عقل باید اعتراف کند
اما این یاس و ناامیدی بشر دربارهی شناخت تحولات و دگرگونیهای مفصل جهان هستی در گذشته و آینده، با یقین اجمالی و مختصری روبرو است که هر عقلی خواه و ناخواه بدان اعتراف دارد و آن این است که هراندازه سلسه اسباب و مسببات بیشتر و طولانیتر باشد خواه متناهی و محدود فرض شوند یا نامتناهی وغیر محدود، برای تفسیر و تفهیم، وجود عقلانی آنها به وجود چیز دیگری نیاز است که وجود و بقایش متکی به خود بوده بگونهای که پیش از او هیچ چیزی وجود نداشته باشد؛ در غیر این صورت، تمام این سلسلهی ممکنات در پردهی ابهام باقی خواهد ماند (البته اگر برای آنها به مبدئی وجود بخش و مستقل قائل نباشیم).