چهارم- اولین بدعتی که در دین اسلام پیدا شد
اولین تفرقه و بدعتی که در اسلام پیدا شد، بعد از به شهادت رسیدن عثمانبن عفان س و تفرقهی مسلمانان بود، آن زمان که علی س و معاویه س برای حکمیت توافق پیدا کردند، خوارج آن را قبول نکردند و گفتند: حکم فقط حکم خداست، و از جماعت مسلمانان جدا شدند، ابن عباس را نزد آنها فرستادند با آنها مناظره کرد که نصف آنها برگشتند، ولی بقیه سرپیچی کردند و به مردم حمله نمودند، خون آنها را حلال کردند، ابن خباب را کشتند، و گفتند ما او را کشتیم، در نتیجه علی س با آنها به جنگ پرداخت.
اصل و اساس مذهب خوارج این است: تعظیم قرآن و پیروی از آن، ولی علیه سنت و جماعت مسلمانان قیام کردند و از آنها خارج شدند. آنها معتقد هستند که پیروی از سنت واجب نیست، و فکر میکنند که مخالف قرآن است، مثل رجم، حد سرقت و غیره و بر اساس این طرز تفکرشان گمراه شدند، چون حضرت محمد جبه آنچه که از طرف خدا نازل شده است آگاهتر و داناتر است، و خداوند قرآن و حکمت را بر او نازل کرده است. جایز و درست میدانند که حضرت محمد جظالم باشد، در نتیجه از حکم و دستور ایشان فرمانبرداری نکردند، و به همان صورت برای جانشینان او هم مطیع و فرمانبردار نشدند. بلکه گفتند: علی و عثمان و کسانی که آن دو نفر آنها را بزرگ کردند به غیر آنچه که خدا نازل کرده است حکم کردند:
﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾[المائدۀ: ۴۴].
«هر کس برابر آنچه که خداوند نازل کرده است حکم نکند، او و امثال او کافرند».
مسلمانان را با این آیه و آیات دیگر تکفیر کردند، تکفیر آنها و سایر اهل بدعت بر اساس دو مقدمهی باطل زیر میباشد:
این مخالف قرآن است.
اینکه هر کس با قرآن مخالفت کند کافر میشود، با اینکه این مخالفت به صورت خطا و اشتباه باشد، یا گناهکار باشد و به وجوب و حرام بودن هم معتقد باشد، گروه دیگر که همطراز و همتای خوارج بودند و پیدا شدند شیعه بودند.
در شخصیت امام غلو کردند، آنها را معصوم شمردند، معتقد بودند که امامن هر چیزی را میدانند، و در تمام چیزهایی که پیامبر جآن را آورده است باید به آنها مراجعه کرد، بهسوی قرآن و سنت نمیروند، بلکه بسوی قول و سخن کسی میروند که گمان میکنند معصوم است.
که نهایتاً امامت به امام بودن کسی که وجود و حقیقت ندارد خاتمه یافت، آنها از خوارج گمراهتر هستند، چون خوارج به قرآن که حق است حکم میکردند با اینکه در آن دچار اشتباه شدهاند، ولی شیعهها به هیچ کدام از قرآن و سنت برنمیگردند، بلکه از چیزی نامعلوم و ناپیدا که حقیقت ندارد پیروی میکنند، بلکه به چیزی که از بعضی مُردهها بر آنها نقل میشود تمسک میجویند، به نقلی که درست نیست تمسک میکنند، آن هم از نقلکنندهای که غیرمعصوم است، به این دلایل از باطلترین و دروغگوترین گروهها میباشند. خوارج صادق هستند و سخنشان از صحیحترین سخنان است که قرآن میباشد، ولی سخن شیعهها از دروغترین سخنان میباشد [٩۴].
[٩۴] به مجموعه الفتاوی ابن تیمیه /(۱۳/۲۰۸-۲۰٩) و کتاب الفرقان بین الحق و الباطل، ابن تیمیه، ص ۲۲٧ مراجعه شود.