سالگردها و مناسبت های ناروا

فهرست کتاب

بحث دوم: بدعت عزاداری در ماه محرم نزد رافضی‌ها [۱۵۵]

بحث دوم: بدعت عزاداری در ماه محرم نزد رافضی‌ها [۱۵۵]

در روز دهم از ماه محرم، که به عاشورا مشهور است، حسین پسر علی بن ابی‌طالبببه شهادت رسید، که این حادثه در سال ۶۱ هجری روی داد، و شهادتش باعث بالا رفتن مقام و منزلت او شد، و درجه‌اش بالا رفت، او و برادرش حسن بزرگان جوانان اهل بهشت هستند، مقام و منزلت‌های بالا و مهم جز با بلا و مصیبت به دست نمی‌آیند، همانطور که از پیامبر جسؤال شد: «أي الناس بلاءً؟ فقال: الأنبياء ثم الصالحون ثم الأمثل فالأمثل يبتلي الرجل علي حسب دينه، فإن كان في دينه صلابة زيد في بلائه، وإن كان في دينه رقة خفف عنه، ولايزال البلاء بالـمؤمن حتي يمشي علي‌ الأرض، وليس عليه خطيئة» [۱۵۶]. «کدام گروه از مردم بیشتر دچار بلا و مصیبت می‌شوند؟ پیامبر ج فرمود: انبیا و پیامبران، بعد از آن‌ها ‌انسان‌های صالح بعد از آن‌ها ‌کسانی که از نظر تقوی پایین‌تر هستند به همین ترتیب تا آخر، انسان بر اساس تقوی و اندازۀ دینداریش دچار بلا و مصیبت می‌شود، اگر دینی محکم داشته باشد، دچار بلا و مصیبت بیشتر می‌شود، و اگر دینداریش سست و اندک باشد کمتر دچار می‌شود، و انسان مؤمن تا زمانی که بر روی زمین هست و راه می‌رود پیوسته دچار بلا و مصیبت هم خواهد شد تا اینکه هیچ گناهی بر او نمی‌ماند و پاک می‌گردد».

حسن و حسین از طرف خداوند مقام و منزلت‌های عالی داشتند، بوسیله‌ی این بلا و مصیبت به مقام و منزلتی رسیدند که گذشتگان پاک آن‌ها ‌به چنین مرتبه‌ای نرسیدند، هنگامی به دنیا آمدند که اسلام در اوج عزت و اقتدار بود، در حال عزت و کرامت تربیت شدند، مسلمانان آنان را احترام و بزرگ می‌شمردند، هنگامی که پیامبر جفوت کرد آن‌ها ‌به سن تمییز نرسیده بودند، نعمت و لطف خداوند بر آن‌ها ‌این بود که خود و خانواده‌اشان به چنین بلایی مبتلا شوند، همانطور که کسی از آن‌ها ‌افضل‌تر و بلند مقام‌تر بود به بلا و مصیبت گرفتار شد، علی س از آن‌ها ‌بزرگ‌تر و افضل‌تر بود، در حالی که شهید شد، و کشتن حسین سبب بلاها و فتنه‌هایی درمیان مردم شد، همانطور که کشته شدن عثمان ذی النورین س سبب بزرگ‌ترین فتنه‌ها و بلاها شد، و به خاطر آن بود که مسلمانان تا امروز دچار تفرقه و اختلاف شدند. هنگامی که عبدالرحمن بن ملجم، امیرالمؤمنین علی س را به قتل رساند، اصحاب با حسن پسر او بیعت کردند، همان حسنی که پیامبر جدر مورد او فرمود: «إن ابني هذا سيد وسيصلح الله به بين فئتين عظيمتين من الـمسلمين» [۱۵٧]. «پسرم حسن سید است و در آینده خداوند بوسیله‌ی او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح ایجاد می‌کند».

