حکم این نماز
جمهور علما اتفاق نظر دارند که صلاةالألفیه نیمۀ شعبان بدعت است.
نماز الألفیه در شب نیمۀ شعبان از طرف پیامبر جو هیچ یک از خلفای راشدین شبه عنوان سنت وضع نشده است و به آن دستور ندادهاند، و هیچ یک از ائمۀ بزرگ مانند امام ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمد، ثوری، اوزاعی، لیث و غیره - رحمهمالله - آن را مستحب ندانستهاند. و حدیثی که در این مورد روایت شده است موضوع و ساختگی میباشد، اکثر علمای حدیثشناس بر موضوع بودن آن اتفاق نظر دارند [۵۳٩].
برادر مسلمان! بدان که چنین مراسم و مجالسی مانند شب نیمۀ شعبان، شب اسراء و معراج، شب رغائب، شامل کارهای بدعت و حرام زیادی هستند، که این بدعتها با توجه به زمانها و مکانهای مختلف فرق میکنند، که ابن الحاج این بدعتها و محرمات و منکرات را که در این مراسم وجود دارند به تفصیل بیان کرده است که خلاصهای از سخن ایشان را بیان میکنیم:
۱- مکلف شدن به خرجهای مشقتبار و اذیت کننده، که اسراف است و آن را به نام دین انجام میدهند در حالی که دین از این کارها بری میباشد.
۲- شیرینیهایی که دارای صورتهای حرام و ناشرعی میباشند.
۳- روشن کردن چراغها و غیره، که در این زیادهروی اضاعۀ مال وجود دارد، به خصوص اگر آن روغن و یا مواد مصرفی وقف باشند که نوعی ظلم در حق نذرکننده و وقفکننده میباشد، به شرطی که وقفکننده آن را ذکر نکرده باشد و اگر هم ذکر کرده باشد شرعاً اعتباری ندارد، و زیادهروی در این روشن کردنها باعث اضاعه مال میشود و از طرفی هم سبب اجتماعی میشود که هیچ خیر و برکتی در آن نیست، و کسانی که دارای مناصب و مقامهای دینی هستند و در این مراسم شرکت میکنند اگر نسبت به بدعت بودن آن آگاهی داشته باشند گناه و معصیتی را در حق خود مرتکب شدهاند مگر اینکه توبه کنند، اما اگر حاضر شوند و شرکت کنند برای اینکه آن را تغییر دهند و با آن مبارزه کنند و برای تغییر و مبارزه هم توانایی داشتند خیلی خوب و مبارک میباشد.
۴- حضور زنان، معلوم است که باعث چه فسادهایی میشود.
۵- جمع شدن آنها در مسجد جامع، که این کار عبادتی غیر شرعی میباشد.
۶- آنچه از فرشها و جانمازها و غیره را میگسترانند.
٧- دیگهای مسی بزرگ میآورند که در درون آنها کوزهها و لیوانها و چیزهای دیگری وجود دارد، مثل اینکه خانۀ خدا، خانۀ خودشان است، مسجد جامع برای عبادت گذاشته شده است نه برای نشستن و خوابیدن و خوردن و نوشیدن.
۸- اعمال ساقیان و آبدهندگان از این بدعتها و محرمات میباشند، مفاسد زیادی در آن وجود دارد، از جمله: خرید و فروش، چون در برابر آن پول میگیرند، زدن کاسهها به هم که شبیه صدای ناقوسها میباشد، بلند کردن صدا در مسجد و کثیف کردن مسجد، و بر روی گردن مردم قدم برداشتن، که همۀ این کارها حرام و منکر میباشد.
٩- تشکیل حلقهها، که هر حلقه وگروه مسئول و بزرگی دارد، که در ذکر و تلاوت به او اقتدا میکند و ای کاش ذکر و تلاوت بود! بلکه آنها دین خدا را به تمسخر گرفتهاند، ذکرکننده اغلب نمیگوید «لا إله إلا الله» بلکه میگوید: لایلاه یلله) به جای همزه یاء میگویند که الف قطع است آن را وصل قرار میدهند، و زمانی که میگویند: سبحانالله آن را میپیچانند و برمیگردانند به صورتی که فهم نمیشود، قاری قرآن را تلاوت میکند چیزی را به آن اضافه میکند که از قرآن نیست و یا چیزی را از آن کم میکند که جزو قرآن است، آن هم به سبب نغمهها و ترجیحات که بیشتر به آواز شباهت دارد صورت میگیرد، که این منکری است که چند منکر دیگر را جمع میکند.
