آثار ایمان به «وجه و رخسار» خداوند متعال
الف ـ وجه خدا طلبیدن در انجام اعمال شایسته
هرگاه آنچه را که خداوند ثابت و مقرر نموده است، دانستیم باید در انجام اعمال خود وجه او را مد نظر داشته باشیم همانگونه که خداوند متعال در کتاب خود ما را راهنمایی نموده است؛ پس عملی که مقصود از آن وجه خداوند نباشد، باطل است چنانکه میفرماید:
﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾ [القصص: ۸۸]. «همه چیز جز ذات او فانی و نابود میشود».
از جملهی این اعمال، انفاق و بخشش مال برای رضای او است.
﴿وَمَآ ءَاتَيۡتُم مِّن رِّبٗا لِّيَرۡبُوَاْ فِيٓ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ فَلَا يَرۡبُواْ عِندَ ٱللَّهِۖ وَمَآ ءَاتَيۡتُم مِّن زَكَوٰةٖ تُرِيدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُضۡعِفُونَ٣٩﴾ [الروم: ۳۹] .
«آنچه را که به عنوان ربا میدهید تا از اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت ـ بلکه خداوند از آن میکاهد و نابودش مینماید ـ و آنچه را که به عنوان زکات میپردازید و تنها وجه خدا را مد نظر میدارید، اینگونه کسانی دارای پاداش مضاعف خواهند بود».
خداوند بندگان صالح خود را بخاطر اینکه در انجام اعمالشان، وجه و رضای او را میطلبند، ستوده است، چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّمَا نُطۡعِمُكُمۡ لِوَجۡهِ ٱللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُكُورًا٩﴾ [الإنسان: ۹].
«ما شما را تنها به خاطر ذات خدا خوراک میدهیم و از شما پاداش و سپاسگذاری نمیخواهیم».
﴿وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ١٩ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٠﴾ [الليل: ۱۹-۲۰].
«هیچ کسی بر او حق نعمتی ندارد تا ـ بدین وسیله به نعمتش پاسخ گوید و از سوی او آن ـ نعمت جزا داده شود؛ بلکه تنها هدف او جلب رضای ذات پروردگار بزرگوارش میباشد».
و میفرماید:
﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ﴾ [الکهف: ۲۸].
«با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را میپرستند و به فریاد میخوانند، و تنها رضای ذات او را میطلبند».
در صحیحین به روایت عتبان بن مالک س آمده که پیامبر اکرم ص فرمود:
«إِنَّ الله قَدْ حَرَّمَ عَلَى النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ يَبْتَغِى بِذَلِكَ وَجْهَ اللهِ» [۹۱].
(همانا خداوند آتش دوزخ را بر کسی که بخاطر وجه و رضای خداوند لا اله الا الله بگوید، حرام ساخته است).
ب) پناه بردن به وجه خداوند سبحان
پیامبراکرم ص این کار را کرده است؛ از جابر بن عبدالله ب روایت شده وقتی که این آیه نازل شد:
﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن يَبۡعَثَ عَلَيۡكُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِكُمۡ﴾ [الأنعام: ۶۵].
«بگو: خدا میتواند که عذاب بزرگی از بالای سرتان و یا از زیر پاهایتان بر شما بفرستد ـ و شما را دچار بلاهای آسمانی و بمبارانهای هوائی یا بلاهای زمینی همچون زلزلهها و آتشفشانیها و انفجارهای مینها و دیگر موادّ منفجرهی جنگها سازد».
پیامبر اکرم ص فرمود: «اعوذ بوجهك» (به وجه تو پناه میبرم). سپس در برابر ﴿أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِكُمۡ﴾ [الأنعام: ۶۵]. یعنی قادر است از زیر پاهایتان بر شما عذاب بفرستد) دوباره رسول الله ص فرمود: «اعوذ بوجهك» (به وجه تو پناه میبرم). سپس دربرابر ﴿أَوۡ يَلۡبِسَكُمۡ شِيَعٗا وَيُذِيقَ بَعۡضَكُم بَأۡسَ بَعۡضٍۗ﴾ [الأنعام: ۶۵].
«یا این که کار را بر شما به هم آمیزد ـ در نتیجه حقیقت امر بر شما مشتبه شود ـ و دستهدسته و پراکنده گردید ـ و جنگها در میانتان برپا گرداند ـ و برخی از شما را به جان برخی دیگراندازد و گرفتار همدیگر سازد».
رسول اکرم ص فرمود: «هذا أيسر» [۹۲]. (این آسانتر است.)
از علی ابن ابی طالب س روایت است که پیامبر اکرم ص هنگام خوابیدن میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَكَلِمَاتِكَ التَّامَّةِ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا» رواه ابی داود [۹۳].
(خدایا به وجه کریم تو پناه میآورم و به کلمات خالص و کامل تو پناه میآورم. از بدی هر خزندهای که تو مالک آن هستی).
ج ـ جواب دادن به کسی که بواسطهی وجه خداوند چیزی را می طلبد
از ابن عباس ب روایت است که رسول اکرم ص فرمود: «مَنِ اسْتَعَاذَ بِاللهِ فَأَعِيذُوهُ، وَمَنْ سَأَلَكُمْ بِوَجْهِ اللهِ فَأَعْطُوهُ» [۹۴].
(هرکس وجه خدا را واسطه قرار داد و پناه طلبید، او را پناه دهید و هرکس به وجه خداوند از شما سؤال نمود، به او پاسخ مثبت بدهید).
د ـ آرزوی دیدن وجه خداوند
از عمار بن یاسر روایت است که پیامبر اکرم ص هنگام دعا و نیایش می فرمود:
«اللَّهُمَّ بِعِلْمِكَ الْغَيْبَ وَقُدْرَتِكَ عَلَى الْخَلْقِ أَحْيِنِي مَا عَلِمْتَ الْحَيَاةَ خَيْرًا لِي، وَتَوَفَّنِي إِذَا عَلِمْتَ الْوَفَاةَ خَيْرًا لِي، اللَّهُمَّ وَأَسْأَلُكَ خَشْيَتَكَ فِي الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ، وَأَسْأَلُكَ كَلِمَةَ الْـحَقِّ فِي الرِّضَا وَالْغَضَبِ، وَأَسْأَلُكَ الْقَصْدَ فِي الْفَقْرِ وَالْغِنَى، وَأَسْأَلُكَ نَعِيمًا لَا يَنْفَدُ، وَأَسْأَلُكَ قُرَّةَ عَيْنٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُكَ الرِّضَاءَ بَعْدَ الْقَضَاءِ، وَأَسْأَلُكَ بَرْدَ الْعَيْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَأَسْأَلُكَ لَذَّةَ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِكَ وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِكَ فِي غَيْرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّةٍ وَلَا فِتْنَةٍ مُضِلَّةٍ، اللَّهُمَّ زَيِّنَّا بِزِينَةِ الْإِيمَانِ، وَاجْعَلْنَا هُدَاةً مُهْتَدِينَ» [۹۵].
(خدایا! بوسیلهی علم غیبت و بوسیلهی قدرتت بر مخلوقات، تا زمانی که زنده بودن را برای من مفید میدانی مرا زنده نگه دار. و هرگاه میدانی که مرگ به سود من است، مرا بمیران؛ پروردگارا! در پیدا و پنهان، خشیت خودت را نصیب من گردان؛ پروردگارا! کلمهی حق و عدل را در خشنودی و غضب از تو میخواهم؛ پروردگارا! میانه روی واعتدال را در تنگدستی و ثروتمندی از تو میخواهم؛ پروردگارا! نعمتهای جاودان تو را میخواهم؛ پروردگارا! مسرت و شادی مستدام را از تو میخواهم؛ پروردگارا! خوشنودی را در هر فیصله و قضاوتی از تو میخواهم؛ پروردگارا! زندگی خوب پس از مرگ را از تو مسئلت دارم؛ پروردگارا! لذت نگاه کردن بسوی وجه تو را از تو میخواهم و شوق و میل دیدار تو را در غیر بلا و مصیبتی که دامنگیر من شود و فتنهای که مرا سرگردان کند، از تو میخواهم؛ خدایا! مرا به زیبایی ایمان آراسته گردان و مرا راهنمای هدایت خواهان و هدایت یافتگان قرار ده).
بیهقی میگوید: رسول الله ص کلمهی ﴿وَزِيَادَةٞۖ﴾ را که در آیهی ﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ [يونس: ۲۶] آمده است، چنین تفسیر نموده است که منظور از آن، نگاه کردن به رخسار و وجه خداوند است. علاوه بر آن، چنین تفاسیری از حذیفه و ابوبکر س نیز نقل شده است. سپس میگوید: آثار و احادیث بسیار زیادی در این باره از صحابه و تابعین نقل شده است [۹۶].
امام مسلم در صحیح خود از صهیب روایت نموده است که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الـْجَنَّةِ الـْجَنَّةَ قَالَ: يَقُولُ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: تُرِيدُونَ شَيْئًا أَزِيدُكُمْ؟ فَيَقُولُونَ: أَلَمْ تُبَيِّضْ وُجُوهَنَا؟ أَلَمْ تُدْخِلْنَا الـْجَنَّةَ وَتُنَجِّنَا مِنْ النَّارِ؟ قَالَ: فَيَكْشِفُ الْحِجَابَ، فَمَا أُعْطُوا شَيْئًا أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنْ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ ﻷ»، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: ﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ [۹۷].
(وقتی که اهل بهشت وارد بهشت میشوند، خداوند از آنان سؤال میکند: چیز بیشتری میخواهید که به شما بدهم؟ آنان میگویند: پروردگارا! مگر چهرههای ما را سفید نکردی؟ مگر ما را به بهشت نیاوردی و از دوزخ نجات ندادی؟ آنگاه خداوند پردهها را برمیدارد و اهل بهشت با دیدن و نگاه کردن بسوی خدای ﻷ چنان احساس میکنند که چیزی بهتر از نگاه کردن به پروردگارشان به آنان نداده است. سپس رسول الله ص این را تلاوت فرمود: ﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ [یونس:۲۶]. «کسانی که نیکوکاری کردهاند ، نکویی (بهشت) و افزودهای برآن دارند».
همچنین در صحیح بخاری و مسلم آمده است که رسول الله ص فرمود:
«جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ: آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا، وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ: آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا، وَمَا بَيْنَ الْقَوْمِ وَبَيْنَ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلَّا رِدَاءُ الْكِبْرِ یَاءِ عَلَى وَجْهِهِ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ» [۹۸].
(دو باغ وجود دارد که ظروف و هر چه در آنها است از نقره ساخته شده است. و دو باغ دیگر وجود دارد که ظروف و هر چه در آنها است از طلا ساخته شده است. و در بهشت عدن بین مردم و نگاهشان به چهرهی پروردگار، فقط حجاب کبریایی وجود دارد).
حجاب و پرده روی رخسار خداوند
از ابوموسی اشعری س روایت است که رسول اکرم ص فرمود:
«إِنَّ الله تَعَالَى لَا يَنَامُ، وَلَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَنَامَ، وَلَكِنَّهُ يَخْفِضُ الْقِسْطَ وَيَرْفَعُهُ، يُرْفَعُ إِلَيْهِ عَمَلُ اللَّيْلِ قَبْلَ عَمَلِ النَّهَارِ، وَعَمَلُ النَّهَارِ قَبْلَ عَمَلِ اللَّيْلِ، حِجَابُهُ النُّورُ لَوْ كَشَفَهُ لَأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَيْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ» [۹۹].
(خداوند عزوجل نمیخوابد و اصلاً شایستهی او نیست که بخوابد؛ او ترازوی ـ اعمال و رزق بندگان را ـ بالا و پایین مینماید؛ عمل شب قبل از عمل روز، و عمل روز قبل از عمل شب بسوی او بالا برده میشود؛ آنچه حجاب و مانع دیدن خداوند میگردد، نور است ـ و در روایتی آمده است که آتش است ـ اگر خداوند این حجاب را بردارد، انوار چهرهاش همهی مخلوقات را میسوزاند).
باید دانست که این شک و تردید راوی در کلمهی «نور» و «آتش» ضرری ندارد و لطمهای به صحت حدیث وارد نمیسازد؛ زیرا به آتش صاف و شفافی که خداوند در پرتو آن با موسی سخن گفت، نور و آتش اطلاق میگردد آنگونه که خداوند آتش شعلهی چراغ را نور نامیده است؛ بر خلاف آتش سیاه و تاریک جهنم که به آن نور گفته نمیشود.
این پردهها مانع ادراک هستند؛ درست همانگونه که ابرها و سقفها مانع دیدن و ادراک خورشید و ماه می شوند؛ اما هرگاه ابرها و سقفها برداشته شوند، ماه و خورشید دیده میشوند؛ منظور این نیست که پردهها مانع رؤیت خداوند میشوند. هیچ مسلمانی چنین چیزی را نمیگوید؛ زیرا هیچ چیزی، در زمین و آسمانها بر خداوند پنهان نیست؛ بلکه معنی آن، این است که پردهها مانع رسیدن انوار الهی به بندگانش هستند آنگونه که خداوند میفرماید: «لَوْ كَشَفَهُ لَأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَيْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ» اگر پردهها برداشته شوند، شعلههای چهرهی او جهان هستی را تا آنجایی که در معرض دید الله است یعنی تمام جهان هستی را میسوزاند؛ اما شعلهها بوسیلهی پرده نوری یا ناری پنهان هستند.
۴ـ خداوند دارای دو دست است
خداوند دو تا دست که شایستهی جلال و کمال او هستند، دارد؛ دستهای او هیچگونه مشابهتی با دستهای آفریدههایش ندارند؛ خداوند ﻷ میفرماید:
﴿بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ﴾ [المائدة: ۶۴]. «بلکه دو دست خدا باز است».
همچنین خداوند أ ابلیس را وقتی که از سجده کردن برای آدم ابا ورزید مورد خطاب قرار داد و فرمود:
﴿يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ﴾ [ص: ۷۵].
«ای ابلیس! چه چیزی تو را نگذاشت که برای آنچه که من آنرا با دستهای خودم آفریدم، سجده کنی؟».
ستودن خداوند با ذکر دو دستش
روایات متعددی خداوند را با ذکر دو دستش مورد ستایش قرار داده و آنها را منبع خیر و برکت دانسته است؛ خداوند به اهل بهشت ندا داده و خطاب به آنها میفرماید:
«يَا أَهْلَ الـْجَنَّةِ، فَيَقُولُونَ: لَبَّيْكَ، وَسَعْدَيْكَ، وَالـْخَيْرُ كُلُّهُ فِى يَدَيْكَ» [۱۰۰].
(ای بهشتیان! آنان در جواب میگویند: پروردگارا! حاضریم و در خدمت تو هستیم وهمهی خیر ونفع در دستهای تواست(.
خداوند روز قیامت آدم ÷ را صدا میزند؛ آدم ÷ در جواب میگوید: «لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ، وَالـْخَيْرُ كُلُّهُ فِى يَدَيْكَ» [۱۰۱].
(پروردگارا! حاضرم و در خدمت شما هستم و همهی خیر و نفع در دستهای تواست(.
رسول اکرم ص شب هنگام وقتی که برای دعا و نیایش بلند میشد، چنین میگفت:
«لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ وَالـْخَيْرُ كُلُّهُ فِى يَدَيْكَ» [۱۰۲].
عبدالله بن عمر نیز چنین لبیک میگفت: «لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ وَالـْخَيْرُ فِى يَدَيْكَ» [۱۰۳].
پروردگار دستهایش را باز می نماید
خداوند سبحان اهل جود و سخاوت است، دستهایش را برای انفاق و بخشش باز میکند:
﴿بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيۡفَ يَشَآءُۚ﴾ [المائدة: ۶۴].
«بلکه دو دست خدا باز است ـ و او جواد و بخشنده است ـ هرگونه که بخواهد میبخشد».
همچنانکه خداوند شب و روز دستهایش را باز میکند تا بندگانش توبه کنند؛ در صحیح مسلم به روایت از ابوموسی اشعری س از رسول الله ص چنین آمده است که:
«إِنَّ اللهَ يَبْسُطُ يَدَهُ بِاللَّيْلِ لِيَتُوبَ مُسِىءُ النَّهَارِ، وَبِالنَّهَارِ لِيَتُوبَ مُسِىءُ اللَّيْلِ، حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا» [۱۰۴].
(خداوند در شب، دستهایش را باز میکند تا کسانی که در روز مرتکب اعمال بد شدهاند، توبه کنند؛ و در روز، دستهایش را باز میکند تا کسانی که در شب مرتکب اعمال بد شدهاند، توبه کنند؛ و این عمل تا هنگام طلوع افتاب از مغرب، همچنان ادامه دارد).
