امامت در پرتو کتاب و سنت

فهرست کتاب

فصل پنجم
پاسخ به کسی که مدعی است علی به دلیل پاک و معصوم بودن، امام است

فصل پنجم
پاسخ به کسی که مدعی است علی به دلیل پاک و معصوم بودن، امام است

شیعه می‌گوید: برهان چهارم برای اثبات امامت علی این فرمودۀ خداوند است:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الأحزاب: ۳۳] .

«خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت، ببرد و به نیکویی شما را پاک کند».

امام احمدبن حنبل در مسند خود از واثله بن أسقع روایت می‌کند که گفت: به منزل علی رفتم و او را جویا شدم، فاطمه لگفت: او نزد رسول خدا جرفته است. ناگهان پیامبر جو علی آمدند و من هم به همراه آنها وارد منزل شدم، سپس علی را در سمت چپ و فاطمه را در دست راست و حسین و حسن را پیش روی خود نشاند و ردایش را روي آنها انداخت و اين آیه را تلاوت كرد:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الأحزاب: ۳۳] .

سپس فرمود: پروردگارا! اینان اهل حقیقی من هستند.

از ام سلمه روایت شده که پیامبر جدر منزل خود بود، فاطمه به همراه ظرفی که در آن حریره (نوعی حلوا) بود به نزد پیامبر جآمد. پیامبر جفرمود: ای فاطمه، همسر و دو فرزندت را نیز دعوت کن. سپس علی و حسن و حسین وارد منزل شده و نشستند و از آن حلوا خوردند.

پیامبر جبه همراه آنها روي بستری نشسته بودند که زیر آن جامه‌ای خیبری بود. ام سلمه گفت: من در حجره اصلی خودم بودم که خداوند این آیه را نازل فرمود:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الاحزاب: ۳۳] .

گفت: پیامبر جمقدار اضافی آن رداء را برداشت و آنها را با آن پوشاند، سپس دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا، اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنها بزدا و به خوبي پاکشان گردان. و چندین بار این دعا را تکرار کرد. ام سلمه گفت: سرم را داخل کردم و گفتم: من هم با آنها هستم ای رسول خدا، فرمود: شما هم به سوی نیکی هستید.

این آیه دلالت بر عصمت دارد. و با لفظ «إنما» و دخول «الف و لام» بر خبر و اختصاص در خطاب «اهل بیت» و تکرار «یطهرکم» و «تطهیرا» تأكيد شده كه همگی گویای اهمیت موضوع است. و چون غیر آنها معصوم نیستند، امامت از آنِ علی است. و در بسیاری از گفته‌های خود مدعی این امر شده، مثل این گفته وی که: به خدا سوگند پسر قحافه (ابوبکر) لباس خلافت را بر تن کرد در حالي که می‌دانست جایگاه من برای خلافت همچون جایگاه محور برای سنگ آسیاب بود. و نفی پلیدی نیز از علی ثابت شده و او راستگو و امام بود.

پاسخ: در مجموع حدیث مورد استناد صحیح است؛ زیرا ثابت شده که پیامبر جدر بارۀ علی، فاطمه، حسن و حسین فرمود: پروردگارا، اینان اهل بیت من هستند. از اینان پلیدی را بزدا و به نیکویی پاکشان کن.

مسلم آن را از عایشه لروایت کرد که گفت: رسول خدا جصبحگاهی از منزل بیرون رفت جامه‌ای بافته شده از موی سیاه داشت. پس حسن بن علی، حسین بن علی، فاطمه و سپس علی آمدند پیامبر جآنها را یکی پس از دیگر در آن پارچه و قبای منسوج داخل کرد. سپس این آیه: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الاحزاب: ۳۳] .را قرائت کردند[۸۹] .

و این روایت ام سلمه از روایت‌های احمد و ترمذی[۹۰] مشهور است، ولی هیچ‌گونه دلالتی بر امامت و عصمت ندارد.

تحقيق این موضوع از دو جهت قابل بررسی است: نخست خداوند می‌فرماید: «خداوند قطعاً می‌خواهد از شما اهل بیت پلیدی را بزداید و به نیکویی پاکتان کند» (احزاب: ۳۳) این آیه، مثل آیات زیر است که خداوند می‌فرماید:

﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ[المائدة: ۶] .

«خداوند نمی‌خواهد که سختی بر شما قرار دهد».

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ[البقرة: ۱۸۵] .

«خداوند بر شما آسانی را می‌خواهد و سختی بر شما نمی‌خواهد».