حسن از ولایت پایین آمد، و خداوند با این کار او میان دو گروه بزرگ صلح ایجاد کرد، سپس او فوت کرد، و طوایفی قیام کردند و به حسین نامه نوشتند که اگر کار را به عهده بگیرد او را کمک خواهند کرد، ولی در واقع راست نمی‌گفتند، اما هنگامی که پسر عمویش مسلم بن عقیل را پیش آن‌ها ‌فرستاد خلاف وعده کردند و عهد و پیمان خود را نقض کردند، و دشمن او را کمک کردند، و با او جنگیدند.

صاحب‌نظران و دوستان حسین س مثل ابن عباس، ابن عمر، و غیره به او گفتند که نزد اهل کوفه نرود، و نظرشان این بود که مصلحت نیست پیش آن‌ها ‌برود، و همین طور هم بود که گفتند، ولی ارادۀ خدا باید صورت گیرد. هنگامی که حسین س خارج شد و دید که همه چیز تغییر کرده است، از او خواسته شد برگردد، یا به مرزهای کشور اسلامی پناه ببرد یا نزد پسر عمویش یزید برود، ولی عده‌ای مانع او شدند، تا اینکه او را محاصره کردند، و به قتل رساندند، و گروهی هم که با او بودند آن‌ها ‌را هم به قتل رساندند، و مظلومانه به شهادت رسید، و خداوند او را به اهل بیت پاک خود ملحق نمود.

این کار سبب شر و اختلاف میان مردم شد، گروهی جاهل و ظالم یا ملحد و منافق شدند، یا گمراه و سرکش، که دوستی اهل بیت را ظاهر می‌کردند، روز عاشورا را روز ماتم و حزن و ناراحتی و گریه و زاری قرار می‌دهند، شعائر جاهلیت را ظاهر می‌نمایند، مثل زدن به صورت و پاره کردن یقه و لباس و تعزیه گرفتن شبیه آنچه که در دوران جاهلیت انجام می‌شد [۱۵۸].

شیخ الإسلام ابن تیمیه /می‌فرماید: قتل حسین س سبب شد که شیطان دو بدعت را درمیان مردم بوجود آورد: بدعت حزن و ناراحتی و گریه و زاری در روز عاشورا، مثل زدن به سر و صورت و فریاد زدن، گریه کردن، خود را تشنه نگه داشتن، مرثیه‌سرایی و آنچه که به دشنام دادن سلف صالح و لعن آن‌ها ‌می‌انجامد، و داخل کردن کسی که در این گناه دخالتی نداشته است، بطوری که سابقین اول را دشنام می‌دهند، و خواندن اخباری که اکثر آن‌ها ‌کذب و دروغ است، و هدف کسانی که این بدعت‌ها را بوجود آورده‌اند باز کردن در فتنه و تفرقه بر روی مسلمانان و امت پیامبر جمی‌باشد. که این کارها به اتفاق تمام مسلمانان نه واجب و نه مستحب هستند، بلکه این کارها از بزرگ‌ترین محرمات و گناهان می‌باشند [۱۵٩].

این کارها مخالف شریعت و قانون خدا می‌باشد، آنچه که خدا و رسول جاو هنگام مصیبت به آن دستور داده‌اند - اگر آن مصیبت تازه و جدید باشد - تنها صبر و رجوع به‌سوی خدا و مقاومت می‌باشد، خداوند می‌فرماید:

﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ١٥٥ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧[البقرۀ: ۱۵۵-۱۵٧].

«و مژده بده به بردباران، آن کسانی که هنگامی که بلائی به آنان می‌رسد، می‌گویند: ما از آن خدائیم و بسوی او بازمی‌گردیم. آنان همان بردباران با ایمان هستند که) الطاف و رحمت و احسان و مغفرت خدایشان شامل حال آن‌ها ‌می‌گردد، و مسلماً آنان راه‌یافتگان به جادۀ حق و حقیقت) هستند».

