شناخت الله عز و جل

فهرست کتاب

مطلب چهارم: روشی که در پرتو آن می توان صفات خداوند را فهمید [۱۹۴]

مطلب چهارم: روشی که در پرتو آن می توان صفات خداوند را فهمید [۱۹۴]

شیخ محمد امین شنقیطی / می‌گوید: از قرآن مجید چنین استنباط می‌شود که بحث صفات بر سه اصل استوار است. و هر کس که به تمام این اصول ملتزم باشد، حق را دریافته و عقیده‌اش مطابق عقیده‌ی رسول الله ص، صحابه و سلف صالح است. و هر کس، یکی از این سه اصل را نقض کند، بدون شک، به گمراهی رفته است.

همچنین وی متذکر می‌شود که قران کریم بر این سه اصل دلالت دارد:

اصل اول: پاک و منزه دانستن پروردگار از این‌که یکی از صفاتش، شباهتی با صفات مخلوقات داشته باشد؛ چنانکه قران کریم می‌فرماید:

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ [الشورى: ۱۱].

«هیچ چیزی همانند خدا نیست ـ او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین نمی‌ماند و نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌مانند ـ و او شنوا و بینا است».

﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ٤ [الإخلاص: ۴].‏ «و کسی همتا و همگون او نمی‌باشد».

﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ [النحل: ۷۴]. «پس برای خدا شبیه و نظیر قرار مدهید».

اصل دوم: ایمان آوردن به تمام آنچه که خداوند در وصف خود فرموده است؛ چرا که هیچ کس نمی‌تواند خداوند را مانند خودش توصیف نماید:

﴿قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُۗ [البقرة: ۱۴۰]. «بگو: آیا شما بهتر می‌دانید یا خدا؟».

همچنین ایمان آوردن به آنچه که رسول الله ص خدا را بدان توصیف نموده است؛ زیرا بعد از خداوند، هیچ کس او را بهتر از رسول الله ص نمیشناسد؛ چنانچه خداوند درباره‌ی آنحضرت ص می فرماید:

﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤ [النجم: ۳-۴].

«و از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید؛ ‏بلکه آنچه را که می‌گوید صرفا وحی الهی است که به وی وحی می‌شود». ‏ ‏

گمراهی کسانی که یکی از این دو اصل را گرفته و اصل دیگر را رها کرده‌اند

شیخ شنقیطی / کسانی را که نقص و خللی به یکی از این دو اصل وارد ساخته‌اند، بشدت نکوهش می‌نماید و نفی صفتی را که خداوند آن را برای خود ثابت نموده است، جسارتی بس عظیم دانسته است. و از آن بعنوان گمراهی و ضلالتی یاد نموده است که بالاتر از آن هیچ ضلالتی وجود ندارد؛ زیرا شخصی که یکی از صفات جلال و کمال خداوند را نفی می‌کند، در محضر خداوند متعال حاضر می‌شود و می‌گوید: این صفتی که تو برای خود ثابت کرده‌ای، شایسته‌ی تو نیست و مستلزم نقص و عیب است؛ لذا من آنرا تأویل و نفی می‌کنم و از جانب خودم صفتی را بجای آن معرفی می‌کنم؛ آن هم بدون این‌که مدرک و دلیلی از کتاب الله و سنت رسول الله  داشته باشد.

همچنین کسی که صفاتی را برای خداوند ثابت می‌کند امّا آنها را با صفات مخلوقات تشبیه می کند، گمراه است.

و باید دانست که شخصی رستگار می‌شود و نجات می‌یابد که معتقد به هر دو اصل باشد و میان آنها هیچ تفاوتی قائل نباشد و به تمام صفاتی که خداوند آنها را برای خود ثابت کرده است، ایمان بیاورد و در عین حال، خداوند و صفاتش را از مشابهت با صفات آفریده‌هایش، پاک و منزه بداند؛ چنین کسی مؤمن، پاک و سالم بوده و از پرتگاه گمراهی تشبیه و تعطیل بدور است.

