فصل هيجدهم
حديث: أنت منّي و أنا منك (تو از من و من از تو هستم)
شيعه میگوید: از پیامبر خدا جروایت شده که به علی گفت: «تو از من هستی و من از تو»
جواب: این حدیث صحیح است و بخاری و مسلم آن را در صحیح خود ازحدیث برّاء بن عازب؛ این چنین نقل نمودهاند: هنگامی که علی و جعفر و زید در خصوص دختر حمزه، با هم اختلاف داشتند، و پیامبر جبه نفع پسر خالهاش حکم نمود و او را به جعفر داد، به علی فرمود: «تو از من هستی و من از تو هستم»[۹۰] . و به جعفر هم گفت: «تو هم از لحاظ قیافه و هم از لحاظ اخلاق، به من شباهت داری».و به زید هم گفت: «تو برادر و دوست ما هستی».
اما این جمله را پیامبر جبه گروهی از اصحاب نیز گفته است. چنانکه در صحیح بخاری و مسلم از ابو موسی اشعری آمده که پیامبر جفرمود: همانا اشعریها وقتی که دارايی خود را در جنگ از دست میدهند، یا نفقه عیالشان در مدینه کم میشود. هرچه دارند، آن را در یک جامه گرد میآورند و به طور مساوی میان خود تقسیم میکنند. آنها از من هستند و من از آنها هستم[۹۱] .
و در مورد جلبیب فرمود: او از من است و من از او هستم. مسلم در صحیح خود[۹۲] از ابی برزه نقل میکند که گفت: در غزوهای در خدمت پیامبر جبودیم، خداوند غنیمتهایی به ایشان ارزانی داشت. خطاب به یارانش فرمود: آیا کسی را گم کردهاید؟ گفتند: بله فلانی و فلانی و فلانی. سپس گفت: کس دیگری را گم کردهاید؟ گفتند: بله فلانی و فلانی. باز فرمود: کس دیگری هست که نیامده باشد؟ گفتند: خیر. پیامبر فرمود: امّا من یکی را از دست دادهام وآن جلیبیب است. او را پیدا کنید. پس برای پیدا کردن او به جستجو در میان کشته شدگان پرداختند و او را در کنار هفت نفر یافتند که آنها را کشته بود. و خود هم کشته شده بود. پیامبر جسر جنازهاش ایستاد و فرمود: «هفت نفر را کشته سپس او را کشتهاند، این (با اشاره به جنازهاش) از من است و من از او هستم». این جمله را دو بار تکرار کرد و فرمود: او را روی بازوهایش قرار دهید در حالی که هر دو بازویش قطع شده بود، سپس پیامبر جبرايش قبر کند و او را در قبرش گذاشت و در مورد غسل او چيزي نفرمود.
پس روشن شد كه فرمودۀ پيامبر جخطاب به علي: «تو از من هستی و من از تو هستم» ویژۀ علی سنیست، بلکه اين جمله را به اشعریها و به جلیبیب هم فرموده است. پس وقتی که از خصایص او نبوده باشد -بلکه افراد دیگری که قدر و منزلتشان از خلفای سهگانه هم پایینتر بوده، در این موضوع با او شریک بودهاند- پس این سخن پیامبر جدلیل بر برتري و امامت علی نیست.
* * *
[۹۰] این عبارت، قسمتی از یک حدیث طولانی است که از براء بن عازب سسه بار در سه جا روایت شده است. در بخاری ج۳ص۱۸۴-۱۸۵ (کتاب الصلح، باب کیف یکتب هذا ما صالح علیه فلان بن فلان..) و این، حدیث در رابطه با صلح حدیبیه است و ابتدای آن چنین است: «از براء بن عازب سشنیدم که گفت: هنگامی که پیامبر جبا اهل حدیبیه صلح نمود، علی سصلح نامهای میان آنان نوشت ... و در آن آمده بود که پیامبر جفرمود: من رسول خدا و محمد بن عبدالله هستم» و در اخیر حدیث آمده: سپس پیامبر جبیرون رفت و دختر حمزه دنبالشان رفت و گفت: عمو، عمو! پس علی دست او را گرفت و به فاطمه گفت: دختر عمویت پیش تو باشد. او را بردار، پس علی و زید و جعفر به اختلاف و نزاع بر سر او پرداختند. علی گفت: من نسبت به او ذی حق و سزاوارتر هستم چون او دختر عموی من است. و جعفرگفت: او دختر عموی من، و خالهاش همسر من است. و زید هم گفت او برادر زاده من است پس من لایق تر هستم. پیامبر جحکم نمود: که او را به خالهاش بدهند. چون «خاله به جای مادر است». و به علی گفت: تو از من هستی و من از تو. و به جعفر هم گفت: تو به شکل و قیافه و اخلاق من شباهت داری. و به زید گفت: تو برادر ما و دوست ما هستی. و باز در بخاری ج۴ ص۱۰۳-۱۰۴ (کتاب الجزیة والـموادعة، باب الـمصالحة علی ثلاثة أیام ...)آمده اما در آن این عبارت نیامده. و در ج۵ ص۱۴۱-۱۴۲ (کتاب الـمغازی، باب عمرة القضاء) نیز آمده است. و بخاری این عبارت را در اول باب مناقب علی بن ابی طالب، از کتاب فضائل الصحابة: ج ۵ ص۱۸آورده اما حدیث را به صورت کامل نیاورده است. و باز این عبارت در احادیث دیگری آمده از جمله. از حَبشی بن جَنادة س در سنن ترمذی: ج۵، ص۲۹۹-۳۰۰ (کتاب الـمناقب، باب ۸۵) و عین عبارت آن چنین است: علی از من است و من از علی هستم، و هیچ کس از جانب من کاری را انجام نمیدهد مگر خودم، یا علی. و در سنن ابن ماجه ج۱ص۴۴ (مقدمة، باب فضل علی بن ابی طالب)، المسند (چاپ الحلبی)ج۴، ص۱۶۴-۱۶. و این عبارت در حدیث دیگری از أسامةه بن زید در المسند (چاپ الحلبی) ج۵ ص۲۰۴ نیز آمده. و به کتاب الریاض النضرة: تألیف محب الطبری: ج۲ص۲۲۵-۲۲۶ نگاه کنید. [۹۱] این حدیث با عبارتهای به هم نزدیک از ابو موسی اشعری سدر بخاری جلد۳ ص ۱۳۸ (کتاب الشرکة، باب الشرکة في الطعام والنهر..) و در مسلم جلد ۴ص۱۹۴۴-۱۹۴۵ (کتاب فضائل صحابه باب من فضائل الاشعرین آمده است. [۹۲] جلد۴ ص۱۹۱۸-۱۹۱۹۰ (کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل جلیبیب) و در مسند (چاپ حلبی) ج۴ ص ۴۲۱،۴۲۲،۴۲۵ نیز آمده است.