در حدیث صحیح از پیامبر ج روایت شده که می‌فرماید: «ليس منا من لطم الـخدود، وشق الـجيوب، ودعا بدعوي الـجاهلية» [۱۶۰]. «کسی که به سر و صورت خود می‌زند، و یقه و لباس خود را پاره می‌کند و نوحه‌های جاهلیت را سر می‌دهد از ما نیست».

و پیامبر جمی‌فرماید: «أنا بريئ من الصالقة والحالقة والشاقة» [۱۶۱]. پیامبر ج می‌فرماید: «من از کسی که هنگام بلا و مصیبت صدایش را بلند می‌کند و موهایش را می‌کَنَد و لباسش را پاره می‌کند بری هستم و از امت من نیست». و قال ج: «النائحة إذا لم تتب قبل موتها تقامُ يوم القيامة وعليها سربالٌ من قطران و درعٍ من جرب» [۱۶۲]. «زنی که هنگام مصیبت صدایش را بلند می‌کند و نوحه‌خوانی می‌نماید، اگر قبل از مرگش توبه نکند، روز قیامت زنده می‌شود در حالی که پیراهنش از مس ذوب شده و لباسی که باعث گرمی می‌شود بر تن خواهد داشت».

در حدیث صحیح از پیامبر جروایت شده است: «ما من مسلمٍ يصاب بمصيبة فيقول: إنا لله و إنا إليه راجعون، اللهم أجرني في مصيبتي واخلف لي خيراً منها إلا آجرهُ الله في مصيبته وأخلفه خيراً منها» [۱۶۳]. «هر مسلمانی که به مصیبت و بلایی گرفتار شود و بگوید: إنالله و إنا إلیه راجعون خدا ما از آن توئیم و بسوی تو برمی‌گردیم) خداوندا بخاطر مصیبت و بلایی که به آن گرفتار شده‌ام مرا اجر و ثواب بده و خوب‌تر از آن را برایم جایگزین کن، خداوند به او اجر و ثواب خواهد داد و چیز خوب‌تر را برایش جایگزین می‌کند».

پیامبر جفرمود: «أربع في أمتي من أمر الجاهلية لايتركونهن: الفخر بالأحساب، والطعن في الأنساب، والإستسقاءُ بالنجوم، والنياحة علي الـميت» [۱۶۴]. «چهار چیز از عادات زمان جاهلیت درمیان امت من وجود دارد و آن‌ها ‌را ترک نمی‌کنند: افتخار و تکبر به پدران و نیاکان، عیب جویی و طعنه زدن به اصل و نسب یکدیگر، درخواست باران بوسیله‌ی ستاره‌گان، نوحه‌سرایی بر مُرده».

پس چطور اگر با این همه ظلم بر مسلمانان را برنامه ریزی نماید، و آن‌ها ‌را لعن و نفرین کند، و اهل کفر و الحاد را بر اهدافشان کمک کند و آنچه فساد است وارد دین کند و سایر مقاصد خبیث و خطرناکی که فقط خداوند آن‌ها ‌را می‌داند.

از چیزهایی که شیطان آن را برای اهل ضلالت و گمراهی و سرکشی زینت داده است، گرفتن روز عاشورا بعنوان روز ماتم و عزاداری می‌باشد، و آنچه از سر و صدا و نوحه‌سرایی انجام می‌دهند، و ایجاد قصیده‌ها و سرودهای ناراحت‌کننده، و درست کردن روایات و اخباری که اکثراً دروغ می‌باشند و جز ایجاد حزن و تعصب و پیدا کردن کینه و جنگ و فتنه انداختن میان مسلمانان چیز دیگری در آن‌ها ‌وجود ندارد، و بوسیله‌ی آن‌ها ‌به نفرین و دشنام دادن به سابقین اول و دروغ گفتن و فتنه‌انگیزی می‌پردازند.

