امامت در پرتو کتاب و سنت

فهرست کتاب

فصل پانزدهم
پاسخ به کسی که از ابوسعید خدری بغض (دشمنی) با علی را روایت کرده است

فصل پانزدهم
پاسخ به کسی که از ابوسعید خدری بغض (دشمنی) با علی را روایت کرده است

دلیل پانزدهم شیعه برای اثبات امامت علی این فرمودۀ خداوند است که:

﴿وَلَتَعۡرِفَنَّهُمۡ فِي لَحۡنِ ٱلۡقَوۡلِ[محمد: ۳۰] .

«تو قطعاً آنها را در نحوۀ بیان و گفتار می‌شناسی».

ابونعیم با سند خود از ابوسعید خدری روایت می‌کند که مقصود آیه این است که از لحن گفتار آنها دشمنی ‌ايشان نسبت به علی را می‌شناسی. و این برای اصحاب دیگر ثابت نشده، پس علی ساز آنها برتر است و امام می‌باشد.

پاسخ اول: اینکه صحت این روایت باید ثابت و بررسی گردد.

پاسخ دوم: از نظر اهل حدیث این روایت به ابوسعید دروغ بسته شده است[۱۶۹] .

پاسخ سوم: اگر ثابت شود که ابوسعید خدری آن را گفته است سخن او سخن يك صحابه است و گفتۀ یک صحابه اگر با سخن صحابه‌هاي دیگر مخالفت داشته باشد، به اتفاق علما حجت نیست. اصحاب تنقیص‌های زیادی بر علی وارد کرده‌اند كه برای پاسخ به آنها باید از قرآن و سنت استفاده کرد نه قول اصحاب.

پاسخ چهارم: به طور بدیهی می‌دانیم که عموم منافقین به گونه‌ای نبوده‌اند که بتوان از لحن آنها به نفاقشان پی برد، بنابراین تفسیر قرآن به اینکه لحن سخنشان مقصود دشمنی با علی است، دروغی آشکار است.

پاسخ پنجم: علی سدر شدت دشمنی‌اش نسبت به کافران و منافقان از عمرفاروق سپیش قدم‌تر نبود و آن گونه که آنها از عمر اذیت و آزار دیدند، از علی ندیدند و کسانی که از علی اذیت دیدند دشمنی آنها نسبت به عمر بیشتر از علی بود.

پاسخ ششم: در روايت صحیح از پیامبر جروایت شده که فرمودند: نشانۀ ایمان دوست داشتن انصار و نشانۀ نفاق کینه‌توزی نسبت به آنهاست[۱۷۰] . همچنین فرمودند: کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد، نسبت به انصار کینه و دشمنی نمی‌ورزد[۱۷۱] . بنابراین اگر شناخت منافقین را با نحوۀ گفتارشان در نظر بگیریم، بنابراين منافقين با دشمني انصار بهتر از لحن سخنشان شناخته مي‌شوند.

این احادیث صحیح‌تر از روايتهايي هستند كه از علی نقل شده‌اند که گفت: «پیمان پیامبر جبر من این بود که فقط مؤمن مرا دوست می‌دارد و فقط منافق نسبت به من بغض و كينه دارد». این احادیث فقط مسلم روایت كرده كه عدی بن ثابت از زرّ بن حبیش از علی روایت كرده است[۱۷۲] ولي بخاري از اين روایت روي گردانده است، بر خلاف احادیث انصار كه همه اهل حديث بر آن اتفاق نظر دارند، هم بخاري و هم غير بخاري. و علمای حدیث به طور علم و یقین می‌دانند که پیامبرجآن را فرموده است، ولی در مورد حدیث علی برخی از علما شک کرده‌اند.

پاسخ هفتم: نشانه‌های نفاق فراوانند همان گونه که در صحیح مسلم و بخاری ثابت شده که پیامبر جفرمودند: نشانه‌هاي منافق سه تا هستند كه عبارتند از اين‌كه: هنگام سخن گفتن دروغ مي‌گويد، چون وعده دهد خلاف کند و اگر امین گرفته شود خیانت ورزد[۱۷۳] .