۱۰- از کارهای قبیح دیگر که صورت میگیرد، که این است که قاری قرائت و تلاوت قرآن را شروع میکند دیگری شعر و سرود میخواند، و یا میخواهد شروع کند، قاری را ساکت مینمایند و اشاره میکنند که قرائت را تمام کند، و یا هر دو را آزاد میکنند او قرائت خود را ادامه دهد و دیگر همزمان شعر و سرود را بخواند، که بعضی هم با شاعر و سرودخوانان شعرها را تکرار میکنند، این کارها تمسخر دین است، حتی اگر خارج از مسجد بودند باز هم حرام و ممنوع بود، حالا که در مسجد صورت میگیرد باید چگونه باشد؟!!!.
۱۱- حضور بچههای کوچک که باعث کثیف شدن مسجد میشود.
۱۲- رفتن زنان در شب نیمۀ شعبان به قبرستانها، در حالی که شرعاً رفتن آنها به قبرستان حرام است، که بعضی دف را با خود همراهی میکنند و آن را میزنند، و به علت نبودن حیا و شرم و به علت اینکه کسی آنها را منع نمیکند بعضی در حضور مردان سرود و شعرهایی با صدای بلند میخوانند که مردان آن را میشنوند.
۱۳- در قبرستان زنان با مردان مخلوط میشوند، و زنان لباس حیا و شرم را از خود بر میدارند، تمام سر و صورت خود را بیرون میآورند.
۱۴- آنها این گناهان را در گورستان که جای ترس و عبرت، و جای این است که انسان برای عمل صالح و کارهای خیر شوق و علاقه پیدا کند، انجام میدهند. این میدان عظیم و مهم جایگاه خود را از دست میدهد، و درست به چیزی ضد خود تبدیل میشود، آن را جای خوشحالی و انجام گناه قرار میدهند.
۱۵- با انجام این منکرات و معاصی در واقع به اموات و مردهگان مسلمان اهانت مینمایند.
۱۶- بعضی از آنها چوبی را کنار سر مرد یا زن مُرده قرار میدهند و آنچه از لباس که مدنظر و هدف آنها است دور آن چوب میپوشانند، اگر آن میت و مُرده انسانی عالم و صالح باشد آنچه از مصیبت و ناراحتی به آنها رسیده برایش بازگو کرده و شکایت میکنند و به او توسل مینمایند، و اگر از افراد خانواده و نزدیکان باشد آنچه که روی داده برای او بازگو کرده و با او سخن میگویند، و اگر عروس یا داماد باشد به هر کدام لباس مخصوص خود که در حال حیات و شادی میپوشیدند، میپوشانند، و مینشینند و گریه میکنند و تأسف میخورند، این کار آنها که چوب را این چنین میپوشانند در ظاهر شباهت به کار مسیحیها دارد که بتهایشان را چنین میکردند، و عکسهایی که در مراسم آن را تعظیم و تکریم میکردند، و معلوم است هر کس خود را به شکل قوم و ملتی درآورد از آن قوم محسوب میشود.
۱٧- دچار نفاق میشوند، چون در باطن قصد معصیت و در ظاهر قصد عبادت دارند.
۱۸- انجام کارها و سخنان لغو و پوچ در مسجد و سخنان زیاد و باطل که منکر شدید هستند.