مسلمانان، دروغگوتر و فتنه‌انگیزتر و هم‌پیمان‌تر برای کفار علیه اسلام را از این گروه گمراه و سرکش روافض)، ندیده‌اند و نمی‌شناسند، آن‌ها ‌از خوارج بدترند، آن‌ها ‌کسانی هستند که پیامبر جدر مورد آن‌ها ‌گفته است: «يقتلون أهل الإسلام ويدعون أهل الأوثان» [۱۶۵]«اهل اسلام و مسلمانان را می‌کُشند و بت‌پرستان را رها می‌کنند».

آنها یهود و مسیحی‌ها و مشرکین را علیه اهل بیت پیامبر جو امت اسلامی کمک می‌کنند، همانطور که دشمنان اسلام را بر آنچه که در بغداد و غیره در مورد خانوادۀ نبوت و معدن رسالت اولاد عباس بن مطلب و سایر اهل بیت و مسلمانان، از قتل و اسارت و تخریب اماکن انجام دادند کمک کردند [۱۶۶].

شر و بدی و ضرر آن‌ها ‌برای اهل اسلام را هیچ مرد عاقل و فصیح و بلیغی نمی‌تواند توصیف کند [۱۶٧].

این گروه یعنی رافضی‌ها: از میان تمام گروه‌ها به صورت خاص به نفرین و دشنام دادن به خلفای راشدین ابوبکر و عمر بو لعنت فرستادن بر آن‌ها ‌و بغض و تکفیر آن‌ها ‌- العیاذ بالله - مشهور هستند، به همین خاطر به امام احمد /گفته شد: رافضی کیست؟ گفت: کسی که ابوبکر و عمر را دشنام دهد [۱۶۸].

آنها به این خاطر رافضی نامیده شدند، چون آن‌ها ‌زیدبن علی را به خاطر اینکه او دو خلیفۀ راشد ابوبکر و عمر) را دوست می‌‌داشت ترک کردند و تنها گذاشتند، چون آن‌ها ‌ابوبکر و عمر را دوست ندارند، کسی که بغض و کینه‌ی آن‌ها ‌را داشته باشد رافضی است، و بعضی هم گفته‌اند، به این خاطر رافضی گفته می‌شوند چون ابوبکر و عمر برا ترک کرده‌اند.

اصل و ریشۀ رافضه از منافقین مرتد می‌باشند، عبدالله بن سبأ کافر آن را بوجود آورد، و با ادعای امامت علی با نص صریح و ادعای عصمت برای او غلوّ را در شخصیت علی بوجود آورد.

به همین خاطر مبدأ و ابتدای رافضه از نفاق می‌باشد، بعضی از علمای سلف می‌گویند: حبّ و دوست داشتن ابوبکر و عمر ایمان و بغض و کینه‌ی آن‌ها ‌نفاق است، حبّ و دوستی داشتن بنی‌هاشم ایمان و بغض آن‌ها ‌نفاق است [۱۶٩].

این گروه، همان گروهی هستند که شیخ الإسلام ابن تیمیه /آن‌ها ‌را با این گفته‌ی خویش توصیف می‌کند: رافضی‌ها ملتی هستند که نه عقل صریح و نه نقل صحیح دارند، دینی مقبول و دنیایی موفق ندارند، بلکه دروغگوترین و جاهل‌ترین طوایف می‌باشند، و هر کافر و مرتدی داخل دین آن‌ها ‌می‌شود، همانطور که گروه نصیریه [۱٧۰]و اسماعیلیه [۱٧۱]و غیر آن‌ها ‌داخل دین آن‌ها ‌شدند.

آنها بهترین و خوب‌ترین امت محمد جرا نشانه می‌گیرند و با آن‌ها ‌دشمنی می‌ورزند و دشمنان خدا از جمع یهود و نصاری و مشرکین را دوست دارند، آنچه که صحیح بودن آن مسلم و متواتر است، قبول ندارند و آن را کنار می‌کنند، و آنچه که دروغ و افترا و فاسد است قبول دارند و آن را دنبال می‌کنند، این گروه، همان کسانی هستند که شعبی /کسی که از همه‌ی مردم بیشتر آن‌ها ‌را می‌شناخت، در مورد آن‌ها ‌می‌گوید: اگر آن‌ها ‌حیوان بودند جزو خرها محسوب می‌شدند، و اگر از پرنده‌ها بودند لاشخور می‌شدند [۱٧۲].