آیه‌ی زیر دال بر این اصل است

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ [الشورى: ۱۱].

«هیچ چیزی همانند خدا نیست ـ او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین نمی‌ماند و نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌ماند ـ و او شنوا و بینا است».

خداوند در این آیه در حالی که صفت سمع و بصر را برای خودش اثبات می‌نماید، در عین حال هرگونه تشابه با آفریده‌هایش را از خود نفی می‌کند. این آیه اشاره‌ی واضحی به این نکته دارد که انسان نباید به بهانه‌ی این‌که مخلوقات حادث، دارای سمع و بصر هستند و اثبات این صفات منجر به تشبیه خداوند با مخلوقات می‌شود، صفت سمع و بصر را از خداوند نفی کند.

این آیه به ما می‌گوید که خداوند متصف به سمع و بصر است؛ اما سمع و بصر خداوند هیچ‌گونه تشابهی با سمع و بصر مخلوقات ندارد؛ بلکه سمع و بصر خداوند شایسته‌ی جلال و کمال او هستند و سمع و بصر مخلوقات نیز مناسب با حال آنها است؛ بنابراین، هیچ‌گونه تشابهی میان صفات خداوند و صفات مخلوقات وجود ندارد.

اصل سوّم: بنا به گفته‌ی علامه شنقیطی / بر اساس این اصل، نباید بدنبال درک کیفیت صفات بود؛ زیرا درک کیفیت ذات خداوند محال است و خداوند در این آیه، بر محال بودن درک کیفیت خود، تصریح نموده است:

﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠ [طه: ۱۱۰].

‏«خدا می‌داند آنچه را که مردم پیش روی دارند و آنچه را که پشت سر گذاشته‌اند؛ ولی مردم نسبت به خداوند احاطه‌ی علمی ندارند». ‏

«یحیطون» فعل مضارع است و افعال مشتق مضارع، امر و ماضی نزد نحوی‌ها بر مصدر و زمان دلالت می‌کنند.

دانشمندان علم بلاغت نیز در بحث استعاره‌ی تبعیه می‌گویند که فعل مضارع از مصدر، زمان و نسبت تشکیل شده است؛ پس بنابر رأی همه‌ی دانشمندان علم نحو و بلاغت، مصدر در مفهوم فعل، نهفته است؛ لذا «یحیطون» مفهوم و معنی «احاطه» را در بر دارد.

بنابر این نفی (لا) بر مصدری که در فعل «لایحیطون» نهفته است نیز عمل می‌کند و مصدر که مدخول لای نفی است بمنزله‌ی نکره‌ی مبنی بر فتح است؛ در نتیجه، معنی آیه چنین می‌شود که: «لا احاطة للعلم البشري بربّ السّموات و الأرض». (علم بشر هیچ احاطه‌ای به پروردگار آسمان‌ها و زمین ندارد).

پس این آیه، جنس انواع احاطه را از کیفیت صفات، نفی می‌کند؛ لذا هرگونه احاطه‌ی علمی بشر بر پروردگار منتفی است.

سخن علامه شنقیطی مبنی بر محال بودن شناخت کیفیت خداوند یا شناخت کیفیت یکی از صفات پروردگار، سخنی معقول و منطقی است؛ زیرا بشر هر‌اندازه که از عقل و ادراک بالایی برخوردار باشد، باز هم توانایی آن را ندارد که حقیقت اشیا را درک کند.

انسانی که نمی‌تواند حقیقت روحی را که در بدنش جریان دارد درک کند و از شناخت حقیقت نور که بسیار واضح و آشکار است، ناتوان است و همچنین نمی‌تواند به کنه ماده و حقیقت اتم که ماده از آن ترکیب شده است، پی ببرد، چگونه در صدد درک حقیقت ذات و صفات خداوند متعال است؟!

[۱۹۴] در این زمینه به کتاب «منهج و دراسات لآیات الاسماء والصفات» تألیف شیخ محمد امین شنقیطی رحمه الله مراجعه نمایید.