فصل پانزدهم
پاسخ رد به كسي كه مدعي امامت علي است به دلیل اين كه علي گفته من صاحب جهاد هستم
شيعه گوید: از محمد بن کعب قرظی روایت است که گفت: طلحه بن شیبه که از بنیعبدالدار است و عباس بن عبد المطلب و علی بن ابی طالب هر کدام به خود میبالیدند، بدین جهت که طلحه بن شیبه گفت: کلید کعبه با من است اگر بخواهم شب آنجا میمانم. عباس هم گفت: من به حجاج آب زمزم میدهم و مسؤلیت این امر به عهدۀ من است. پس اگر بخواهم در مسجد خواهم ماند. و علی گفت: من نمیدانم شما چه میگویيد؛ من شش ماه پیش از همه مردم رو به قبله نماز خواندهام و من صاحب جهاد میباشم.
در این هنگام این آیه نازل شد که خداوند میفرماید:
﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٩﴾[التوبة: ۱۹] .
«آیا آبدادن به حاجیان و تعمیر کردن مسجد الحرام را همسان کسی میشمارید که به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده است و در راه خدا جهاد کرده است؟ در نزد خدا برابر نمیباشند، و خداوند مردمانی را که ستم میکنند رهنمود نمیسازد».
پاسخ: این عبارت در هیچ یک از کتابهای معتبر وجود ندارد، بلکه نشانههای دروغ بودن آن آشکار است. به عنوان نمونه: شخصی به نام طلحه بن شیبه اصلاً وجود ندارد، بلکه خادم کعبه، شیبه بن عثمان بن ابی طلحه بود[۸۱] و این به تنهایی به عنوان دلیل عدم صحت این حدیث کافی است. سپس قول عباس که میگوید: اگر بخواهم در مسجد میمانم. «ماندن او در مسجد چه افتخاری دارد، که او به خود ببالد؟!».
سپس قول علی که میگوید: من شش ماه پیش از مردم نماز خواندهام، سخنی است که باطل بودنش بدیهی و آشكار است. چون فاصلۀ زمانی مسلمان شدن او و زید و ابو بکر و خدیجه بيش از چند روز نبوده است، پس چگونه او شش ماه پیش از مردم نماز خوانده است؟!.
وهرگز علی سنگفته: من صاحب جهاد هستم. چون تعداد بیشماری با او به جهاد رفتهاند.
اما راجع به حدیث بايد گفت: این حدیث را مسلم در صحیح خود[۸۲] نقل كرده كه لفظ آن از نعمان بن بشیر روایت است كه گفت: من نزد منبر پیامبر جبودم. مردی گفت: برای من مهم نیست که پس از مسلمان شدنم، جز آب دادن به حاجیان هیچ کار دیگری انجام ندهم. و مرد دیگری گفت: من هم برایم مهم نیست، اگر پس از مسلمان شدنم هیچ کاری را انجام ندهم جز تعمیر مسجد الحرام. و یکی دیگر گفت: جهاد در راه خدا مهمتر است از آنچه شما گفتید. پس عمر آنها را توبیخ نمود و گفت: نزد منبر پیامبر جصدایتان را بلند ميکنید – و آن روز؛ روز جمعه بود- من پس از نماز جمعه خدمت پیامبر میروم ودر رابطه با این موضوع از ایشان طلب فتوا میکنم پس این آیه نازل شد:
﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ﴾[التوبة: ۱۹] .
این حدیث نه از ویژگیهای أئمه است و نه از ویژگیهای علی. چون آنان که به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهاند و در راه خدا جهاد کردهاند، تعدادشان خیلی زياد بوده. و همه مهاجر و انصار هم در این صفت سهیم هستند مخصوصاً که خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ ٢٠﴾[التوبة: ۲۰] .
«كساني كه ايمان آوردهاند و به مهاجرت پرداختهاند و در راه خدا با جان و مال (كوشيدهاند و) جهاد نمودهاند، داراي منزلت والاتر و بزرگتري در پيشگاه خدايند، و آنان رستگاران و به مقصودرسندگان (و سعادتمندان دنيا و آخرت) ميباشند».
