از چند نظر میتوان به این استدلال پاسخ گفت:
نخست: اینکه برای استدلال به حدیث، لازم است صحت آن بیان شود و به اتفاق علمای شیعه و سنی، صرف نسبت دادن روایت به ابونعیم به معنای صحت آن حدیث نیست؛ زیرا به اتفاق علمای حدیث، اعم از شیعه و سنی بسیاری از احادیثی که ابونعیم روایت کرده ضعیف یا موضوع هستند و اگرچه حافظ بوده و احادیث و روایات زیادی دارد، ولی او نیز مانند سایر محدثین، مجموع روايات مربوط به يك موضوع را به منظور شناخت آن موضوع، روایت کرده در حالي كه تنها به برخی از آنها میتوان استدلال کرد نه به همه.
علماء در کتابهایشان شیوههای مختلفی دارند: برخی، از كساني كه ميداند دروغ ميگويند روایت نمیکند؛ مثل امام مالک، شعبه، یحییبن سعید، عبدالرحمن بن مهدی، احمد بن حنبل، این افراد از شخصی که مورد اعتمادشان نیست روایت نمیکنند، همچنین روايتي که دروغ بودن آن معلوم شود و احادیث دروغگویانی که معروف به دروغ بستن عمدی به پیامبر جهستند، و از این قبیل روایتها را روایت نمیکنند. ولی گاهی روایت كسي را میآوردن كه ممکن است آن شخص دچار اشتباه شده باشد.
گاه امام احمد، اسحاق و دیگران احادیثی را روایت کردهاند که نزد آنها به دلیل متهم بودن راویان آنها به سوء حافظه، ضعیف تلقی میشوند، با این وجود به خاطر استشهاد آن روایات را میآورند؛ زیرا ممکن است گاهی شاهدی برای محفوظ بودن آن حدیث باشد، یا شاهدی بر اشتباه بودن آن وجود داشته باشد. یا ممکن است راوی آن مشهور به دروغگویی نباشد ولی باطناً آن را دروغ گفته باشد گرچه احادیث فراواني را که درست هستند روایت کرده باشد.
هر آنچه را که انسان فاسق و ناعادل روایت کرده؛ نمیتواند دروغ باشد، بلکه باید خبر او را تبیین کنیم همان گونه که خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ﴾[الحجرات: ۶] .
«ای کسانی که ایمان آوردید، اگر شخص فاسقی خبری نزد شما آورد (صحت و سقم) خبر او را بررسی و تبیین کنید».
پس باید به سایر شواهد نگریست که آیا دلالت بر صدق آن روايت یا دروغ بودن آن میکنند یا خیر؟. ولی برای بسیاری از مصنفین تشخیص درست بودن خبر، سخت و دشوار است و از آن احساس عجز میکند و همان گونه که شنیده آن را روایت میکند و فهم و تشخیص آن را بر عهده دیگران میگذارد نه خود، ولی اهل علم به رجال و سند حدیث مینگرند.
پاسخ دوم: به اتفاق کسانی که از احادیث موضوع آگاهی دارند این روايت، موضوع است و علمای حدیث هم این امر را میدانند و باید به آنها مراجعه کرد، بدین سبب این حدیث در هیچ کدام از کتابهای مرجع اهل علم حدیث یافت نمیشود.
پاسخ سوم: در کتابهای صحاح و مسانید ثابت شده که این آیه هنگامی که پیامبر جدر عرفه ایستاده بود بر ایشان نازل شد. شخصی از یهودیان به عمربن خطاب سگفت: ای امیرالمؤمنین، آیهای در کتاب خداست و شما آن را قرائت میکنید، اگر بر ما گروه یهود نازل میشد روز نزول آن را عید میگرفتیم، عمر t گفت: کدام آیه است؟ گفت این فرموده خداوند:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾[المائدة: ۳] .
«امروز دینتان را کامل گردانیده و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین خداپسند برای شما برگزیدم».
پس عمرفاروق t در پاسخ گفت: من میدانم در چه روزي و در کدام مکان نازل شد، در روز عرفه و در عرفات، در حالی که پیامبر جدر عرفه ایستاده بود نازل شده است. و از طریق دیگر این مسأله مشهور شده و در کتابهای مسلمانان مثل: صحاح، مسانید، جوامع، سیره، تفسیر و غیره نقل گردیده است[۴۵] .
این روز نُه روز قبل از غدیر خم در روز جمعه نهم ذیالحجه بود. پس چگونه میتوان گفت که در روز غدیر خم نازل شده است.
