شناخت الله عز و جل

فهرست کتاب

با دقت ازدعوت پیامبرانی که قرآن سر گذشت آنها را برای ما بیان نموده است، واقعیت‌های زیر برای ما روشن می‌گردد:

با دقت ازدعوت پیامبرانی که قرآن سر گذشت آنها را برای ما بیان نموده است، واقعیت‌های زیر برای ما روشن می‌گردد:

اول: خداونداز ابتدای خلقت انسان، او را کامل، زیبا و مستعد برای هدف معینی که عبادت و بندگی ذات الله می‌باشد، آفریده است و استعداد و توانایی انجام این وظیفه را نیز به او بخشیده است.

دوم: خداوند از ابتدای آفرینش انسان، او را به راز وجود خود آگاه نموده و برای شناخت پروردگارش نیز او را به فکر و‌اندیشه‌ی خودش واگذار ننموده است؛ بلکه پیامبرانی را برایش فرستاده که تعدادشان به تناسب نیاز بشریت بوده است:

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗاۚ وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ٢٤ [فاطر: ۲۴].

‏«ما تو را همراه حقّ، به عنوان مژده دهنده و بیم دهنده فرستاده‌ایم و هیچ ملّتی هم نبوده است که بیم دهنده‌ای به میان‌شان فرستاده نشده باشد». ‏

به همین جهت، ما نام تمام پیامبران را نمی‌دانیم.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَۗ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأۡتِيَ بِ‍َٔايَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قُضِيَ بِٱلۡحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ٧٨ [غافر: ۷۸].

‏«ما قبل از تو پیامبرانی را فرستاده‌ایم؛ سرگذشت بعضی‌ها را برای تو بازگو کرده و سرگذشت برخیها را برای تو بازگو نکرده‌ایم؛ هیچ پیامبری حق نداشته است معجزه‌ای را نشان دهد مگر به فرمان خدا. زمانی هم که فرمان خدا می‌رسید، دادگرانه داوری شده است و آن وقت، باطل گرایان هلاک و زیانمند گشته‌اند».

دلیل بر این مسئله، این است که تمام امتهایی که پیامبرانشان را تکذیب نموده‌اند، در روز قیامت، اقرار و اعتراف می‌نمایند که پیامبران پیام و دعوت خداوند را به آنها رسانده‌اند؛ چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:

﴿كُلَّمَآ أُلۡقِيَ فِيهَا فَوۡجٞ سَأَلَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ نَذِيرٞ٨ قَالُواْ بَلَىٰ قَدۡ جَآءَنَا نَذِيرٞ فَكَذَّبۡنَا وَقُلۡنَا مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ كَبِيرٖ٩ [الملک: ۸-۹].

‏«هر زمان که گروهی به جهنم‌انداخته می‌شوند، دوزخبانان از آنان می‌پرسند: آیا پیغمبر بیم دهنده‌ای به میان شما نیامده است؟ ‏می‌گویند: آری! پیامبران بیم دهنده‌ای به میان ما آمدند و ما دروغگوی‌شان نامیدیم و گفتیم: خداوند به هیچ وجه چیزی را به نام وحی، برای کسی نفرستاده است و شما دچار گمراهی بزرگی هستید».

فرستادن این همه پیامبر در طول تاریخ، نشانه‌ی رحمت و عنایت خداوند به بندگان و وفا به عهد و پیمانی است که خداوند به آدم ÷ داده بود و همچنین برای این است که انسان در قیامت، عذر و بهانه‌ای نداشته باشد:

﴿لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا [النساء: ۱۶۵]. «تا بعد از آمدن پیامبران، حجّت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند ـ و نگویند که اگر پیغمبری به‌سوی ما می‌فرستادی، ایمان می‌آوردیم و راه طاعت و عبادت در پیش می‌گرفتیم ـ خدا غالب و حکیم است و کارهایش از روی قدرت و حکمت انجام می‌پذیرد».

﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا [الإسراء: ۱۵].

‏«و ما هیچ شخص و قومی را مجازات نخواهیم کرد، مگر این که پیغمبری برای آنان مبعوث و روان سازیم».

سوم: پایه و اساس دعوت همه‌ی پیامبران یکی بوده است؛ آنهم دعوت بسوی توحید و راهنمای مردم جهت شناخت معبود و پروردگار خود و بیان چگونگی و روش بندگی او‏.