و همچنین این فرمودۀ خداوند:

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمۡ وَيَهۡدِيَكُمۡ سُنَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَيَتُوبَ عَلَيۡكُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٢٦ وَٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡكُمۡ وَيُرِيدُ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلشَّهَوَٰتِ أَن تَمِيلُواْ مَيۡلًا عَظِيمٗا ٢٧[النساء: ۲۶-۲۷] .

«خداوند می‌خواهد برایتان روشن کند و شما را به راه کسانی رهنمود کند که پیش از شما بوده‌اند و توبه شما را بپذیرد و خداوند آگاه و حکیم است. خداوند می‌خواهد توبه شما را بپذیرد و کسانی که به دنبال شهوات می‌افتند می‌خواهند شما بکلی منحرف شوید».

پس ارادۀ خداوند در این آیات به این معناست که خداوند به آن مقصودها راضی و خشنود بوده و آنها را دوست دارد، یعنی آن را برای مؤمن تشریع نموده و بدان امر کرده است. و این بدان معنا نیست که این مقصودها را خداوند خلق کرده و قضا و قدر خداوند بر آنها تعلق گرفته و یک چیز ضروری و انجام شده است.

به دليل اینکه پیامبرجپس از نزول این آیه فرمودند: پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند، از آنها پلیدی را بزدا و به نیکویی پاکشان گردان. بنابراین از خداوند خواستار زدودن پلیدی از اهل بیت و پاک شدن آنها شد.

اگر مفهوم آیه خبر دادن از زدودن پلیدی و پاک شدن آنها بود، در آن صورت نیازی به دعا و درخواست نبود و این استدلال آنها به قول قدریه نزدیکتر است که به این توضیح که اراده خداوند در نزد آنها متضمن به وجود آمدن مراد و مقصود نیست، بلکه گاهی خداوند چیزی را اراده می‌کند که به وجود نمی‌آید و گاه چیزی را اراده نمی‌کند و به وجود می‌آید.

بنابراین در آیه مذکور اراده تکوینی خداوند مورد نظر نیست، به همین دلیل دلالت بر وقوع نمی‌کند.

با وجود اینکه این شیعه و امثال او قدری هستند، پس چگونه به این آيه برای وقوع آنچه اراده شده استدلال می‌کنند كه خداوند مي‌فرمايد:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣ [الأحزاب: ۳۳] .

چگونه چنين استدلال مي‌كنند حال آن‌كه خداوند اراده کرده تمام اهل زمین ایمان بیاورند؛ ولی مراد و خواست خداوند به وقوع نپيوسته. ولی از نظر اهل تحقیق و اثبات در خصوص این مسأله، ارادۀ خداوند در قرآن دو نوع است:

اول؛ ارادۀ تشریعی دینی که متضمن دوستی و رضایت خداست. دوم، اراده تکوینی و قدری که به معني خلقت و آفريدن و تقدیر اوست. ارادۀ تشریعی خداوند؛ مانند آیاتی که قبلاً مطرح شد.

و اراده تکوینی خداوند هم مثل این آیات كه مي‌فرمايد:

﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهۡدِيَهُۥ يَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن يُرِدۡ أَن يُضِلَّهُۥ يَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَيِّقًا حَرَجٗا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي ٱلسَّمَآءِ[الأنعام: ۱۲۵] .

«آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند سینه‌اش را گشاده برای اسلام می‌کند و آن کس را که خدا بخواهد سرگشته و گمراه سازد سینه‌اش را به گونه ای تنگ می‌سازد که گویی در آسمان بالا می‌رود».

﴿وَلَا يَنفَعُكُمۡ نُصۡحِيٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَكُمۡ إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡ[هود: ۳۴] .

«هر گاه خدا بخواهد شما را هلاک و گمراه کند هر چند که بخواهم شما را اندرز دهم سودی به شما نمی‌رساند. خدا پروردگار شماست و به سوی او برگردانده می‌شوید».

بسیاری از اثباتیه و قدریه اراده را یک نوع دانسته همان گونه که اراده و محبت را یک چیز می‌دانند، پس قدریه اراده خداوند را نفی می‌کنند در آن‌چه در آيات تقدير بيان كرده كه مراد خدا چنين است، و اثباتیه ارادۀ خداوند را در آنچه روشن است مقصود اراده‌ي تشریعی است، نفی می‌کنند.