چیزهایی که خداوند آنها را با دستهای خودش آفریده است
تردیدی وجود ندارد که هیچ چیزی نمیتواند خداوند را عاجز و ناتوان کند؛ هرگاه خداوند بخواهد چیزی را بیافریند با گفتن کلمه و فرمان «کن» (باش) آن را میآفریند و آن چیز همانگونه که خواست او است، بوجود میآید؛ با وجود این، خداوند بعضی از اشیا را برای عزت و کرامت بخشیدن به آنها با دستهای خودش میآفریند تا بدینصورت به آنها توجه ویژه نموده و جایگاه بلندی به آنها عنایت کند. چیزهایی که آنها را خداوند با دستهای خودش آفریده است و در کتاب خود نام آنها را ذکر کرده یا در حدیث رسولش آمدهاند، بشرح زیر میباشند:
الف) آدم
خداوند در این راستا خطاب به ابلیس میگوید:
﴿يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ﴾ [ص: ۷۵].
«ای ابلیس! چه چیزی تو را نگذاشت که برای آنچه که من آنرا با دستهای خودم آفریدم، سجده کنی؟».
و در حدیث بزرگ و طولانی شفاعت آمده است که رسول الله ص فرمود:
«فَيَأْتُونَ آدَمَ فَيَقُولُونَ: أَنْتَ آدَمُ الَّذِي خَلَقَكَ اللهَ بِيَدِهِ وَأَسْكَنَكَ جَنَّتَهُ». متفق علیه [۱۰۵]
(آنگاه مردم نزد آدم ÷ آمده و میگویند: تو آدم پدر انسانها هستی و خداوند با دستهای خودش تو را آفریده و در بهشت تو را اسکان داده است).
در حدیث احتجاج آدم و موسی ÷ نیز آمده که موسی خطاب به آدم گفت: «أَنْتَ الَّذِي خَلَقَكَ اللَّهُ بِيَدِهِ، وَنَفَخَ فِيكَ مِنْ رُوحِهِ» [۱۰۶].
(تو همان کسی هستی که خداوند تو را با دستهای خودش آفرید و از روح خود در تو دمید).
همانگونه که ملاحظه می نمایید خداوند فرموده است که آدم ÷را با دستهای خودش آفریده است. رسول الله ص نیز خبر داده است که مردم از آدم ÷ طلب شفاعت نموده و بزرگترین احسان خداوند در حق وی را متذکر میشوند و آن عبارت است از آفریده شدنش با دستهای خداوند. هم چنین موسی ÷ احسان خداوند در حق آدم ÷ را به آدم ÷ یادآور شد و آن عبارت است از آفریده شدن آدم با دستهای خداوند. ذکر این ویژگی، حکایت از آن دارد که آدم ÷ از همین جهت از دیگران متمایز است؛ پس اگر «ید» بمعنی قدرت میبود، آدم هیچگونه امتیازی در برابر فرزندانش نداشت؛ چون آنها نیز بوسیلهی قدرت خداوند آفریده شدهاند و آفریدن آدم، مدحی برایش بحساب نمیآمد.
ب ـ نوشتن تورات با دستهای خودش
در بعضی از روایات احتجاج آدم و موسی ÷ آمده است که آدم ÷ خطاب به موسی ÷ گفت: «أَنْتَ مُوسَى اصْطَفَاكَ اللهُ بِكَلاَمِهِ، وَخَطَّ لَكَ التَّوْرَاةَ بِيَدِهِ» [۱۰۷].
(ای موسی، تو کسی هستی که خداوند، تو را برای سخن گفتن با خود برگزید و تورات را با دستهای خود برایت نوشت).
در روایتی دیگر در صحیحین آمده است که: «اصْطَفَاكَ اللهُ بِكَلَامِهِ، وَخَطَّ لَكَ بِيَدِهِ» [۱۰۸].
(خداوند، تو را برای سخن گفتن با خود برگزید و با دستهای خود برایت نوشت).
جـ نامهای را با دست خود نوشته و نزد خود نگه داشته است
از ابو هریره س روایت است که پیامبر اکرم ص فرمود: «لـَمَّا قَضَى اللهُ الـْخَلْقَ كَتَبَ فِي كِتَابٍ عِنْدَهُ: غَلَبَتْ ـ أَوْ قَالَ:سَبَقَتْ ـ رَحْمَتِي غَضَبِي، فَهُوَ عِنْدَهُ فَوْقَ الْعَرْشِ».
(وقتی که خداوند از آفریدن مخلوقات فارغ شد، مکتوبی را نزد خود نوشت؛ در این نوشته آمده است که: رحمت من بر خشم من پیشی گرفته است).
و در روایت دیگر چنین آمده است که:
«إِنَّ اللهَ كَتَبَ كِتَابًا قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ: إِنَّ رَحْمَتِي سَبَقَتْ غَضَبِي، فَهُوَ مَكْتُوبٌ عِنْدَهُ فَوْقَ الْعَرْشِ» [۱۰۹].
(خداوند پیش از آفریدن مخلوقات، نوشتهای را نوشت که: رحمت من بر خشمم پیشی گرفته است و آن نوشته در فوق عرش نزد خداوند میباشد).
ابن ماجه از ابوهریره س با این الفاظ روایت کرده است که: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ بِيَدِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ: رَحْمَتِي سَبَقَتْ غَضَبِي» [۱۱۰]. (پروردگار شما پیش از آفرینش مخلوقات، بر نفس خود با دست خود نوشته است که: رحمت من بر خشمم پیشی گرفته است).
اثبات نوشتن خداوند با دستهای خودش در کتاب «السنة» تألیف ابن ابی عاصم نیز با الفاظ زیر آمده است: «لـَمَّا قَضَى اللهُ الـْخَلْقَ كَتَبَ بِيَدِهِ فِي كِتَابٍ عِنْدَهُ: غَلَبَتْ ـ أَوْ قَالَ:سَبَقَتْ ـ رَحْمَتِي غَضَبِي، فَهُوَ عِنْدَهُ فَوْقَ الْعَرْشِ» [۱۱۱].
(وقتی که خداوند مخلوقات را آفرید، در کتابی نزد خود با دست خود نوشت: رحمت من بر خشمم غالب است، یا رحمت من بر خشمم پیشی گرفته است).
د- کاشتن بهشت عدن با دستهای خودش
در صحیح مسلم آمده است که رسول اکرم ص فرمود: «سَأَلَ مُوسَى رَبَّهُ: مَا أَدْنَى أَهْلِ الـْجَنَّةِ مَنْزِلَةً؟ قَالَ: هُوَ رَجُلٌ يَجِيءُ بَعْدَ مَا أُدْخِلَ أَهْلُ الـْجَنَّةِ الـْجَنَّةَ، فَيُقَالُ لَهُ: ادْخُلْ الْـجَنَّةَ، فَيَقُولُ: أَيْ رَبِّ كَيْفَ وَقَدْ نَزَلَ النَّاسُ مَنَازِلَهُمْ وَأَخَذُوا أَخَذَاتِهِمْ؟ فَيُقَالُ لَهُ: أَتَرْضَى أَنْ يَكُونَ لَكَ مِثْلُ مُلْكِ مَلِكٍ مِنْ مُلُوكِ الدُّنْيَا؟ فَيَقُولُ: رَضِيتُ رَبِّ، فَيَقُولُ: لَكَ ذَلِكَ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ، فَقَالَ فِي الْخَامِسَةِ: رَضِيتُ رَبِّ، فَيَقُولُ: هَذَا لَكَ وَعَشَرَةُ أَمْثَالِهِ، وَلَكَ مَا اشْتَهَتْ نَفْسُكَ وَلَذَّتْ عَيْنُكَ، فَيَقُولُ: رَضِيتُ رَبِّ، قَالَ: رَبِّ، فَأَعْلَاهُمْ مَنْزِلَةً؟ قَالَ: أُولَئِكَ الَّذِينَ أَرَدْتُ غَرَسْتُ كَرَامَتَهُمْ بِيَدِي وَخَتَمْتُ عَلَيْهَا، فَلَمْ تَرَ عَيْنٌ، وَلَمْ تَسْمَعْ أُذُنٌ، وَلَمْ يَخْطُرْ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ، قَالَ: وَمِصْدَاقُهُ فِي كِتَابِ اللَّهِ ﻷ: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: ۱۷] [۱۱۲].
(موسی ÷ از خداوند سؤال نمود: پایینترین رتبه در میان بهشتیان از آن چه کسی است؟ خداوند فرمود: مردی است که پس از اینکه اهل بهشت وارد بهشت شدند، حاضر میشود. پس به او می گویند: وارد بهشت شو. او میگوید: پروردگارا! مردم به منزلهای خود رفتهاند و همهی جاها را گرفتهاند. به او گفته میشود: آیا تو راضی میشوی که به تو بهاندازهی یکی از پادشاهان دنیا جا و مکان داده شود؟ میگوید: آری، پروردگارا! خشنود می شوم. پروردگار به او میگوید: بهاندازهی جا و مکان یک پادشاه و سه برابر دیگر، از آنِ تو است. این گفتگو ادامه پیدا میکند و بار پنجم آن شخص میگوید: پروردگارا! خشنود هستم. خداوند میفرماید: آن همه و ده برابر آن نیز از آنِ تو است. و علاوه بر آن، هر آنچه که نفس تو میل کند و چشم تو از آن لذت ببرد، از آنِ تو است. آنگاه او میگوید: پروردگارم! راضی شدم.
سپس موسی ÷ سؤال نمود: بالاترین رتبه را در میان اهل بهشت چه کسانی دارند؟ پروردگار میفرماید: کسانی که تو دربارهی آنان سؤال میکنی، کسانی هستند که درخت کرامت آنان را با دست خودم غرس کردهام و بر آن مهر زدهام؛ آنچه را که برای آنان تدارک دیدهام، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و در قلب هیچ بشری خطور نکرده است.
رسول اکرم ص در خاتمه فرمود: مصداق و مؤید این گفته درکتاب خدا، این آیه است:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: ۱۷]
«هیچ کس نمیداند، در برابر کارهایی که ـ مؤمنان ـ انجام میدهند، چه چیزهای مسرّتبخشی برایشان پنهان شده است».
خداوند در حدیث فوق بیان داشته که برای بعضی از بندگانش، باغهای بهشت را با دستهای خودش غرس نموده است.
بزرگی دستهای خداوند متعال
در قرآن مجید در این باره چنین آمده است که:
﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ﴾ [الزمر: ۶۷].
«آنان آنگونه که شایسته است خدا را نشناختهاند حال آن که در روز قیامت همهی کرهی زمین در مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او در هم پیچیده میشود».
ودر صحیح بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«يَقْبِضُ اللهُ الأَرْضَ یَومَ القِیَامَةِ، وَيَطْوِي السَّمَوَاتِ بِيَمِينِهِ، ثمَّ يَقُولُ: أَنَا الـْمَلِكُ، أَيْنَ مُلُوكُ الأَرْضِ؟» [۱۱۳].
(روز قیامت، خداوند زمین را در مشتش میگیرد و آسمان را با دست راست خود میپیچد؛ سپس میفرماید: من پادشاه هستم؛ پادشاهان زمین کجایند؟).
در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر روایت شده است که رسول الله ص فرمود: «يَطْوِي اللهُ ﻷ السَّمَاوَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ يَأْخُذُهُنَّ بِيَدِهِ الْيُمْنَى، ثُمَّ يَقُولُ: أَنَا الـْمَلِكُ، أَيْنَ الـْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الـْمُتَكَبِّرُونَ؟ ثُمَّ يَطْوِي الْأَرَضِينَ بِشِمَالِهِ، ثُمَّ يَقُولُ: أَنَا الـْمَلِكُ، أَيْنَ الـْجَبَّارُونَ؟ أَيْنَ الـْمُتَكَبِّرُونَ؟» [۱۱۴].
(خداوند روز قیامت آسمانها را در هم میپیچد؛ سپس آنها را در دست راست خود گرفته و میگوید: من پادشاه هستم؛ کجایند ستمکاران؟ کجایند مغروران و متکبران؟ بعد زمین را به دست چپ خود میپیچد و میفرماید: من پادشاه هستم کجایند ستمکاران؟ کجایند متکبران؟).
در عبارت دیگری چنین آمده است: پیامبر خدا ص را دیدم که بالای منبر بود و میفرمود:
«يَأْخُذُ الـْجَبَّارُ ﻷ سَمَاوَاتِهِ وَأَرَضِيهِ بِيَدَيْهِ، فَيَقُولُ: أَنَا اللهُ، ـ وَيَقْبِضُ أَصَابِعَهُ وَيَبْسُطُهَا ـ أَنَا الـْمَلِكُ، حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى الْمِنْبَرِ يَتَحَرَّكُ مِنْ أَسْفَلِ شَيْءٍ مِنْهُ، حَتَّى إِنِّي لَأَقُولُ: أَسَاقِطٌ هُوَ بِرَسُولِ اللهِ ص» [۱۱۵].
(خداوند جبار آسمانها و زمین را با دستهای خود گرفته و میگوید: من الله هستم ـ وانگشتان خود را باز و بسته میکند ـ من ملک هستم. راوی میگوید: به منبر نگاه کردم که تمام آن حرکت میکرد و به لرزه در آمده بود؛ با خود گفتم: نکند منبر سقوط کند و پیامبر نیز بیفتد).
هر دو دست خداوند راست (یمین) هستند
در صحیح مسلم آمده است: «ثُمَّ يَطْوِي الْأَرَضِينَ بِشِمَالِهِ» (سپس خداوند زمینها را در دست چپ میگیرد و میپیچد).
امام بیهقی سند این حدیث را ضعیف دانسته و میفرماید: «تنها عمر بن حمزه از سالم لفظ شمال (چپ) را ذکر کرده است؛ حال آنکه این حدیث از طریق نافع و عبدالله بن مقسم نیز از ابن عمر روایت شده است و هیچ کدام از این دو بزرگوار لفظ شمال (چپ) را ذکر نکردهاند». همچنین بیهقی این روایت را از لحاظ متن نیز ضعیف دانسته است و میگوید: «چگونه این حدیث، صحیح است حال آنکه ثابت شده که پیامبر اکرم ص هر دو دست خدا را یمین (راست) نامیده است» [۱۱۶].
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ص فرمود: «الْـمُقْسِطُونَ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ عَنْ يَمِينِ الرَّحْمَنِ ﻷ، وَكِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ، الَّذِينَ يَعْدِلُونَ فِي حُكْمِهِمْ، وَأَهْلِيهِمْ، وَمَا وَلُوا» [۱۱۷].
(همانا مقسطین یعنی کسانی که در قضاوتهایشان و در مورد خانوادههایشان و افرادی که تحت سرپرستی آنان قرار دارند، عدالت را رعایت میکنند، روز قیامت، سمت راست خدای رحمان بالای منبرهایی از نور قرار دارند. و هر دو دست خدای رحمان راست هستند).
۵- انگشتان خدای رحمان
خداوند انگشتانی دارد که به هیچ یک از انگشتان مخلوقاتش مشابهتی ندارند؛ باید دانست که انگشتان خداوند شایستهیشأن و مقام او هستند؛ در صحیح بخاری و مسلم از عبدالله ابن مسعود س آمده است که:
یک مرد یهودی نزد رسول الله ص آمد و گفت: ای محمد! خداوند آسمانها را با یک انگشت، زمینها را با یک انگشت، کوه ها را با یک انگشت، درختان را با یک انگشت و سایر مخلوقات را با یک انگشت نگه میدارد؛ سپس میفرماید: من پادشاه هستم. رسول الله ص از شنیدن این سخنان، خندید بگونهای که دندانهای مبارکش دیده شدند؛ بعد این آیه را تلاوت نمود: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ﴾ [الزمر: ۶۷].
«آنان آن گونه که شایسته است خدا را نشناختند».
در عبارت دیگری آمده که: «فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَعَجُّبًا وَتَصْدِيقًا».
(تبسم رسول الله ص بخاطر تعجب و تصدیق آن مرد بود).
در صحیح مسلم از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت است که رسول الله ص فرمود: «إِنَّ قُلُوبَ بَنِي آدَمَ كُلَّهَا بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ ﻷ كَقَلْبٍ وَاحِدٍ، يُصَرِّفُ كَيْفَ يَشَاءُ». ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: «اللَّهُمَّ مُصَرِّفَ الْقُلُوبِ، اصْرِفْ قُلُوبَنَا إِلَى طَاعَتِكَ» [۱۱۸].
(دلهای فرزندان آدم مانند یک دل میان دو انگشت از انگشتان خدای رحمان قرار دارند و خداوند هرگونه که بخواهد آنها را میگرداند. سپس رسول الله ص فرمود: پروردگارا! ای گردانندهی دلها! دلهای ما را بسوی بندگی خود بگردان).