اما در زمان حاضر، بعضی از کسانی که خود را به اسلام نسبت می‌دهند در بعضی از مناطق از ماه محرم با حزن و اندوه و غم و خرافات و اباطیل استقبال می‌کنند، قبری را از چوب درست می‌کنند، و آن را با رنگ‌های مختلف مزین می‌کنند، و آن را قبر حسین می‌نامند، و یا آن را کربلا [۱٧۳]می‌نامند، و دو قبر را در آن قرار می‌دهند، و اسم تعزیه را بر آن می‌گذارند، و بچه‌ها را با پوشیدن لباس‌های کهنه یا رنگ سبز جمع می‌کنند و آن‌ها ‌را فقیران حسین می‌نامند.

روز اول ماه محرم، خانه‌ها را جارو می‌کنند و وسایل و لباس‌ها را می‌شویند و نظافت می‌نمایند، سپس طعام و غذا گذاشته می‌شود، سورۀ فاتحه و اوایل سورۀ بقره، سورۀ کافرون، اخلاص، فلق و ناس بر آن خوانده می‌شود، سپس بر پیامبر جصلوات فرستاده می‌شود، و بعداً اجر و ثواب طعام هدیه‌ی مُردگان می‌شود.

در طول این ماه آرایش و زینت دادن ممنوع می‌شود، زنان زینت و زیبایی خود را کنار می‌گذارند، مردم گوشت نمی‌خورند، جشن‌ها و مجالس شادی را برپا نمی‌دارند، عقد ازدواج در آن صورت نمی‌گیرد، اگر از ازدواج زن و مرد بیش از دو ماه نگذشته باشد از هم منع می‌شوند، زدن به صورت و سینه و پاره کردن لباس و نوحه‌سرایی در این ماه زیاد می‌شود. و لعنت بر معاویه و یاران او و یزید و سایر صحابه‌ها شروع می‌شود.

در ده روز اول این ماه، آتش روشن می‌شود، و مردم از روی آن می‌پرند، و بچه‌ها، کوچه‌ها و راه‌ها را می‌پیمایند و فریاد می‌زنند یا حسین یا حسین، هر کس در این ماه متولد شود بدشوم تلقی می‌گردد، در بعضی مناطق طبل و دف را می‌زنند، صدای موسیقی را بلند می‌کنند، و پرچم‌ و نشانه‌هایی را بلند می‌نمایند، قبری را قرار می‌دهند، مردان و زنان و بچه‌ها از زیر آن می‌گذرند، پرچم‌ها را مسح کرده و به آن تبرک می‌جویند، معتقد هستند که با این کار دچار هیچ مریضی نمی‌شوند و عمرشان طولانی می‌گردد. در بعضی کشورها مردم در شب عاشورا از منزل خارج می‌شوند، هر دو چشم یک شخصی را می‌بندند و کوچه‌ها و راه‌ها را می‌پیمایند، هر گاه طلوع خورشید نزدیک شد به خانه‌هایشان برمی‌گردند.