این موارد علامت‌های ظاهری منافق هستند. پس معلوم شد که نشانه‌های نفاق به دوست داشتن يا دوست نداشتن شخص يا گروه اختصاص ندارد، اگرچه این نیز از علامات آن باشد. بی‌تردید هر کس علی را به خاطر رضاي خدا و به جهت اینکه از جانب خدا مستحق محبت است دوست بدارد؛ دلیل بر ایمان اوست، همچنین هر كس انصار و ياري دهندگان پیامبر جرا دوست بدارد، این نشانۀ ایمان فرد است؛ زیرا آنها خدا و رسول جرا یاری کردند و هر کس نسبت به علی و انصار به خاطر آنچه از ایمان به خدا و رسول خدا جو جهاد در راه خدا در آنهاست، دشمنی ورزد و کینه‌توزی کند، منافق است.

ولی اگر کسی انصار یا علی یا هر فرد دیگری را به خاطر یک امر طبیعی مثل خویشاوندی بین آنها دوست بدارد مانند دوستی ابوطالب نسبت به پیامبرج، نزد خداوند سودی به او نمي‌رساند. هر کس در حق انصار یا علی با مسیح یا پیامبرجغلو و زیاده‌روی کند و آنها را دوست داشته و بالاتر از جایگاه آنها در مورد ايشان معتقد باشد، در حقیقت آنها را دوست ندارد، بلکه چیزی را دوست داشته که وجود خارجی ندارد، مثل دوست داشتن مسیحیان نسبت به عیسی، و مسیح بالاتر از علی است. و این گونه محبت‌ها سودی به آنها نمی‌بخشد؛ زیرا دوستی اگر برای خدا باشد سودمند است، نه اینکه در کنار خدا یا با خدا باشد. خداوند در قرآن می‌فرماید:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا[البقرة: ۱۶۵] .

«برخی از مردم به غیر از خدا همتایانی را برای خدا می‌گیرند و آنها را همانند خداوند دوست می‌دارند و کسانی که ایمان آورده‌اند به شدت خداوند را دوست می‌دارند».

بنابراین هر کس فرض کند که از برخی انصار چیزی شنیده است که موجب دشمنی وی شده و به خاطر آن با آنها دشمنی ورزد گمراه و خطاکار است و به خاطر آن منافق نمی‌شود. همچنین کسی در خصوص برخی اصحاب اعتقادی خلاف واقع داشته باشد و به گمان اینکه او کافر یا فاسق است به او کینه ورزد، جاهل و ظالم محسوب می‌شود نه منافق.

این چیزی که بیان می‌دارد، از جمله چیزهایی است که بیانگر دروغ بودن روایاتی است که از برخی اصحاب مثل جابر روایت شده است؛ زیرا وی گفته در زمان پیامبر جمنافقین را فقط به سبب کینه‌توزی آنها نسبت به علی بن ابیطالب می‌شناختیم[۱۷۴] و این نفی واضح‌ترین امور دروغین است و بی‌اساس بودن آن بر تک تک مردم روشن است چه رسد به اینکه برای افرادی مثل جابر و امثال او پوشیده باشد.

خداوند در سورۀ توبه و دیگر سوره‌ها نشانه‌ها و صفات منافقین را امور متعدد برشمرده است که در هیچ کدام اشاره به بغض و دشمنی با علی نیامده است مثل این آیات:

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ ٱئۡذَن لِّي وَلَا تَفۡتِنِّيٓۚ أَلَا فِي ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْ[التوبة: ۴۹] .

«عضی از آنها می‌گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به فتنه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در فتنه سقوط کرده‌اند».

و مي‌فرمايد:

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَلۡمِزُكَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ يُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ يَسۡخَطُونَ ٥٨[التوبة: ۵۸] .

«از آنها کسانی هستند که در تقسیم زکات از تو عیب‌جویی می‌کنند. اگر چیزی به آنها داده شود بدان خشنود شوند و اگر چیزی از آن به آنها داده نشود هر چه زودتر خشم می‌گیرند».

و مي‌فرمايد:

﴿وَمِنۡهُمُ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلنَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞۚ قُلۡ أُذُنُ خَيۡرٖ لَّكُمۡ يُؤۡمِنُ[التوبة: ۶۱] .

«در میان منافقان کسانی هستند که موجب اذیت پیامبر جشده و می‌گویند او سراپا گوش است بگو: سراپا گوش بودن او به نفع شماست او به خدا ایمان دارد».

﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٧٥ فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ ٧٦ فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ يَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ ٧٧[التوبة: ۷۵-۷۷] .

«درمیان آنها کسانی هستند که با خدا پیمان می‌بندند که اگر از فضل خود ما را بی‌نیاز کند بدون شک صدقه و احسان می‌پردازیم و از زمرۀ شایستگان خواهیم بود. هنگامی که خداوند از فضل خود بدانان بخشید بخل ورزیده سرپیچی کردند و روی برگرداندند. خداوند نفاق را در دل‌هایشان پدیدار کرد تا آن روزی که خدا را در آن ملاقات می‌کنند. این به خاطر آن است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ گفتند».