۶ـ آنچه که دربارة قدم آمده است
بیهقی در صفحهی (۳۴۸) کتاب «الاسماء و الصفات» خودش تحت عنوان فوق، چند حدیث به شرح زیر آورده است:
۱ـ در بخاری و مسلم به روایت از انس س آمده است که نبی اکرم ص فرمود:
«لَا تَزَالُ جَهَنَّمُ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ حَتَّى يَضَعَ فِيهَا رَبُّ الْعِزَّةِ قَدَمَهُ، فَتَقُولُ: قَطْ قَطْ وَعِزَّتِكَ، وَيُزْوَى بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ». وفی بعض الروایات: «وَلَا يَزَالُ فِي الـْجَنَّةِ فَضْلٌ حَتَّى يُنْشِئَ اللهُ ﻷ لَهَا خَلْقًا، فَيُسْكِنَهُمْ فَضْلَ الـْجَنَّةِ» [۱۱۹].
(دوزخ همواره ندای هل من مزید سر میدهد و خواهان افراد بیشتری است تا اینکه خدای ﻷ قدمش را در آن میگذارد؛ آنگاه دوزخ میگوید: سوگند به عزتت که بس است، بس است. و در این هنگام، اجزای دوزخ به هم نزدیک میشوند. در بعضی از روایات هم آمده است که: همواره در بهشت، جای اضافی وجود دارد تا اینکه خداوند کسانی را برای آن می آفریند و آنها را در آنجا ساکن میگرداند).
۲ـ از ابوهریره س روایت است که رسول الله ص فرمود:
«تَحَاجَّتْ الـْجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَقَالَتْ النَّارُ: أُوثِرْتُ بِالْـمُتَكَبِّرِينَ وَالـْمُتَجَبِّرِينَ، وَقَالَتْ الـْجَنَّةُ: فَمَا لِي لَا يَدْخُلُنِي إِلَّا ضُعَفَاءُ النَّاسِ وَسَقَطُهُمْ وَغِرَّتُهُمْ؟ قَالَ اللهُ لِلْجَنَّةِ: إِنَّمَا أَنْتِ رَحْمَتِي أَرْحَمُ بِكِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِي، وَقَالَ لِلنَّارِ: إِنَّمَا أَنْتِ عَذَابِي أُعَذِّبُ بِكِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِي، وَلِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْكُمَا مِلْؤُهَا، فَأَمَّا النَّارُ فَلَا تَمْتَلِئُ حَتَّى يَضَعَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى رِجْلَهُ، تَقُولُ: قَطْ قَطْ قَطْ، فَهُنَالِكَ تَمْتَلِئُ، وَيُزْوَى بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ، وَلَا يَظْلِمُ اللهُ مِنْ خَلْقِهِ أَحَدًا، وَأَمَّا الـْجَنَّةُ فَإِنَّ اللهَ يُنْشِئُ لَهَا خَلْقًا» [۱۲۰].
(بهشت و دوزخ با یکدیگر مجادله کردند؛ دوزخ گفت: من به جباران و متکبرین، اختصاص داده شدهام. بهشت گفت: مرا چه شده است که فقط افراد ضعیف و حقیر و ساده لوح، وارد من میشوند. خداوند متعال به بهشت گفت: تو رحمت من هستی. بوسیلهی تو به هر یک از بندگانم که بخواهم، رحم میکنم. و به دوزخ گفت: همانا تو عذاب من هستی. و بوسیلهی تو، هر یک از بندگانم را که بخواهم، عذاب میدهم. و هر دو پُر خواهد شد. ولی دوزخ پر نمیشود تا اینکه خداوند قدمش را در آن میگذارد؛ آنگاه دوزخ میگوید: بس است، بس است، بس است. در این هنگام، دوزخ پر میشود و برخی از قسمتهایش در هم پیچیده میشود. و خداوند عزوجل به احدی از مخلوقاتش، ظلم نمیکند. و برای بهشت، مخلوق دیگری میآفریند.)
۳ـ از ابن عباس ب روایت است که در مورد کرسی گفته است:
﴿وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ﴾ [البقرة: ۲۵۵]. یعنی موضع قدمهایش [۱۲۱].
ابن عباس ب کرسی را در آیهی فوق به موضع قدمین تفسیر کرده است.
۷ـ خداوند ساق دارد
بر ما لازم است که وجود داشتن ساق برای خداوند را تصدیق کنیم و بدان ایمان بیاوریم و آن را بپذیریم؛ زیرا خود خداوند دربارهی ساق خود برای ما سخن گفته است:
﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ٤٢﴾ [القلم: ۴۲].
«روزی که ساق آشکار میگردد و از کافران و مشرکان خواسته میشود که سجده کنند؛ اما آنها نمیتوانند سجده کنند».
در صحیح بخاری و مسلم دربارهی تفسیر آیهی مذکور از ابو سعید خدری س روایت شده است که نبی اکرم ص فرمود:
«يَكْشِفُ رَبُّنَا عَنْ سَاقِهِ، فَيَسْجُدُ لَهُ كُلُّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ، فَيَبْقَى كُلُّ مَنْ كَانَ يَسْجُدُ فِي الدُّنْيَا رِيَاءً وَسُمْعَةً، فَيَذْهَبُ لِيَسْجُدَ فَيَعُودُ ظَهْرُهُ طَبَقًا وَاحِدًا» [۱۲۲].
(روز قیامت، پروردگار ما ساقش را برهنه مینماید و همهی مردان و زنان مؤمن برایش سجده میکنند. ولی کسانی که در دنیا به قصد ریا و شهرت، سجده میکردند، میخواهند سجده کنند، اما پشتشان مانند یک تخته، سخت میشود). در نتیجه، نمیتوانند سجده کنند.
باید بدانیم که اثبات ساق برای خداوند مانند اثبات صفت ید، سمع و سایر صفات است. و آنچه که از ابن عباس ب دربارهی تفسیر ساق روایت شده که گفته است: مراد از آن شدت امر است، مخالف با سخنی است که از ابن مسعود س نقل شده است؛ ایشان میگوید: «ان ربنا يكشف عن ساقه» یعنی خداوند ساق خود را ظاهر میکند [۱۲۳].
شوکانی چقدر زیبا گفته است آنجا که میفرماید: «خداوند در تفسیر این آیه با حدیث صحیح رسول الله ص ما را از دیگران مستغنی و بی نیاز ساخته است و این تفسیر مستلزم تجسیم و تشبیه نیست؛ چرا که او در ذات و صفات، مانند ندارد» [۱۲۴].
ابن جریر طبری و ابن کثیر همانگونه که روایات مختلف حدیثی را که نص قران را تفسیر مینماید، آوردهاند، تفسیر ابن عباس را نیز بیان کردهاند؛ اما با حمل کردن حدیث بر غیر ظاهرش، آن را تأویل نکردهاند. و این خود دلیلی است مبنی بر اینکه نزد این بزرگواران میان حدیث رسول الله ص و قول ابن عباس ب تعارضی وجود ندارد؛ چرا که در روز قیامت، شرایط بسیار سنگین و بحرانی خواهد بود و این شرایط سنگین و بحرانی هیچ منافاتی با کشف ساق ندارد.
۸ـ خداوند بر عرش مستقر است
عرش از تمام آفریدههای خداوند بزرگتر است؛ خداوند در کتاب خود در هفت مورد تصریح کرده است که برعرش مستقر است:
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾ [طه: ۵]. «خدای مهربان بر عرش قرار دارد».
دلیل بر اینکه عرش آفریدهای ازآفریدههای خداوند است، آیهی زیر میباشد که میفرماید:
﴿وَٱلۡمَلَكُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَيَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّكَ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِيَةٞ١٧﴾ [الحاقة: ۱۷]
«و فرشتگان در اطراف و کنارههای آسمان قرار میگیرند و در آن روز، هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز سر خود برمیدارند».
و در جایی دیگر میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْۖ﴾ [غافر: ۷].
«آنان که بردارندگان عرش خدایند و آنان که گرداگرد آنند به سپاس و ستایش پروردگارشان مشغولند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان طلب آمرزش میکنند».
این آیه تصریح دارد که عرش حاملانی دارد و آنها برای مؤمنان طلب مغفرت وآمرزش میکنند؛ این مطلب کاملاً با قول کسانی که میگویند منظور از عرش مُلک است، منافات دارد.
در صحیح بخاری آمده است که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا سَأَلْتُمُ اللهَ فَاسْأَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ، فَإِنَّهُ أَوْسَطُ الـْجَنَّةِ، وَأَعْلَى الـْجَنَّةِ، فَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمَنِ، وَمِنْهُ تَفَجَّرَ أَنْهَارُ الـْجَنَّةِ» [۱۲۵].
(هر گاه، چیزی از خدا خواستید، بهشت فردوس را طلب کنید؛ زیرا که آن، بهترین و بالاترین، بهشت است و عرش خدا بر روی آن، قرار دارد و نهرهای بهشت، از آن سرچشمه میگیرند).
در حدیث دیگری که امام بخاری / به روایت از ابوهریره س روایت نموده است، چنین آمده که رسول الله ص فرمود:
«لا تُخَيِّرُونِي عَلَى مُوسَى، فَإِنَّ النَّاسَ يَصْعَقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَأَصْعَقُ مَعَهُمْ، فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يُفِيقُ، فَإِذَا مُوسَى بَاطِشٌ جَانِبَی الْعَرْشِ، فَلا أَدْرِي أَكَانَ فِيمَنْ صَعِقَ فَأَفَاقَ قَبْلِي، أَوْ كَانَ مِمَّنِ اسْتَثْنَى اللهُ» [۱۲۶].
(مرا بر موسی ترجیح ندهید؛ زیرا همهی مردم روز قیامت بیهوش میشوند؛ من نیز همراه آنها بیهوش میشوم. و اولین کسی هستم که بهوش میآیم و موسی را می بینم که گوشههای عرش را بدست گرفته است. ولی نمیدانم که او از کسانی است که بیهوش شده و قبل از از من بهوش آمده است یا از کسانی است که خداوند او را استثنا نموده است؛ یعنی اصلاً بیهوش نشده است).
و در روایت ابو سعید خدری س آمده است که آنحضرت ص فرمود: «فَإِذَا أَنَا بِمُوسَى آخِذٌ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ» [۱۲۷]. یعنی بلافاصله پس از به هوش آمدن، موسی را میبینیم که یکی از پایههای عرش را گرفته است.
با توجه به آیات و احادیث مذکور، روشن میشود که عرش یکی از مخلوقات خداوند است؛ زیرا عرش سقف فردوس است و اگر عرش مخلوق نیست، چگونه ممکن است که موسی ÷ ستون و پایهای از پایههای آن را گرفته باشد؟!
رسول اکرم ص خبر داده است که: «إِنَّ اللهَ لـَمَّا قَضَى الْـخَلْقَ كَتَبَ عِنْدَهُ فَوْقَ عَرْشِهِ: إِنَّ رَحْمَتِي سَبَقَتْ غَضَبِي» [۱۲۸].
(وقتی که خداوند از آفرینش مخلوقات فارغ شد، روی عرش نوشت که: رحمت من بر غضب وخشمم پیشی گرفته است).
بزرگی عرش
خداوند عرش را به بزرگی و عظمت توصیف نموده است:
﴿وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾ [المؤمنون: ۸۶]. «و صاحب عرش عظیم است».
رسول الله ص هم بزرگی و عظمت عرش را به دو صورت بیان نموده است:
اول: در قالب بزرگی و عظمت فرشتگانی که حامل عرش الهی هستند چنانکه در سنن ابو داود به سند صحیح روایت شده که پیامبر اکرم ص فرمود:
«أُذِنَ لِى أَنْ أُحَدِّثَ عَنْ مَلَكٍ مِنْ مَلاَئِكَةِ اللهِ مِنْ حَمَلَةِ الْعَرْشِ، إِنَّ مَا بَيْنَ شَحْمَةِ أُذُنِهِ إِلَى عَاتِقِهِ مَسِيرَةُ سَبْعِمِائَةِ عَامٍ» [۱۲۹].
(خداوند به من اجازه داده است تا دربارهی فرشتهای از فرشتگان حامل عرش الهی صحبت کنم؛ آن فرشته بهاندازهای بزرگ است که از شانه تا نرمهی گوشش مسافت هفت صد سال راه است).
دوم: در قالب ترسیم عظمت و بزرگی عرش در برابر آسمانها و زمین و کوچکی آنها در برابر عرش، چنانکه می فرماید:
«ما السموات السبع في الكرسي الا كحلقة ملقاة بأرض فلاة، وفضل العرش على الكرسي، کفضل تلك الفلاة علی تلك الحلقة» [۱۳۰].
(هفت آسمان و زمین در برابر کرسی مانند حلقهای هستند که در یک بیابان بزرگ افتاده باشد و بزرگی عرش در برابر کرسی مانند بزرگی همان بیابان در برابر آن حلقه است).
خداوند، خود را به مستقر بودن برعرش و اینکه او پروردگار عرش است تمجید میکند
خداوند خود را به مستقر بودن بر عرش ستوده است؛ چنانکه می فرماید:
﴿طه١ مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢ إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ٣ تَنزِيلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى٤ ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾ [طه: ۱-۵].
«طا. ها. ما قرآن را برای تو نفرستادهایم تا خویشتن را خسته و رنجور کنی. لیکن آن را برای پند واندرز کسانی فرستادهایم که از خدا میترسند. قرآن از سوی کسی نازل شده است که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است. او خداوند مهربانی بر عرش قرار گرفته است».
و می فرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَاۖ وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ٤﴾ [الحديد: ۴].
«او است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و سپس بر عرش قرار گرفت. او میداند چه چیز به زمین نازل و از آن، خارج میشود و چه چیز از آسمان پایین میآید و بدان بالا میرود. او در هر کجا که باشید، با شما است. و خداوند هر چه را که انجام میدهید، میبیند».
همچنین خداوند در آیات متعددی خود را مالک عرش معرفی نموده و خود را بدان ستوده است:
﴿ذُو ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡمَجِيدُ١٥ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ١٦﴾ [البروج: ۱۵-۱۶]
«و او صاحب عرش و دارای مجد و عظمت است و آنچه را که بخواهد، به انجام میرساند».
﴿إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا﴾ [الإسراء: ۴۲].
«در این صورت، قطعاً درصدد برمیآمدند که بر صاحب عرش چیره شوند».
﴿عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾ [التوبة: ۱۲۹].
«به او توکل کردهام و او صاحب عرش بزرگ است».
﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾ [الأنبياء: ۲۲].
«الله صاحب عرش، بسی برتر از آن چیزهایی است که ایشان بدو نسبت میدهند و به زبان میآورند».
﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦﴾ [المؤمنون: ۸۶].
«بگو: چه کسی صاحب آسمانهای هفتگانه و صاحب عرش عظیم است؟».
در یکی از شعرهای عبدالله بن رواحه که خداوند را تمجید میکند، چنین آمده است:
شهدت بأنّ وعد الله حـق
وأنّ النّــــارمثوى الكافرينا
وأنّ العرش فوق الـمـاءطاف
وفوق العــرش رب العالـمینا
وتحمله مــــلائکة کـرام
مــــلائکة الإلــه مـسومینا
(گواهی میدهم که وعدهی پروردگار حق است و دوزخ جای کافران است و عرش روی آب در گردش است و بالای آن پروردگار جهانیان قرار دارد که فرشتگان بزرگوار آن را حمل نموده و فرشتگان خدا یورش گران و مسلط کنندگان مؤمنان بر کافرانند که با علامتهای معینی مشخصاند).
ابن عبدالبر در کتاب «الاستیعاب» این اشعار را نقل کرده و میگوید: «این شعر از طرق صحیح نقل شده است».
قرار گرفتن خدا بر عرش به چه معنی است؟
ما چگونگی و نحوهی استقرار خداوند بر عرش را نمیدانیم؛ زیرا ما از کیفیت ذات الهی خبر نداریم؛ اما معنی و مفهوم استقرار را در لغت عرب میدانیم؛ عربها وقتی که کلمهی «استوی» را بوسیلهی «علی» متعدی کنند، یکی از چهار معنی زیرا را قصد میکنند، چنانکه تحقیقات علامه ابن قیم نشانگر آن است.
۱ـ استقرار یافتن ۲ـ بالای چیزی رفتن ۳ـ مرتفع شدن ۴ـ صعود کردن [۱۳۱].
ابوالحسن اشعری نقل کرده که معتزلیها «استوی» را به «استولی» به معنی چیره شدن تفسیر کردهاند [۱۳۲].
پس کسانی که استوا را اینگونه تفسیر کردهاند، در واقع، پیرو معتزلیها هستند و اینها چه سلف بدی دارند.
اما اهل سنت و اصحاب حدیث، استوای بر عرش را برای خدا ثابت دانسته، نه آن را نفی میکنند و نه کیفیتی برای آن قائل شدهاند؛ چنانکه ابوالحسن اشعری س از اهل سنت و اصحاب حدیث اینچنین نقل نموده است [۱۳۳].
اهل لغت برای ما نقل کردهاند که علما و دانشمندان زبان عربی، آنانی که فطرتشان با فلسفه آلوده نشده است، هرگز «استوا» را به «استولی» تفسیر نکردهاند.