چهارم: دین تمام پیامبران، اسلام بوده و بجز اسلام دین دیگری نداشته‌اند:

﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٨٥ [آل عمران: ۸۵].

‏«و کسی که غیر از اسلام، آیینی برگزیند، از او پذیرفته نمی‌شود و او در آخرت از زمره‌ی زیانکاران خواهد بود».

بعنوان نمونه نوح ÷ می‌گوید: ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ [يونس: ۷۲]. «و به من دستور داده شده است که از زمره‌ی مسلمانان باشم».

خداوند در مورد تورات می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِيهَا هُدٗى وَنُورٞۚ يَحۡكُمُ بِهَا ٱلنَّبِيُّونَ ٱلَّذِينَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ [المائدة: ۴۴].

‏«ما تورات را نازل کردیم که در آن رهنمودی و نوری بود که پیامبرانی که مسلمان بودند، برای یهودیان، بدان حکم می‌کردند».

و موسی به قوم خود می‌گوید‏:

﴿إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ فَعَلَيۡهِ تَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّسۡلِمِينَ٨٤ [يونس: ۸۴].

‏ «اگر واقعاً به خدا ایمان دارید، بر او توکل کنید اگر واقعا مسلمانید». ‏

همچنین خداوند به دوست خود ابراهیم ÷ دستور می‌دهد تا مسلمان شود:

﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٣١ [البقرة: ۱۳۱]

‏«آن گاه که پروردگارش بدو گفت: مسلمان شو. او گفت: خالصانه تسلیم پروردگار جهانیان گشتم».

﴿وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ بَنِيهِ وَيَعۡقُوبُ يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٣٢ [البقرة: ۱۳۲].

‏«و ابراهیم فرزندان خود را به این آیین سفارش کرد و یعقوب نیز چنین کرد؛ هر کدام به فرزندان خویش گفتند: ای فرزندان من! خداوند، آیین توحیدی اسلام را برای شما برگزیده است؛ پس نمیرید جز این که مسلمان باشید».

و هنگامی که یعقوب از پسرانش در مورد معبود و خدایشان بعد از خودش پرسید، گفتند:

﴿نَعۡبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِكَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ [البقرة: ۱۳۳].

‏«خدای تو و خدای پدرانت ؛ابراهیم و اسماعیل و اسحاق؛ را که همان خداوند یگانه است، عبادت می‌کنیم و ما تسلیم فرمان او هستیم». ‏

همچنین ملکه‌ی سبأ گفت:

﴿رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ [النمل: ۴۴].

«پروردگارا! من به خود ستم کرده‌ام و هم اینک با سلیمان خویشتن را تسلیم پروردگار جهانیان می‌نمایم». ‏

ویکی از دعاهای یوسف این بود که:

﴿تَوَفَّنِي مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ [يوسف: ۱۰۱]. «مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق گردان». ‏

و پیامبر اسلام محمد ص می‌فرماید: «وَالْأَنْبِيَاءُ إِخْوَةٌ لِعَلَّاتٍ، أُمَّهَاتُهُمْ شَتَّى وَدِينُهُمْ وَاحِدٌ» [۲۲۹]. (پیامبران همچون برادران پدری هستند که پدرشان یکی اما مادران زیادی دارند.) یعنی دین آنها یکی است؛ اما شریعتشان متفاوت ومختلف است.

این تنوعی که در شریعت‌ها مشاهده می‌شود، دلیل بر این نیست که دین‌هایشان مختلف و متفاوت بوده است؛ زیرا بعضی اوقات، خداوند قانونی را به خاطر حکمتی وضع می‌نماید، سپس به تناسب شرایط و موقعیت به خاطر حکمت و مصلحتی که خود می داند، قانون دیگری را وضع می‌نماید. و چه بسا که این دو حکم متضاد و متفاوت را در یک شریعت وضع نماید؛ چنانکه در اوایل اسلام به مسلمانان دستور داد که نمازهایشان را رو به بیت المقدس بگذارند. سپس این حکم را نسخ نمود و دستور داد که رو به بیت الله الحرام نمازهایشان را بگذارند. ما مشاهده می کنیم که ابتدا مسلمانان رو به قدس می نمودند؛ اما پس از مدتی این حکم، تغییر یافت و رو به کعبه نمودند. شریعت پیامبران نیز همین گونه است؛ قانون جدید شریعت قانون قدیمی را نسخ می‌نماید و شریعتی که بر پیامبر اسلام نازل شده، پایان دهنده و نسخ کننده‌ی تمام شریعتهای پیش از خود بوده است.