و شکی نیست که جهاد ابوبکر به جان و مالش بزرگتر و مهمتر از جهاد علی و غیر او میباشد. چنانکه پیامبر جدر حدیث صحیح میفرماید: منت دارترین مردم برما در مصاحبت و بخشيدن دارائی ابوبکر میباشد[۸۳] . و نیز فرموده است: «دارايی هیچ کس به اندازۀ دارايی ابوبکر به من سود نرسانده»[۸۴] . و ابوبکر با دست و زبان مجاهدت كرده و اولین دعوتگر در راه خدا بوده و نخستين کسی است- پس از پیامبر ج- که در راه خدا اذیت شد. و اولین کسی است که از پیامبر جدفاع نموده و در هجرت و جهاد با پیامبر جخدا مشارکت نموده است و در روز بدر تنها او با پیامبر جدر سايبان بوده و از او محافظت ميكرد. و در جنگ اُحُد ابوسفیان تنها در مورد پیامبر جو ابوبکر و عمر سؤال نمود، آنگاه که گفت: آیا محمد در میان شماست؟ پیامبر جفرمود: کسی به او جواب ندهد. سپس گفت: پسر ابی قحافه در میان شماست؟ باز پيامبر جفرمود: کسی به او جواب ندهد. سپس گفت: ابن خطاب در میان شما است؟ پیامبر جفرمود: جوابش ندهید. سپس ابوسفیان گفت: از دست آنها خلاص شديد!. عمر نتوانست خود را کنترل کند و گفت: دروغ میگویی ای دشمن خدا، آنهايی که برشمردی زنده هستند و خداوند آنها را نگاه داشته تا تو را ذلیل و زبون کنند». این حدیث را بخاری و غیره بیان كردهاند[۸۵] .
***
[۸۱] در کتاب «الاصابة» تألیف ابن حجر ج۲ ص۱۵۷: آمده که: ابن سعد از هوذه از عوف ازمردی از اهل مدینه روایت میکند که: پیامبر جشیبة بن عثمان را صدا کرد و کلید خانۀ کعبه را به او داد و گفت: این کلید پیش تو باشد چون تو برخانۀ خدا امین هستی. و مصعب زبیری میگوید: به او و به عثمان بن ابی طلحه داد و گفت: بگیرید، ای پسران ابی طلحة، تا ابد و برای همیشه پیش شما باشد و جز ظالم، کسی آن را از شما نمیگیرد". و واقدی بیان میدارد که پیامبر جدر روز فتح آن را به عثمان داد وتا وقتی که فوت نمود، پیش او بود سپس به شیبة پسرش رسید وپیش او ماند. به کتاب "الاستیعاب ج۲ص۱۵۵- ۱۵۷ با حاشیه «الاصابة» به آن مراجعه کنید. [۸۲] جلد۳ صفحه۱۴۹۹ (کتاب الامارة، باب فضل الشهادة في سبیل الله تعالی). [۸۳] این قسمتی از حدیثی است که ابی سعید خدری سآن را روایت نموده است و قبلاً هم بیان شد. و ابن عباس هم آن را روایت نموده است. الـمسند (چاپ المعارف) ج۴ص۱۳۴؛ و (چاپ الحلبی) ج۳، ص۴۴۷-۴۴۸، و ج۴، ص۲۱۱- ۲۱۲ (از ابی سعیدبن المعلّی س). [۸۴] این حدیث از ابو هریره سروایت شده. و در: سنن ابن ماجه ج۱ص۳۶ المقدمة، باب في فضائل اصحاب رسول الله ج، باب فضل ابیبکر الصدیق سو عین عبارت آن چنین است: «هیچ وقت مال هیچ کسی به اندازۀ مال ابو بکر به من سود نرسانده». میگوید: ابوبکر گریه کرد و گفت: من و دارایم در خدمت شما هستیم ای رسول خدا. و این حدیث در المسند (چاپ المعارف)ج۱۳ص۱۸۳، و شیخ احمد شاکر این حدیث را صحیح شمرده است. و با بویصیری که آن را در زوائد خود ضعیف دانسته مخالف است. و آلبانی هم در «تصحیح الجامع الصغیر». ج۵ ص۱۹۰ آن را صحیح قلمداد نموده. و باز در الـمسند (چاپ.المعارف) ج۱۶، ص۳۲۰-۳۲۱ به تفصیل وطولانی آمده است. [۸۵] این حدیث قبلاً گذشت.