ابوداود بن علی اصفهانی می گوید: نزد ابن الاعرابی بودم که مردی به محضر او آمد و گفت: معنی ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾ [طه: ۵] چیست؟ ابن الاعرابی پاسخ داد: معنی آن چنانکه خودش فرموده این است که: خداوند بالای عرش است. آن مرد گفت: ای ابا عبدالله ـ کنیه ابن الاعرابی است ـ استواء به معنی «استولی» یعنی چیره و غالب است. ابن الاعرابی گفت: تو از کجا میدانی؟ عربها صرفا زمانی «استولی علی شئ» میگویند که آن چیز، ضدی داشته باشد؛ و هرگاه یکی از آنها بر دیگری پیروز شود و غلبه پیدا کند، میگویند: «استولی علیه» یعنی بر او چیره و پیروز شد؛ مگر قول نابغه را نشنیدهای که میگوید:
الا لـمثلك أومن أنت سابقه
سبق الجواد إذا استولی علی الامد
[۱۳۴]
این منهج و روش یعنی دانستن معنی استواء و عدم آگاهی از کیفیت آن و نهی از بحث و جدال در مورد آن، روش و شیوهی سلف صالح است؛ هنگامی که از امام مالک سؤال شد، استوی در این آیه چگونه است؟ امام مالک / سرش را پایینانداخت بگونهای که پیشانیش عرق کرد؛ سپس سرش را بلند نمود و فرمود: آری، درست است ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾ یعنی خداوند بر عرش قرار گرفته است همانگونه که خودش بیان نموده است؛ اما نباید گفت: چگونه؟ زیرا کیفیت آن نامعلوم است و تو اهل بدعت هستی. آنگاه دستور داد تا آن مرد را بیرون کنند [۱۳۵]ز
در روایتی دیگر از امام مالک / چنین آمده است که:
«الكيف غير معقول، الاستواء منه غير مجهول، والايمان به واجب، والسؤال عنه بدعة» [۱۳۶].
(کیفیت آن در دایرهی عقل نمیگنجد و استواء برای او ثابت و قطعی است و ایمان به آن واجب است و سؤال در مورد آن، بدعت است).
این که امام مالک میگوید: «غیر مجهول» یعنی معلوم است. و معلوم هم به معنی مشخص بودن است؛ زیرا معلوم در لغت عرب، مفهومی دارد که عربها به آن آگاهاند و عالم میتواند آن را ترجمه و تفسیر کند. لذا بسیاری از کسانی که این سخن را از امام مالک نقل کردهاند، نقل به معنی نمودهاند و گفتهاند: استوا معلوم است. ما باید بدانیم که در واقع، فرقی میان معنی «معلوم» با «غیر مجهول» وجود ندارد و هردو کلمه، یک مفهوم را می رسانند؛ پس «الاستواء معلوم» با «الاستواء غیر مجهول» از لحاظ معنی، یکی هستند.
قرطبی / میگوید: «سلف و گذشتگان صالح جهت را از خداوند نفی نکرده و چنین سخنی را نگفتهاند؛ بلکه همهی آنها جهت را برای خدا ثابت دانستهاند. همانگونه که کتاب خداوند آن را ثابت کرده و رسولش بدان خبر داده است.
همچنین هیچ کس این نکته را که خداوند حقیقتا بر عرش قرار دارد، انکار نکرده است و از آنجایی که عرش بزرگترین آفریدهی خداوند متعال است، به این امر اختصاص یافته است. اما اینکه از کیفیت استواء اظهار بی علمی کردهاند، بدین جهت است که هیج کس حقیقت خداوند را نمی داند.
امام مالک می فرماید: استواء ـ از نظر لغوی ـ معلوم است و نحوهی آن، مجهول است و سؤال دربارهی آن، بدعت است؛ ام سلمه ل نیز چنین فرموده است و در این رابطه همین اندازه که بیان شد، کافی است» [۱۳۷].
۹ـ خداوند کجاست؟
خداوند به ما خبر داده است که او در آسمان و بر عرش مستقر است:
﴿ءَأَمِنتُم مَّن فِي ٱلسَّمَآءِ أَن يَخۡسِفَ بِكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ١٦ أَمۡ أَمِنتُم مَّن فِي ٱلسَّمَآءِ أَن يُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ حَاصِبٗاۖ فَسَتَعۡلَمُونَ كَيۡفَ نَذِيرِ١٧﴾ [الملک: ۱۶-۱۷]
«آیا از کسی که در آسمان است، خود را در امان میدانید که دستور بدهد تا زمین شکافته شود و شما را فرو ببرد و آن گاه بلرزد و بجنبد و حرکت کند؟ یا این که از کسی که در آسمان است خود را در امان میدانید که طوفان شن بر شما گمارد؟ آن گاه خواهید دانست که تهدید من چگونه است».
رسول الله ص نیز دربارهی اینکه خداوند در آسمان است، خبر داده است؛ در صحیح بخاری و مسلم از ابو سعید خدری س روایت است که پیامبر اکرم ص فرمود: «أَلَا تَأْمَنُونِي وَأَنَا أَمِينُ مَنْ فِي السَّمَاءِ، يَأْتِينِي خَبَرُ السَّمَاءِ صَبَاحًا وَمَسَاءً» [۱۳۸].
(آیا شما مرا امین نمیدانید حال آنکه من امین کسی هستم که در آسمان است و خبرهای آسمان هر صبح و شام به من میرسد).
همچنین رسول الله ص به مؤمن بودن کنیزی که گفت خداوند در آسمان است، گواهی داد؛ شرح این داستان از این قرار است که معاویه بن حکم سلمی کنیزش را که در حفاظت گوسفندانش کوتاهی کرده بود، کتک زد؛ سپس پشیمان شد و نزد رسول الله ص آمد و اظهار ندامت و پشیمانی نمود و میخواست دربارهی آزاد کردن کنیزش از پیامبر اکرم ص کسب اجازه کند. پیامبر رحمت ص کنیز را نزد خود طلبید و از وی پرسید: خداوند کجا است؟ کنیزک گفت: خدا در آسمان است. سپس پیامبر ص دربارهی خودش از او پرسید و فرمود: من کیستم؟ کنیزک گفت: تو رسول الله ص هستی. آنگاه پیامبر ص خطاب به مالکش فرمود: «أَعْتِقْهَا فَإِنَّهَا مُؤْمِنَةٌ» او را آزاد کن؛ زیرا او مؤمن است [۱۳۹].
همچنین رسول الله ص بیماری را راهنمایی نمود که این دعا را برای خودش بخواند یا برادر مسلمانش با این کلمات برایش دعا کند و در این دعا تصریح شده است که خداوند در آسمان است: «رَبَّنَا اللهَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ، تَقَدَّسَ اسْمُكَ، أَمْرُكَ فِي السَّمَاءِ وَالأَرْضِ، كَمَا رَحْمَتُكَ فِي السَّمَاءِ، فَاجْعَلْ رَحْمَتَكَ فِي الأَرْضِ وَاغْفِرْ لَنَا حُوبَنَا وَخَطَايَانَا، أَنْتَ رَبُّ الطَّيِّبِينَ، فَأَنْزِلْ شِفَاءً مِنْ شِفَائِكَ وَرَحْمَةً مِنْ رَحْمَتِكَ عَلَى هَذَا الْوَجَعِ فَيَبْرَأُ» [۱۴۰].
(ای پروردگار ما! ای کسی که در آسمان هستی، نام تو مقدس است، حکم تو در زمین و آسمانها است؛ همانگونه که رحمت تو در آسمان است، رحمت خود را در زمین نیز قرار بده؛ ای پروردگار! گناهان ما را مورد بخشش قرار بده؛ چرا که تو پروردگار پاکان هستی. رحمتی از رحمتهای خود و شفایی از شفاهای خود را بر این بیماری نازل فرما تا شفا یابم).
و در حدیث عبدالله بن عمرو ب آمده است که رسول الله ص فرمود:
«الرَّاحِمُونَ يَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ، ارْحَمُوا مَنْ فِى الأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ مَنْ فِى السَّمَاءِ» [۱۴۱].
(خداوند با آنان که اهل رحم و مهربانی هستند، مهربان است؛ پس بر اهل زمین رحم کنید تا کسی که در آسمان است، بر شما رحم کند).
در آسمان بودن خدا به چه معنی است؟
منظور از در آسمان بودن خدا، این نیست که جسم آسمان او را احاطه کرده باشد؛ خداوند از چنین چیزی پاک و منزه است؛ بلکه منظور از آسمان علو و بلندی است چنانکه خداوند، خود را به علو و فوقیت توصیف نموده است:
﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾ [الأعلى: ۱]. «پروردگار والا مقام خود را تسبیح و تقدیس کن».
﴿وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ﴾ [البقرة: ۲۵۵]. «کرسی او آسمانها و زمین را فرا گرفته است و نگاهداری آنها برای او مشکل نیست و او بلندمرتبه و سترگ است».
خداوند بیان داشته که بالاتر از بندگانش میباشد:
﴿يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ﴾ [النحل: ۵۰].
«فرشتگان از پروردگارشان که بر بالای سرشان است، میترسند».
﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ﴾ [الأنعام: ۱۸].
«اوست قاهری که بالاتر از همهی بندگان خویش است».
رسول اکرم ص نیز در تمجید پروردگارش در یکی از دعاهایش میفرماید:
«وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَيْسَ فَوْقَكَ شَىْءٌ» [۱۴۲]. (تو آشکارى و بالاتر از تو هیچ چیزی وجود ندارد).
ام المؤمنین زینب ب در برابر سایر ازواج پیامبر اکرم ص افتخار مینمود و میگفت:
«زَوَّجَكُنَّ أَهَالِيكُنَّ، وَزَوَّجَنِى اللهُ ﻷ مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَوَاتٍ».
(شما را خانوادههایتان به عقد پیامبر اکرم ص درآوردهاند؛ اما مرا خداوند از بالای هفت آسمان به عقد آنحضرت ص درآورده است).
ممکن نیست مسلمانی که عقیدهاش را به خوبی درک نموده باشد، چنین تصور کند که در آسمان بودن خداوند بدین معنی است که آسمان او را احاطه کرده است و او در آسمان قرار دارد؛ خداوند از چنین چیزی منزه و پاک است؛ چگونه چنین چیزی ممکن است حال آنکه آسمانها در برابر خداوند چیزی نیستند؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ﴾ [الزمر: ۶۷]. «و آسمانها با دست راست او در هم پیچیده میشود».
﴿يَوۡمَ نَطۡوِي ٱلسَّمَآءَ كَطَيِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡكُتُبِۚ﴾ [الأنبياء: ۱۰۴].
«روزی که ما آسمان را درهم میپیچیم به همان صورت که طومار نامهها در هم پیچیده میشود».
چند دلیل:
دلایل زیاد و روشنی مبنی بر اینکه خداوند در آسمان است، وجود دارد که ذکر همهی آنها در این نوشتار نمیگنجد و تنها میتوان آنها را فهرست وار به شرح زیر بیان نمود:
۱- دلایلی که به صراحت بیان میدارند که خداوند در آسمان است و ما در صفحات قبل به ذکر آنها پرداختیم.
۲- دلایلی که دال بر قرار گرفتن خداوند بر عرش میباشند که قبلاً به آنها نیز اشاره شد.
۳- دلایلی که دال بر علو و بلندی او می باشند و اینکه او بر بندگان خود تفوق دارد، که بخشی از این دلایل نیز ذکر گردید.
۴- نصوصی که دال بر این هستند که بعضی از مخلوقاتش نزد او قرار دارند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ﴾ [الأعراف: ۲۰۶].
«بیگمان کسانی که نزد پروردگار تو هستند، خویشتن را بزرگتر از آن نمیدانند که به پرستش خدا بپردازند».
و درمورد شهدا نیز می فرماید:
﴿بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ﴾ [آل عمران: ۱۶۹].
«بلکه آنان زندهاند و بدیشان نزد پروردگارشان، روزی داده میشود».
باید دانست که در این زمینه نصوص زیاد دیگری نیز وجود دارد.
۵- آیاتی که میگویند بعضی از اشیا بسوی او بالا میروند مانند آیهی زیر که به بالا رفتن عیسی ÷ بسوی خداوند تصریح نموده است.
﴿بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَيۡهِۚ﴾ [النساء: ۱۵۸]. «بلکه خداوند او را بسوی خودش بالا برد».
و مانند این که اعمال بهسوی او بالا میروند:
﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ يَرۡفَعُهُۥۚ﴾ [فاطر: ۱۰].
«گفتار پاکیزه بهسوی خدا اوج میگیرد و خدا کردار پسندیده را بالا میبرد».
همچنین نصوصی که به بیان بالا رفتن ارواح مؤمنان پرداختهاند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ﴾ [الأعراف: ۴۰].
«بیگمان، کسانی که آیات ما را تکذیب میکنند و خویشتن را بالاتر از آن میدانند که بدانها گردن نهند، درهای آسمان بر روی آنان باز نمیگردد».
آیهی مذکور دال بر این مطلب است که درهای آسمان به روی مؤمنان گشوده خواهد شد؛ چنانکه احادیث زیادی دربارهی تفسیر این آیه وارد شده است.
و نیز مانند اوج گرفتن و بالا رفتن فرشتگان بسوی خدا:
﴿تَعۡرُجُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَيۡهِ﴾ [المعارج: ۴].
«فرشتگان و جبرئیل بهسوی او ـ پر میکشند و ـ بالا میروند».
۶- نصوصی که فرود آمدن فرشتگان را بیان میدارند:
﴿يُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ﴾ [النحل: ۲].
«خداوند به دستور خود، فرشتگان را همراه با وحی بر هر کس از بندگانش که خود بخواهد نازل میکند».
و دربارهی فرو فرستادن کتابها چنین آمده است:
﴿وَهَٰذَا كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَكٞ﴾ [الأنعام: ۹۲].
«این ـ قرآن ـ کتاب مبارکی است که ما آن را فرو فرستادهایم».
۷- یکی دیگر از دلایل وجود خداوند در آسمان، بلندکردن دستها و چشمها بسوی او است و احادیث زیادی در این رابطه وارد شدهاند که رسول الله ص هنگام دعا و نیایش دستهایش را بسوی آسمان بلند مینمود؛ همچنین هرکس با مشکلی مواجه گردد، دستهایش را بسوی آسمان بلند مینماید و دعا میکند.
هم چنین بلند کردن نگاه؛ در حدیث صحیح آمده است که رسول الله ص در دعای بعد از وضو، چشمهایش را بسوی آسمان بلند می نمود.
۸- از دلایل دیگر وجود خداوند در آسمان، اشاره کردن پیامبر اکرم ص بهسوی آن با انگشتان مبارکش میباشد؛ چنانکه در حدیث حجة الوداع آمده است؛ بعد از اینکه حاضران در جمع گفتند: ما گواهی میدهیم که شما وظیفهی تبلیغ را به نحو احسن انجام داده و حق نصیحت را بجا آوردهاید، پیامبر رحمت ص انگشت سبابهی خود را بهسوی آسمان بلند نمود و آن را تکان داد و فرمود: «اللهم اشهد، اللهم اشهد» [۱۴۳]. (بار خدایا! تو گواه باش؛ بار خدایا! تو گواه باش).
در پایان، اگر تمایل دارید که در زمینهی وجود خداوند در آسمان، دلایل بیشتری را بدانید، به کتابهایی که علما در این موضوع نوشتهاند، مراجعه نمایید.
بلند بودن خداوند با نزدیک بودن او منافاتی ندارد
خداوند نزدیک است و دعای دعا کننده را هنگامی که او را بخواند، اجابت مینماید؛ خداوند پنهان و آشکار هر کس را میداند؛ او از گردن سواری ندا دهنده به شخص نزدیکتر است؛ او اسرار و رازهای درونی هر شخص را میداند؛ از شاه رگ گردن انسان نزدیکتر است؛ پیدا و پنهان را میداند؛ هر آنچه را که در زمین فرو میرود و آنچه را که از زمین بیرون میآید و آنچه را که از آسمان نازل میشود و آنچه را که به طرف آن صعود میکند، همه را میداند؛ او با علم و قدرت خود، همراه آفریدههایش میباشد؛ هر چیزی که برای مخلوقات پنهان است برای خداوند آشکار میباشد؛ هیچ چیز کوچک و بزرگی در زمین و آسمان از پروردگار پنهان نمیماند؛ او با وجود اینکه بالا است، نزدیک است؛ و در عین نزدیک بودن، بلند است؛ او اول و آخر و ظاهر و باطن است.
۱۰-«خندیدن خداوند متعال»
خداوند متعال هرگاه و به هر نحوی که بخواهد، میخندد؛ ما این مطلب را باور داشته و صحت آن را میپذیریم؛ البته از چگونگی آن خبر نداریم و در پی دانستن آن نیز نیستیم.