۱٩- قرار دادن مسجد مانند پایگاه نظامی برای آمدن مسئولین و مهمانان دولتی و گستراندن فرشها و قرار دادن صندلی و مبلها برای نشستن والی در مکانی مشخص و روشن کردن چراغها و شمعهایی جلو او در صحن مسجد جامع، که خاکستر آنها به مسجد میریزد، و بعضی اوقات کسی که در مسجد شکایت و اعتراض مینماید به وسیله عصا زد و خورد صورت میگیرد و او را به زمین میاندازد، و یا از خارج مسجد طرف مقابل و شاکی نزد والی وارد میشود، که رویدادها همه در شب نیمه شعبان به وجود میآیند، و هر گاه این حادثهها روی دهند صداها از طرف دشمن و سربازها بلند میشود، البته به خاطر کثرت جمعیت و جار و جنجال سر و صدا موجود میباشد، حالا این جار و جنجال و سر و صدا که سر و صدای شکایات و اختلافات میان مردم و مسئولین به آن اضافه میشود چگونه خواهد بود؟!.
۲۰- معتقد بودن آنها به اینکه این منکرات و بدعتهای حرام برای حرمت و احترام این شب و خانۀ خدا برپا میشود، و آمدهاند تا آن را تعظیم نمایند، بعضی هم بر این باورند که این کارها عبادت و باعث نزدیک شدن به خدا میشود که این خیلی خطرناک است [۵۴۰]. و همچنانکه بیان شد که این بدعتها و منکرات با توجه به اختلاف مکانها و زمانها با هم فرق دارند، این مراسم در زمان و عصر حاضر نیز بسیاری از منکرات را دارا میباشد اگرچه شکل و صورت آن با گذشته متفاوت باشد.
۲۱- علاوه بر بدعتهای مذکور، بدعت دیگری نیز اضافه شده است: دعای مشهوری که در آن از خداوند خواسته میشود که در لوح المحفوظ شقاوت و بدبختی کسی را که نوشته است پاک کند الی آخر ...، نص و عین آن دعا این است: خداوندا! ای کسی که منت میگذارد و بر او منت گذاشته نمیشود، «یا ذالجلال والإکرام، یا ذالطول والإنعام»، هیچ خدایی جز تو وجود ندارد، پشت و پناه پناهجویان، خداوندا اگر مرا در لوح المحفوظ بدبخت و شقی یا محروم یا مطرود یا فقیر و ندار نوشتهای آن را پاک کن، و مرا در لوح المحفوظ خوشبخت و غنی و موفق برای انجام خیرات بنویس، تو گفتهای و گفتۀ تو حق است آنجا که در قرآن از زبان پیامبر جخود فرمودهای:
﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ٣٩﴾[الرعد: ۳٩].
«خداوند هر چه را که بخواهد از میان برمیدارد و هر چه را که حکمتش اقتضا کند) برجای میدارد، همۀ اینها) در علم خدا ثابت و مقرر است».
پروردگارا! به خاطر ظهور ذات مبارک اعظم خود در این شب نیمۀ ماه شعبان مکرم که تمام کارها از طرف تو قطعی میشوند، از تو میخواهم تمام بلاها و مصیبتهایی که به آنها علم داریم و یا علم نداریم و آنچه که تو به آنها آگاه هستی از ما دور بفرما، تو بسیار عزیز و کریم هستی، و صلیالله علی سیدنا محمد وعلی آله وسلم) [۵۴۱].
این دعا در سنت صحیح اصل و اساسی ندارد و صحیح نمیباشد، همانطور که نماز نیمۀ ماه شعبان هم مثل این دعا میباشد، از پیامبر جو صحابه شو سلف صالح ثابت نشده و نیامده که آنها در مسجد به خاطر این دعا در این شب جمع شده باشند و نسبت این دعا به بعضی از صحابه درست نیست [۵۴۲].
خیلی اوقات قبول این دعا را مشروط به خواندن سورۀ یاسین یس) و خواندن دو رکعت نماز قبل از قرائت مینمایند، قرائت و نماز و دعا را سه مرتبه انجام میدهند، مرتبۀ اول به نیت طول عمر، مرتبۀ دوم به نیت دفع بلاها، و مرتبه سوم به نیت بینیازی از مردم صورت میگیرد، و معتقد هستند که این کار از عبادتهای دین و از امتیازهای شب نیمۀ شعبان و ویژگیهای آن است، به صورتی که بیشتر از واجبات و سنتهای صحیح به آن اهتمام میدهند، قبل از غروب خورشید در این شب به مسجد میروند، در حالی که بعضی از آنها تارک الصلاة هستند، چون معتقد هستند که حضور آنها در این شب تمام گناهان و کوتاهیهای گذشته را جبران میکند، و همچنین حضور در این شب باعث طول عمر میشود و غیبت و شرکت نکردن در این شب را شوم و خطرناک میدانند [۵۴۳].