و امثال این صفات که منافقین با آن توصیه شده‌اند و نشانه‌ها و اسباب موجب نفاق را نیز برشمرده است.

و هر آنچه موجب نفاق شود همان دلیل و نشانۀ نفاق است. چگونه برازندۀ انسان عاقل است که بگوید: منافقین نشانه‌ای برای شناخته شدن جز بغض علی نداشتند؟ و از جمله نشانه‌های آنها بازماندن از جماعت مسلمین است که در صحیح مسلم از ابن مسعود سروایت شده است که گفت: «ای مردم، از نمازهای پنجگانۀ خود در هر مکانی که به آنها فراخوانده شدید، محافظت كنيد؛ زیرا حفظ نمازهای پنجگانه از روش‌های هدایت است و خداوند برای پیامبرش جروش‌های هدایت را تشریع نموده و اگر شما مثل فردی که در منزل خود نماز می‌خواند و در جماعت شرکت نمی‌کند، باشید سنت پیامبرتان را ترک كرده‌ايد. و اگر سنت پیامبرتان را ترک کنید گمراه مي‌شوید، خودتان مشاهده کردید که فقط شخصی که نفاق او معلوم بود در نماز جماعت تخلف می‌کرد. گاهي شخصی در ميان دو نفر به كمك آن‌ها آورده مي‌شد تا در صف جماعت قرار مي‌گرفت»[۱۷۵] .

نشانه‌های عمومی و اسباب نفاق در هیچ کدام از گروه‌های امت اسلامی واضح‌تر و آشکارتر از شیعه دیده نمی‌شود و در میان آنها به حدی نفاق شدید و آشکار است که در میان غیر آنها آن اندازه ديده نمي‌شود و شعار دین آنها تقیه است، بدین معنا که چیزی را با زبان می‌گویند که در قلبشان نیست و این نشانۀ نفاق است، همان گونه که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَصَٰبَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٦٦ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ نَافَقُواْۚ وَقِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ قَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَوِ ٱدۡفَعُواْۖ قَالُواْ لَوۡ نَعۡلَمُ قِتَالٗا لَّٱتَّبَعۡنَٰكُمۡۗ هُمۡ لِلۡكُفۡرِ يَوۡمَئِذٍ أَقۡرَبُ مِنۡهُمۡ لِلۡإِيمَٰنِۚ يَقُولُونَ بِأَفۡوَٰهِهِم مَّا لَيۡسَ فِي قُلُوبِهِمۡۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا يَكۡتُمُونَ١٦٧[آل‌عمران: ۱۶۶-۱۶۷] .

«و آنچه در روزی که دو دسته با هم نبرد کردند به شما رسید به فرمان خدا بود و برای این بود که خداوند ایمان مؤمنان را بنمایاند. و نیز برای این بود که منافقان را ظاهر گرداند منافقانی که چون بدیشان گفته شد بیایید در راه خدا بجنگید یا برای دفاع (از خود) برزمید گفتند اگر می‌دانستیم که چنین واقع خواهد شد بی‌گمان از شما پیروی می‌کردیم. آنان در آن روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان. ایشان با دهان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست. و خداوند داناتر بدان چیزی است که پنهانش می‌دارند».

و مي‌فرمايد:

﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْۚ[التوبة: ۷۴] .

«منافقان به خدا سوگند می‌خورند که نگفته‌اند در حالی که قطعاً سخنان کفر‌آمیز گفته‌اند و پس از ایمان آوردن به کفر برگشته‌اند و قصد انجام کاری کرده‌اند که بدان نرسیده‌اند».

و مي‌فرمايد:

﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمُۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ ١٠[البقرة: ۱۰] .

«در دل‌های ایشان بیماری است و خداوند بیماری ایشان را فزونی می‌بخشد و عذاب دردناکی به سبب دروغگویی و انکارشان در انتظارشان می‌باشد».

در آیه اخیر دو قرائت وجود دارد یَکذبون و یُکذّبون[۱۷۶] و خلاصه نشانه‌های نفاق مثل: دروغ، خیانت، خلاف وعده و پیمان‌شکنی در هیچ گروهی به اندازۀ شیعه وجود ندارد. و این صفات همیشگی‌ آنها بوده و حتی آنها با علی، حسن و حسین شنیز پیمان‌شکنی کردند.

