شناخت الله عز و جل

فهرست کتاب

بت‌های عرب

بت‌های عرب

اعراب نیز بت‌هایی را برای عبادت خود انتخاب کردند؛ هشام بن محمد بن سائب کلبی می‌گوید: «قدیمی ترین بت آنها «منات» نام داشت که در کنار دریای سرخ از جانب مشلل در قُدید (نام جایی) میان مکه و مدینه نصب شده بود و همه‌ی اعراب آن را بزرگ و گرامی می‌داشتند. طائفه‌های اوس و خزرج و ساکنان مکه و مدینه و مناطق نزدیک به آنها آنرا مقدس می‌دانستند و برایش قربانی می‌کردند و به آن هدیه می‌دادند؛ البته با این همه، هیچ کس به‌اندازه‌ی اوس و خزرج آن را بزرگ نمی‌داشتند. احترام و ارزش نهادن اوس و همسایگان یثربی آنان به جایی رسیده بود که وقتی فریضه‌ی حج را به جا می‌آوردند، تمام مناسک و اعمال حج را با مردم انجام می‌دادند اما در تراشیدن سر از مردم جدا شده و نزد آن می‌رفتند و سر خود را می‌تراشیدند و معتقد بودند که بدون انجام این کار، حجشان کامل نمی‌گردد.

گفتنی است که «منات» بت طوایف هذیل و خزاعه بود. رسول الله ص سال فتح مکه به علی بن ابی طالب س دستور داد تا آن را منهدم نماید و از بین ببرد. بعد از آن، آنها «لات» را در طائف به عنوان بت خود قرار دادند. لات سنگ مربع شکلی بود که طایفه‌ی ثقیف خدمت گذاری و سرپرستی آن را به عهده داشتند و روی آن بنایی ساخته بودند. قریش و تمام اعراب آن را تعظیم می نمودند. به همین جهت، افراد را زید اللات وتیم اللات می‌نامیدند. قابل یادآوری است که آن را در جای مناره‌ی سمت چپ مسجد طائف امروزی قرار داده بودند. این بت همانجا بود و مورد پرستش قرار می‌گرفت تا هنگامی که طایفه‌ی ثقیف مسلمان شدند؛ آنگاه رسول الله ص مغیره بن شعبه و ابو سفیان بن حرب را فرستاد و آنها آنرا تخریب کردند و آتش زدند.

اما ابن جریر طبری در تفسیر آیه‌ی ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ [النجم: 19][۲۳۹] این چنین از مجاهد روایت می‌کند که: لات برای حاجیان پِست (سویق) درست می‌کرد. بعد از این که فوت کرد، مردم به قبرش هجوم آوردند و او را تعظیم می‌کردند. ابو الجوزاء نیز از ابن عباس روایت می‌کند که: لات برای حجاج سویق درست می‌کرد. (صحیح بخاری)

بعد از آن، «عزی» را به عنوان بت خود انتخاب کردند؛ «عزی» از «لات» تازه‌تر بود. گفتنی است که ظالم بن سعد در وادی نخله بالاتر از ذات عرق آنرا انتخاب کرد و مردم روی آن بنایی ساختند و از آن صدایی می‌شنیدند. کلبی از ابن عباس روایت می‌کند که: عزی در نخله یک شیطان مؤنثی داشت که آن شیطان، نزد سه درخت سمر در وادی نخله می‌آمد.

هنگامی که رسول الله ص مکه را فتح نمود، خالد بن ولید را فرستاد و خطاب به او فرمود: به وادی نخله برو؛ در آنجا سه درخت میبینی؛ اولی‌شان را قطع کن. خالد رفت و آن را قطع نمود. و هنگامی که نزد پیامبر اکرم ص برگشت، آنحضرت ص فرمود: آیا چیزی دیدی؟ خالد گفت: خیر. فرمود: برو درخت دومی را نیز قطع کن. خالد درخت دومی را نیز قطع نمود. هنگام برگشت، پیامبر اکرم ص فرمود: آیا چیزی دیدی؟ گفت: خیر. نبی اکرم ص فرمود: برو سومی را هم قطع کن. خالد رفت و در آنجا یک زن حبشی را دید که موهایش را باز و پراکنده ساخته و دستانش را بالای شانههایش گذاشته و نیش‌هایش را به نمایش گذاشته بود.

خالد گفت: به تو کفر می‌ورزم؛ تو پاک و منزه نیستی؛ من دیده‌ام که خداوند تو را خوار و ذلیل نموده است.

سپس ضربه‌ای به او زد و سرش را به دو نیم نمود؛ ناگهان آن زن مانند خاکستر گردید. آنگاه درخت را قطع و نگهبانش را به قتل رساند. بعد از آن، نزد رسول الله ص آمد و ماجرا را برایش بیان نمود. پیامبر اکرم ص فرمود: «آن، عزی بوده است؛ دیگر عرب‌ها عزایی نخواهند داشت». قابل یادآوری است که عزی بت اهل مکه بود و در جایی نزدیک عرفات قرار داشت و آن، درختی بود که مردم کنار آن ذبح و دعا می‌کردند.

