۳- نظریه تولد ذاتی (شبهه ای که بطلانش به اثبات رسیده است)
یکی از عواملی که بت پرستی قرن حاضر را تثبیت و تقویت نموده است، این نظریه است که میگویند: آفریدگار، خود طبیعت است و زیست شناسان برای اثبات این نظریه، اموری مثل بوجود آمدن کرم از مدفوع انسان و حیوان و همچنین بوجود آمدن باکتریها از غذای فاسد شده را دلیل بر ادعای خود دانسته و بدان استناد نموده و میگویند: اینها موجودات زندهای هستند که به خودی خود از طبیعت بوجود میآیند.
باید گفت: این نظریه که بت پرستی جدید (مادیگرایی) در دل انسانهای گمراه و سرگردان و دور از هدایت خداوندی گسترش داده بود، دیری نپایید که بطلانش توسط دانشمند فرانسوی معروف به پاستور کشف و اثبات گردید و ایشان ثابت نمودند که کرمها و باکتریهای موجود در جهان، به خودی خود و بدون واسطه از طبیعت بوجود نیامدهاند؛ بلکه آنها متولد از یک سلول بسیار دقیق و ریزی هستند که با چشم قابل رؤیت نیستند؛ ایشان برای اثبات ادعای خود دلایل قانع کنندهای بیان داشت که دانشمندان را وادار به پذیرفتن آن نمود. وی مقداری از یک نوع غذا را دور از هوا قرار داد و باکتریهای آنرا به وسیلهی جوش دادن از بین برد و اینگونه پی برد که هیچگونه باکتری جدیدی به وجود نمیآید و غذا نیز فاسد نمیشود و این همان روش کنسرو نمودن غذاها و نگهداری آنها برای مدتی طولانی است.
طبیعت همان قوانینی است که بر جهان هستی حکمفرماست
گروهی دیگر بر این باورند که طبیعت عبارت از قوانینی است که بر جهان هستی حاکم است و این تفسیر، دیدگاه آن عده از دانشمندانی است که طبیعت را خالق و آفریدگار میدانند؛ آنها میگویند: این جهان هستی از سنن و قوانینی پیروی میکند که بر تمام اجزای آن حکومت میکند و آن را هدایت مینماید و به آن نظم میدهد و کلیهی حوادث و پدیدههایی که در آن به وقوع میپیوندند، مطابق و هماهنگ با این سنن و قوانین تحقق مییابند؛ آنان میگویند: جهان هستی مانند ساعتی است که برای مدت زمان طولانی با دقت و نظم کامل و بدون هیچگونه نیرویی به کارش ادامه میدهد.
در واقع هیچ یک از این دیدگاهها و پیروانشان به این سؤال که آفریدگار جهان هستی چه کسی است، پاسخ نمیدهند؛ بلکه آنها از کیفیت وچگونگی عمل این جهان هستی پرده برمیدارند و برای ما توضیح میدهند که قوانین چگونه در اشیا عمل میکنند درحالی که ما در صدد پاسخ به این سؤال هستیم که اشیا را چه کسی آفریده است و آفریدگار این قوانین که بر جهان هستی حاکماند، چه کسی است؟
وحید الدین خان میگوید: مردم دوران باستان میدانسنتد که باران از آسمان میبارد؛ اما مردم امروز از تمام فعل و انفعالات آن، از تبخیر شدن آب دریاها تا باریدن قطرههای آن بر روی زمین، آگاهی دارند؛ باید دانست که توصیف تمام این مشاهدات، صورت ظاهری حوادث و وقایع هستند نه توجیه وتفسیر آن؛ علم و دانش این مطلب را برای ما روشن نمیسازد که حوادث چگونه به صورت قوانین درآمدهاند و نمیگوید که حوادث چگونه میان زمین و آسمان به این شیوهی مفید و معجزه آسا تحقق مییابند بگونهای که دانشمندان از طریق آنها این قوانین علمی را استنباط میکنند.
پس بیگمان، ادعای انسان بعد از کشف نظام طبیعت دایر بر اینکه او توجیه و تفسیر جهان هستی را کشف نموده است، چیزی جز خود فریبی نیست؛ زیرا او با این ادعا، صرفا حلقهای را از وسط زنجیر به جای حلقهی آخر آن گذاشته است.
طبیعت هیچ گوشهای از جهان هستی را تفسیر و توجیه نمیکند؛ بلکه خودش نیز به تفسیر نیاز دارد.
به این گفتگو که میان یک مرد برجسته و یک پزشک ماهر انجام گرفته است، توجه کنید.
مرد: دلیل سرخ بودن خون چیست؟
پزشک: در خون انسان سلولهای قرمزی وجود دارد که حجم هر یک از آنها یک هفت صدم اینچ میباشد.