در روز عاشورا غذاها و طعام‌های خاصی پخته می‌شود، از روستاها و شهرهای دیگر به مکان خاصی که آن را کربلا می‌گویند می‌روند، دور قبری که آن را آنجا قرار داده‌اند طواف می‌کنند و به پرچم‌ها تبرک می‌جویند، طبل‌ها و دف‌ها به صدا درمی‌آیند، هرگاه خورشید غروب کرد آن قبر دفن می‌شود، یا در آب انداخته می‌شود، و مردم به خانه‌هایشان برمی‌گردند، و بعضی مردم هم در راه‌ها می‌نشینند، و نوشیدنی‌هایی که آن را سلسبیل می‌نامند قرار می‌دهند و مجانی آن را در اختیار مردم قرار می‌دهند، و بعضی از واعظین در ده روز اول ماه محرم مجلس بر پا می‌کنند و محاسن حسین را بیان و بدی‌های معاویه و یزید را برای مردم بیان می‌نمایند، و بر او و اصحاب او لعنت می‌فرستند. و در مورد فضل و بزرگی ماه محرم احادیثی موضوع و ضعیف وروایاتی دروغ نقل می‌کنند.

و بعد از چهل روز که از عاشورا می‌گذرد، یک روز که آن را اربعین می‌نامند جمع می‌شوند، در آن روز پول جمع می‌کنند و با آن غذاهای خاصی را می‌خرند و مردم را برای خوردن آن دعوت می‌کنند.

این بدعت‌ها در هند، پاکستان و در کشورهایی که شیعه اقامت دارند و علی‌الخصوص در ایران و عراق و بحرین انجام می‌شوند [۱٧۴].

آنها این مجالس عزاداری و نوحه‌سرایی و گریه و سینه‌زنی و چیزهای دیگر را در روز عاشورا و قبل از آن به این خاطر انجام می‌دهند چون معتقدند با این کارها به خدا نزدیک می‌شوند و سبب کفارۀ تمام گناهان آن‌ها ‌می‌شود که در طول این سال انجام داده‌اند، در حالی که نمی‌دانند که این کارهای آن‌ها ‌سبب طرد و دوری از رحمت الهی می‌شود.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿أَفَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ[فاطر: ۸].

«آیا کسی که عمل‌های بدش توسط شیطان و شیطان‌صفتان) در نظرش زینت و آراسته شده است و آن را زیبا و آراسته می‌بیند، خداوند هر کس را بخواهد گمراه می‌کند و هر کس را بخواهد راهیاب می‌نماید».

و خداوند می‌فرماید:

﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا١٠٣ ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا١٠٤[الكهف: ۱۰۳-۱۰۴].

«ای پیامبر جبه کافران) بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه سازم؟ آنان کسانی هستند که تلاش و تکاپویشان به سبب تباهی عقیده و باورشان) در زندگی دنیا هدر می‌رود و بی‌سود می‌شود) و خود گمان می‌برند که به بهترین وجه کار نیک می‌کنند».