پاسخ چهارم: به هیچ وجه چیزی در این آیه وجود ندارد که دالّ بر امامت علی باشد، بلکه در آن به تکمیل دین و تمام کردن نعمت بر مؤمنین و رضایت الله به دین اسلام اشاره شده است، بنابراین ادعای اینکه قرآن دلالت بر امامت علی میکند از این جهت دروغی آشکار است. اگر گفته شود که حدیث دلالت بر آن دارد، در آن صورت اگر حدیث صحیح باشد، پس از طریق حدیث امامت او ثابت ميگردد نه از طریق قرآن. و اگر حدیث صحیح نباشد (که قطعا نیست) امامت او از هیچ وجه ثابت نمیشود.
پس بنابر هر دو تقدير، آیه بر امامت علی دلالت ندارد و ادعاي این چیزی است که دروغ بودن روايت را روشن میکند مبني بر اينكه ادعای نزول آیه به این سبب در حالی که هیچ دلیلی نیز وجود ندارد، تناقض است.
پاسخ پنجم: به اتفاق کسانی که از علم حدیث آگاهند این لفظ «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». یعنی: «خداوندا، دوست بدار دوستدار او را و دشمن بدار، دشمن او را، یاری کن یاری كنندهاش را و شکست بده آن کسی را که همراه وی به مبارزه برخیزد» دروغ است[۴۶] . ولی پیرامون اینکه «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست» علما دو قول دارند که به خواست خداوند در جای خود آن را مورد بحث قرار خواهیم داد.
پاسخ ششم: دعای پیامبر جاجابت میشود، در حالی که این دعا از جانب خدا پذیرفته نشد. پس معلوم میشود که چنین دعایی را پیامبر جنفرموده است و واضح است که در هنگام امامت علی مسلمانان سه گروه بودند: عدهای در رکاب وی و همکار او، گروهی علیه وی و دستۀ سوم نیز بیطرف بودند و بیشتر پیشگامان نخست در اسلام بیطرف بودند و حتی گفته شده که برخی از پیشگامان نخستین با او جنگیدند و ابن حزم آورده است که عماربن یاسر به دست ابوالغادیه که از پیشگامان و اهل بیعت رضوان بود به قتل رسید، و این افراد کسانی بودند که در خبر صحیح عدم دخول آنها به جهنم ثابت شده است. در صحیح مسلم و دیگر کتابها، جابر ساز پیامبر جروایت میکند که فرمودند: هر کس که زیر درخت رضوان بیعت کرد داخل جهنم نمیشود[۴۷] .
در خبر صحیح آمده است که غلام حاطب بن ابوبلتعه به پیامبر جگفت: حاطب داخل جهنم میشود، پيامبر جدر جواب فرمود: دروغ گفتی، زیرا او در بدر و حدیبیه حضور يافت[۴۸] . و حاطب همان شخصی بود که در نامهاي اخبار پيامبر جبرای اهل مکه نوشت، لذا آیهي اول سورۀ ممتحنه پیرامون وی نازل شد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمۡ أَوۡلِيَآءَ تُلۡقُونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ﴾[الـممتحنة: ۱] .
«ای کسانی که ایمان آوردید، دشمن من و دشمنتان را به دوستی نگیرید شما نسبت به آنان مودت میورزید».
به سبب این عمل در سرزمین خود بدنام شد و غلام وی نیز به همین جهت آن سخن بر زبان آورد و پیامبر جبه دلیل اینکه حاتم در جنگ بدر و صلح حدیبیه حضور داشته بود سخن غلام را تکذیب نمود.
برخی از کسانی که در بیعت رضوان بودند مثل طلحه و زبیر، با علی جنگیدند و اگر قاتل عمار را نیز از آنها بدانیم مسأله روشن است، کسانی که با پیامبر جزیر درخت رضوان بیعت کردند حدود هزار و چهار صد نفر بودند و همانها بودند که خداوند به وسیله آنان خیبر را فتح کرد. و خداوند در سورۀ فتح به آنان وعده داده بود و اراضی خیبر را پیامبر جدر بین آنها به هیجده سهم تقسیم نمود، زیرا ۲۰۰ نفر از آنها سواره بودند و برای هر سواره سه سهم در نظر گرفته شده سهمی برای سوارکار و دو سهم برای اسب یا وسیله سواریش. بنابراین ششصد سهم براي سواران، و برای جنگجويان پياده هزار و دویست سهم در نظر گرفت، این چیزی است که در احادیث صحیح آمده است و بیشتر علما مثل: مالک، شافعی، احمد و غیره بر این نظرند. ولی از نظر برخی، پیامبر جبرای سوارکار دو سهم در نظر گرفت، زیرا وسیله سواری سیصد رأس بود، این نظر اصحاب ابوحنیفه است.