مرد: بسیار خوب؛ این سلولهای قرمز رنگ چگونه بوجود آمدهاند؟
پزشک: موادی به نام هموگلوبین در این سلولها وجود دارد که هرگاه این مواد با اکسیژن در آمیخته شود، به رنگ قرمز درمیآید.
مرد: بسیار خوب، این سلولها که حامل مادهی هموگلوبین هستند، از کجا بوجود میآیند؟
پزشک: آنها از جگر ساخته میشوند.
مرد: خیلی عجیب است! اما این عناصر متعدد در خون و سلولها و جگر و غیره چگونه با هم مرتبط میشوند و با این همه دقت و مهارت در انجام وظایف خوداندکی کوتاهی نمیکنند؟
پزشک: آری این همان چیزی است که ما آن را بعنوان قانون طبیعت میشناسیم.
مرد: جناب پزشک منظورتان از این قانون طبیعت چیست؟
پزشک: منظور از این قانون، حرکات و فعل و انفعالات داخلی نیروهای طبیعی و شیمیایی هستند.
مرد: چرا این نیروها همواره یک هدف و نتیجهی مشخصی را دنبال میکنند و چگونه فعالیتهای خود را منظم میکنند تا اینکه پرندگان در هوا پرواز کنند و ماهیها درآب شنا کنند و انسانها در دنیا همراه و همزمان با تمام امکانات مورد نیاز خود بوجود بیایند؟
پزشک: این سؤال را از من نپرس؛ زیرا موضوع علم و دانش من تنها در مورد بوجود آمدن اشیاء است نه اینکه چرا و برای چه اشیا بوجود میآیند.
آری، این سؤال و جواب میزان صلاحیت علم و دانش جدید را برای شرح علل و اسباب جهان هستی، مشخص میکند؛ جهان هستی مانند ابزاری است که در زیر غلاف خود میچرخد و دور میزند و ما بجز چرخیدن، هیچ اطلاعات دیگری در مورد آن نداریم؛ اما هر گاه درب آنرا باز کنیم، برای ما روشن میشود که این ابزار چگونه با دایرهها و دندهها مرتبط شده و برخی از آنها به دور برخی دیگر میچرخند و تمام حرکات آنها را میبینیم؛ آیا این بدان معنی است که ما به محض مشاهدهی حرکات و چرخش آن، بوجود آورنده و آفرینندهی این ابزار را شناختهایم؟ چگونه باور کردنی است که مشاهده نمودن آن از جانب ما این را ثابت کرده است که این ابزار خود بخود بوجود آمده و چرخش و گردش آنها ذاتی است؟ [۷۳].
نیروی آفریننده همان طبیعت است
اگر کسی بگوید طبیعت همان نیرویی است که جهان هستی را آفریده است و آن نیرویی زنده، شنوا، بینا، دانا، و توانمند است؛ در جواب میگوییم: این صحیح و درست است؛ اما اشتباه شما اینجاست که شما آن را «طبیعت» نامیدهاید در حالی که همین نیروی توانا و آفریننده و بینا ما را راهنمایی میکند که او را به نامی بشناسیم که شایستهی اوست و آن، الله است؛ خداوند خود را با اسما و صفات نیکویی به ما معرفی کرده است؛ لذا لازم است که او را با نامهایی یاد کنیم که خود را بدانها نامگذاری نموده است.
کسانی که پیش از آنها بودند نیز چنین میگفتند
کسانی که آفرینش را به طبیعت نسبت میدهند، پیشوایانی در امتهای گذشته نیز داشتهاند که شبیه این سخنان را میگفتند و آنان، ملحدانی بودند که حوادث را به دهر و روزگار نسبت میدادند؛ زیرا میدیدند که با گذشت زمان و گردش شب و روز کودکان، جوان میشوند؛ و جوانان، سالخورده میگردند؛ و سالخوردگان میمیرند؛ لذا آنان مرگ و زندگی را به دهر و زمان نسبت میدادند.
﴿وَقَالُواْ مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا يُهۡلِكُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا يَظُنُّونَ٢٤﴾ [الجاثية: ۲۴].
«و میگفتند: بجز زندگی دنیوی ما، زندگی دیگری وجود ندارد؛ میمیریم و زنده میشویم و این دهر است که ما را هلاک میکند؛ آنان دربارهی این موضوع، از دانشی برخوردار نیستند؛ بلکه صرفا به گمانه زنی میپردازند».
بلی، همانگونه که مشاهده میکنیم پیشینیان حوادث را به عصر و زمان نسبت میدادند و امروزیها خود اشیا را علت وجودیشان میدانند؛ باید دانست که هر دو گروه در گمراهی یکسانی بسر میبرند.
[۷۳] الاسلام یتحدی ؛ تألیف وحید الدین خان ص (۲۹-۳۱). این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است و توسط انتشارات حرمین بنام «اسلام به مبارزه میطلبد» به چاپ رسیده است.