در این باره، احادیث صحیحی بشرح زیر وارد شده است:
۱ـ از ابوهریره س روایت است که رسول الله ص فرمود: «يَضْحَكُ اللهُ إِلَى رَجُلَيْنِ يَقْتُلُ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ يَدْخُلَانِ الـْجَنَّةَ، يُقَاتِلُ هَذَا فِي سَبِيلِ اللهِ فَيُقْتَلُ، ثُمَّ يَتُوبُ اللهُ عَلَى الْقَاتِلِ فَيُسْتَشْهَدُ» [۱۴۴].
(خداوند به دو نفری که یکی دیگری را به قتل می رساند و هر دو وارد بهشت میشوند، میخندد؛ بدین معنی که یکی در راه خدا میجنگد و بوسیلهی دیگری کشته می شود؛ سپس خداوند توبهی قاتل را میپذیرد و او نیز به شهادت میرسد؛ در نتیجه، هر دو وارد بهشت میشوند).
۲ـ ابوهریره س میگوید: شخصی نزد رسول الله ص آمد و گفت: ای پیامبر خدا! گرسنه هستم. رسول الله ص فردی را برای غذا نزد همسرانش فرستاد؛ اما آنجا غذایی وجود نداشت. رسول الله ص فرمود: «آیا کسی هست که امشب او را مهمان کند تا اینکه مورد رحمت الهی قرار گیرد؟ مردی از انصار بلند شد و گفت: ای رسول خدا! من او را مهمان مینمایم. سپس آن مرد انصاری برخاست و به خانهاش رفت و به همسرش گفت: این شخص، مهمان رسول الله ص میباشد؛ مبادا چیزی از او دریغ نمایی. همسرش گفت: بخدا سوگند که بجز غذای اطفالمان، چیز دیگری ندارم. مرد انصاری گفت: هرگاه بچهها شام خواستند، آنها را بخوابان و بعد از آن هم چراغ را خاموش کن و خودمان امشب چیزی نمیخوریم. همسرش هم همین کا را انجام داد. آن مرد، صبح روز بعد نزد رسول الله ص رفت. آنحضرت ص فرمود: «خداوند از این کار شما تعجب کرد و خندید. اینجا بود که خداوند متعال این آیه را نازل نمود:
﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ﴾ [الحشر: ۹] [۱۴۵].
«و دیگران را بر خود ترجیح میدهند، هرچند که خودشان نیازمند باشند».
۳ـ در بخشی از حدیث طولانی ابوهریره س در صحیح بخاری آمده است که رسول الله ص فرمود: پس از آن، خداوند از قضاوت بین بندگان در حالی فارغ میشود که فقط یکی از بندگانش بین بهشت و دوزخ بلاتکلیف مانده است و او آخرین فرد دوزخی است که وارد بهشت میشود؛ او که چهرهاش بهسوی دوزخ است، میگوید: پرودگارا! چهرهام را از دوزخ برگردان. زیرا وزش هوای آتشین آن، حالم را به هم میزند و شعلههای آتشینش مرا میسوزاند. خداوند میفرماید: اگر این خواستهات را برآورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت، که نمیخواهم. و چندین عهد و پیمان دیگر میبندد. خداوند چهرهاش را از جانب دوزخ برمیگرداند. وقتی چهره اش بهسوی بهشت میشود و شادابی آنرا میبیند، ابتدااندکی سکوت میکند؛ سپس میگوید: پروردگارا! مرا نزدیک دروازهی بهشت ببر. خداوند به او میگوید: مگر تو آن همه عهد و پیمان نبستی که چیز دیگری نخواهی؟! میگوید: پروردگارا! مرا شقیترین بندهات مگردان. خداوند میفرماید: اگر این خواستهات را نیز برآورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت که چیز دیگری نمیخواهم. خداوند او را نزدیک دروازهی بهشت میبرد. وقتی چشمش به زیباییها و شادابیهای بهشت میافتد، لحظهای سکوت میکند؛ سپس میگوید: خدایا! مرا وارد بهشت گردان. خداوند میفرماید: وای بر تو ای فرزند آدم! چقدر عهد شکن هستی! مگر تو با من، آن همه عهد و پیمان نبستی که چیز دیگری نخواهی. میگوید: پروردگارا ! مرا شقیترین بندهات مگردان. خداوند به این رفتار بندهاش میخندد و بعد از آن به او میگوید: وارد بهشت شو» [۱۴۶].
در صحیح مسلم به روایت از عبدالله ابن مسعود س چنین آمده است که خداوند به او میگوید: آیا اگر دنیا و مانند آن را به تو بدهم، خشنود میشوی؟ آن مرد میگوید: پروردگارا! مرا مسخره میکنی حال آنکه تو رب العالمین هستی؟ رسول الله ص وقتی که این حدیث را تا اینجا بیان نمود، خندید. مردم پرسیدند: ای رسول خدا! چرا میخندی؟ رسول الله ص فرمود: چون پروردگار خندید، مرا نیز خنده آمد. هنگامی که آن مرد گفت: مرا مسخره میکنی حال آنکه تو رب العالمین هستی، پروردگار خندید. به هرحال، پروردگار در جواب آن مرد میفرماید: من تو را مسخره نمیکنم؛ من هر چه بخواهم، می توانم انجام دهم [۱۴۷].
۱۱، ۱۲- نزول و آمدن پروردگار متعال
ابو هریره س میگوید: رسول الله ص فرمود: «يَنْزِلُ رَبُّنَا ﻷ كُلَّ لَيْلَةٍ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْيَا حِينَ يَبْقَى ثُلُثُ اللَّيْلِ الآخِرُ، فَيَقُولُ: مَنْ يَدْعُونِى فَأَسْتَجِيبَ لَهُ؟ وَمَنْ يَسْأَلُنِى فَأُعْطِيَهُ؟ وَمَنْ يَسْتَغْفِرُنِى فَأَغْفِرَ لَهُ؟» [۱۴۸]. (خداوند متعال شبانه بعد از گذشتن دو سوم شب به آسمان دنیا فرود میآید و میفرماید: چه کسی از من میخواهد تا وی را اجابت کنم؟ چه کسی از من درخواستی دارد تا به او بدهم؟ چه کسی از من طلب آمرزش میکند تا او را بیامرزم؟).
قرآن تصریح نموده که خداوند در روز قیامت برای قضاوت و داوری میآید:
﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن يَأۡتِيَهُمُ ٱللَّهُ فِي ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُۚ﴾ [البقرة: ۲۱۰].
«آیا آنان که راه صلح و آشتی نمیپویند و دین اسلام را نمیجویند، انتظار دارند که خدا و فرشتگان در زیر سایهبانهای ابر بهسوی ایشان بیایند؟! حال آن که فرمان انجام پذیرفته است».
﴿كَلَّآۖ إِذَا دُكَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَكّٗا دَكّٗا٢١ وَجَآءَ رَبُّكَ وَٱلۡمَلَكُ صَفّٗا صَفّٗا٢٢﴾ [الفجر: ۲۱-۲۲]. «هرگز! هرگز! ـ حقیقت آن چنان نیست که میپندارید ـ زمانی که زمین سخت درهم کوبیده میشود و صاف و مسطّح میگردد و پروردگارت بیاید و فرشتگان صف صف حاضر آیند».
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ص فرمود:
«يَجْمَعُ اللهُ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ قِيَامًا أَرْبَعِينَ سَنَةً شَاخِصَةً أَبْصَارُهُمْ إِلَى السَّمَاءِ يَنْتَظِرُونَ فَصْلَ الْقَضَاءِ، قَالَ: وَيَنْزِلُ اللهُ ﻷ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ مِنَ الْعَرْشِ إِلَى الْكُرْسِيِّ» [۱۴۹].
(خداوند اولین وآخرین مخلوقات را در روز قیامت برای مدت چهل سال در یک جا جمع میکند؛ آنان چشمها را بسوی آسمان بلند کرده منتظر فیصله و قضاوت خداوند هستند؛ و خداوند در زیر سایههای ابر از عرش بهسوی کرسی فرود میآید).
۱۳- سخن گفتن خداوند
خداوند هرگاه و هرگونه که بخواهد سخن میگوید و سخن او با سخن بندگان هیچ گونه شباهتی ندارد؛ خداوند با بعضی از بندگانش سخن گفته و آنان نیز با او سخن گفتهاند؛ پیامبر خدا موسی ÷ یکی از آنان است:
﴿وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا﴾ [النساء: ۱۶۴].
«وخداوند حقیقتا ـ از پشت حجاب بدون واسطه ـ با موسی سخن گفت».
همچنین خداوند عزوجل گفتگویی را که میان او و موسی صورت گرفت، برای ما بیان مینماید و میفرماید:
﴿قَالَ رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي وَلَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِيۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ تُبۡتُ إِلَيۡكَ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٤٣ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّي ٱصۡطَفَيۡتُكَ عَلَى ٱلنَّاسِ بِرِسَٰلَٰتِي وَبِكَلَٰمِي فَخُذۡ مَآ ءَاتَيۡتُكَ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤﴾ [الأعراف: ۱۴۳-۱۴۴].
«موسی گفت: پروردگارا! خویشتن را به من نشان بده تا تو را ببینم. خداوند فرمود: هرگز ـ در دنیاـ مرا نمیبینی؛ لیکن به کوه بنگر؛ اگر کوه بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید. امّا هنگامی که پروردگارش بر کوه تجلی نمود، آن را درهم کوبید و موسی بیهوش و نقش زمین گردید. وقتی که به هوش آمد، گفت: پروردگارا! تو منزّهی؛ من توبه میکنم و نخستینِ مؤمنان هستم. خداوند فرمود: ای موسی! من تو را با رسالتهای خویش و با سخن گفتنم ـ با تو از فراسوی حجاب و بدون واسطه ـ بر مردمان برگزیدم؛ پس آنچه به تو دادهام برگیر و از زمرهی شکرگزاران باش».
با آدم وحواء نیز سخن گفت:
﴿وَنَادَىٰهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمۡ أَنۡهَكُمَا عَن تِلۡكُمَا ٱلشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَآ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمَا عَدُوّٞ مُّبِينٞ﴾ [الأعراف: ۲۲].
«پروردگارشان به آنها ندا داد که آیا شما را از آن درخت، نهی نکردم و به شما نگفتم که اهریمن دشمن آشکارتان است».
همچنین خداوند با جبرئیل امین سخن میگوید؛ در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابوهریره س روایت است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إِذَا أَحَبَّ عَبْدًا نَادَى جِبْرِيلَ: إِنَّ الله قَدْ أَحَبَّ فُلَانًا، فَأَحِبَّهُ، فَيُحِبُّهُ جِبْرِيلُ، ثُمَّ يُنَادِي جِبْرِيلُ فِي السَّمَاءِ: إِنَّ الله قَدْ أَحَبَّ فُلَانًا، فَأَحِبُّوهُ، فَيُحِبُّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ، وَيُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ» [۱۵۰].
(هرگاه، خداوند، بندهای را دوست داشته باشد، به جبرئیل، ندا میدهد که خداوند، فلانی را دوست دارد؛ تو نیز او را دوست بدار. پس جبرییل، او را دوست میدارد و به اهل آسمان، ندا میدهد که خدا، فلانی را دوست دارد، شما نیز او را دوست بدارید. پس اهل آسمان هم او را دوست میدارند. سپس به همین ترتیب، مقبول اهل زمین نیز میگردد).
هنگامی که خداوند سخن میگوید، فرشتگان صدای او را میشنوند؛ در صحیح بخاری از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر اکرم ص فرمود: «إِذَا قَضَى اللهُ الْأَمْرَ فِي السَّمَاءِ ضَرَبَتْ الْـمَلَائِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا خُضْعَانًا لِقَوْلِهِ كَأَنَّهُ سِلْسِلَةٌ عَلَى صَفْوَانٍ، فَإِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا: مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ؟ قَالُوا: الـْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ» [۱۵۱].
(هنگامی که خداوند مسئلهای را در آسمان، فیصله مینماید، فرشتگان به نشانهی اطاعت از دستور او، بالهایشان را بهم میزنند طوریکه صدای آنها مانند صدای زنجیری است که بر سنگی بیفتد. و پس از آنکه اضطراب دلهایشان برطرف گردد، میپرسند: پروردگارتان چه فرمود؟ ـ فرشتگان مقرب ـ میگویند: خداوند، حق گفته و او بلند مرتبه و بزرگ است).
امام بخاری / حدیث فوق را در تفسیر این آیه آورده است:
﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٢٣﴾ [سبأ: ۲۳] .
«هیچ گونه شفاعتی در پیشگاه خدا سودمند واقع نمیگردد، مگر شفاعت کسی که خدا بدو اجازه دهد و چون بیم از دلهایشان برود، گویند: پروردگارتان چه گفت؟ گویند : سخن حق گفت و او بلند مرتبه و بزرگ است».
امام بخاری / این آیه را عنوان یک باب در صحیح خود قرار داده است و بعد از آن میگوید: «خداوند نفرمود «ماذا خلق ربکم» یعنی پروردگارت چه چیزی را آفرید. و در این باب، توضیحی را که مسروق از ابن مسعود روایت نموده است، آورده به این مضمون که: «إِذَا تَكَلَّمَ اللهُ بِالْوَحْيِ سَمِعَ أَهْلُ السَّمَوَاتِ شَيْئًا، فَإِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَسَكَنَ الصَّوْتُ عَرَفُوا أَنَّهُ الْـحَقُّ وَنَادَوْا: مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ؟».
(وقتی که خداوند وحی میفرستد وسخن میگوید، اهل آسمانها چیزی میشنوند و هنگامی که صدا آرام گردید و ترس و وحشت از دلهایشان برطرف شد، متوجه میشوند که آن، صدای خداوند بوده؛ لذا ندا میدهند و میگویند: پروردگارت چه فرمود؟).
همچنین امام بخاری حدیث دیگری را که سند آن معلق است به روایت جابر از عبد الله بن انیس آورده که ایشان میگوید: شنیدم رسول الله ص فرمود:
«يَحْشُرُ اللهُ الْعِبَادَ، فَيُنَادِيهِمْ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ مَنْ بَعُدَ كَمَا يَسْمَعُهُ مَنْ قَرُبَ: أَنَا الـْمَلِكُ، أَنَا الدَّيَّانُ» [۱۵۲].
(خداوند بندگان را حشر مینماید؛ آنگاه آنان را با صدایی فرا میخواند که همانگونه که افراد نزدیک آنرا میشنوند افراد دور نیز میشنوند: من پادشاه هستم، من دیان ـ جزا دهنده ـ هستم).
امام بخاری در کتاب «خلق افعال العباد» در توضیح این حدیث میگوید: «این حدیث دلیل بر این است که صدای خداوند هیچگونه شباهتی با صدای مخلوقات ندارد؛ زیرا صدای خداوند أ همانگونه که از نزدیک شنیده میشود، از دور نیز شنیده میشود و فرشتگان با شنیدن آن بیهوش میشوند و بر زمین میافتند» [۱۵۳].
قابل یادآوری است که خداوند با صدایی سخن میگوید که با صدای هیچ یک از مخلوقاتش شباهتی ندارد؛ چنانکه از حدیثی که بخاری از ابو سعید خدری س روایت نموده که ایشان میگویند: پیامبر اسلام ص فرمود:
«يَقُولُ اللهُ ﻷ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: يَا آدَمُ، يَقُولُ: لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ، فَيُنَادَى بِصَوْتٍ: إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تُخْرِجَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بَعْثًا إِلَى النَّارِ» [۱۵۴].
(خداوند متعال میفرماید: ای آدم. آدم در جواب میگوید: آماده و گوش به فرمان توام. خداوند خطاب به او با صدایی میفرماید: خداوند به تو فرمان میدهد که از میان فرزندانت گروهی را برای آتش جدا کن).
همچنین روز قیامت، خداوند با فرشتگان سخن میگوید:
﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١﴾ [سبأ: ۴۰-۴۱].
«و به یاد آور روزی را که خداوند جملگی آنان را گرد میآورد و سپس به فرشتگان میگوید: آیا اینان شما را پرستش میکردهاند؟! فرشتگان میگویند: تو منزّهی؛ تنها تو یار و یاور ما بودهای نه آنان؛ بلکه ایشان جنّیان را میپرستیدهاند و اکثر آنان بدیشان ایمان داشتهاند».
همچنین از روی تهدید و برای ساکت گرداندن کافرانی که پیامبر را تکذیب نمودند، میفرماید:
﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَ٨٣ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَكَذَّبۡتُم بَِٔايَٰتِي وَلَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨٤﴾ [النمل: ۸۳-۸۴].
«ای پیامبر! روزی را به یاد آور که گروه عظیمی از همهی ملّتهایی که آیات ما را تکذیب میکردهاند، گرد میآوریم. پس آنان به یکدیگر ملحق و در کنار همدیگر نگاه داشته میشوند. سپس هنگامی که میآیند، خداوند میفرماید: آیا آیات مرا تکذیب کردید بدون آنکه کاملاً از آنها آگاهی داشته باشید؟! اصلاً ـ شما در دنیا ـ چه کار میکردهاید؟».