بیتردید عدهای از پیشگامان نخستین اصحاب پیامبر جهمراه علی بودند و در رکاب وی جنگیدند از جمله سهل بن حنیف و عمار بن یاسر. ولی کسانی که در صف وی نبودند به لحاظ درجه برتر از آنها بودند. مثل سعدبن ابیوقاص، هیچ کدام از اصحاب بعد از علی بالاتر از او نبودند. همچنین محمدبن مسلمه که از انصار بود، در حدیثی آمده است که: «فتنه به وی آسیب نمیرساند»[۴۹] .
علی و کسانی که همراه او بودند نسبت به معاویه و طرفدرانش بر حقتر بودند، همان گونه که از پیامبر جثابت شده که فرمودند: «گمراهی بر یکی از بهترین فرقههای مسلمان رخنه خواهد کرد و شایستهترین گروه نسبت به حق با آنها خواهند جنگید»[۵۰] .
زیرا علي در هنگام دو دستگی مسلمانان عليه خوارج جنگید، در حالی که گروهي ياور او بودند و در رکاب او جنگيدند و گروهی نیز علیه وی مبارزه میکردند. سپس كساني كه عليه او جنگيدند نه تنها شکست نخوردند، بلکه همواره پیروز بودند و سرزمینهای بسیاری را فتح کردند و کافران زیادی را کشتند. در صحیح از پیامبر جروایت شده که فرمودند: همیشه گروهی از امت من بر حق بوده و چیره خواهد شد و تا روز قیامت مخالفت و مبارزه دیگران نمیتواند ضرري را متوجه آنها کند[۵۱] .
معاذبن جبل سمیگوید: آنها (گروه بر حق) در شام هستند. در صحیح مسلم ابوهریره از پیامبر جروایت میکند که فرمودند: «لا يَزَالُ أَهْلُ الْمَغْرِبِ ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ»[۵۲] . «تا به پا خواستن قیامت اهل مغرب زمین بر حق خواهند بود». امام احمد بن حنبل و دیگران گفتهاند: اهل غرب همان مردم شام هستند. آنچه مدنظر بوده غرب شهر مدینه است که فرات، بیره[۵۳] و مناطق دیگر به سمت مدینه را شامل میشود. همانگونه که حران[۵۴] ، رقه[۵۵] ، سُمیساط[۵۶] و مناطق دیگر در جهت مکه قرار دارند. به همین جهت گفتهاند قبله در این مناطق راستتر از دیگر مناطق است. به این معنا که شما پشت به قطب شمال کرده و کعبه رو در روی شما قرار میگیرد، پس سرزمینهای غرب فرات تا انتهای آن سرزمین، غرب مدینه محسوب شده، و اهل شام نیز نزدیکترین اهل غرب به مدینه هستند.
و ارتشی که در رکاب معاویه سمیجنگیدند، هرگز حتی در جنگ عليه علی سهم شکست نخوردند، پس چگونه ممکن است که پیامبر جفرموده باشد: که خدایا، شکست بده آن را که با علی درافتاد و یاری رسان آن کس را که به علی یاری رساند.
و کسانی که با علی بودند بر اینها پیروز نشدند. حتی شیعه که گمان میکند از طرفداران ویژۀ علی هستند؛ همیشه محکوم به شکست بوده و اگر پیروزی هم به دست آورده باشند یا با همکاری مسلمانان دیگر بوده یا با کمک و یاری کافران[۵۷] ، در حالي كه آنها مدعی یاوری و نصرت علی هستند، پس پیروزی خداوند براي ياري كنندگان علي کجاست؟ این دليل هم مانند ساير دلایل بيانگر اين است كه اين روايت مورد استناد آنها دروغ است.