در صحیحین از عبدالله‌بن عمر سروایت شده است که فرمودند: چهار خصلت در هر فردی باشد منافق خالص است و هر کس یکی از این خصلت‌ها در او باشد در حقیقت دارای یکی از خصلت‌های نفاق است تا اینکه آنها را ترك مي‌کند: هرگاه صحبت كند دروغ مي‌گويد، و هرگاه وعده دهد خلاف وعده عمل مي‌کند، در عهد پیمان غدر و خيانت كند و هنگام دشمنی مرتكب جرم و جنايت شود[۱۷۷] . این مسأله در جای دیگر به طور مفصل بحث شده است.

مقصود از بيان اين موضوع اين است که ممتنع است گفته شود نفاق جز دشمنی با علی نشانه‌ای ندارد و چنین چیزی را هیچ کدام از اصحاب نگفته‌اند و آنچه در این خصوص می‌توان گفت این است که بغض و دشمنی علی یکی از نشانه‌های نفاق است همان گونه که در حدیث مرفوع آمده است که پيامبر جفرمود: «جز منافق کسی به من كينه نمی‌ورزد»[۱۷۸] . نكتۀ قابل توجه این كه هر کس ایمان به خدا و رسول خدا جو جهاد در راه خدا را از علی سمشاهده كرد و نسبت به آن آگاه بود، سپس بر آن كارها او را مبغوض داشت و نسبت به او دشمني ورزيد، او منافق است و نفاق کسی که با انصار دشمنی ورزد آشکارتر و بیشتر است؛ زیرا انصار قبیلۀ بزرگی بودند و مدینه از آنِ آنها بود و آنها بودند که منزل و ایمان خود را برای مهاجرین آماده کردند و با هجرت مهاجرین به سرزمینشان اسلام عزت يافت و اهل ایمان آشکار شدند و چنان نقشی در یاری خدا و رسول خدا جايفا كردند که اهل هیچ شهر و قبیلۀ دیگری نداشت. پس جز منافق کسی با آنها دشمنی و کینه‌توزی نمی‌کند.

با این توصیف از مهاجرین بالاتر نبودند، بلکه مهاجرین از آنها برترند. بنابراین معلوم گشت که اگر بغض داشتن نسبت به یک شخص از علامات نفاق بود موجب آن نيست که آن فرد از دیگران برتر باشد.

بدون شك هر کس از احوال اصحاب آگاه باشد شکی ندارد که عمر سبا کافران و منافقین دشمنی شدیدتر و سخت‌تری نسبت به علی داشت. و تأثیر او در پیروزی و عزت اسلام و ذلت کفار و منافقین خيلي بيشتر از تأثیر علی بود و کفار و منافقین و دشمنان پیامبر جاو را بيشتر از علی مورد بغض و نفرت خود مي‌داشتند و با او دشمني می‌ورزیدند.

و لذا کسی که عمر را به قتل رساند کافر بوده و نسبت به دین اسلام دشمنی می‌ورزید. و آن شخص به خاطر کینه‌توزی با پیامبر جو دین و امتش داشت عمر فاروق سبه قتل رساند. ولي کسی که علی را به قتل رساند نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت و قرآن قرائت می‌کرد. و علی را به این اعتقاد که خدا و رسولش جاز این کار خشنود هستند به قتل رساند. و این عمل را به گمان خود به خاطر محبت به خدا و رسولش جانجام داد گرچه در این کار گمراه و بدعت‌گزار بود.

خلاصه اینکه نفاق در دشمنی بر عمر آشکارتر است از آن در دشمنی با علی. بنابراین از آن‌جایی که شیعه در میان فرقه‌ها بیشترین نفاق را دارند، عمر سرا فرعونِ امت محمد جمي‌نامند و ابولؤلؤ که کافرترین انسان‌ها و بزرگ‌ترین دشمن خدا و رسول جخداست دوست می‌دارند.