جمع شدن مردم برای خواندن این دعا با چنین روش و طریقهای که معروف و مشهور است و قرار دادن آن بعنوان عبادتی در دین از بدعتهایی است که در دین و در نیمۀ شعبان ایجاد شده است. درست است که دعا و تضرع بسوی خدا در هر وقت و زمانی مطلوب و صحیح است اما نه به این صورت اختراعی و طبق هوا و هوس، بوسیلۀ بدعتها نمیتوان به خداوند نزدیک شد بلکه به چیزی که خدا و رسول خدا جآن را مشروع دانستهاند به خدا نزدیک میشویم.
۲۲- از بدعتهای منکر در شب نیمۀ شعبان روشن کردن چراغهای زیاد و روشن کردن آتشهای بسیار میباشد، کسی که این بدعت را پیدا کرده است به دین مجوسیت شوق و علاقه دارد، چون در گذشته آتش پرست بود، و اولین بار این کار در زمان برمکیها [۵۴۴]روی داد، اوهام و گمانهای غلط را به نام دین بر مردم فرومایه و جاهل تحمیل و عرضه میکردند، مانند روشن کردن چراغها و آتشهایی در ماه شعبان با این توجیه که از سنتها و عبادات است، در اساس هم هدفشان پرستش آتش، و تثبیت دین خود بود که پستترین دین بود، حتی به صورتی بود که مسلمانان نماز و رکوع و سجودشان بسوی این آتش بود که آن را روشن کرده بودند [۵۴۵].
در ظاهر روشن کردن آتش و چراغهای زیاد شباهت به پرستش آتش دارد - با اینکه به آن هم معتقد نباشند - چون پرستشکنندگان آتش آن را روشن میکردند تا به قوت و شعلۀ کامل خود میرسید سپس به نیت عبادت دور آن جمع میشدند، پس شکی نیست که شباهت و تقلید از ادیان باطل درست نیست و از آن نهی شده است [۵۴۶]والله اعلم.
[۵۳٩] به مجموعه فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه، (۲۳/۱۳۱-۱۳۴) و اقتضاء الصراط المستقیم، (۲/۶۲۸) و الباعث لأبی شامه، ص (۳۳) و فتاوی محمد رشید رضا، (۱/۲۸-۳۰) مراجعه شود. [۵۴۰] به المدخل لإبن الحاج، (۱/۲٩۳-۳۱۳) و مجله المنار، (۳/۶۶۵-۶۶٧) مراجعه شود. [۵۴۱] به رساله محمد حسن مخلوف در مورد شب نیمه شعبان، ص (۳۲) مراجعه شود، و یا رساله روی الظمآن، تألیف انضاری، ص (٩) مراجعه شود. [۵۴۲] به مجله المنار، (۳/۶۶٧) و کتاب السنن و المبتدعات، ص (۱۴٩) و کتاب الإبداع، ص (۲٩۰) مراجعه شود. [۵۴۳] به کتاب الإبداع، ص (۲٩۰) مراجعه شود. [۵۴۴] برمکیها منسوب به خالدبن برمک بن جاماس بن یشتاسف، برمک از مجوسیهای بلخ بود، خالدبن برمک در دولت عباسی به وزارت رسید سپس امارت ایالتها را در دست گرفت سال ۱۶۳ ه درگذشت و فرزندان او نیز به مناصب خیلی بلند رسیدند تا اینکههارون الرشید دست ایشان را از قدرت کوتاه نمود، به البدایة والنهایة، (۱۰/۲۱۵-۲۲۵) م و الأعلام ۲/ ۲٩۵ راجعه شود. [۵۴۵] به کتاب الباعث، ص (۳۳-۳۴) مراجعه شود. [۵۴۶] به کتاب المدخل لإبن الحاج، (۱/۳۰۸) مراجعه شود.