کلبی در کتاب «الأصنام» (بتها) می‌گوید: «قریش در درون کعبه و اطراف آن بت‌هایی داشتند که بزرگ‌ترین آنها «هبل» بود. و بر اساس خبری که به من رسیده آن را از عقیق قرمز رنگ به شکل یک انسان ساخته بودند. آنها هنگامی که دچار اختلاف می‌شدند یا می‌خواستند به مسافرت بروند، نزد هبل می‌رفتند و در کنار آن، با تیرهای معروفی که داشتند، با قرعه، فال می‌زدند.

و از بت‌های دیگرشان به إساف و نائله می‌توان اشاره نمود. برخی می‌گویند: زن و مردی در بیت الله زنا کردند. خداوند آنها را مسخ کرد و به دو سنگ تبدیل نمود. قریش برای عبرت مردم آنها را در کعبه گذاشتند؛ اما وقتی که بت پرستی رواج پیدا کرد و مردم بت پرستی را آغاز کردند، آنها نیز با بت‌ها مورد پرستش قرار گرفتند.

هنگامی که رسول الله ص مکه را فتح نمود، پیرامون کعبه سیصد و شصت بت وجود داشت؛ آنحضرت ص با کمان خود به سر و صورت و چشمان آنان می‌زد و می‌فرمود: ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١ [الإسراء: 81].

«و بگو: حق آمد و باطل رفت و نابود گشت؛ اصولاً باطل رفتنی و نابود شدنی است». ‏

﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَمَا يُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ٤٩ [سبأ: 49].

‏ «بگو: حق آمد و باطل نه کار تازه‌ای می‌تواند انجام دهد و نه کار گذشته‌ای را می‌تواند از سر گیرد». ‏

آنحضرت ص در حالی این آیات را تلاوت می‌نمود که بت‌ها یکی پس از دیگری بر اثر ضربات، در هم می‌شکست و به زمین می‌افتاد؛ آنگاه طبق دستور رسول اکرم ص آنها را از مسجد بیرون کردند و آتش زدند.

امام بخاری و مسلم این حدیث را در کتاب‌های صحیح خود از ابن مسعود س روایت نموده‌اند؛ اما آنها جمله‌ی «آن بت‌ها در هم می‌شکست و به زمین می‌افتاد» را ذکر نکرده‌اند». همچنین در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است که: «پیامبر اکرم ص بت‌ها را با چوبی که در دست داشت، می‌زد».

آری، بت پرستی به‌اندازه‌ای گسترش یافته بود که در تمام خانه‌های مکه بتی وجود داشت که صاحبان خانه آن را پرستش می‌کردند. هر گاه یکی از آنان قصد سفری می‌کرد، نخستین کاری که انجام می‌داد، مسح نمودن آن بت بود و اگر از سفر برمی‌گشت، باز همین کار را می‌کرد.

ابن اسحق کلبی می‌گوید: «ذو الخلصه بت طائفه‌های دوس، خثعم، بجیله و سایر اعراب سرزمین آنان بود و آن، عبارت از سنگ سفیدی بود که شکل تاجی را روی آن حک کرده و بنایی بر آن ساخته بودند. پیامبر اکرم ص به جریر بن عبدالله بجلی س فرمود: «الا تکفینی ذا الخلصة»؟ (آیا با از بین بردن ذو الخلصه مرا راحت نمیگردانی؟) آنگاه جریرس به‌سوی احمس که ذو الخلصه در آنجا قرار داشت، رفت و با قبیله‌های خثعم و باهله جنگید تا آنها را شکست داد و خانه‌ی ذو الخلصه را ویران نمود و آنجا را آتش زد.

همچنین در صحیح بخاری و مسلم از جریر بن عبدالله بجلی س روایت است که: رسول الله ص خطاب به وی فرمود: «أَلا تُرِيحُنِي مِنْ ذِي الـْخَلَصَةِ»؟ (آیا با ویران کردن ذو الخلصه مرا راحت نمی‌کنی؟) گفتنی است که ذو الخلصه، خانهای در قبیله‌ی خثعم بود که آن را کعبه‌ی یمانی می‌نامیدند. پس من همراه یکصد و پنجاه اسب سوار جنگجو به‌سوی ذو الخلصه که در أحمس قرار داشت، رهسپار شدیم. طایفه‌ی خثعم دارای اسبهای نشان دار وچابک بودند؛ لذا گفتم: ای پیامبر خدا! من نمی‌توانم خودم را روی اسب نگهدارم. پیامبر اکرم ص چنان با دستش به سینه‌ام زد که اثر انگشتانش را روی سینه‌ام مشاهده نمودم. سپس فرمود: «اللَّهُمَّ ثَبِّتْهُ، وَاجْعَلْهُ هَادِيًا مَهْدِيًّا» (پروردگارا! او را ثابت و استوار نگه دار و هدایت کننده و هدایت یافته‌اش گردان).

این‌گونه جریر به‌سوی ذو الخلصه رفت و آنرا شکست و از بین برد.

در پایان، یادآوری می‌نمایم که بت‌هایی که در دوران جاهلیت در میان مردم پخش و منتشر بودند، خیلی بیشتر از مواردی است که ما ذکر نمودیم.

[۲۳۹] یعنی آیا چنین می بینید و این‌گونه معتقدید که لات وعزی....