بنابراین، نزد آنها هر گاه گفته شود: فلان چیز مراد خداست، باید حتما به وجود بیاید. خداوند خبر می‌دهد که می‌خواهد توبۀ مؤمنین را بپذیرد و آنها را پاک گرداند، ولي عده‌ای توبه می‌کنند و عده‌ای دیگر توبه نمی‌کنند. عده‌ای پاک شده اما برخی دیگر پاک نمی‌شوند. اگر ارادۀ خداوند در آیه مذکور را دالّ بر وقوع پاکی و از بین رفتن پلیدی در نظر بگیریم، به مجرد آیه این ادعا ثابت نمی‌شود. و آنچه بیانگر مسأله است اینکه زنان پیامبر جدر آیه مطرح شده‌اند و سخن در آیات مذکور پیرامون امر خداوند بر لزوم پاک کردن آنهاست، و به کسانی که فرمان خدا را انجام دهند، وعده اجر و به آنهایی که فرمانش را ترک کنند، وعدۀ عذاب داده شده است و آيات قبل آن چنين است:

﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا ٣٠ ۞وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا ٣١ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا ٣٢ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الأحزاب: ۳۰-۳۳] .

«ای همسران پیامبر ج! شما مثل هیچ کدام از زنان دیگر نیستید. اگر می‌خواهید پرهیزگار باشید صدایتان را نرم و نازک نکنید که بیماردلان چشم طمع به شما بورزند بلکه شایسته سخن بگویید. و در خانه‌های خود بمانید و همچون جاهلیت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید. و نماز را برپا داشته، زکات را بدهید و از خدا و پیامبرش جاطاعت نمایید خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».

در این آیات خطاب به زنان پیامبر جبوده و همراه با امر و نهی، وعدۀ پاداش و وعید عذاب می‌باشد. ولی چون منفعت و بهره (فرمان‌برداري از اين فرامين الهي كه بهشت است) كه در این آیه ذكر شده هم عموم زنان و هم اهل بیت را دربر می‌گیرد، مسأله تطهیر و پاك كردن با این خطاب و شیوه‌های دیگری مطرح شده و این فقط به زنان پیامبر جاختصاص داده نمی‌شود، بلكه تمام اهل بیت را در برگرفته و به طور اختصاصی علی، فاطمه، حسن و حسین را نیز شامل می‌شود، به همین جهت پیامبر جاختصاصی برای آنها دعا کرده است. و نيز مثل این آيه كه خداوند فرموده است:

﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ[التوبة: ۱۰۸] .

«اولین مسجدی که بر مبنای تقوی بنا نهاده شد».

که اين آيه به سبب مسجد قبا نازل شد، ولی حکم آن هم شامل مسجد قبا و هم شامل سایر مساجدی است كه شایسته‌تر بدان هستند، مانند مسجد مدینه. و آنچه این مطلب را تأیید می‌کند این است که در خبر صحیح ثابت شده از پیامبر جدر خصوص مسجدی که بر مبنای تقوا بنا شده پرسیدند؟ در پاسخ فرمود: این مسجد من (مسجد النبی[۹۱] ) است و همچنین ثابت شده که پیامبر جروزهای شنبه پیاده یا سواره به مسجد قبا می‌‌رفت، روز جمعه در مسجد النبی نماز برپا می‌کرد و روز شنبه به مسجد قبا می‌آمد[۹۲] . هر دوی آنها بر اساس تقوی بنا نهاده شدند.

به همین سبب همسران پیامبر ج، علی، فاطمه، حسن و حسین جملگي از اهل بیت پیامبر جبوده در صورتی که علی و فاطمه و حسن و حسین اهل بیتی هستند که از همسران پیامبرجنسبت به وی خاص ترند؛ لذا برای آنها دعا کرد. پیرامون آل محمد نیز مردم دچار اختلاف شده‌اند: برخی، از جمله عده‌ای از یاران ما، امام احمد بن حنبل/و غيره کل امت محمد جرا آل ایشان قلمداد کرده‌اند. و برخی هم، اهل تقوا و پرهيزگاري از امت محمد را در نظر گرفته و برای اثبات ادعای خود اين حدیث را روایت کرده‌اند: «آل محمّد كلّ مؤمن تقيّ» «آل محمد هر مؤمن پرهیزگار است»، که «خلاّل» آن را روایت کرده است.

گروهی از پیروان امام احمد /و دیگران به این حدیث استدلال کرده اند، در حالی که این حدیث ساختگی است[۹۳] . و عده‌ای از صوفیه نیز بر مبنای همین حدیث آل محمد را اولیاء خاص خداوند در نظر گرفته‌اند -آن گونه که حکیم ترمذی آن را مطرح نموده است- ولی صحیح این است که آل محمد جاهل بیت اوست که از شافعی و احمد همین قول نقل شده و شریف ابوجعفر و دیگران نیز همین را برگزیده‌اند.

