سبب چهارم: پیروی کردن از هوا و هوس
منظور از هوا، هوای نفس است. و هوای نفس، منظور خواستهای نفسانی میباشد. که جمع آن اهواء است، هوا محبت انسان نسبت به چیزی میباشد که بر قلبش آن غلبه میکند، خداوند میفرماید:
﴿وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ﴾[النازعات: ۴۰].
«نفس را از شهوات منع کرد».
یعنی آنرا از شهوتها و گناهان آن جلوگیری نمود، و به صورت کلی هوا بر چیزهایی اطلاق میشود که مذموم و بد باشند [۴٧].
به همین خاطر به اهل بدعت، اهل الأهواء گفتهاند، چون از هوا و هوسشان پیروی میکنند، و بر آرا و نظرات خود اعتماد میورزند، و بعد از نظرات خود ادلهی شرعی را منظور کردهاند و آنها را در درجۀ دوم قرار دادهاند [۴۸].
تبعیت و پیروی کردن از هوا و هوس در مسائلی نمایان میشود، که نتایج و عواقب خطرناکی دارند، از این مظاهر:
انحراف از صراط مستقیم، که فرمودۀ خداوند به پیامبر جخود حضرت محمد جاین مطلب را اثبات میکند:
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ١٨﴾[الجاثیة: ۱۸].
«سپس ما تورا (مبعوث کردیم و) بر آئین و راه روشنی از دین قرار دادهایم، پس، از این آئین پیروی کن و بدین راه روشن برو، و از هوا و هوسهای کسانی پیروی مکن که آگاهی ندارند».
و خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡۖ وَقُلۡ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِن كِتَٰبٖ﴾[الشورى: ۱۵].
«و از خواستها و هوسهای آنها پیروی مکن، و بگو من به هر کتابی که از سوی خدا نازل شده باشد ایمان دارم».
و خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمۡ يَعۡدِلُونَ﴾[الأنعام: ۱۵۰].
«و از هوا و هوس کسانی پیروی مکن که آیات ما را تکذیب مینمایند و به آخرت ایمان نمیآورند و برای پروردگار خود همتا و همطراز قرار میدهند».
خداوند به رسول جخود حضرت محمد جامر کرده است که از شریعت پیروی کند و از تبعیت هوا و هوس دوری گزیند، و هرگز به هوا و هوس مردم تمایل پیدا نکند، چون هر گاه چنین کند از صراط مستقیم منحرف خواهد شد.
دنبال آیات متشابه رفتن و ترک محکمات؛ چون در متشابهات تأویل وجود دارد، و آنچه که در درونشان و قلبشان وجود دارد مانند شهوت و مرض و فتنه و فساد ارضاء میشود، خداوند میفرماید:
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[آل عمران: ٧].
«و اما کسانی که در دلهایشان کژی است، برای فتنهانگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات میافتند، در حالی که تأویل (درست) آنها را جز خدا کسی دیگر نمیداند».
مقید بودن به شهوات و کار برای آنها، و دنبال زندگی پوچ و ترک اوامر خداوند رفتن، خداوند میفرماید:
﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾[النجم: ۲۳].
«آنان جز از گمانهای بیاساس و از هواهای نفس پیروی نمیکنند در حالی که هدایت و رهنمود از سوی پروردگارشان برای ایشان آمده است».
کسی که دنبال هوا و هوس میباشد و از آن پیروی میکند، کور وکر و لال است، هر چه خیر و پسندیده باشد آن را نمیبیند، نصیحت و پند را نمیشنود و هرگز حرف درست و خیر را بر زبان نمیآورد، خداوند میفرماید:
﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن يَهۡدِيهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٢٣﴾[الجاثیة: ۲۳].
«هیچ دیدهای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی (از حق و باطل، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر دل و گوش او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است؟ پس چه کسی جز خدا میتواند او را راهنمایی کند؟ آیا تفکر نمیکنید؟».