خداوند به اهل بهشت سلام میدهد:
﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِيمٖ٥٨﴾ [يس: ۵۸].
«از سوی پروردگاری مهربان، بدیشان سلام گفته میشود».
خداوند با اهل بهشت سخن میگوید؛ ابو سعید خدری س روایت می نماید که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ االلهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يَقُولُ لأَهْلِ الـْجَنَّةِ: يَا أَهْلَ الْـجَنَّةِ، فَيَقُولُونَ: لَبَّيْكَ رَبَّنَا وَسَعْدَيْكَ، فَيَقُولُ: هَلْ رَضِيتُمْ؟ فَيَقُولُونَ: وَمَا لَنَا لا نَرْضَى، وَقَدْ أَعْطَيْتَنَا مَا لَمْ تُعْطِ أَحَدًا مِنْ خَلْقِكَ، فَيَقُولُ: أَنَا أُعْطِيكُمْ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ، قَالُوا: يَا رَبِّ، وَأَيُّ شَيْءٍ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ؟ فَيَقُولُ: أُحِلُّ عَلَيْكُمْ رِضْوَانِي فَلا أَسْخَطُ عَلَيْكُمْ بَعْدَهُ أَبَدًا» [۱۵۵].
(خداوند متعال خطاب به بهشتیان می فرماید: ای بهشتیان! آنان میگویند: لبیک ای پروردگار! ما آمادهی خدمتیم. میفرماید: آیا راضی و خشنود هستید؟ میگویند: چرا راضی نباشیم؟ تو به ما نعمتهایی ارزانی داشتهای که به هیچ یک از مخلوقاتات عنایت نکردهای. خداوند میفرماید: بهتر از این، به شما عنایت میکنم. آنان میگویند: پروردگارا! چه چیزی بهتر از این است؟ میفرماید: رضایت و خشنودیام را شامل حال شما میگردانم و بعد از آن، هرگز از شما ناخشنود نمیشوم).
سخنان خداوند در حساب نمیگنجد
خداوند متعال میفرماید:
﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا١٠٩﴾ [الکهف: ۱۰۹].
«بگو: اگر دریا برای نگارش سخنان پروردگارم جوهر شود، دریا پایان میگیرد پیش از آن که سخنان پروردگارم پایان پذیرد؛ هر چند هم همسان آن دریا را به عنوان کمک بدان بیفزاییم و مرکب و جوهرش نماییم».
قرآن سخن خداوند است
قرآن در واقع، سخن خداوند است و هیچ شک و تردیدی در مورد آن، وجود ندارد؛ خداوند ﻷ میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ﴾ [التوبة: ۶].
«اگر یکی از مشرکان از توی پیامبر پناهندگی خواست، او را پناه بده تا کلام خدا ـ یعنی آیات قرآن ـ را بشنود».
در جایی دیگر میفرماید:
﴿سَيَقُولُ ٱلۡمُخَلَّفُونَ إِذَا ٱنطَلَقۡتُمۡ إِلَىٰ مَغَانِمَ لِتَأۡخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعۡكُمۡۖ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُواْ كَلَٰمَ ٱللَّهِۚ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَٰلِكُمۡ قَالَ ٱللَّهُ مِن قَبۡلُۖ﴾ [الفتح: ۱۵].
«هنگامی که شما برای به دست آوردن غنایم بیرون رفتید، بازپسماندگان خواهند گفت: بگذارید ما هم همراه شما شویم ـ و در این جهاد شرکت کنیم ـ آنان میخواهند سخن خدا را دگرگون کنند! ـ خدا وعدهی غنایم خیبر را تنها به شرکتکنندگان سفر حدیبیه اختصاص داده است و بس ـ . بگو: شما هرگز همراه ما نخواهید شد. پروردگارتان پیش از این، چنین فرموده است».
و در جایی دیگر میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ يَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ مَّا نَفِدَتۡ كَلِمَٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٢٧﴾ [لقمان: ۲۷].
«اگر همهی درختانی که روی زمین هستند، قلم شوند و دریا و هفت دریای دیگر برای کمک این دریا مرکب گردد، سخنان خداوند پایان نمیگیرند. همانا خداوند عزیز و حکیم است».
ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: «خداوند در این آیه از عظمت، بزرگی، اسمای حسنی، صفات والا و کلمات تام و کامل خود که هیچ بشری از کنه آنها خبر ندارد و نمیتواند آنها را برشمارد، سخن میگوید؛ همانگونه که سید بشریت محمد ص در این زمینه میفرماید: «لاَ أُحْصِيْ ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ» [۱۵۶] (پروردگارا! آنچنان که حق ستایش تو است، نمىتوانم آنرا بجاى آورم، بدون تردید تو آنچنانى که خود فرمودهاى). و خداوند متعال در این باره می فرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ﴾ [لقمان: ۲۷] یعنی اینکه اگر تمام درختهای روی زمین به قلم، و دریاها به جوهر تبدیل شوند و هفت برابرشان نیز بر آنها افزوده شود و بوسیلهی آنها سخنان خداوند که دال بر عظمت، بزرگی و جلال او هستند، نوشته شوند؛ قلمها تمام شده و دریا خاتمه مییابند ولی سخنان متعلق به صفات، عظمت و جلال خداوند تمام نمیشوند» [۱۵۷].
حسن بصری / میگوید: «اگر درختهای روی زمین به قلم، و آب دریاها به جوهر تبدیل شود، آب دریاها تمام میشود و قلمها میشکنند اما سخنان خداوند در وصف خودش به پایان نمیرسند؛ خداوند به حق فرموده است که: ﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾ [الإسراء: ۸۵] یعنی «فقط دانشاندکی به شما داده شده است».
۱۴- محبت خداوند
در کتاب خدا و سنت پیامبرشص آمده است که خداوند اعمال و اقوال مشخص و معینی را دوست دارد؛ همچنین بعضی از بندگانش را که متصف به صفات ویژهای هستند که خودش بیان نموده است، دوست دارد.
و ما را از این صفات آگاه ساخته تا برای متصف شدن به آنها مبادرت ورزیم و کارهایی را انجام دهیم و سخنانی را بر زبان بیاوریم که مورد پسند ایشان هستند و اینگونه محبت خداوند متعال شامل حال ما گردد.
خداوند متعال در قران کریم میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ [التوبة: ۴]. «بیگمان خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».
﴿وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ [آل عمران: ۱۳۴].
«وخداوند نیکوکاران را دوست دارد».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ﴾ [البقرة: ۲۲۲]. «بیگمان خداوند توبهکنندگان و پاکان را دوست دارد».
﴿وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ [آل عمران: ۱۴۶]. «و خداوند شکیبایان را دوست دارد».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ﴾ [المائدة: ۴۲]. «بیگمان خداوند دادگران را دوست دارد».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ﴾ [آل عمران: ۱۵۹]. «خدا توکلکنندگان را دوست دارد».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِهِۦ صَفّٗا كَأَنَّهُم بُنۡيَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ٤﴾ [الصف: ۴] «خداوند کسانی را دوست دارد که در راه او متحد و یکپارچه در خط و صف واحدی میرزمند، انگار دیوار سربی بزرگی هستند».
در صحیح بخاری و مسلم آمده است که رسول الله ص فرمود: «كَلِمَتَانِ خَفِيفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ، ثَقِيلَتَانِ فِي الْمِيزَانِ، حَبِيبَتَانِ إِلَى الرَّحْمَنِ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ الْعَظِيمِ» [۱۵۸].
(دو کلمه وجود دارد که بر زبان، سبک، ولی در ترازوی اعمال، سنگین، و نزد خداوند، محبوباند: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، وَ سُبْحَانَ الله الْعَظِيمِ»).
سمره بن جندب میگوید: رسول الله ص فرمود: «أَحَبُّ الْكَلامِ إِلَى اللهِ ﻷ أَرْبَعٌ: سُبْحَانَ اللهِ، وَالـْحَمْدُ للهِ، وَلاَ إِلَهَ إِلا اللهُ، وَاللهُ أَكْبَرُ، لا يَضُرُّكَ بِأَيِّهِنَّ بَدَأْتَ» [۱۵۹].
(محبوبترین کلمات نزد خداوند چهار کلمهاند: «سُبْحَانَ اللهِ، الـْحَمْدُ لِله، لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَاللهُ أَكْبَرُ». و با هرکدام از آنها که آغاز نمایید، اشکالی ندارد).
همچنین رسول الله ص به أشج قبیلهی عبدالقیس فرمود: «إِنَّ فِيكَ خَصْلَتَيْنِ يُحِبُّهُمَا اللهُ ﻷ: الْحِلْمُ وَالأَنَاةُ» [۱۶۰].
(تو از دو خصلت برخورداری که خداوند آنها را دوست دارد: عقل و بردباری.)
عباده بن صامت س میگوید: رسول الله ص فرمود:
«مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللهِ أَحَبَّ اللهُ لِقَاءَهُ، وَمَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اللهِ كَرِهَ اللهُ لِقَاءَهُ» [۱۶۱].
(هرکس، ملاقات خدا را دوست داشته باشد، خداوند هم ملاقات او را دوست دارد. وهرکس که ملاقات خدا را دوست نداشته باشد، خداوند هم ملاقات او را دوست ندارد).
و باید بدانیم که خداوند آن مجموعه از اعمال، اخلاق و سخنانی را دوست دارد، که رسول الله ص آنها را بیان داشته و خودش را بدانها آراسته است؛ اینجا است که خداوند متعال در یک آیه بطور بسیار واضح و روشن بیان فرموده است که تنها راه محبت خداوند پیروی از رسول الله ص میباشد:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ﴾ [آل عمران: ۳۱].
«بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد».
۱۵،۱۶ - خداوند امور ناپسند و زشت را مکروه و مبغوض می دارد
اعمالی وجود دارد که خداوند آنها را نمیپسندد؛ بلکه مکروه و مبغوض میدارد؛ مکروه و مبغوض داشتن آنها از جانب خداوند بگونهای است که شایستهی شأن و مقام او است. یکی از اعمال مکروه نزد خداوند فساد و تباهی در زمین است:
﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ﴾ [البقرة: ۲۰۵]. «و خداوند فساد و تباهی را دوست ندارد».
﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ [المائدة: ۶۴]. «و خداوند مفسدان و تباهکاران را دوست ندارد».
همچنین در آیات قرآن کریم آمده است که خداوند کافران، ستمکاران، اسراف کنندگان، متکبران، تجاوزکاران، خیانت کاران، حیله گران، انسانهای مغرور، خود خواهان و عیاشان را دوست ندارد.
همچنین در قرآن کریم آمده است که:
﴿وَلَٰكِن كَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ فَثَبَّطَهُمۡ﴾ [التوبة: ۴۶].
«امّا خداوند بیرون شدن و حرکت کردن آنان را ـ بهسوی میدان نبرد ـ نپسندید و ایشان را از آن بازداشت».
عایشه ل میگوید: رسول الله ص فرمود: «أَبْغَضُ الرِّجَالِ إِلَى اللهِ الأَلَدُّ الـْخَصِمُ» [۱۶۲]. (مبغوضترین اشخاص نزد خداوند، شخص ستیزه جو و لجوج است).
براء بن عازب س میگوید: شنیدم که رسول الله ص در مورد انصار فرمود: «مَنْ أَحَبَّهُمْ أَحَبَّهُ اللهُ، وَمَنْ أَبْغَضَهُمْ أَبْغَضَهُ اللهُ» [۱۶۳].
(هر کس، آنها را دوست داشته باشد، خداوند او را دوست میدارد و هرکس، به آنها بغض ورزد، خداوند نیز به او بغض میورزد).
۱۷- رؤیت خداوند
خداوند در دنیا دیده نمیشود؛ موسی ÷ آرزو نمود که در دنیا خدا را ببیند؛ اما خداوند به او گفت که در دنیا نمیتواند او را ببیند و چنین چیزی برایش مقدور نیست حتی کوه محکم و استوار هم توانایی آن را را ندارد:
﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَٰتِنَا وَكَلَّمَهُۥ رَبُّهُۥ قَالَ رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي وَلَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِيۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ﴾ [الأعراف: ۱۴۳].
«هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! خویشتن را به من بنمای تا تو را ببینم. خداوند فرمود: مرا نمیبینی و لیکن به کوه بنگر؛ اگر کوه بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید. پس هنگامی که پروردگارش بر کوه تجلی نمود، آن را درهم کوبید و موسی بیهوش شد و نقش زمین گردید».
قابل یادآوری است که علما دربارهی اینکه شب معراج، رسول الله ص خداوند را دیده است یا نه، اختلاف نظر دارند؛ قول صحیح این است که آنحضرت ص در شب معراج خدا را رؤیت ننموده است؛ از عایشه ل با سند صحیح روایت شده است که فرمود:
«مَنْ زَعَمَ أَنَّ مُحَمَّدًا رَأَى رَبَّهُ فَقَدْ أَعْظَمَ عَلَى اللهِ الْفِرْيَةَ» [۱۶۴].
(هرکس معتقد باشد که محمد ص پرودگارش را دیده است، دروغ بزرگی به خدا نسبت داده است.)
آنچه در سطور بالا دربارهی رؤیت خداوند بیان گردید، متعلق به دنیا است؛ اما در جهان دیگر، قضیه به گونهی دیگری است؛ زیرا در آخرت، انسانها مجدداً و با کیفیت جدیدی آفریده میشوند؛ مگر در احادیث نیامده است که خورشید در روز قیامت به انسانها نزدیک میشود بگونهای که بیش از یک میل با انسانها فاصله نخواهد داشت؛ اما با این وجود، انسانها ذوب نمیشوند! مگر این طور نیست که انسانها در قیامت بعد از زنده شدن نمیمیرند و از بین نمیروند، حتی اهل دوزخ هرگاه پوست بدن آنها بسوزد و زغال شود، خداوند پوست آنها را دوباره میسازد تا بدین طریق همواره در عذاب باشند، اما هرگز مرگی نخواهند داشت.
بله، روز قیامت، مؤمنان میتوانند پروردگارشان را ببینند؛ حتی ارزندهترین نعمتی که روز قیامت به بهشتیان داده میشود، فرصت نگاه کردن بهسوی پروردگار است و کفار از این نعمت عظیم محروم هستند.
﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾ [المطففين: ۱۵].
«قطعاً روز قیامت، آنان از پروردگارشان در حجابند و نمیتوانند او را ببینند».
اما بندگان برگزیده و پاک خداوند از این نعمت عظیم بهرهمند خواهند بود.
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القيامة: ۲۲-۲۳]
«در آن روز، چهرههایی تر وتازه هستند و بسوی پروردگارشان نگاه میکنند».
این گروه، همان بندگان پاک و ابرار هستند که قران کریم در مورد آنان میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٍ٢٢ عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ٢٣﴾ [المطففين: ۲۲-۲۳].
«بیگمان، نیکان در میان انواع نعمتهای فراوان بهشت بسر میبرند و بر تختهای مجلّل ـ بهشتی ـ تکیه میزنند و ـ پروردگارشان ـ را نگاه می کنند».
این نگاه به چهرهی پروردگار، همان نعمت افزونی است که خداوند آن را به مؤمنان وعده داده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ [يونس: ۲۶].
«کسانی که کارهای خوب انجام می دهند، منزلت نیکو یعنی بهشت از آن ایشان است و افزون بر آن ـ نگاه به پروردگار هم ـ دارند».
این افزون، همان چیزی است که در آیهی دیگری چنین آمده است:
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَلَدَيۡنَا مَزِيدٞ٣٥﴾ [ق: ۳۵].
«در بهشت هرچه بخواهند، برای آنان هست؛ افزون بر آن، نزد ما نعمتهای دیگری وجود دارد».
در روایات متواتر نیز به صراحت بیان شده است که مؤمنان روز قیامت، خداوند را خواهند دید؛ ابوهریره س میگوید: عده ای از مردم از رسول الله ص پرسیدند: آیا روز قیامت، پروردگارمان را خواهیم دید؟ رسول اکرم ص فرمود: «هَلْ تُضَارُّونَ فِى رُؤْيَةِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ؟» آیا در شب چهاردهم برای دیدن ماه مشکلی دارید؟ گفتند: خیر، ای پیامبر خدا. پیامبر اکرم ص فرمود: «هَلْ تُضَارُّونَ فِي الشَّمْسِ لَيْسَ دُونَهَا سَحَابٌ؟» آیا در دیدن خورشید در روز آفتابی مشکلی دارید؟ همه گفتند: خیر، ای پیامبر گرامی. آنگاه رسول الله ص فرمود: «فَإِنَّكُمْ تَرَوْنَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ» روز قیامت، شما خدا را اینگونه خواهید دید [۱۶۵].
