شناخت الله عز و جل

فهرست کتاب

مطلب دوم: موضع علما در برابر فلسفه و علم کلام

مطلب دوم: موضع علما در برابر فلسفه و علم کلام

همواره دانشمدان علوم دینی با عواملی که موجب خلط و به هم آمیخته شدن مباحث عقیده با فلسفه و علم کلام شده‏اند و نیز با کسانی که تحت تأثیر آن قرار گرفته و به عنوان فلاسفه‌ی اسلامی شهرت یافته‏اند و این آمیختگی و درهم و برهمی را در عقیده‌ی اسلامی به وجود آورده‏اند مانند ابن سینا، مبارزه نموده و با تمام نیرو و توان خود، در مقابل آن ایستاده‏اند.

قابل یادآوری است که دانشمندان در این زمینه به دو گروه تقسیم می‌شوند:

گروه اول کسانی هستند که از همان ابتدا خطر مسلک فلسفی و کلامی را متوجه شده و علیه این نوع تفکر اقدام نموده و با آن مبارزه کردهاند مانند امام احمد بن حنبل / و همچنین امام شافعی که در مورد متکلمین میگوید:

«حكمي في اهل الكلام ان یضربوا بالجريد و النعال، ویطاف بهم فی القبائل والعشائر، ویقال: هذا جزاء من ترک الکتاب و السنة، و اقبل علی الکلام».

(رأی و نظر من در مورد متکلمین این است که آنها را باید در میان قبایل و عشایر با چوب و کفش، کتک بزنند و به آنان بگویند: این است پاداش کسی که قرآن و سنت را ترک کند و به فلسفه و کلام روی آورد).

گروه دوم کسانی هستند که وارد مباحث کلامی و فلسفی شده‏اند و وقت خود را در این مسیر گذرانده‏اند و وقتی که متوجه اشتباه خود شده‏اند، دیر شده و آفتاب عمرشان افول کرده و دیگر پشیمانی و ندامت سودی نداشته و جز تأسف و حسرت هیچ چیزی نصیبشان نگردیده است. وظیفه‌ی ما در برابر آنها این است که از خداوند بخواهیم آنها را مورد بخشش خود قرار دهد و در عین حال، کسانی را که بعد از آنها آمده‏اند باید از پیمودن راه غلط و اشتباه آنان برحذر نماییم.

از میان گروه دوم می توان به محمد بن عمر رازی اشاره نمود که در کتاب «اقسام اللذات» خود چنین می‌گوید: [۴۵]

نهاية اقدام العقول عقــــال
ونهاية سعي العالمين ضلال
وارواحنا في وحشة من جسومنا
وحاصل دنيانا اذى و وبال
ولم نستفد من بحثنا طول عمرنا
سو ان جمعنا فیه قیل وقالوا
فکم قد رأینا من رجال ودولة
فبادوا جمیعاً مسرعین وزالوا
وکم من جبال قد علا شرفاتها
رجال فزالوا والجبال جبال

(حاصل و ثمره‌ی کار خردها پیچیدگی و گره است و حاصل سعی و تلاش علمای کلام و فلسفه، گمراهی و سردرگمی است؛ روح ما در خوف و هراس بدن بوده و نتیجه‌ی دنیایمان نیز جز رنج و عذاب چیز دیگری نیست؛ در طول عمر خود از تحقیق و بررسی و مباحثه هیچ سودی عاید ما نشد جز جمع آوری و‌اندوختن قیل وقال؛ چندها بزرگ مرد و دولت را دیدیم که آمدند و به سرعت نابود شدند و رفتند و چندها کوه را دیدیم که مردانی به قله‌هایشان رسیدند و رفتند اما کوه‌ها به جای خود باقی ماندند و هنوز هم کوه هستند).

رازی می‌گوید: «روشهای کلامی و مناهج فلسفی را مورد دقت و تأمل قرار دادم اما ندیدم که دردی را دوا نماید و تشنه‌ای را سیراب کند». سپس به اسلوب و منهج قرآنی بازگشته و در باب صفات خدا به ذکر نمونه‌های پرداخته و می‌گوید: «بهترین و نزدیک‌ترین راه، راه و روش قرآنی است؛ به عنوان نمونه در مورد صفات ثبوتی خداوند می‌خوانیم:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥ [طه: ۵]. ‏«خداوند مهربانی است که بر عرش قرار گرفته است».

﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ [فاطر: ۱۰]. «گفتار پاکیزه به‌سوی خداوند، بالا می‌رود».

و درباره‌ی صفات سلبی می‌خوانیم:

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ [الشورى: ۱۱]. ‏«هیچ چیزی همانند خداوند نیست ـ نه او در ذات و صفات به چیزی از اشیای آسمان و زمین می‌ماند و نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌ماند».

﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا [طه: ۱۱۰]. «ولی انسان‌ها از آفریدگار آگاهی کامل ندارند».