آیا همسران پیامبر جاز جمله اهل بیت او محسوب می‌شوند؟ در پاسخ به این سؤال دو قول وجود دارد که بر اساس دو روایت از احمد می‌باشد: اول: زنان پیامبر جاز اهل بیت نیستند، این قول از زیدبن ارقم روایت شده است.

دوم: این قول نیز صحیح است که همسران پیامبر جاز اهل بیت او هستند. به دلیل اینکه در صحیح ثابت شده که پیامبر جروش صلوات فرستادن را با اين الفاظ به اصحاب خود یاد می‌داد: «اللهمّ صلّ علی محمّد وأزواجه وزريته» «خدایا، بر محمد و همسران و فرزندانش درود بفرست». بر طبق دلالت قرآن همسر ابراهیم و لوط از اهل بیت و آل او محسوب شده پس چگونه همسران پیامبر جآل و اهل بیت وی محسوب نشوند؟ و به خاطر اینکه این آیه دلالت می‌کند بر اين‌که زنان پیامبر جاز اهل بیت او هستند در غیر این صورت ذكر آن بی‌معنا است. ولی پرهیزکاران امت محمد جاولیاء او هستند، همان‌گونه که در حدیث صحیح ثابت شده، پیامبرجفرمودند: آل بنی‌فلان دوستداران من نیستند. بلکه اولیاء من خدا و مؤمنین نیکوکردارند. پس دوستان وی مؤمنین صالح هستند.

همچنین در حدیث دیگر آمده است که: دوستان من پرهیزگارانند، در هر حال و در هر کجایی که باشند.

و خداوند می‌فرماید:

﴿إِن تَتُوبَآ إِلَى ٱللَّهِ فَقَدۡ صَغَتۡ قُلُوبُكُمَاۖ وَإِن تَظَٰهَرَا عَلَيۡهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِيلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ ٤[التحریم: ۴] .

«اگر بر ضد او همدست شوید خداوند و جبرئیل و مؤمنان نیکوکردار یار و پشتیبان و دوستان او هستند».

در کتب صحاح روايت شده كه پیامبر جفرمود: «وَدِدْتُ أَنِّي رَأَيْت إخْوَانَنَا» «دوست داشتم برادرانم را ببینم». اصحاب عرض كردند: آیا ما برادران تو نیستیم؟ فرمود: «بَلْ أَنْتُمْ أَصْحَابِي، وَإِخْوَانُنَا الَّذِينَ لَمْ يَأْتُوا بَعْدُ» «بلکه شما اصحاب من هستید، برادران من کسانی هستند که به من ایمان می‌آورند حال آنکه مرا ندیده‌اند»[۹۴] .

وقتی چنین است پس بین دوستان پرهیزکار پیامبر جو بین ایشان نزدیکی از طریق دین، ایمان و پرهیزگاری وجود دارد. و این نزدیکی دینی برتر و بزرگ‌تر از نزدیکی و قرابت نسبی است، نزدیکی بین دل‌ها و جان‌ها ارجمندتر از نزدیکی بین جسمهاست. به این سبب بهترین مخلوقات، دوستان پرهیزکار او هستند، ولی در میان نزدیکان نسبی، هم فاجر و هم کافر و هم نیکوکار و مؤمن وجود دارد. و اگر در میان آنها افرادی مثل علی، جعفر، حسن و حسین شو دیگران برترند به سبب ایمان و پرهیزکاری آنها بوده نه صرفاً به خاطر نسب، و به همین اعتبار دوستان و اولیاء او بودند، پس درجۀ دوستان او بالاتر از آل اوست. اگر به تبع اسم پیامبر جبه آل ایشان صلوات فرستاده می‌شود، به معنای بالاتر بودن آنها نسبت به دوستان پیامبر جنیست و دوستان پیامبر از اهل بیت ایشان بالاترند، گرچه به تبع اسم ایشان در صلوات داخل نشده‌اند. چنان‌‌چه پیامبران و رسولان از آل بیت پیامبر برترند و به آنها صلوات فرستاده نمی‌شود. گاهی اگر چیزی را به یک امر پایین‌تر اختصاص می‌دهیم، به معنی برتری آن نسبت به چیز بالاتر نیست، زیرا همان گونه که در صحیح ثابت شده به زنان ایشان صلوات فرستاده می‌شود ولی به اتفاق همه علماء، انبیاء از آنها بالاترند.