در صحیح بخاری و مسلم از جریر بن عبدالله س روایت است که گفت: شب چهاردهم، خدمت نبی اکرم ص نشسته بودیم؛ ایشان بهسوی ماه، نگاه کرد و فرمود: «إِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ هَذَا الْقَمَرَ، لا تُضَامُّونَ فِي رُؤْيَتِهِ، فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ لا تُغْلَبُوا عَلَى صَلاةٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا فَافْعَلُوا» [۱۶۶].
«همین طور که این ماه را میبینید، پروردگارتان را خواهید دید؛ در این مورد، هیچ مزاحمتی برای شما، وجود نخواهد داشت. ـ اگر می خواهید دیدار خداوند نصیب شما شود ـ سعی کنید بر نمازهای صبح و عصر، مواظبت نمایید).
و در صحیح مسلم به روایت از صهیب س آمده است که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الـْجَنَّةِ الـْجَنَّةَ، يَقُولُ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: تُرِيدُونَ شَيْئًا أَزِيدُكُمْ؟ فَيَقُولُونَ: أَلَمْ تُبَيِّضْ وُجُوهَنَا؟ أَلَمْ تُدْخِلْنَا الـْجَنَّةَ وَتُنَجِّنَا مِنْ النَّارِ؟ قَالَ: فَيَكْشِفُ الْحِجَابَ، فَمَا أُعْطُوا شَيْئًا أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنْ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ ﻷ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: ﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ [يونس: ۲۶] [۱۶۷].
(بعد از اینکه اهل بهشت، وارد بهشت شدند، خداوند از آنان میپرسد: چیز دیگری هم میخواهید که به شما بدهم؟ آنان میگویند: مگر چهرههای ما را سفید ننمودی؟ مگر ما را از دوزخ نجات ندادی و وارد بهشت ننمودی»؟ رسول الله ص فرمود: «آنگاه خداوند موانع را بر میدارد؛ پس بهشتیان حس میکنند که هیچ نعمتی بزرگتر از ملاقات و رؤیت پروردگار به آنان داده نشده است». بعد رسول الله ص این آیه راتلاوت نمود: ﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ «کسانی که کارهای نیکو میکنند، منزلت نیکو ـ یعنی بهشت ـ از آن ایشان است و افزون بر آن ـ هم دیدار پروردگار را ـ دارند».
در صحیح بخاری و صحیح مسلم به روایت از ابوموسی اشعری س آمده است که رسول الله ص فرمود: «جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا، وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا، وَمَا بَيْنَ الْقَوْمِ وَبَيْنَ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلاَّ رِدَاءُ الْكِبْرِ عَلَى وَجْهِهِ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ» [۱۶۸].
(دو باغاند که ظروف و هر چه در آنها وجود دارد از نقره ساخته شده است. و دو باغ دیگر وجود دارد که ظروف و هر چه در آنها است از طلا ساخته شده است. و در بهشت عدن بین مردم و نگاهشان به چهرهی پروردگار، فقط حجاب کبریایی وجود دارد).
۱۸- علم خداوند
همهی ما بخوبی میدانیم که خداوند متصف به صفت علم است و خداوند خود را به چند اسم که اشاره به صفت علم او دارند، نام گذاری نموده است که از جملهی آنها «عليم» است:
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٢٢٠﴾ [الشعراء: ۲۲۰]. «او بس شنوا و آگاه است».
یکی دیگر از آنها اسم «خبير» است؛ صفت خبیر مختص این معنی و مفهوم است که او می داند آنچه را که شدنی است پیش از اینکه بوجود آمده باشد. یکی دیگر اسم «حکيم» است؛ صفت حکیم مختص به این معنی است که امور ریز و دقیق را می داند. یکی دیگر اسم «شهيد» است؛ شهید به این معنی است که او پیدا و پنهان را میداند و هیچ چیزی از وی پنهان نیست. یکی دیگر اسم «حافظ» است؛ صفت حافظ این معنی را میرساند که آنچه را که میداند، فراموش نمیکند. یکی دیگر اسم «محصی» است؛ و آن به این معنی است که کثرت چیزها و موجودات مانند نور خورشید، شدت وزیدن باد و افتادن برگ درختان او را از دانستن مشغول نمیکند؛ بلکه خداوند هنگام وزیدن باد تند به حرکات هر برگی آگاه است.
علم خداوند شامل کلیات و جزئیات میشود
فلاسفه بر این پنداراند که خداوند تنها به کلیات علم دارد؛ اما به جزئیات و امور ریز، علم ندارد. باید گفت که آنان در این پندار، دروغ میگویند؛ چرا که علم خداوند محیط و فراگیر است و هیچ چیزی در زمین و آسمانها بر وی پوشیده نیست؛ هر حرکت و جنب و جوشی چه در خشکی و چه در دریا را میداند؛ هیچ برگی از درختی نمیافتد، هیچ دانهای و تخمی در ریگها فرونمیریزد، هیچ گیاهی زمین را نمیشکافد و هیچ پژمردهای نمیمیرد مگر اینکه خداوند آن را میداند و علم خدا همه را احاطه کرده است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:
﴿وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩﴾ [الأنعام: ۵۹].
«و خداوند از آنچه در خشکی و دریا است، آگاه است و هیچ برگی ـ از گیاهی و درختی ـ فرو نمیافتد مگر این که از آن خبردار است و هیچ دانهای در تاریکیهای ـ درون ـ زمین و هیچ چیز تر و یا خشکی نیست که فرو افتد، مگر این که ـ خدا از آن آگاه و در علم خدا پیدا است و ـ در لوح محفوظ ضبط و ثبت است».
این همه موجودات زندهی روی زمین و اعماق دریاها و فضای وسیع و بیکران که بی حد و حصر هستند، خداوند به همهی آنها آگاه است و چیزی از آنها بر او پوشیده نیست:
﴿۞وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٦﴾ [هود: ۶].
«هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر این که روزی آن، بر عهدهی خدا است و محلّ زیستن و محلّ دفن او را میداند؛ همهی اینها در کتاب روشنی ـ به نام لوح محفوظ، موجود و مضبوط ـ است؛ هیچ چیزی در زمین فرو نمیرود یا بسوی آسمانها صعود نمیکند مگر اینکه علم خداوند آنها را احاطه کرده است».
﴿يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَاۚ وَهُوَ ٱلرَّحِيمُ ٱلۡغَفُورُ٢﴾ [سبأ: ۲].
«میداند آنچه را که به زمین وارد میشود و آنچه را که از آن خارج میشود و آنچه را که از آسمان پایین میآید و آنچه را که بهسوی آن، بالا میرود؛ او مهربان و بخشاینده است».
هیچ حرکت انسان نیز از خداوند پنهان نیست؛ بلکه علم خداوند آن را احاطه کرده است؛ خداوند اعمال ظاهر و باطن انسان را میداند و آنچه را که در درون انسانها پنهان است میداند:
﴿قُلۡ إِن تُخۡفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمۡ أَوۡ تُبۡدُوهُ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٩﴾ [آل عمران: ۲۹].
«بگو: اگر آنچه را که در سینههایتان دارید، پنهان سازید یا آشکار کنید، خداوند آن را میداند و خداوند آگاه از هر چیزی است که در آسمانها و زمین است و خداوند بر هر چیزی توانا است».
﴿وَهُوَ ٱللَّهُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ يَعۡلَمُ سِرَّكُمۡ وَجَهۡرَكُمۡ وَيَعۡلَمُ مَا تَكۡسِبُونَ٣﴾ [الأنعام: ۳].
«در آسمانها و زمین تنها او معبود است؛ او پنهان و آشکار شما را میداند و از آنچه که انجام میدهید، آگاه است».
﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِۚ﴾ [يونس: ۶۱].
«ای پیامبر! تو به هیچ کاری نمیپردازی و چیزی از قرآن نمیخوانی و شما ای مؤمنان! هیچ کاری نمیکنید، مگر این که ما ناظر بر شما هستیم در همان حال که شما بدان دست مییازید و سرگرم انجام آن میباشید».
آری به علم گستردهی خداوند بنگر که ذرهی بسیار ریزی نیز از او پنهان نمیماند:
﴿يَٰبُنَيَّ إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ١٦﴾ [لقمان: ۱۶].
«پسر عزیزم! اگر بهاندازهی سنگینی دانهی خردلی ـ عمل نیک یا بد انجام گرفته ـ باشد و در دل سنگی یا در آسمانها و یا این که در میان زمین باشد، خدا آن را حاضر میآورد ـ و به حساب و کتاب آن رسیدگی میکند ـ چرا که خداوند بس دقیق و آگاه است».
پیدا و پنهان، بزرگ و کوچک، ظاهر و باطن در علم خداوند برابر هستند.
﴿ٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَحۡمِلُ كُلُّ أُنثَىٰ وَمَا تَغِيضُ ٱلۡأَرۡحَامُ وَمَا تَزۡدَادُۚ وَكُلُّ شَيۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ٨ عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡكَبِيرُ ٱلۡمُتَعَالِ٩ سَوَآءٞ مِّنكُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّيۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠﴾ [الرعد: ۸-۱۰].
«خدا میداند که هر زنی در شکم خود چه چیز حمل میکند و میداند که رحمها از چه چیز میکاهند و بر چه چیز میافزایند ـ و فعل و انفعالات دوران عادی و قاعدگی و آبستنی آنها چگونه بوده و زمان حاملگی و زایمان چه وقت و چقدر و بر چه منوال است ـ؛ هر چیز در نزد او به مقدار و میزان است ـ و از اندازه معین و حساب مشخّص برخوردار است ـ. خدا آگاه از جهان پنهان و آگاه از جهان آشکار است؛ بزرگوار و والا است. کسی که از شما سخن را پنهان میدارد و کسی که سخن را آشکار میسازد، آن که در روز روان میگردد، برای خدا یکسان میباشند. ـ و خداوند از اوضاع و احوال و رفتار و کردارتان، هرگونه که بوده و هرجا و هر زمان که باشد، آگاه است».
چه خوب و درست میفرماید خداوند متعال: ﴿وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ﴾ [يونس: ۶۱].
«و هیچچیز در زمین و در آسمان از پروردگارت پنهان نمیماند؛ چه ذرّهای باشد و چه کوچکتر و چه بزرگتر از آن؛ همهی اینها در کتاب واضح و روشنی ـ نزد پروردگارتان به نام لوح محفوظ ـ ثبت و ضبط میگردد».
۱۹،۲۰- خداوند زندهی پایدار و نگهدارنده است
خداوند زندهی جاوید و باقی پایدار است.
﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ [غافر: ۶۵].
«زندهی جاوید او است؛ جز او خدایی وجود ندارد».
البته زنده بودن او با زنده بودن سایر مخلوقات متفاوت است؛ زیرا همهی مخلوقات میمیرند و از بین میروند و جز خداوند سبحان، کسی باقی نمیماند:
﴿كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ٢٦ وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧﴾ [الرحمن: ۲۶-۲۷]. «همهی چیزها و همهی کسانی که بر روی زمین هستند، دستخوش فنا میگردند و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو میماند و بس».
در صحیح بخاری از ابن عباس ب روایت شده است که رسول الله ص همواره میفرمود:
«أَعُوذُ بِعِزَّتِكَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَالْجِنُّ وَالْإِنْسُ يَمُوتُونَ» [۱۶۹].
(به عزّت تو که معبودی جز تو وجود ندارد، پناه می برم؛ تو نمیمیری و جنها و انسانها میمیرند).
آری، کسی که چنین باشد؛ یعنی زندهی جاوید بوده و حیات ابدی داشته باشد، شایسته است که بر وی اعتماد و توکل شود.
﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ﴾ [الفرقان: ۵۸].
«و ـ در همهی امورـ بر خداوندی تکیه کن که همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد».
خداوند سبحان، قیوم است؛ یعنی خودش پاینده و نگه دارندهی دیگران است و همهی موجودات به او نیاز دارند و هیچ چیزی بدون او نمیتواند ادامهی حیات دهد.
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ بِأَمۡرِهِۦۚ﴾ [الروم: ۲۵].
«و از جمله دلایل و نشانههای ـ کمال قدرت و نهایت عظمت ـ خدا یکی هم این است که آسمان و زمین ساخته و پرداختهی او و به فرمان وی برپا است».
خداوند این دو اسم را اغلب یک جا و باهم بیان کرده است، مثلاً میفرماید:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ٢﴾ [آل عمران: ۲]
«بجز الله، معبود بحق دیگری وجود ندارد و او زنده و متصرّف و نگهدارنده است».
یکی از نشانههای زنده و قیوم بودن او
یکی از نشانههای زنده و قیوم بودن کامل او این است که هرگز نمیخوابد:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ﴾ [البقرة: ۲۵۵].
«معبود بحقی جز الله وجود ندارد و او زندهی پایدار ـ و جهان هستی را ـ نگهدار است و خوابش نمیگیرد و چرت نمیزند».
بلی، زنده و قیوم است و نمیخوابد و چرت نمیزند؛ چون خواب و چرت زدن، هر دو نشانهی نقص و عیب هستند و خداوند از اینها پاک و منزه است؛ در صحیح مسلم از ابو موسی اشعری روایت است که: رسول الله ص در میان ما برخاست و پنج نکته را برای ما بیان فرمود؛ آنحضرت ص فرمود: «خداوند نمیخوابد و اصلاً شایستهی او نیست که بخوابد؛ ترازوی (اعمال و رزق بندگان را) بالا و پایین مینماید. اعمال شب، قبل از روز (بعد)، و اعمال روز، قبل از اعمال شب (بعد) بسوی او بالا برده میشود». [۱۷۰]
قابل یادآوری است که خداوند با دو صفت حیات و قیوم خود را ستوده است؛ چنانکه ما در نصوص گذشته به بیان آنها پرداختیم؛ همچنین رسول الله ص نیز با ذکر این صفات، پروردگارش را مورد ستایش قرار داده است؛ از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ص هرگاه برای نماز شب بلند می شد، چنین میفرمود:
«اللَّهُمَّ لَكَ الـْحَمْدُ، أَنْتَ قَيِّمُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ، وَلَكَ الـْحَمْدُ، لَكَ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ، وَلَكَ الـْحَمْدُ، أَنْتَ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِيهِنَّ، وَلَكَ الـْحَمْدُ، أَنْتَ مَلِكُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ...» [۱۷۱].
(پروردگارا! تمام تعریفها از آنِ توست؛ محافظِ زمین و آسمان و آنچه که در میان آنها وجود دارد، تو هستی؛ فقط تو شایستهی حمد وثنایی؛ حاکم زمین و آسمان و آنچه میانشان وجود دارد، تو هستی).
۲۱-۲۲ – گوش و چشم خداوند ﻷ
این دو صفت با نص قرآن ثابتاند:
﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾ [الشورى: ۱۱].
«هیچ چیزی همانند الله نیست ـ و نه او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین میماند و نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو میماند ـ و او شنوا و بینا است».
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٞ٦١﴾ [الحج: ۶۱].
«به خاطر اینکه این الله است که شب را در روز، و روز را در شب، داخل میگرداند ـ و از یکی میکاهد و بر یکی میافزاید و طبق نظام معینی چرخهی زمان را به گردش میاندازد ـ و او شنوا و بینا است».
خداوند خطاب به موسی و هارون می فرماید:
﴿قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ٤٦﴾ [طه: ۴۶].
«من با شما هستم؛ میشنوم و میبینم».
بزرگی سمع و بصر خداوند
خداوند در این خصوص می فرماید:
﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ﴾ [الکهف: ۲۶].
«بگو: خدا از همگان آگاهتر از مدتی است که اصحاب کهف ـ در غار زنده و در حال خواب ـ ماندند؛ تنها او است که غیب آسمانها و زمین را میداند؛ شگفتا او چه بینا و شنوا است».
این جریر می گوید: این آیه به معنی مبالغه در مدح است؛ گویا که چنین گفته شده است: «ما ابصره وما اسمعه» خداوند چه اندازه خوب میبیند و چقدر خوب میشنود؛ و تفسیر این سخن، این است که: خداوند هر موجود را بسیار خوب میبیند و هر شنیدنی را بسیار خوب میشنود و هیچ چیزی از دیدنیها و شنیدنیها از وی پنهان نمیماند [۱۷۲].
بلی، خداوند میشنود و نیکوکاران را میبیند و آنان را پاداش میدهد:
﴿ٱلَّذِي يَرَىٰكَ حِينَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَ٢١٩ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٢٢٠﴾ [الشعراء: ۲۱۸-۲۲۰].
«آن خدایی که تو را میبیند بدان گاه که ـ برای نماز تهجّد ـ برمیخیزی و همچنین میبیند حرکت ـ قیام و رکوع و سجود و نشست و برخاست ـ تو را در میان سجده برندگان؛ چرا که او بس شنوا و آگاه است».
همچنین خداوند بدکاران را میبیند وآنان را جزا میدهد.
﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِيَآءُۘ سَنَكۡتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتۡلَهُمُ ٱلۡأَنۢبِيَآءَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ١٨١﴾ [آل عمران: ۱۸۱].
