۱ـ نظریهی تصادف
بعد از توضیح دلایل قرآنی که عقلها را مخاطب قرار میدهد و آنها را وادار به اعتراف به وجود آفریدگار می کند، روشن میشود که نظریهی معتقدان به بوجود آمدن اتفاقی جهان هستی و بدون آفریدگار، نه تنها نظریهی درستی نیست بلکه نظریهای است که بسیار دور از عقلانیت بشمار میرود و صاحبان این نظریه در لیست کسانی قرار دارند که از عقل و خرد محروم بوده و بجز عناد و زورگویی در برابر دلیلی که خردها ناچار به تسلیم در برابر آن میباشند، هیچ توجیه دیگری ندارند.
کسانی هستند که میگویند: «اگر شش میمون ملیونها سال روی ماشین تحریر بنشینند و دکمههای آنرا بزنند، ممکن است در پایان، روی بعضی از کاغذها داستانهای شکسپیر چاپ گردد؛ این جهان هستی نیز همینطور ممکن است که در نتیجهی بعضی از فعل و انعفالات کورکورانهی ماده طی ملیونها سال بوجود آمده باشد».
آقای وحیدالدین خان بعد از نقل این سخن هکسلی میگوید: «هرگونه سخنی که از این قبیل باشد، پوچ و بیهوده است؛ زیرا از بدو تاریخ تا امروز ما حتی یک مورد را سراغ نداریم که تصادف و اتفاق منجر به چنین واقعیت بزرگ و شگفت آوری شده باشد».
وحید الدین خان به نقل از دانشمندی دیگر در رد این نظریه میگوید: «این که گفته شود زندگی در نتیجهی یک حادثهی اتفاقی بوجود آمده است در نوع خود مشابه این سخن است که بگوییم: فلان کتاب لغت بسیار بزرگ و حجیم در اثر یک انفجار در چاپخانهای به وجود آمده است».
آقای وحید الدین خان در ادامهی استدلال خود میگوید: «علم ریاضی که قضیهی تصادف را مطرح میکند، خود این علم امکان به وجود آمدن جهان هستی را به صورت تصادفی رد میکند».
مثالی را که وحید الدین خان از یک دانشمند امریکایی به نام کریستی موریسون پیرامون محال بودن نظریهی تصادف، نقل کرده است، شایان توجه است؛ وی می گوید: «اگر ده درهم را در دست گرفته و به ترتیب از عدد یک تا ده را روی آن ها بنویسید و بعد آنها را در جیب بگذارید و خوب بهم بزنید و بعد به ترتیب، یکی یکی بیرون بیاورید، امکان اینکه بار اول سکهای را که روی آن عدد یک نوشته شده است، بیرون بیاید، یک در ده (یک دهم) است. امکان اینکه تمام سکه ها از یک تا ده به ترتیب عددی که روی آنها نوشته شده است بیرون بیایند یک در ده بیلیون (یک دهم بیلیونم) است.
روی این محاسبه اگر وجود جهان هستی به صورت اتفاقی و تصادفی شکل گرفته است، برای شکل گیری آن به صورت فعلی، چه مدت زمانی را باید در بر گرفته باشد؟ محاسبهی مدت زمان شکل گیری آن بدین شیوه، در واقع یک امر وهمی و خیالی است چه رسد به تصور آن.
بیگمان، هر آنچه که در جهان هستی دیده میشود، حکایت از آن دارد که آفریدگاری حکیم و دانا و آگاه آن را به وجود آورده است؛ اما انسان، بسیار نادان و ستمکار است؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَكۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَيِّ شَيۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ١٩ ثُمَّ ٱلسَّبِيلَ يَسَّرَهُۥ٢٠ ثُمَّ أَمَاتَهُۥ فَأَقۡبَرَهُۥ٢١ ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ٢٢ كَلَّا لَمَّا يَقۡضِ مَآ أَمَرَهُۥ٢٣ فَلۡيَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ٢٤ أَنَّا صَبَبۡنَا ٱلۡمَآءَ صَبّٗا٢٥ ثُمَّ شَقَقۡنَا ٱلۡأَرۡضَ شَقّٗا٢٦ فَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا حَبّٗا٢٧ وَعِنَبٗا وَقَضۡبٗا٢٨ وَزَيۡتُونٗا وَنَخۡلٗا٢٩﴾ [عبس: ۱۷-۲۹].
«هلاک باد انسان! چه خدانشناس و ناسپاس است! خدا او را از چه چیزی آفریده است؟! او را از نطفهی ناچیزی آفریده است و قوّت و قدرت بدو بخشیده است. سپس راه ـ شناخت خوبی و بدی ـ را برای او آسان نموده است ـ تا راه هدایت را در پیش گیرد، و راه ضلالت را ترک گویدـ ؛ بعد او را میمیراند و وارد گورش میگرداند؛ سپس هر وقت که خواست او را زنده میگرداند. هرگز! هرگز! انسان دستوری را که خدا بدو داده است، هنوز که هنوز است انجام نداده است؛ انسان باید به غذای خویش بنگرد و دربارهی آن بیندیشد ـ که چگونه ما آن را برای او فراهم کردهایم و در ساختمان مواد غذایی و اجزاء حیاتبخش آن، چه دقّت و مهارت و ظرافتی به کار بردهایم ـ ما آب را از آسمان به گونهی شگفتی میبارانیم؛ سپس زمین را میشکافیم و از هم باز میکنیم؛ آنگاه در آن، دانهها را میرویانیم از قبیل رَزها و گیاهان خوردنی و درختان زیتون و خرما».
چگونه ممکن است که انسان بطور تصادفی و اتفاقی آفریده شده باشد و زندگیاش شکل گرفته باشد آنهم به گونهای که زمین و آسمان در تکوین و تأمین سایر نیازمندیهای او به این شکل برنامه ریزی شده شرکت داشته باشند؟! بلی، خداوند در بیان ویژگیها و خصوصیات انسان بسیار بجا فرموده است که:
﴿إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا﴾ [الأحزاب: ۷۲]. «واقعاً ستمگر و نادانند».