سبب هشتم: در پیش گرفتن راه و روشی برای اثبات احکام که شریعت چنین روشی را قبول ندارد
یکی دیگر از سببها و دلایل به وجود آمدن بدعتها، استفاده کردن از روش و طریقهای برای اثبات احکام است که شریعت آن را قبول ندارد، که این مطلب با استناد به دیدن پیامبر جدر خواب نمایان میشود، و گرفتن احکام از او در خواب و انتشار آن درمیان مردم، و عمل کردن به آن بدون آنکه با شریعت مقایسه شود که آیا موافق یا مخالف آن است، و این اشتباه بزرگیست، چون خواب دیدن غیر پیامبران به هیچ وجه قابل اعتبار نیست و در شریعت جایگاهی ندارد، چه رسد به اینکه وارد شریعت شود، اگر آن خواب موافق بود، و شریعت آن را درست میدانست به آن عمل میشود، در غیر این صورت ترک آن واجب میباشد. که فایدۀ آن میتواند یک مژده و یا یک زنگ خطر برای بیننده و غیره باشد، ولی فایدهای برای احکام شرعی ندارد.
اگر گفته شود که خواب دیدن از اجزاء نبوت محسوب میشود، و لازم است اهمال نشود، و همچنین ممکن است خبردهنده در خواب حضرت محمد ج باشد، و ایشان هم فرموده است: «مَن رآني في الـمنام فقد رآني، فإن الشيطان لايتمثل بي» [۸۱]«هر کس مرا در خواب ببنید، در واقع مرا دیده است چون شیطان نمیتواند خود را به شکل من درآورد».
پس زمانی که این طور باشد دستور و فرمان ایشان در خواب مثل دستور و فرمان ایشان در حال بیداری میباشد.
جواب این سؤال به صورت زیر است:
اگر رؤیا و خواب دیدن از اجزاء نبوت باشد به نسبت ما کمال وحی نیست بلکه جزئی از اجزاء آن میباشد، و جزء در تمام صورتها جای کل نمینشیند، بلکه در بعضی صورتها جای آن مینشیند، که به صورت مژده و انذار اشاره کردم و این مثال کافی است.
و همچنین: خواب دیدن که جزئی از اجزاء نبوت است، از شرایط آن این است که یک خواب نیکو و بینندۀ آن فردی صالح و متقی باشد، که باید جامع این شرایط باشد. که بعضی اوقات این شرطها وجود دارد و بعضی اوقات هم وجود ندارد.
و همچنین: خواب به اقسام زیر تقسیم میشود: حُلم یعنی خیال که از طرف شیطان میباشد. حدیث نفس یعنی سخن گفتن با خود، که سبب آن بعضی چیزهای گوناگون و مختلف میباشد، پس چگونه میتوان از میان آنها آنچه به آن اعتبار میشود و صلاحیت دارد تعیین شود و غیر آن ترک شود؟ و با این ادعا بعد از پیامبر جتجدید وحی صورت میگیرد که به اجماع از آن نهی شده است [۸۲].
امام نووی /دربارهی معنی حدیث «من رآني في الـمنام فقد رآني، فإن الشيطان لايتمثل بي» میفرماید: دیدن پیامبر جصحیح است، و از خوابهای آشفته و درهم برهم نیست، و التباس با شیطان نمیباشد، ولی درست نیست که یک حکم شرعی را با آن به اثبات برسانیم، چون حالت خواب دیدن نمیتواند یک حالت درست و محکم باشد، بلکه یک تحقیق برای بیننده میباشد، و جمهور حدیثشناسان اتفاق نظر دارند بر اینکه از شرایط کسی که روایت و شهادتش قبول میشود این است که بیدار باشد، و غافل، بدحافظه نباشد و زیاد اشتباه نکند و نباید حافظهی آن دچار اختلال شود، در حالی که شخص خوابیده این صفات و شرایط را ندارد در نتیجه روایتش قبول نیست، چون در حافظهاش اختلال وجود دارد، همهی اینها در مورد خوابی است که به اثبات حکمی بر خلاف حکم علمای شریعت باشد. اما اگر خوابی ببیند که در آن پیامبر جاو را به انجام کاری سنت دستور دهد، یا از چیزی که نهی شده است نهی فرماید، یا او را به انجام کاری صالح و خوب راهنمایی کند، در عمل کردن به آن اختلافی وجود ندارد، چون این کار، حکم به مجرد آن خواب نیست، بلکه اثبات اصل آن چیز است واللهاعلم) [۸۳].
از چیزهایی که لازم است از آنها دوری کرد و برای بعضی از مردم هم پیش میآید، این است که پیامبر جرا در خواب میبیند که او را به چیزی امر میکند و یا از چیزی بازمیدارد، از خوابش بیدار میشود، به مجرد بیدار شدن اقدام به انجام یا ترک آن مینماید بدون اینکه به قرآن و سنت پیامبر جمراجعه کند، و یا به راه و روش سلف صالح رحمهمالله نظر افکند، خداوند میفرماید:
﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾[النساء: ۵٩].
«اگر در چیزی اختلاف پیدا کردید به قرآن و سنت پیامبر جمراجعه کنید».
معنی: ﴿فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ﴾«کتاب خدا».
و معنی: ﴿وَٱلرَّسُولِ﴾.
«پیامبر جدر زمان حیاتش و سنتش بعد از وفاتش».