پنجم: سبب به وجود آمدن شرک و بت پرستی در طول تاریخ، آنگونه که عقاد و همفکرانش تصور می‌کنند، ترقی و پیشرفت اعتقادی نبوده؛ بلکه سبب آن منحرف شدن و روی گردانیدن مردم از قانون و شریعت خدا و عدم پیروی از پیامبران بوده است.

﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤ [طه: ۱۲۴].

‏«و هر که از یاد من روی بگرداند، زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا حشر می‌کنیم».

یا پیروی از ظن و گمان و هوا پرستی و روی گردانی از هدایت الهی بوده است:

﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ [النجم: ۲۳].

«آنان فقط از گمان‌های بی‌اساس و هواهای نفس پیروی می‌کنند؛ حال آنکه هدایت و رهنمود از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است». ‏

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ٧٧ [المائدة: ۷۷].

‏«بگو: ای اهل کتاب! به ناحق در دین خود راه افراط و تفریط مپویید و از خواهشات نفسانی و امیال گروهی که پیش از این گمراه شده‌اند و بسیاری را گمراه کرده‌اند و از راه راست منحرف گشته‌اند، پیروی منمایید».

و در مورد یهودیان می‌فرماید:

﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ [المائدة: ۱۳].

«امّا به سبب پیمان‌شکنی ایشان، آنان را نفرین کردیم و از رحمت خود محروم داشتیم و دل‌هایشان را سخت نمودیم. آنان سخنان را تحریف و بخش فراوانی از آنچه ـ در تورات ـ بدی‌شان تذکر داده شده بود، ترک کردند».

در مورد نصاری نیز می‌فرماید:

﴿وَمِنَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ أَخَذۡنَا مِيثَٰقَهُمۡ فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَأَغۡرَيۡنَا بَيۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ [المائدة: ۱۴].

«و از کسانی که می‌گویند: ما نصرانی هستیم، پیمان گرفتیم؛ امّا آنان قسمت قابل ملاحظه‌ای را از آنچه که بدانان تذکر داده شده بود، به دست فراموشی سپردند؛ لذا به پاداش آن، تا دامنه‌ی قیامت، میان گروه‌های مختلف آنان کینه و دشمنی افکندیم».

انحراف و روی گردانیدن آنها را از توحید نیز این چنین بیان می نماید:

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١ [التوبة: ۳۱].

‏«یهودیان و ترسایان علاوه از الله، علمای دینی خود، پارسایان خود و مسیح بن مریم را هم به خدایی گرفتند؛ در صورتی که بدیشان فقط دستور داده شده بود که تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. هیچ معبود حقی بجز الله وجود ندارد و او پاک و منزّه از شرک‌ورزی و چیزهایی است که ایشان آنها را انباز او قرار می‌دهند».

به همین جهت، پیامبران از راه و روش کسانی که از منهج‌شان تخطی نموده و منحرف گشته‌اند، اعلام برائت می‌نمایند:

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١١٧ [المائدة: ۱۱۶-۱۱۷].

‏ «و خاطرنشان ساز آنگاه را که خداوند می‌فرماید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفته‌ای که جز الله من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید؟ عیسی می‌گوید: تو را منزّه از آن می‌دانم که دارای شریک و انباز باشی. مرا نسزد که چیزی را بگویم و بطلبم که وظیفه‌ و حق من نیست. اگر آن را گفته باشم، بیگمان تو از آن آگاهی. تو ـ علاوه از ظاهر گفتار من ـ از راز درون من هم باخبری؛ ولی من ـ چون انسانی بیش نیستم ـ از آنچه بر من پنهان می‌داری بی‌خبرم؛ زیرا تو داننده‌ی رازها و نهانی‌هایی. ‏من به آنان چیزی نگفته‌ام مگر آنچه را که مرا به گفتن آن فرمان داده‌ای و آن این که جز خدا را نپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است. من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع ایشان اطّلاع داشتم و هنگامی که مرا میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بوده‌ای و تو بر هر چیزی مطّلع هستی».

[۲۲۹] صحیح بخاری (ج ۶ص۴۷۸) شماره (۳۴۴۳).