اگر گفته شود: به فرض این که قرآن دلالت بر زدودن پلیدی از آن‌ها و پاک کردنشان نداشته باشد، ولی دعای پیامبر جبرای آنها دلالت بر وقوع آن می‌کند، زیرا دعای پیامبر جاجابت می‌شود.

برخی گفته‌اند: قرآن بر زدوده شدن پلیدی و پاک شدن اهل بیت دلالت نمی‌کند، چه رسد به اینکه بر عصمت و امامت دلالت کند. ولی استدلال کردن به احادیث جایگاه دیگری دارد.

سپس می‌گوئیم: فرض بر اینکه قرآن دلالت بر زدوده شدن پلیدی و پاک شدن آنها داشته باشد، زیرا دعایی که اجابت شود به ناچار پاکی و زدوده شدن مدعو محقق خواهد شد، ولی چیزی که دالّ بر عصمت از خطا و اشتباه باشد در آن وجود ندارد. به دلیل اینکه مقصود خداوند در فرمان خود به همسران پیامبر جاین نیست که هیچ گونه خطایی از آنها سر نزند، بلکه خطا برای آنها و برای غیر آنها مورد بخشودگي خداوند قرار می‌گیرد. و سیاق آیه دلالت دارد بر اینکه خداوند اراده کرده پلیدی -که گناهان بزرگ و زشت‌اند- را از آنها بزداید و آنها را از این گناهان آشکار پاک گرداند.

و پاک کردن از گناه بر طبق فرمودۀ خداوند دو جهت دارد:

﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ ٤[المدثر: ۴۰] .

«جامه‌ات را پاک دار».

﴿إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ ٨٢[الأعراف: ۸۲] .

«آنها مردمانی هستند که می‌خواهند پاک شوند».

﴿مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِ[الأحزاب: ۳۰] .

«هر کس از شما دچار گناه آشکاری شود دو برابر عذاب خواهد دید».

پاک شدن گناه یا به اين صورت است كه گناه نمي‌كند، یا اینکه به وسیلۀ توبه از آن برگردد. همان طور که خداوند می‌فرماید:

﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا[التوبة: ۱۰۳] .

«از اموال آنها صدقه بگیر تا آنها را پاک کرده و موجب رشد آنها شوی».

بر این اساس آنچه از پاکی که خداوند در ابتدا، امر و اراده کرده متضمن نهی از گناهان می‌باشد نه متضمن اجازه گناه.

بلکه خداوند -پاک و منزه- از آن گناه نهی کرده و به کسی که آن را انجام دهد به بازگشت و توبه کردن از آن دستور می‌دهد.

در حدیث صحیح از پیامبر جروایت شده که فرمودند: خدایا، بین من و خطاهایم دوری بیفکن، همان‌گونه که بین مشرق و مغرب دوری افکندی. و مرا با آب خنک و برف بشوی. پروردگارا، مرا از خطاهایم پاک کن آن‌گونه که لباس سفید از آلودگی پاک می‌شود[۹۵] .

در صحیح مسلم و بخاری آمده است که پیامبر جدر داستان افک قبل از آمدن حکم برائت عایشه لبه وی فرمود: ای عایشه، اگر بی‌گناه باشی خدا تو را تبرئه خواهد کرد و اگر مرتكب گناه شده‌ای از خداوند طلب مغفرت کن و به درگاهش توبه نما، زیرا بنده اگر به گناه خود اعتراف کند سپس توبه نماید، خداوند توبه‌ي او را می‌پذیرد[۹۶] . خلاصه لفظ «رجس» به معني آلودگی است و مقصود از آن شرک می‌باشد، مثل این فرموده خداوند:

﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ[الحج: ۳۰] .

«از پلیدی بت‌ها بپرهیزید».

و گاهی به معنی خوردنی و نوشیدنی‌هاي تحریم شده است، مانند:

﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ يَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِيرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا[الأنعام: ۱۴۵] .

«بگو در آنچه به من وحی شده است چیزی را بر خورنده‌ای حرام نمی‌یابم مگر، مردار و خون روان و گوشت خوک، که همه اینها ناپاک و انجام آنها گناه است».

و:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ[المائدة: ۹۰] .

«خمر و قماربازی و بتان و تیرهای بخت‌آزمایی پلید و از عمل شیطان است».

که از بین بردن این گونه آلودگی‌ها در واقع از بین بردن تمام آنهاست و ما می‌دانیم که خداوند شرک و ناپاکی‌ها را از زنان پیامبر جدور کرده است. لذا لفظ «الرجس» عام و همه‌گونه ناپاکی‌ها را در برمی‌گیرد و پیامبر جنیز به همین خاطر و براي این دعا کرد.

