیاسرائیل شکیبایی ورزیدند و به آیات ما ایمان کامل پیدا کردند».
و فرموده است:
﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ ٥ وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[القصص: ۵-۶] .
«میخواهیم که به ضعیفان و ناتوانان تفضّل نماییم و ایشان را پیشوایان و وارثان سازیم و آنان را در سرزمین مستقر سازیم».
تعدادي نص صريح از قرآن را ذکر نمودیم، و در خصوص این است که خداوند امامانی از فرزندان ابراهیم برای دعوت این دین قبل از ما فرستاده است.
ولی اگر مقصود از سخن مذکور (دعوت به ما پایان میپذیرد) این باشد که بعد از ما (علی و محمد ج) امامی نیست، لازمهاش این میشود که حسن و حسین و دیگر امامان شیعه امام نبودهاند، در حالی که شیعه آنان را امام میدانند؛ پس استدلال به اینکه آنها برای بُت سجده نکردهاند، این علت در خصوص دیگر مسلمانان بعد از آنها نیز صدق میکند.
چهارم: اینکه فردی برای بت سجده نکرده باشد فضیلتی است که تمام کسانی که در اسلام متولد شدند در آن مشارکت دارند. در حالی که پیشگامان نخستین اسلام برتر از آنها هستند. پس چگونه برای این افراد که در درجه پایینتر قرار دارند استحقاق امامت قائل شویم ولی افرادی که برتر و بالاترند، از این حق محروم باشند؟
پنجم: اگر گفته شود: به دلیل اینکه علی قبل از بلوغ اسلام آورد، به همین جهت برای بت سجده نبرده، بعد از اسلام آوردن هم به همانصورت. پس همه مسلمانان از چنین حالتی برخوردارند و کودک مکلف نیست. و اگر گفته شود که علی قبل از اسلام سجده نکرد این نفی سجده از او معلوم نیست و گویندۀ آن نیز از جملۀ کسانی نیست که قابل اعتماد باشد. همچنین باید گفت: هر کسي که کفر نورزیده و مرتکب گناهی بزرگ نشده باشد، به طور مطلق بالاتر از کسی نیست که از کفر و گناه توبه کرده است، بلکه گاه توبهکنندۀ از فسق و کفر برتر از کسی است که هرگز مرتكب کفر و گناه نشده است، که کتاب خداوند نیز بر این امر دلالت دارد. خداوند کسانی را که قبل از فتح مکه مال خود را انفاق کرده و در راه خدا جهاد کردند بالاتر از کسانی که بعد از فتح این اعمال را انجام دادند قرار داده است، و آنها همگی بعد از کفر اسلام آوردند. و این عده نیز در میانشان کسانی بودند که در هنگام اسلام آوردنِ پدرانشان متولد شدند.
الله متعال پیشگامان نخستین اسلام را بر کسانی که به نیکویی از آنها پيروي میکنند برتری داده و آنها کسانی بودند که بعد از کفر ایمان آوردند و بیشتر تابعین در حالت اسلام متولد شدند. خداوند در قرآن بیان نموده است که لوط به ابراهیم ایمان آورده ولي او را هم به پیامبری برگزید.
و از زبان شعیب میفرماید:
﴿قَدِ ٱفۡتَرَيۡنَا عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِي مِلَّتِكُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَاۚ وَمَا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِيهَآ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ﴾[الأعراف: ۸۹] .
«اگر به دین شما برگردیدم بر خداوند دروغ بستهایم بعد از آنکه خداوند ما را از دین شما نجات داد و شایسته ما نیست که به دین شما برگردیم مگر اینکه پروردگارمان بخواهد».
و ميفرمايد:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ لَنُخۡرِجَنَّكُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا﴾[ابراهیم: ۱۳] .
«کافران به فرستادگان خدا برای آنها گفتند: یا به دین ما برگردید یا اینکه شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم».
خداوند در قرآن کریم از برادران یوسف خبر داده و آنها را بعد از بازگشت و توبه آگاه گردانید و آنها اسباط بودند که ما در سورههای بقره، آلعمران و نساء مأمور به ایمان آوردن به آنچه از سوی خدا آورده اند، هستیم.
و از آنجا كه در میان فرزندان ابراهیم کسانی بودند که به پیامبري مبعوث شدند، معلوم است که انبیاء از دیگران برترند و این مسأله مورد منازعه شيعه و دیگران است. شیعه میگویند کسی که گناهی مرتکب شد پیامبر نمیشود و این نزاع برای کسی که اسلام آورده بیشتر میشود.
ولی آنچه معتبر است چیزی است که کتاب و سنت بر آن دلالت کند.
دلیل اساسی کسانی که گناه را مانع پیامبر شدن میدانند این است که شخصي که از گناه توبه میکند چون ناقص و قابل سرزنش است، مستحق نبوت نیست گرچه از عابدترین مردم باشد. و این همان اصلی است که در مورد آن نزاع میکنیم و سنت و اجماع بر باطل بودن گفتارشان دلالت دارد.
* * *
[۱۵۲] این حدیث موضوع را نیافتم. به این کتابها مراجعه کنید: تفسیر ابن کثیر: ۱/۲۳۷-۲۴۲، که در تفسیر خود پیرامون آیه: ﴿قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي...﴾میگوید: هنگامی که خداوند ابراهیم را پیشوا قرار داد، وی از خداوند خواست که از فرزندان او نیز پیشوایانی برگزیند، از خداوند پاسخ شنید که از فرزندان تو افرادی ظالم خواهند بود بنابراین پیمان خداوند به آنها نخواهد رسید و پیشوا نخواهند شد مورد اقتدا واقع نمیشوند. به زادالـمسیر: ۱/۱۳۹-۱۴۱، الدر الـمنثور سیوطی: ۱/۱۱۸، مراجعه شود.