[۱۵۵] رافضی فرقه‌ای گمراه هستند که می‌گویند پیامبر جبا نص صریح برای نماندن عذر و بهانه علی س را به خلافت برگزیده است، و می‌گویند که امام معصوم است، و هر کس با او مخالفت کند کافر می‌شود، و معتقد هستند مهاجرین و انصار آن را کتمان کردند، و دنبال هوا و هوس رفتند، و دین و شریعت را تغییر دادند، و اصحاب کافر شدند، و می‌گویند ابوبکر و عمر بپیوسته منافق بودند، یا می‌گویند ایمان آوردند بعداً کافر شدند – والعیاذ بالله –. رافضی‌ها در طول تاریخ همکار یهود و مسیحیت و مشرکین علیه مسلمانان می‌باشند، مهم‌ترین و بزرگ‌ترین زنادق و کافرها مانند قرامطه و باطنیه و امثال آن‌ها ‌از این گروه بوجود آمدند که از خوارج بدتر هستند. آن‌ها ‌به فرقه‌های مختلف تقسیم شده‌اند. به مجموع فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه (۳/ ۳۵٧، ۳۵۶) و الفرق بین الفرق ص: (۱۵- ۱٧) مراجعه شود. [۱۵۶] رواه احمد فی مسنده، (۱/۱٧۲)، رواه الترمذی فی سننه، (۴/۲۸) ابواب زهد، حدیث شماره: (۲۵۰٩) و گفته: این حدیث حسَن صحیح است، سنن دارمی (۲/ ۳۲۰) کتاب الرقاق، سنن ابن ماجه (۲/ ۱۳۳۴) کتاب الفتن، حدیث شماره: (۴۰۲۳). [۱۵٧] رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری، (۵/۳۰۶-۳۰٧)، کتاب صلح، حدیث شماره (۲٧۰۴)، مسند امام احمد (۵/ ۴٩)، سنن ابوداود (۵/ ۴۸، ۴٩) کتاب السنة، حدیث شماره: (۴۶۶۲)، سنن ترمذی (۵/ ۳۲۳) ابواب المناقب، حدیث شماره: (۳۸۶۲) و گفته: این حدیث حسن صحیح است، سنن نسائی (۳/ ۱۰٧) کتاب الجمعة، باب (۲٧). [۱۵۸] به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۲۵/۳۰۲-۳۰٧) مراجعه شود. [۱۵٩] به منهاج السنة النبویة، (۲/۳۲۲-۳۲۳) مراجعه شود. [۱۶۰] صحیح البخاری المطبوع مع فتح الباری، (۳/۱۶۳)، کتاب جنائز، حدیث شماره (۱۲٩۴). [۱۶۱] رواه مسلم فی صحیحه، (۱/۱۰۰)، کتاب ایمان، حدیث شماره (۱۰۴). [۱۶۲] رواه احمد فی مسنده، (۳۴۲/۵) و مسلم فی صحیحه، (۲/۶۴۴)، کتاب جنائز، حدیث شماره (٩۳۴). [۱۶۳] رواه مالک فی الموطأ، (۱/۲۳۶)، کتاب جنائز، حدیث شماره (۴۳) و رواه احمد، (۶/۳۰٩)، صحیح مسلم (۲/ ۶۳۲، ۶۳۳) کتاب الجنائز، حدیث شماره: (٩۱۸)، سنن ابوداود (۲/ ۴۸۸) کتاب الجنائز، حدیث شماره: (۳۱۱٩). [۱۶۴] رواه احمد فی مسنده، (۵/۳۴۲-۳۴۳) و رواه مسلم، (۲/۶۴۴)، کتاب جنائز، حدیث شماره: (٩۳۴). [۱۶۵] رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری، (۱۳/۴۱۵-۴۱۶)، کتاب توحید، حدیث شماره (٧۴۳۲)، صحیح مسلم (٧۴۲، ٧۴۱) کتاب الزکاة حدیث شماره: (۱۰۶۴). [۱۶۶] آنها: قوم تاتار بودند، در سال ۵٩٩ هجری وارد شام شدند، اول مردم را امان دادند، سپس زن و بچه مسلمانان را نزدیک به یکصد هزار نفر اسیر کردند، و در قتل و اسارت زیاده‌روی کردند، زنان مسلمان را در مساجد و غیره مثل مسجدألاقصی و مسجد جامع اموی مورد تجاوز قرار دادند، مساجد را منهدم می‌کردند، نماز نمی‌خواندند، زنادق و منافقین از آن‌ها ‌پیروی می‌کردند، بدترین اهل بدعت بودند، پادشاه خود چنگیزخان را تعظیم می‌کردند، و آن را با رسول خدا جمساوی می‌دانستند، در حالی که چنگیزخان کافری مشرک و از بزرگترین آن‌ها ‌بود. بلکه فراتر از آن معتقد بودند او پسر خدا است، و خورشید مادر او را حامله کرده است، و هنگام غذا خوردن و نوشیدن