ولی این فرموده اش که «آنها را به نیکویی پاک کن» در اینجا طهارت به طور مطلق مورد درخواست قرار گرفته که برخی گمان می‌کنند اگر یک نوع طهارت انجام شود کافیست، مانند اين فرمودۀ خداوند:

﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ ٢[الحشر: ۲] .

«پند گیرید ای صاحبان بصیرت».

در این آیه به آنچه که عبرت گرفتن نام دارد امر شده است. چناچه اگر به شخصی گفته شود که فلانی را گرامی بدار یعنی آن فعلی را انجام بده که اکرام و گرامي‌داشت محسوب شود. عبرت گرفتن نیز به همین نحو است. و انسان اگر از این داستان عبرت بگیرد ولی از نظیر آن عبرت نگیرد، نمی‌توان به وی نام عبرت‌گیرنده اطلاق کرد. لفظ «طاهر» نیز بدین گونه است که اگر از چیزی پاک باشد و به چیزهای دیگر آلوده باشد، در آن صورت نمی‌توان وی را بطور مطلق طاهر ناميد.

و لفظ «طاهر» هم مثل لفظ «طیّب» است كه در این آیه شریفه آمده است:

﴿وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِ[النور: ۲۶] .

«مردان پاک از آنِ زنان پاک و زنان پاک از آنِ مردان پاکند».

همان‌گونه كه فرموده:

﴿ٱلۡخَبِيثَٰتُ لِلۡخَبِيثِينَ وَٱلۡخَبِيثُونَ لِلۡخَبِيثَٰتِۖ[النور: ۲۶] .

«زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلق دارند».

روایت شده که پیامبر جبه عمار فرمودند: به او رخصت دهید، طیّب مطیّب خوش آمد[۹۷] .

و همچنین طاهر مثل لفظ «متّقی» و «مزکّی» است که خداوند می‌فرماید:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠[الشمس: ۹-۱۰] .

«رستگار شد هر که نفس خود را پاک کرد و زیان دید هر کس آن را تزکیه نکرد و ناامید شد».

﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا[التوبة: ۱۰۳] .

«از امول آنها صدقه بگیر تا آنها را پاک کرده و رشد دهی».

و فرمود:

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَآءُۗ[النور: ۲۱] .

«اگر فضل خدا و رحمت او نبود هیچ کدام از شماها پاک نمی‌گردید ولی خداوند هر که را بخواهد پاک می‌گرداند».

شرط متقی بودن این نيست که دچار گناه نشود، یا اینکه از اشتباه و گناه معصوم باشد در آن صورت در میان امت هیچ متقی‌ای وجود نداشت، بلکه هر کس از گناهش توبه کند در زمرۀ متقین داخل می‌شود و هر کس بعد ازگناه عملی نيكي انجام دهد که كفاره‌ي گناهش قرار گيرد او نیز از متقین است. همان طور که خداوند می‌فرماید:

﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَنُدۡخِلۡكُم مُّدۡخَلٗا كَرِيمٗا ٣١[النساء: ۳۱] .

«اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی شده‌اید بپرهیزید ما گناهان کوچک شما را می‌بخشیم و شما را به جایگاهی گرامی وارد می‌کنیم».

پس دعای پیامبر جمبنی بر پاک کردن آنها مانند این دعای ایشانست که از خداوند درخواست نموده آنها را تزکیه دهد و نیکوکار و متقی گرداند، و یا دعاهایی از این قبیل. بنابراین امور هر كس ديگر هم بر این شیوه باشد داخل این دعا می‌شود. طهارتی که پیامبر جدر حق آنها از خداوند خواست، بزرگتر از درخواستی نيست که در حق خود کرده است. همچنان که فرمود: خداوندا، مرا با برف و آب خنک از خطاهایم پاک گردان.

پس هر کس گناهش مورد بخشودگي و پوشش خداوند قرار گیرد، در حقیقت او را پاک گردانیده، ولی هر کس با حالت آلوده به گناه بمیرد، در حال حیات از گناهان پاک نشده است.