که تمام علما این نظر را دارند، با اینکه دیدن پیامبر ج در خواب حقیقت است و شکی در آن نیست، چون پیامبر ج میفرماید: «مَن رآني في الـمنام فقد رآني، فإن الشيطان لايتمثل بي» [۸۴]ولی خداوند بندگان خود را به آنچه در خواب میبینند مکلف نکرده است. پیامبر میفرماید: «رُفع القلمُ عن ثلاثة» [۸۵]تکلیف از سه گروه برداشته شده است، که یکی از این سه گروه شخص خوابیده است تا آن زمان که بیدار میشود. چون تا هنگامی که خواب باشد مکلف نیست، پس به آنچه که در خواب میبیند توجهی نمیشود.
صورت دوم: این است که علم و روایت فقط از کسانی گرفته میشود که بیدار و حاضر العقل باشند، و شخص خوابیده این چنین نیست.
صورت سوم: عمل کردن به خواب مخالف سخن صاحب شریعت حضرت محمد ج میباشد: «تركتُ فيكم الثقلين لن تضلوا ما تمسكتم بهما كتاب الله وسنتي» [۸۶]«دو چیز مهم و محکم را میان شما جا گذاشتهام، هر گاه آنها را محکم بگیرید هرگز گمراه نمیشوید: قرآن و سنت صحیح) من».
پیامبر جرهایی از ضلالت و گمراهی را در گرو تمسک و چنگ زدن به این دو چیز مهم که سومی ندارد قرار داده است، و هر کس بر آنچه در خواب میبیند اهمیت و اعتبار دهد در واقع به این دو چیز مهم یعنی قرآن و حدیث پیامبر جچیز سومی را بدون دلیل افزوده است.
پس بر این اساس هر کس پیامبر جرا در خواب دید و او را به چیزی دستور داد یا او را از چیزی نهی فرمود، بر او لازم است آن را با قرآن و احادیث صحیح پیامبر جمقایسه کند، چون پیامبر جامت خود را به پیروی کردن از آنها مکلف نموده است. اگر خواب او با شریعت پیامبر جموافق بود بداند که خوابش حق است، و سخنش حقیقت دارد و خوابش مونس او خواهد شد، و اگر با شریعت مخالفت داشت، بداند که خواب حق است ولی آن سخن و کلامی که در خواب به او القاء شده است از طرف شیطان و نفس اماره بوده که آن را در ذهن او انداخته است. چون نفس و شیطان که در حال بیداری انسان را وسوسه میکنند، در حال خواب این کار بیشتر از طرف آنها صورت میگیرد.
و اگر چنانچه خواب دیدن از مسایلی بود که به آن اعتبار میشد و یا عبادت محسوب میشد حتماً پیامبر جآن را بیان میکرد، و یا حداقل یکبار به آن اشاره میکرد، همانطور که به چیزهای دیگری اشاره کرده است [۸٧].
حکایت میکنند که شُریک بن عبدالله قاضی، نزد مهدی رفت، آنگاه که او را دید گفت: بر من لازم است با شمشیر گردن شما را بزنم، شریک گفت: چرا یا امیرالمؤمنین؟ گفت: در خواب دیدم زیرانداز مرا لگدکوب میکردی و از من روی گردان بودی، خواب را برای کسی که تعبیر خوابها را میدانست تعریف کردم، او گفت: در ظاهر از شما اطاعت میکند ولی در باطن از شما سرپیچی مینماید، شریک در جواب به او گفت: به خدا قسم خواب شما خواب حضرت ابراهیم خلیل ÷ نیست و تعبیرکنندۀ خواب شما هم حضرت یوسف صدیق ÷ نبوده است، پس چطور با خوابهای آشفته و دروغ گردن مسلمانان را میزنی؟ مهدی از این سخن شرم و حیا نمود و گفت: بیرون برو [۸۸].
[۸۱.]- رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری، (۱۲/۳۸۳)، کتاب التعبیر، حدیث شماره: (۶٩٩۴)، رواه مسلم فی صحیحه، (۴/۲۶۰-۲۶۱). [۸۲.]- به اعتصام شاطبی، (۱/۲۶۰-۲۶۱) مراجعه شود. [۸۳.]- به شرح نووی بر صحیح مسلم، (۱/۱۱۵) مقدمه مراجعه شود. [۸۴.]- سند آن گذشت. [۸۵.]- به روایت امام احمد در مسند، (۶/۱۰۰) از عائشه ل، و ابوداود در سنن، (۴/۵۵٩) کتاب الحدود به روایت عائشه ل، و سنن ترمذی (۲/ ۴۳۸) ابواب الحدود، حدیث شماره: (۱۴۴۶) به روایت علی س، ترمذی گفته است: این حدیث حسَن غریب ا ست، و سنن ا بن ماجه (۱/ ۶۵۸) کتاب الطلاق، حدیث شماره: (۲۰۴۱) به روایت عائشه ل. [۸۶] رواه الحاکم فی المستدرک، (۱/٩۳)، کتاب علم، حاکم سکوت نموده و از صحت و ضعف آن چیزی نگفته است، ابن عبدالبر در بیان العلم و فضله (۲/۲۴) باب معرفة أصول العلم آن را روایت نموده. و در روایت حاکم و ابن عبدالبر واژهی (الثقلین) نیامده است. امام مالک آنرا در مؤطا (۲/ ۸٩٩) تعلیقا روایت نموده است. البانی رحمه الله گفته: این حدیث صحیح است. مراجعه شود به: صحیح الجامع الصغیر (۳/ ۳٩) حدیث شماره: (۲٩۳۴)، وسلسلة الأحادیث الصحیحة (۴/ ۳۵۵- ۳۶۱) حدیث شماره: (۱٧۶۱). [۸٧] به المدخل ابن حاج، (۴/۲۸۶-۲۸۸) مراجعه شود. [۸۸] به اعتصام، (۱/۲۶۱-۲۶۲) مراجعه شود.