«بیگمان، خداوند سخن کسانی را شنید که گفتند: خدا فقیر است و ما بینیازیم! آنچه را گفتند برایشان خواهیم نوشت و به قتل رساندن پیامبران را به ناحق ـ توسّط گذشتگان ـ ایشان ـ هم ثبت و ضبط خواهد شد ـ و بدانان خواهیم گفت: بچشید عذاب سوزان را».
عایشه سا دربارهی گستردگی قدرت شنوایی خداوند ﻷ میگوید: ستایش خدای را سزد که تمام صداها را می شنود؛ [۱۷۳] زنی که از دست شوهرش شاکی بود، نزد رسول الله ص آمد و در گوشهای از خانهی آنحضرت ص مشغول سخن گفتن با ایشان شد. من نمیشنیدم که آن زن چه میگفت؛ اما خداوند ﻷ این گفتگو را شنید و در پی آن، این آیه را نازل فرمود:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ١﴾ [المجادلة: ۱] [۱۷۴].
«خداوند گفتار آن زن را شنید که دربارهی شوهرش با تو بحث و مجادله میکند و به خدا شکایت میبرد؛ خدا قطعاً گفتگوی شما دو نفر را میشنود؛ چرا که خدا شنوا و بینا است».
در صحیح بخاری از ابو موسی اشعری س روایت است که: در سفری همراه رسول اکرم ص بودیم؛ پس هرگاه از گردنهای بالا میرفتیم با صدای بلند «الله اکبر» میگفتیم. رسول اکرم ص فرمود: «ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ، فَإِنَّكُمْ لَا تَدْعُونَ أَصَمَّ، وَلَا غَائِبًا، تَدْعُونَ سَمِيعًا بَصِيرًا قَرِيبًا» [۱۷۵].
(بر خود ترحم کنید؛ یعنی آهستهتر الله اکبر بگویید؛ زیرا شما، ناشنوا و نابینایی را صدا نمیکنید؛ بلکه خدایی را صدا میزنید که شنوا، بینا و نزدیک است).
جهل مشرکین نسبت به افق واندازهی سمع و شنوایی خداوند
امام بخاری در صحیح خود از عبدالله س نقل میکند که: دو مرد ثقفی و یک قریشی یا دو مرد قریشی و یک ثقفی که چربی شکمشان زیاد بود اما از دانشاندکی برخوردار بودند، کنار کعبه گرد هم آمدند و یکی از آنان گفت: شما چه فکر میکنید؟ آیا خداوند سخنان ما را میشنود؟ یکی از آنان گفت: اگر با صدای بلند صحبت کنیم، میشنود واگر آهسته صحبت کنیم، نمیشنود. سومی گفت: اگر صدای بلند ما را میشنود، حتماً صدای آهستهی ما را نیز میشنود. آنگاه، خداوند آیهی زیر را نازل فرمود:
﴿وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن يَشۡهَدَ عَلَيۡكُمۡ سَمۡعُكُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُكُمۡ وَلَا جُلُودُكُمۡ وَلَٰكِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَا يَعۡلَمُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢٢﴾ [فصلت: ۲۲] [۱۷۶].
«شما اگر گناهانتان را پنهان میکردید نه از این جهت بود که از شهادت گوشها و چشمها و پوستهایتان بر ضدّ خودتان بیم داشته باشید ـ چرا که اصلاً باور نمیکردید روزی اینها به سخن درآیند و بر ضدّ کسی گواهی دهند ـ بلکه گمان میبردید خدا بسیاری از اعمالی را که ـ مخفیانه ـ انجام میدهید، نمیداند».
[۹۱] فتح الباری شرح صحیح بخاری (۱/۵۱۹) حدیث شماره (۴۲۵) وصحیح مسلم (۱/۴۵۵). [۹۲] صحیح بخاری (۱۳/۳۸۸) حدیث شماره (۷۴۰۶). [۹۳] روایت ابوداود. [۹۴] ابوداود در سنن خود این حدیث را آورده است. نگاه «صحیح سنن ابی داود (۳/۹۶۱) حدیث شماره (۴۲۶۰) وشیخ آلبانی در مورد آن میگوید: این حدیث، حسن و صحیح است. همچنین بیهقی در کتاب الاسماء و الصفات (۱/۳۰۶) آنرا روایت نموده است. [۹۵] روایت ابن خزیمه در «التوحید» ص (۱۲) و نسائی. نگا: صحیح سنن نسائی(۱/۲۸۰) حدیث شماره (۱۲۳۷,۱۲۳۸). وسند این روایت صحیح میباشد. [۹۶] الاسماء والصفات ص (۳۰۸) تألیف بیهقی. [۹۷] صحیح مسلم (۱/۱۶۳) شماره (۱۸۰). [۹۸] صحیح بخاری (۱۳/۴۲۳) شماره (۷۴۴۴) و (۸/۶۲۳) شماره (۴۸۷۸) و صحیح مسلم (۱/۱۶۳) شماره (۱۸۰). [۹۹] صحیح مسلم (۱/۱۶۱) حدیث شماره (۱۷۹). [۱۰۰] صحیح بخاری (۱۳/۴۸۷) حدیث شماره (۷۵۱۸). [۱۰۱] صحیح بخاری (۱۱/۳۸۸) حدیث شماره (۶۵۳۰) و صحیح مسلم (۱/۲۰۱) شماره (۲۰۱). [۱۰۲] صحیح مسلم (۱/۵۳۴) حدیث شماره (۷۷۱). [۱۰۳] صحیح مسلم (۱/۸۴۱) حدیث شماره (۱۱۸۴). [۱۰۴] صحیح مسلم (۴/۲۱۱۳) حدیث شماره (۲۷۶). [۱۰۵] مشكوة المصابيح (۳/۶۹) حدیث شماره (۵۵۷۲). [۱۰۶] روایت مسلم (۴/۲۰۴۳) حدیث شماره (۲۶۵۲). [۱۰۷] صحیح سنن ابی داود (۳/۸۹۱) حدیث شماره (۳۹۳۴)وصحیح سنن ابن ماجه (۱/۲۰) حدیث شماره (۶۵). [۱۰۸] صحیح بخاری حدیث شماره (۶۶۱۴) وصحیح مسلم (۴/۲۰۴۲) حدیث شماره (۲۶۵۲). [۱۰۹] صحیح بخاری (۱۳/۵۲۲) حدیث شماره (۷۵۵۴) و صحیح مسلم (۴/۲۱۰۷) حدیث شماره (۲۷۵۱). [۱۱۰] سنن ابن ماجه؛ نگا: صحیح سنن ابن ماجه (۱/۳۷) حدیث شماره (۱۵۶). [۱۱۱] کتاب السنة تألیف ابن ابی عاصم (۱/۲۷۰) حدیث شماره (۶۰۸). [۱۱۲] صحیح مسلم (۱/۱۷۶) حدیث شماره (۱۸۹). [۱۱۳] صحیح بخاری (۸/۵۵۱) حدیث شماره (۴۸۱۲) و صحیح مسلم (۴/۲۱۴۸) حدیث شماره (۲۷۸۷). [۱۱۴] صحیح مسلم (۴/۲۸۴۱) حدیث شماره (۲۷۸۸). [۱۱۵] صحیح مسلم (۴/۲۸۴۱) حدیث شماره (۲۷۸۸). [۱۱۶] الاسماء و الصفات (۱/۳۲۴ ) بیهقی. [۱۱۷] صحیح مسلم (۳/۱۴۵۸) حدیث شماره (۱۸۲۷). [۱۱۸] صحیح مسلم (۴/۲۰۴۰) حدیث شماره (۲۶۵۵). [۱۱۹] صحیح بخاری (۸/۵۹۵) ش (۴۸۴۸و۴۸۴۹) و صحیح مسلم (۴/۲۱۸۷,۲۱۸۸) ش (۲۸۴۸) و این لفظ از مسلم است. [۱۲۰] صحیح بخاری (۸/۵۹۵) ش (۴۸۵۰), و صحیح مسلم (۴/۲۱۸۶) ش (۲۸۴۶) و لفظ این حدیث از مسلم میباشد. [۱۲۱] مختصر العلو امام ذهبی. [۱۲۲] صحیح بخاری (۸/۶۶۴) ش (۴۴۱۹) و صحیح مسلم (۱/۱۶۷) ش (۱۸۳) و این لفظ از بخاری است. [۱۲۳] فتح القدیر شوکانی (۵/۳۰۱۹). [۱۲۴] فتح القدیر شوکانی (۵/۳۲۰). [۱۲۵] صحیح بخاری (۱۳/۴۰۴) حدیث شماره (۷۴۲۳). [۱۲۶] صحیح بخاری (۱۱/۳۶۷) حدیث شماره (۶۵۱۷ و ۶۵۱۸) و صحیح مسلم (۴/۱۸۳۴) حدیث شماره (۲۳۷۳). [۱۲۷] صحیح بخاری (۱۳/۴۰۵) حدیث شماره (۷۴۲۷). [۱۲۸] در مباحث گذشته ذکر گردید. [۱۲۹] صحیح سنن ابی داود (۳/۸۹۵) حدیث شماره (۳۹۵۳). [۱۳۰] روایت محمد بن ابی شیبه در کتاب «العرش» و بیهقی در «الأسماء والصفات» و ابن جریر طبری و دیگران. و این حدیث با مجموعهی طرقش، صحیح است. در مورد سند آن به سخنان شیخ ناصر الدین آلبانی در سلسلهی احادیث صحیحه (۱۰۹) رجوع نمایید. [۱۳۱] به کتاب «شرح الواسطية» هراس ص (۸۰) مراجعه شود. [۱۳۲] مقالات الاسلامیین ص (۲۱۱,۱۵۷). [۱۳۳] مقالات الاسلامیین ص (۲۹۰،۲۱۱). [۱۳۴] لسان العرب (۲/۲۴۹). [۱۳۵] روایت بیهقی؛ و ذهبی آنرا صحیح دانسته است. نگا «مختصر العلو للعلی الغفار» تألیف ذهبی ص (۱۴۱) شماره (۱۳۱). [۱۳۶] نگاه «مختصر العلو» ص (۱۴۱) و حدیث شماره (۱۴۲). [۱۳۷] تفسیر قرطبی (۲/۲۱۹). [۱۳۸] صحیح بخاری (۸/۴۶) شماره (۴۳۵۱) و صحیح مسلم (۲/۷۴۲) شماره (۱۰۶۴). [۱۳۹] صحیح مسلم (۱/۳۸۲) حدیث شماره (۵۳۷) و نگا صحیح سنن ابوداود (۱/۱۵۷) شماره (۸۲۳). [۱۴۰] سنن ابو داود: (۴/۱۶) حدیث شماره (۳۸۹۲). «قابل یادآوری است که این حدیث را علامه آلبانی در ضعیف الجامع (۵۴۲۲) بسیار ضعیف دانسته است؛ همچنین شعیب ارناؤوط سند آنرا در تعلیقاتش بر مسند احمد(۲۴۰۰۳) ضعیف دانسته است». ناشر [۱۴۱] سنن ترمذی (۲/۱۸۰) حدیث شماره (۱۵۶۹) و نگا صحیح سنن ترمذی (۲/۱۸۰) شماره (۱۵۶۹)؛ و ترمذی هم آنرا حسن و صحیح دانسته است. [۱۴۲] صحیح مسلم (۴/۲۰۸۴) حدیث شماره (۲۷۱۳). [۱۴۳] روایت ابو داود: (۱/۳۵۸) حدیث شماره (۱۹۰۵). اصل این حدیث در صحیح بخاری و مسلم میباشد؛ اما من این نکته را در این دو کتاب نیافتم که پیامبر اکرم ص انگشتش را بهسوی اسمان بلند کرده و آن را تکان داده باشد. آری، در صحیح بخاری (۳/۵۷۳) شماره (۱۷۳۹) آمده است که آنحضرت سرش را بلند نمود و فرمود: «خدایا! آیا رساندم...». [۱۴۴] صحیح بخاری (۶/۳۹) حدیث شماره (۲۸۲۶) و صحیح مسلم (۳/۱۵۰۴) حدیث شماره (۱۸۹۰). و عبارت آن از صحیح بخاری است. [۱۴۵] صحیح بخاری (۸/۶۳۱) شماره (۴۸۸۹) و صحیح مسلم (۳/۱۶۲۵) شماره (۲۰۵۴) و عبارت آن از صحیح بخاری است. [۱۴۶] صحیح بخاری (۱۳/۴۲۰) شماره (۷۴۳۷). [۱۴۷] صحیح مسلم (۱/۱۷۵) حدیث شماره (۱۸۷). [۱۴۸] صحیح بخاری (۳/۲۹) شماره (۱۱۴۵) و صحیح مسلم (۱/۵۲۱) شماره (۷۵۸) و عبارت آن از صحیح بخاری است. [۱۴۹] روایت ابن منده، و امام ذهبی سند آن را تحسین نموده است و تعدادی از حافظان و ناقدان علم حدیث امثال حاکم، منذری و هیثمی آنرا صحیح دانستهاند. [۱۵۰] صحیح بخاری (۱۳/۴۶۱) ش (۷۴۸۵) و صحیح مسلم (۴/۲۰۳۰) ش (۲۶۳۷). و عبارت آن از صحیح بخاری است. [۱۵۱] صحیح بخاری (۱۳/۴۵۳) حدیث شماره (۷۴۸۱). [۱۵۲] صحیح بخاری (۱۳/۴۵۲). [۱۵۳] خلق افعال العباد ص (۱۴۹). [۱۵۴] صحیح بخاری (۱۳/۴۵۳) حدیث شماره (۷۴۸۳) و (۸/۴۴۱) حدیث شماره (۴۷۴۱) و صحیح مسلم (۱/۲۰۱) حدیث شماره (۲۲۲) و عبارت آن از صحیح بخاری است. [۱۵۵] صحیح بخاری (۱۳/۴۸۷) حدیث شماره (۷۵۱۸) و صحیح مسلم (۴/۲۱۷۶) حدیث شماره (۲۸۲۹) و عبارت آن از صحیح بخاری است. [۱۵۶] صحیح مسلم (۱/۳۵۳) حدیث شماره (۴۸۶). [۱۵۷] تفسیر ابن کثیر (۵/۳۹۴). [۱۵۸] صحیح بخاری (۱۱/۲۰۶) حدیث شماره (۱۴۰۶) و صحیح مسلم (۴/۲۰۷۲) حدیث شماره (۲۶۹۴). [۱۵۹] صحیح مسلم (۳/۱۶۸۵) حدیث شماره (۲۱۳۷). [۱۶۰] صحیح مسلم (۱/۴۸) حدیث شماره (۱۷). [۱۶۱] صحیح مسلم (۴/۲۰۶۵) حدیث شماره (۲۶۸۴). [۱۶۲] صحیح بخاری (۱۳/۱۸۰) حدیث شماره (۷۱۸۸) و صحیح مسلم (۴/۲۰۵۴) حدیث شماره (۲۶۶۸). [۱۶۳] صحیح بخاری (۷/۱۱۳) حدیث شماره (۳۷۸۳) و صحیح مسلم (۱/۸۵) حدیث شماره (۷۵). [۱۶۴] مسلم (۱/۱۵۹) رقم (۱۷۷). [۱۶۵] صحیح بخاری (۱۳/۴۱۹) شماره (۷۴۳۷) و صحیح مسلم (۱/۱۶۳) شماره (۱۸۲) و عبارت آن از صحیح مسلم است. [۱۶۶] صحیح بخاری (۱۳/۴۱۹) حدیث شماره (۷۴۳۴). [۱۶۷] صحیح مسلم (۱/۱۶۳) حدیث شماره (۱۸۱). [۱۶۸] صحیح بخاری (۱۳/۴۲۳) حدیث شماره (۷۴۴۴) و صحیح مسلم (۱/۱۶۳) حدیث شماره (۱۸۰). [۱۶۹] صحیح بخاری (۱۳/۳۶۸) حدیث شماره (۷۳۸۳). [۱۷۰] صحیح مسلم (۱/۱۶۲) حدیث شماره (۱۷۹). [۱۷۱] صحیح بخاری (۳/۳) شماره (۱۱۲۰) و صحیح مسلم (۱/۵۳۲) شماره (۷۹۹) و عبارت آن از صحیح بخاری است. [۱۷۲] تفسیر ابن جریر طبری (۱۵/۲۳۲). [۱۷۳] این قسمت را امام بخاری (۱۳/۳۷۲) بصورت معلق روایت نموده است. علامه ابن حجر در فتح الباری (۱۳/۳۷۲) میگوید: «امام احمد، نسائی و این ماجه این روایت را با همین لفظ بصورت متصل روایت کرده اند». [۱۷۴] بنابر قول حافظ ابن حجر در فتح الباری (۱۳/۳۷۲) این قسمت را نیز امام احمد، نسائی و ابن ماجه روایت نمودهاند. [۱۷۵] بخاری (۱۳/۳۷۲). [۱۷۶] صحیح بخاری (۸/۵۶۲) حدیث شماره (۴۸۱۷).