شاید بتوان گفت که کمال پاک شدن آنها در این باشد که از صدقه که چرک اموال است پاک شده و صدقه به آنها تعلق نمی‌گرفت. و پیامبر جهر گاه دعایی می‌کرد، خداوند بر اساس استعداد دعاشونده دعایش را اجابت می‌نمود و هنگامی که برای مردان و زنان مؤمن استغفار می‌کرد، به این معنا نبود که مؤمن گناهکاری وجود نداشت، اگر چنین باشد؛ پس مؤمن نباید در دنیا و آخرت عذاب ببیند. در حالی که این گونه نیست، بلکه برخی را به خاطر توبه و برخی دیگر به خاطر کارهای نیکی که گناهان بسیاری را از بین می‌برد می‌بخشايد.

خلاصه تطهیری که خداوند اراده کرده و پیامبر جنیز آن را از خداوند طلب نموده است، به اتفاق علما به معنی عصمت از گناه نمی‌باشد؛ زیرا نزد اهل سنت جز پیامبر جهیچ کس معصوم نیست و از نظر شیعه پیامبر جو امام، معصوم هستند. پس این قسمت مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است که عصمت خاص پیامبر جو امام شامل هیچ کدام از زنان و دختران پیامبر جو زنان دیگر نيست.

بر این اساس محال است که تطهیر مورد نظر پیامبر جدر دعای مذکور برای چهار نفر، شامل عصمتي باشد که مختص پیامبر ج-و امامان- از نظر شیعه – است.

در دعای پیامبر جچیزی که دالّ بر عصمت علی و یا غیر او باشد وجود ندارد و او برای چهار نفر به طور مشترک دعا کرد، ولی هیچ کدام را به طور اختصاصی در دعايش جدا نكرد. همچنین دعا برای عصمت و پاک شدن از گناهان بر مبنای رأي قدریه محال است؛ زیرا در اعتقاد آن‌ها خداوند اعمال اختیاری -انجام واجبات و ترک محرمات- را تقدير نكرده است. و برای خداوند ممکن نیست که بنده را فرمانبردار یا عاصی، پاک يا ناپاک کند. بر اساس اصول آنها محال است که برای کسی از خداوند درخواست شود که او را در انجام واجبات و ترک محرمات بگمارد.

بلکه از نظر آنها آنچه برای خداوند مقدور است این است که فرد را برای انجام خیر و شر آماده سازد، مانند شمشیری که فرد می‌تواند با آن مسلمان یا کافر را به قتل برساند یا مالی که انفاق آن برای فرمانبرداری و معصیت ممکن است، سپس بنده با اختیار خود با آن قدرت که خداوند در او گذاشته است فعل خیر یا فعل شر را انجام مي‌دهد.

اصل فوق‌الذکر استدلال آنها را باطل می‌کند، چون حدیث دعای پیامبر جبرای پاکی اهل بیت دلیل بر ابطال این اصل قدریه است.

اگر بگویند مقصود آن است که خداوند آنها را می‌بخشايد و مؤاخذه نمی‌کند این خود دلیل محکم‌تری برای دلالت حدیث به بطلان عصمت است. پس روشن شد که در حدیث به هیچ وجه دلیلی بر اثبات عصمت وجود ندارد. عصمت به طور مطلق -فعل مأمور و ترک آنچه نهی شده است- از نظر آنها برای خداوند مقدور نیست و ممکن نیست خداوند فردی را فاعل اطاعت و تارک معصیت یا گناهی قرار دهد، چه آن فرد نبی جباشد و چه غیر نبی ج. پس از نظر آنها محال است که فرد با یاری و هدایت خدا اطاعت کند، بلکه با اختیار خودش اطاعت می‌کند. و این بیانگر تناقض گفتۀ آنها در خصوص مسائل عصمت است که قبلاً گذشت. اگر فرض کنیم که عصمت هم ثابت شد، شرط امام، عصمت نیست و همچنین اجماع بر عدم عصمت غیر آنها وجود دارد. لذا دلیل آنها به هر طریقی ابطال می‌شود.

امّا اين‌كه مي‌گويد: «علی بارها ادعاي امامت كرده و نفی رجس و پلیدی از او هم اثبات شده، پس او راستگو است».