بعد از ذکر این آیات، رازی می‌گوید: «من جرب مثل تجربتي عرف مثل معرفتي» [۴۶].

(هر کس، تجربه‌ای مانند تجربه‌ی من ـ در مورد علم کلام و فلسفه ـ داشته باشد، به همان نتیجه‌ای خواهد رسید که من به آن رسیده‌ام.)

آقای شهرستانی نیز که خود را یکه تاز میدان و فرید دهر می‌خواند، اعتراف می‌نماید که پس از سال‌ها تحقیق و بررسی بجز سرگردانی و ندامت هیچ چیز دیگری نزد فلاسفه و متکلمین به دست نیاورده است؛ بله، او می‌گوید: [۴۷]

لعمری لقد طفت الـمعاهد كلّها
وسيرت طرفی بين تلك الـمعالـم
فلــــم أر إلّا واضعاً كف حائر
علـــــی ذقن أو قارعاً سن نادم

(به جانم سوگند، تمام مراکز آموزشی ـ فلسفی ـ را سرزدم و به تمام آثار فلسفی نگاهی‌انداختم؛ بجز انسان سرگردانی که دست به چانه زده یا از شدت پشیمانی، دندانهایش را به یکدیگر می مالد، چیز دیگری ندیدم).

همچنین آقای جوینی که از مردان خبره و بسیار هوشمندی است که به علم فلسفه و کلام مشغول بوده، درباره‌ی پرهیز از اشتغال به علم کلام می‌گوید: [۴۸] «ای دوستان من! به علم کلام نپردازید؛ اگر می دانستم که علم کلام مرا به این جا می‌رساند، هرگز بدان نمی‌پرداختم»

او در آخرین لحظات زندگیش نیز اظهار تحسر و ندامت می‌کند و می‌گوید: «در عمق اقیانوس علم کلام فرو رفتم و اهل اسلام و علوم اسلامی را کنار گذاشتم و وارد مباحثی شدم که مرا از آن منع می‌کردند؛ پس وای بر فرزند جوینی اگر رحمت الهی شامل حالش نشود و او را در نیابد؛ اما هم اکنون در حالی می‌میرم که ایمانی همچون ایمان مادرم یا پیر زنان دارم».

ابوحامد غزالی نیز از جمله دانشمندانی است که در مباحث کلامی عمر زیادی را صرف نموده است و از یک فرقه به فرقه‌ی دیگری تغییر مسلک داده تا این‌که در پایان عمرش در مسائل کلامی به توقف و حیرت و سرگردانی رسیده است و کتابی تحت عنوان «الجام العوام عن علم الكلام» (بازداشتن بی سوادان از علم کلام) تألیف نموده و حتی اشتغال به علم کلام را جز در شرایط استثنایی حرام دانسته است چنانکه می‌گوید: «الحق أنّ علم الکلام حرام الّا لشخصین» (حق این است که علم کلام حرام است مگر برای دوکس.) همچنین امام محمد غزالی در اواخر عمرش از علم کلام و روشهای کلامی منصرف شد و به علم حدیث روی آورد و وقتی که دار فانی را وداع گفت، صحیح بخاری را بالای سینه‌اش گذاشته بود.

ابوالحسن اشعری نیز معتزلی مسلک بود و چهل سال از زندگیش را اینگونه سپری نمود؛ بعد از آن، از این مسلک برگشت و آنان را گمراه خواند و در نفی و رد آنان تلاشهای زیادی مبذول داشت [۴۹].

به دنبال آنان، گروهی آمدند که روش و منهج صحیحی را در پیش گرفتند؛ البته این گروه نیز علوم و مناهج آنها را فراگرفته و آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار دادند؛ سپس آن را به باد انتقاد گرفته و با منهج قرآنی به رد آنها برخاستند و با همان اسلحه‌ی خودشان به مبارزه‌ی آنها رفتند و ضعف و کاستی‌های دیدگاه‌های فلسفی و کلامی را برملا نمودند که رهبر و پرچمدار این گروه، شیخ الاسلام ابن تیمیه بود.

[۴۵] کتاب «الصواعق المرسلة» تألیف ابن قیم صفحه (۷) وکتاب «اعتقادات فرق المسلمین» تألیف فخر الدین رازی ص (۲۳). [۴۶] الفتاوى الحموية الکبرى شیخ الاسلام ابن تیمیه صفحه (۷). [۴۷] کتاب «نهایة الإقدام فی علم الکلام» تألیف شهرستانی صفحه (۳). [۴۸] مجموع فتاوی تألیف شیخ الإسلام ابن تیمیه، ونگا: الفتاوی الحمویه صفحه (۷). [۴۹] به کتاب معتقد امام ابی الحسن الاشعری و منهجه تألیف مؤلف مراجعه نمایید.