شکر چنگیز را به جا می‌آوردند، و کشتن کسی را که با آن کافر یعنی چنگیز مخالفت کند حلال می‌دانستند، و اکثر وزیران او فلاسفه‌ی یهود بودند که خود را به اسلام منسوب می‌کردند، و رافضی نیز بودند، خلاصه هیچ نفاق، زندقه و الحادی نبود که تاتاری‌ها از آن خالی باشند. روافض (شیعیان) تاتاری‌ها و حکومت آن‌ها ‌را دوست دارند؛ زیرا در سایه‌ی حکومت تاتاری‌ها به خودمختاری و نعمت رسیدند، و تمام توان خویش را صرف کردند و هر نوع همکاری نمودند تا شهرهای مسلمانها به تصرف تاتار در آیند، و در کشتن و اسیر نمودن مسلمین بدست تاتاری‌ها تلاشهای فراوان نمودند. طوسی، ابن علقمی و رشید (که هر سه شیعه بودند) در دستگاه تاتاری‌ها سمت وزارت داشتند. برای تفصیل بیشتر به: به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۲۸/۵۰٩-۵۳۰) و المنتقی ص: (۳۲۵، ۳۲۶) مراجعه شود. [۱۶٧] به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۲۵/۳۰۲-۳۰٩) مراجعه شود. [۱۶۸] به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۴/۴۳۵) مراجعه شود. [۱۶٩. ] - به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۴/۴۳۵) مراجعه شود. [۱٧۰] گروهی از باطنیة بودند، که به محمدبن نصر نمیری منتسب هستند، و معتقد به الوهیت علی س هستند آن‌ها ‌از یهود و نصاری کافرتر هستند، چون به اسلام تظاهر کرده و خود را پیرو آل‌بیت می‌دانند، که در حقیقت به خدا، پیامبر ج، قرآن، امر و نهی، ثواب و عقاب، بهشت و جهنم، و پیامبران گذشته، ایمان ندارند، و به هر شکلی می‌خواهند انکار ایمان و شریعت اسلام را کنند، شناخت اسرارشان نمازهای پنجگانه‌ی آنهاست و روزه کتمان اسرار آن‌ها ‌و زیارت شیوخ حج آنهاست، ظاهر مذهب آن‌ها ‌رفض و باطنش کفر خالص می‌باشد. به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۳۵/۱۴۵- ۱۶۱) و الشیعة والتشیع ص: (۲۵۵- ۲۵۸) مراجعه شود. [۱٧۱] اسماعیلیه: گروهی هستند منسوب به محمدبن اسماعیل بن جعفر، گمان می‌کنند امامت به او ختم شده است چون نفر هفتم است، و دلیلشان این است که می‌گویند آسمان‌ها هفت هستند و ایام هفته هم هفت روز است، و می‌گویند که محمدبن اسماعیل شریعت حضرت محمدبن عبدالله جرا نسخ کرده است، که این بزرگترین کفر است، می‌گویند عالم و جهان قدیم است، معاد را انکار می‌کنند، واجبات و محرمات را قبول ندارند، از گروه قرامطه‌ی باطنی هستند که از یهود و نصاری و مشرکین عرب کافرتر هستند، سخن و قولشان مرکب از گفتار فلاسفه و آتش‌پرستان است، و تشیع را به خاطر نفاق آشکار می‌کنند، مشهورترین آنها، عبیدیون هستند که مدتی زیاد بر مصر و شام حکمرانی کردند. به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۳۵/۱۳۱- ۱۶۲) و تلبیس ابلیس ص: (۱۰۲) مراجعه شود. [۱٧۲] به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، (۴/۴٧۱-۴٧۲)، و منهاج السنة النبویة (۱/ ۳- ۲۰) و الفِصَل از ابن حزم (۴/ ۱٧٩- ۱۸۸) مراجعه شود. [۱٧۳. ] - موضعی در نزدیکی کوفه در عراق کنونی، حسین بن علی در اینجا شهید شده و قبر او در مکانی به اسم طف نزدیک نهر کربلا است. به کتاب معجم ما استعجم (۴/ ۱۱۲۳) و استشهاد الحسین ص: (۱۳۴) مراجعه شود. [۱٧۴] به کتاب تحذیر المسلمین عن الابتداع والبدع فی الدین، ص ۲۸۰-۲۸۱ مراجعه شود.