شناخت الله عز و جل

فهرست کتاب

مطلب اول: رابطه‌ی عقیده با ایمان

مطلب اول: رابطه‌ی عقیده با ایمان

خداوند در قرآن کریم ایمان و اهل ایمان را در جاهای زیادی ستایش نموده است؛ چنانچه می‌فرماید:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ [المؤمنون: ۱]. «مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند».

‏ و نیز می‌فرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥ [البقرة: ۵]. ‏«این چنین کسانی، هدایت و رهنمود خدای خویش را دریافت کرده و حتماً رستگارند».

همچنین خداوند مؤمنان را وعده‌ی بهشت می‌دهد و می‌فرماید:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ١١ [المؤمنون: ۱۰-۱۱]. ‏«آنان مستحقّان سعادت و فراچنگ آورندگان بهشت هستند؛ آنان بهشتِ برین را تملّک می‌کنند و جاودانه در آن خواهند ماند». ‏

ایمانی که خداوند صاحبان آن را ستوده است، تنها عقیده‌ی محض نیست با وجود این‌که عقیده نمادی واقعی از پایه و اساس ایمان است؛ اما ایمان عبارت است از: عقیده‌ای که در دل استقرار یافته بگونه‌ای که از آن جدا نشود.

دارنده‌ی ایمان به وسیله‌ی زبان آنچه را که در دلش پنهان است، اظهار می‌کند و با عمل به مقتضای آن، اعتقاد و گفتارش را تصدیق می‌نماید.

باید گفت: عقیده‌ای که در دل پنهان باشد و در ظاهر نمادی نداشته باشد، عقیده‌ای بی حاصل و رو به زوال خواهد بود و شایستگی آن را ندارد که عقیده‌اش بنامیم؛ بسیاری از مردم، حقیقت را آن طور که هست، می‌دانند اما بدان توجه ندارند و زندگی خود را مطابق آن تنظیم نمی‌کنند؛ بلکه به مبارزه با آن برمی‌خیزند؛ آری، این شیطان است که بزرگ‌ترین حقایق را می‌داند، خدا را می شناسد، صداقت و حقانیت کتب آسمانی و پیامبران الهی را می‌داند، اما مبارزه علیه آن‌ها را برخورد لازم و واجب نموده است.

فرعون به خوبی می‌دانست که معجزات موسی ÷ از جانب خدا است؛ اما ستمگرانه و متکبرانه آنها را انکار کرد و نپذیرفت؛ چنانکچه خداوند متعال در قرآن کریم در مورد او و پیروانش می‌فرماید:

﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ١٤ [النمل: ۱۴].

‏«ستمگرانه و متکبرانه، معجزات را انکار کردند، هر چند که در دل بدان‌ها یقین و اطمینان داشتند؛ بنگر سرانجام و سرنوشت تباهکاران چگونه شد؟) یعنی در دریا غرق شدند و به دوزخ واصل گشتند». ‏

موسی ÷ خطاب به فرعون می‌گوید:

﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ [الإسراء: ۱۰۲].

«تو خوب می‌دانی که این معجزه‌های روشنی‌بخش را جز صاحب آسمان‌ها و زمین نفرستاده است ـ و تو کاملاً آگاهانه حقائق را انکار می‌کنی». ‏

اهل کتاب خوب می‌دانستند که محمد ص از جانب پروردگار مبعوث شده است:

﴿يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ [البقرة: ۱۴۶]. «آنان او ـ محمّد ـ را می‌شناسند بدان گونه که پسران خود را می‌شناسند؛‏ اما بدان اعتراف نمی‌کردند».

سخن ابوطالب، خطاب به رسول اکرم ص را گوش فرا دهید که چگونه به سبب ایمان نیاوردنش از آنحضرت ص عذر خواهی می‌کند:

ولقد علمت بأن دين محمد
من خير أديان البريةدیناً
لولا الملامة او حذار مسبة
لوجدتنیي سمحاً بذاك مبیناً

(همانا به خوبی می‌دانم که دین محمد از بهترین دین‌هایی است که برای هدایت انسان آمده است؛ اگر ترس از نکوهش و بدگویی مردم نمی‌بود، با سینه‌ی بسیار باز آن را به آغوش می‌گرفتم(

آری؛ ایمان، تنها شناخت خدا نیست و بس؛ و یا شناختی نیست که انسان را از اعتراف به آن منع کند و او را از پذیرفتن احکام و مقتضیاتش باز دارد؛ بلکه ایمان عقیده‌ای است که دل صاحبش بدان خشنود گردد و آن را بپسندد و با زبان آن را اعلان کند و راه روشنی که خداوند آن را فرستاده، مورد رضایت قرار دهد. به همین جهت است که سلف صالح گفتهاند: «الايمان: اعتقاد بالجنان، و نطق باللسان، و عمل بالأركان» [۷]. یعنی ایمان مشتمل بر سه اصل است: اعتقاد قلبی، اظهار و اعلان با زبان و عمل با جوارح و اعضاء.

[۷] این قول اکثر سلف است که میان آنها امام احمد، امام مالک و امام شافعی نیز دیده می شوند؛ اما امام ابو حنیفه مخالف این تعریف بوده و ایشان چنین می فرمایند: ایمان عبارت است از اعتقاد و نطق و اظهار آن با زبان، اما عمل و کردار از لوازم ایمان به حساب می‌آید نه جزو آن. گروه دیگری نیز بر این رأی هستند که: ایمان تنها تصدیق است وبس هر چند با زبان بدان اعتراف نشود و با عمل هم اظهار نگردد. این، مذهب جهمی‌ها و اشاعره می‌باشد. اما کرامیه می‌گویند: ایمان تنها قول و گفتار است. رد این نظریه‌ها همان است که در متن کتاب بدان اشاره نموده‌ایم.