[۸۹] این حدیث از عایشه لدر صحیح مسلم: ۴/۱۸۸۳، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل اهل بیت النبی جروایت شده است. [۹۰] این حدیث از ام سلمه لدر سنن ترمذی (۵/۳۰)، کتاب التفسیر، سورۀ احزاب و (۵/۳۲۸)، کتاب الـمناقب، باب مناقب اهل بیت النبي ج، و در مسند احمد: ۶/۲۹۳، ۲۹۸، ۳۰۴، روایت شده و قسمتی از حدیث طولانی از ابن عباس در مسند: ۵/۲۵-۲۵، آمده است. [۹۱] این حدیث از ابوسعید خدری سدر سنن ترمذی: ۴/۳۴۴، کتاب تفسیر القرآن، سورۀ توبه، حدیث شماره: (۵۰۹۷) با این عبارت آمده است که: دو مرد در خصوص این اولین مسجدی که بر اساس تقوی در روز اول بنا شد دچار کشمکش شدند. یکی می‌گفت: مسجد قباست، و دیگری می‌گفت: مسجد النبی است. پیامبر جفرمودند: آن، این مسجد من است. ترمذی می‌گوید: این حدیث حسن است و از ابوسعید به طریق دیگری نیز روایت شده است. این حدیث در سنن نسائی: ۲/۳۰، کتاب الـمساجد، باب ذکر الـمسجد الذی ... در مسند احمد، چاپ حلبی: ۳/۸، ۵، ۱۱۶، ۳۳۱، ۳۳۵، روایت شده است. [۹۲] این حدیث از عبدالله بن عمر بدر صحیح بخاری: ۲/۶۱، کتاب فضل الصلاة في مسجد مکة والـمدینة، باب «من أتی مسجد قبا کل سبتٍ» با این عبارت آمده است که: پیامبر جهر روز شنبه پیاده و یا سواره به مسجد قبا می‌آمد و عبدالله نیز همین کار را می‌کرد. این در ضمن حدیثی که طولانی است ذکر شده است. و در صحیح مسلم: ۲/۱۰۱۷) کتاب الحج، باب فضل مسجد قبا ... روایت گردیده است. [۹۳] سیوطی این حدیث را در الجامع الصغیر، با لفظ «آل محمد کل تقی» آورده و می‌گوید: طبرانی در الأوسط از انس آن را ذکر کرده است. علامه البانی در ضعیف الجامع الصغیر و زیاداته آن را آورده و می‌گوید: این حدیث به شدت ضعیف است. [۹۴] این حدیث از ابو‌حمید ساعدی سدر صحیح بخاری: ۴/۱۴۶، کتاب الانبیاء، باب حدثنا موسی بن اسماعیل و با این عبارت آمده است که: آنها گفتند ای رسول خدا جچگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ پیامبر جفرمودند: بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». در صحیح مسلم: ۱/۳۰۶، کتاب الصلاة، باب الصلاة علی النبی و موطاء مالک: ۱/۱۶۵، کتاب قصر الصلاة فی السفر، باب ما جاء فی الصلاة علی النبی، و سنن نسائی: ۳/ ۴۲، کتاب السهر، باب کیف الصلاة علی النبی... نوع آخر) و سنن ابن ماجه: ۱/۲۹۳، کتاب اقامة الصلاة، باب الصلاة علی النبی جآمده است. [۹۵] این حدیث -با وجود اختلاف در الفاظ آن- از ابوهریره در صحیح بخاری: ۱/۱۴۵، کتاب الأذان، باب ما یقول بعد التکبیر؛ صحیح مسلم: ۱/۱۴۹، کتاب الـمساجد، و مواضع الصلاة؛ سنن ابوداود: ۱/۲۸۸-۲۸۹، کتاب الصلاة؛ سنن نسائی: ۱-۴۵، کتاب الطهارة، باب الوضوء بالثلج، سنن ابن ماجه، دارمی و مسند احمد آمده است. [۹۶] حدیث افک حدیثی طولانیست که در خصوص عایشه لوارد شده و در صحیح بخاری: ۳/۱۷۳-۱۷۶، کتاب الشهادات، باب تعدیل النساء بعضهن بعضاً (۵/۱۱۶-۱۲۰)، کتاب الـمغازی، باب حدیث الإفك: ۶/۷۶-۷۷، کتاب التفسیر سوره یوسف؛ در صحیح مسلم: ۴/۲۱۲۹-۲۱۳۸، کتاب التوبة، باب في حدیث الإفك؛ و مسند امام احمد: ۶/۱۹۴-۱۹۷، آمده است. [۹۷] این حدیث از علی‌بن ابیطالب سدر سنن ابن ماجه: ۱/۵۲، الـمقدمة، باب في فضائل اصحاب رسول ‌اللهج، فضل عماربن یاسر و مستدرک حاکم: ۳/۱۸۸، آمده که حاکم می‌گوید: این حدیثی است که سند آن صحیح ولی کسی آن را تخریج نکرده است. و ذهبی می‌گوید: صحیح است. همچنین در مصنف ابن ابی‌شبیه: ۱۲/۱۱۸، آمده است، به حاشیۀ محقق مراجعه شود.