کسی که دنبال هوا و هوس میرود و از آن پیروی میکند منافق است، چون هر چه هوا و هوس او بخواهد آن را انجام میدهد، درمیان مردم خود را جدی و قاطع نشان میدهد، ولی در درون و خلوت چیز دیگری را انجام میدهد. خداوند خیلی خوب اهل هوا و هوس را تعریف کرده است:
﴿وَمِنۡهُم مَّن يَسۡتَمِعُ إِلَيۡكَ حَتَّىٰٓ إِذَا خَرَجُواْ مِنۡ عِندِكَ قَالُواْ لِلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مَاذَا قَالَ ءَانِفًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡ١٦﴾[محمد: ۱۶].
«درمیان منافقان کسانی هستند که به سخنانت گوش فرا میدهند، اما هنگامی که از نزد تو بیرون میروند، به کسانی که به آنها علم و دانش بخشیده است، میگویند این مرد الآن چه گفت؟ (آنچه میگوید بیارزش و یاوه است) آنان کسانی هستند که خداوند بر دلهایشان مهر نهاده است، و از هواها و هوسهایشان پیروی میکنند».
به همین خاطر کسی که دنبال هوا و هوس باشد در معرض همهی این خطرها قرار دارد و خود و دیگران را به هلاکت میرساند، به این دلیل است که در قرآن و حدیث نبوی مردم تا این اندازه از هوا و هوس ترسانده شداند [۴٩].
مثال برای اعراض از دلیل و اعتماد به صاحبان هوا و هوس در ایجاد بدعت فراوان و زیاد است، و خارج شدن از منهج و روش اصحاب، تابعین و سلف صالح سبب شده است که از راه راست و هدایت منحرف شوند.
از جملهی این مثالها که بدترین آنها نیز میباشد: گفتهی کسی است که پیروی کردن از پدران و نیاکان را اصل دین قرار میدهد، حتی به خاطر آن دلایل رسالت و قرآن و عقل را ردکردند، و گفتند:
﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ﴾[الزخرف: ۲۲].
«ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم. و ما نیز در پی آنان میرویم».
زمانی که به فرمودۀ خداوند آگاه میشوند که:
﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡ﴾[الزخرف: ۲۴].
«(پیغمبرشان به آنها میگفت: ) آیا اگر من آئینی را هم برای شما آورده باشم که از آئینی که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتهاید هدایتتر باشد (باز هم از گذشتگان خود پیروی میکنید؟)».
جواب آنان جز انکار و رد آن چیز دیگری نبود، آن هم به خاطر تبعیت از هوا و هوس و اعتماد بر آن و دور انداختن هر چه غیر آن است میباشد، که چنین چیزی در تمام شریعتها و ادیان مذموم و ناپسند است، همچنان که خداوند از قوم نوح ÷ حکایت میکند:
﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةٗ مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَ﴾[المؤمنون: ۲۴].
«اگر خدا میخواست (پیامبری را به میان ما روانه کند) حتماً فرشتگانی را میفرستاد. ما چنین چیزی را در (تاریخ) پدران پیشین خود نشنیدهایم».
و یا از قوم ابراهیم ÷حکایت میکند:
﴿قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ٧٢ أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ٧٣ قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ٧٤﴾[الشعراء: ٧۲-٧۴].
«گفت: آیا هنگامی که آنها را به کمک میخوانید، صدای شما را میشنوند و نیازتان را برآورده میکنند؟ یا سودی به شما میرسانند، یا زیانی متوجه شما میسازند، میگویند: (چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند) فقط ما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که این چنین میکردند».
و سایر آیاتی که در همین رابطه و معنا میباشند، پس این کار مذموم و ناپسند است که حق تابع آنها باشد، و توجه نکنند که حق بر هر چیزی مقدم است و اولویت دارد [۵۰].
[۴٧] به لسان العرب، (۱۵/۳٧۲/ ۳٧۳)، مادهی (هوا) مراجعه شود. [۴۸] به اعتصام، (۲/۱٧۶) مراجعه شود. [۴٩] به اعتصام، جلد ۲، ص ۳۳٧ – ۳۴۶ و کتاب البدعة والمصالح المرسلة ص: (۱۴٩- ۱۵۰) مراجعه شود. [۵۰] به اعتصام، جلد ۲، ص ۳۴٧ مراجعه شود.