* * *
[۴۵] این حدیث -با وجود اختلاف در الفاظ آن- از عمرفاروق سدر صحیح بخاری: ۱/۱۴، کتاب الإیمان، باب زیادة الایمان و نقصانه، (ج ۶، ص ۵۰) کتاب التفسیر، سورة الـمائده، و در صحیح مسلم: ۴/۲۳۱۲-۲۳۱۳، کتاب التفسیر، احادیث شماره: (۳، ۴، ۵) و در سنن ترمذی (۴/۳۱۶) کتاب التفسیر، سورة المائدة، در سنن نسائی: ۸/۱۰۰، کتاب الایمان وشرائعه، باب زیادة الایمان، در مسند احمد: ۱/۲۳۷ و در تفسیر ابن کثیر: ۳/۲۴، روایت شده است. [۴۶] سخن شیخ الإسلام ابن تیمیه به طور مطلق درست نیست، بلکه بسیاری از محدثین در خصوص آن با وی مخالفت کردهاند که به طور مفصل در فصل دوم و باب دوم پیرامون آن سخن خواهیم گفت. [۴۷] این حدیث با همین الفاظ در مسند، چاپ حلبی: ۳/۳۵۰، جز اینکه در آن: «احد ممن بایع» آمده است. از ام مبشر بدر صحیح مسلم: ۴/۱۹۴۲، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل اصحاب الشجرة این حدیث روایت شده است. از حفصه نیز در سنن ابن ماجه: ۲/۱۴۳۱، کتاب الزهد، باب ذکر البعث آمده است. امام احمد نیز روایت مسلم را در سند خود (۶/۴۲۰) آورده است. دو روایت دیگر را نیز با الفاظ نزدیک به هم آورده است. [۴۸] این حدیث -با وجود اختلاف اندکی در الفاظ آن- از جابر بن عبدالله سدر صحیح مسلم: ۴/۱۹۴۲، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل اهل بدر شو قصة حاطب بن ابیبلتعه، و مسند احمد: ج ۶، ص ۳۲۶، روایت شده است. [۴۹] این حدیث در سنن ابوداود: ۴/۳۰۰، کتاب السنة، باب النهی عن سبّ اصحاب رسول الله جآمده است. [۵۰] این حدیث از ابوسعید خدری س در صحیح مسلم: ۲/۷۴۵-۷۴۶، کتاب الزکاة، باب ذکر الخوارج وصفاتهم و در سنن ابوداود: ۴/۳۰۰، کتاب السنة، باب ما یدل علی ترك الکلام في الفتنة. و مسند احمد: ۳/۳۳، ۴۸، روایت شده است. [۵۱] این حدیث با وجود اختلاف در الفاظ آن از مغیره بن شعبه، عتبه بن عامر، ثوبان، جابربن عبدالله، معاویة بن ابیسفیان و دیگران شدر چهار جای صحیح بخاری از جمله: (۴/۸۵) کتاب فرض الخمس، (۴/۲۰۷) کتاب الـمناقب، باب حدثنی محمدبن المثنی و (۹/۱۳۶) کتاب التوحید و در صحیح مسلم: ۱/۱۳۷، کتاب الایمان، باب نزول عیسی بن مریم، سنن ابوداود (۳/۸) کتاب الجهاد و (۴/۱۳۸-۱۳۹) کتاب الفتن ... و سنن ترمذی: ۳/۳۴۲، کتاب الفتن، باب ما جاء في الأئمة المضلین و سنن ابن ماجه، دارمی و جاهای زیادی از مسند امام احمد آمده است. [۵۲] این حدیث از سعدبن ابیوقاص در صحیح مسلم: (۳/۱۵۲۵، کتاب الإمارة، باب لاتزال طائفة ... روایت شده است و نووی در شرح خود بر صحیح مسلم: ۱۴/۶۸، میگوید: «... معاذ گفت: آنها در شام هستند و در حدیث دیگری آمده است که آنها در بیتالمقدس هستند و برخی هم گفتهاند آنها اهل شام و اطراف آن هستند». [۵۳] یاقوت در «معجم البلدان» میگوید: نام بیره به مکانهای متعددی گفته شده که از جمله شهری است در نزدیکی سُمیساط بین شهر حلب و مرزهای روم و آن قلعه محکمی است. [۵۴] یاقوت حموی در معجم البلدان میگوید: آن شهر بزرگ و شهریست در جزیره أقور و مرکز سرزمین مصر است که بین آن و رها و یک روز و رقه دو روز فاصله است. [۵۵] یاقوت میگوید: رقه شهری مشهور در کنار فرات است. که بین آن تا حران سه روز فاصله است. از جمله شهرهای معدود در سرزمینهای جزیره است؛ زیرا در جانب فرات شرقی قرار گرفته است. [۵۶] یاقوت میگوید: سمیساط با ضم حرف اول و فتح دوم و یای ساکن و بعد از الف طای مهمله، شهری است در ساحل فرات در جانب غرب فرات به سمت سرزمینهای روم. [۵۷] و با یک نظر سریع به کتابهای تاریخ در مییابیم که شیعه همیشه بر علیه مسلمانان با کفار و اشغالگران همکاری نموده اند، ابن علقمی و خواجه نصیر طوسی هلاکو خان و چنگیزیها را بر علیه مسلمانان کمک کردند، و فعلا نیز روافض در عراق و افغانستان دست و بازوی اشغالگران آمریکائی هستند. [مصحح]