[۱۶۹] این حدیث موضوع را جایی نیافتم. ابن کثیر در تفسیر آیه مذکور می‌گوید: یعنی آنچه از سخنانشان که دلالت بر اهداف آنهاست آشکار می‌شود؛ یعنی از مبانی و مدلول کلام متکلم می‌توان فهمید و مراد از لحن قول یعنی همین. همان طور که عثمان بن عفان سمی‌گوید: هر نیتی که فرد در درون خود کتمان می‌کند خداوند آن را در صفحات چهره‌اش نمایان کرده و به زبان خواهد آورد. زاد الـمسیر: ۷/۴۱۱. [۱۷۰] این حدیث از انس بن مالک سدر صحیح بخاری (۵/۳۲)، کتاب مناقب الأنصار، باب حب الأنصار و صحیح مسلم: ۱/۸۵، کتاب الإیمان، باب الدلیل علی أن حب الانصار ... و در مسند امام احمد: ۳/۱۳۰-۱۳۴-۲۴۹، آمده است. [۱۷۱] این حدیث از ابو‌هریره و ابوسعید خدری و ابن عباسشدر صحیح مسلم: ۱/۶۸، کتاب الایمان، باب الدلیل علی أن حب الانصار ... و سنن ترمذی: ۵/۳۸۳، کتاب الـمناقب، باب فی فضل الانصار و قریش، و در مسند امام احمد: ۴/۲۹۳ و (۱۸/۱۱۴) و جاهای دیگر آن روایت شده است. [۱۷۲] این حدیث از علی بن ابیطالب در صحیح مسلم: ۱/۶۸، کتاب الایمان، باب الدلیل علی أن حب الأنصار ... و سنن ترمذی: ۵/۳۰۶، کتاب المناقب، باب مناقب علی و سنن ابن ماجه: ۱/۴۲، الـمقدمه، باب فی فضائل اصحاب رسول‌الله ج... فصل علی و در مسند احمد: ۲/۵۷، و در جاهای دیگری از مسند روایت شده است. [۱۷۳] این حدیث از ابو‌هریرسدر صحیح بخاری (۱/۱۲)، کتاب الایمان، باب علامة المنافق و (۳/۱۸۰)، کتاب الشهادات باب من امر بإنجاز الوعد، و در مسلم (۱/۷۸-۷۹)، کتاب الایمان، بیان خصال المنافق ... از چهار طریق که بر دو طریق آخر این عبارت نیز اضافه شده است که: اگر روزه گرفت و نماز خواند و پنداشت که مسلمان است و در سنن ترمذی: ۴/۱۳۰، کتاب الایمان، باب في علامة الـمنافق روایت شده است که ترمذی می‌گوید: در این باب از عبدالله‌بن مسعود و انس و جابر نیز روایت شده است. [۱۷۴] الـموضوعات: ابن جوزی: ۱/۳۷۰، تنزیه الشریعة ابن عراق: ۱/۳۵۵، الفوائد الـمجموعة شوکانی: ۳۶۷، مراجعه شود. [۱۷۵] این اثر از عبدالله‌بن مسعودس در صحیح مسلم: ۱/۴۳)، کتاب الـمساجد و مواضع الصلاة، باب صلاة الجماعة ... دو بار به شماره‌های (۲۵۶-۲۵۷) آمده است که بار دوم آن طولانی بود و این گونه آغاز می‌شود: هر کس شاد و خرسند است که خداوند را در فردای قیامت بر مسلمانی ملاقات کند پس باید که این نمازها را حفظ کند، در هر جایی که بدانها ندا داده شود. در سنن ابوداود: ۱/۳۷۳، کتاب الصلاة، باب فی التشدید فی ترك الجماعة و سنن نسائی: ۲/۸۴، کتاب الإمامة، باب الـمحافظة علی الصلوات حیث ینادی بهن. سنن ابن ماجه: ۱/۲۵۵-۲۵۶، کتاب الـمساجد والجماعات، باب الـمشی إلی الصلاة و مسند امام احمد، چاپ حلبی: ۱/۳۸۲-۴۱۴-۴۱۵-۴۱۹-۴۵۵، آمده است. [۱۷۶] تفسیر طبری: ۱/۲۸۵. [۱۷۷] این حدیث از عبدالله‌بن عمروبن عاص رضی‌الله عنهما در صحیح بخاری: ۱/۱۲، کتاب الإیمان، باب علامة المنافق و (۴/۱۰۲)، کتاب الجزیة والـمعاهده، باب اثم من عاهد ثم غدر. و در صحیح مسلم: ۱/۷۸، کتاب الإیمان، باب بیان خصال المنافق، سنن ابوداود (۴/۳۰۵-۳۰۶)، کتاب السنة، باب الدلیل علی زیاده الإیمان و نقصانه آمده است. [۱۷۸] اول حدیث: این عهد پیامبر امی جاست که فقط مؤمن مرا دوست خواهد داشت و صرف منافق ... ، این روایت قبلا گذشت.