دوم: دلایلی از سنت نبوی
۱- قال ج: «إن اليهود و النصاري لايصبغُون فخالفوهم» [۸۰۲]. پیامبر جمیفرماید: «یهودیها و مسیحیها رنگ و حنا) را نمیزنند و از آن استفاده نمیکنند پس شما مخالف آنها عمل کنید».
* آنچه که این حدیث بر آن دلالت دارد:
پیامبر جبه مخالفت یهود و نصاری دستور داده است، و جنس و نوع مخالفت ایجاب میکند، طوری باشد که مقصود و هدف خداوند است، چون اگر امر به جنس مخالفت باشد مقصود حاصل میشود و اگر امر به مخالفت فقط در تغییر رنگ مو باشد به این خاطر است که در این کار مخالفت وجود دارد.
مخالفت یا علت مفرده است - یعنی مخالفت به تنهایی سبب و علت نهی میباشد - و یا علت دیگری است، یا بعضی از علت است، بر اساس همۀ این فرضها، به آن مخالفت امر شده است و شارع خدا و رسول ج) آن را میخواهند [۸۰۳].
۲- قوله ج: «خالفوا الـمشركين أحفوا الشوارب و أوفوا اللحى» [۸۰۴]. «با مشرکین مخالفت کنید سبیلها را کوتاه کنید و ریش را رها کنید».
* آنچه این حدیث بر آن دلالت دارد:
پیامبر جبطور مطلق، بدون قید و به صورت عموم به مخالفت با مشرکین دستور داده است، سپس فرموده است: «أحفوا الشوارب و أوفوا اللحي» که این جمله بدل جملۀ اولی است، چون ابدال در جملهها هم واقع میشود همانطور که در مفردات صورت میگیرد، مثل قول تعالی:
﴿يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡ﴾[البقرۀ: ۴٩].
«آنان که بدترین شکنجهها را به شما میرسانیدند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده نگه میداشتند».
این ذبح و استحیاء همان سوء العذاب شکنجه) است، دراین جا نیز مخالفت با مشرکین است که به آن امر شده ایم، اما دستور با لفظ مخالفت با مشرکین، دلیل بر این است که جنس مخالفت منظور و هدف شارع میباشد، اگرچه در اینجا به این کار کوتاه کردن سبیل و گذاشتن ریش) توجه شده باشد، چون تقدیم مخالفت دلیل تقدیم عام بر خاص است، در روایت امام مسلم /آمده است: «جزوا الشوارب وأرخوا اللحى، وخالفوا الـمجوس» [۸۰۵].
پیامبر جمیفرماید: سبیلها را بزنید و کوتاه کنید، و ریش را رها کنید تا زیاد شود، و با آتشپرستها مخالفت ورزید.
۳- پیامبر جمیفرماید: «خالفوا اليهود فإنهم لايصلون في نعالهم ولاخفافهم» [۸۰۶]. «با یهودیان مخالفت کنید، آنها با کفشهایشان و با خف نماز نمیخوانند».
* آنچه این حدیث بر آن دلالت دارد:
«درست مثل حدیث سابق است، که توضیح داده شد».
۴- پیامبر جمیفرماید:
«فصلُ ما بين صيامنا وصيام أهل الكتاب أكلة السحر» [۸۰٧]. «جدایی روزۀ ما مسلمانان) با روزۀ اهل کتاب یهودیها و مسیحیها) خوردن سحری میباشد».
* آنچه این حدیث بر آن دلالت دارد:
فرق میان عبادت مسلمانان و اهل کتاب، هدف و مقصود شارع میباشد، و این مطلب را هم به صراحت بیان کرده است، ابوداود از ابوهریره س روایت میکند که پیامبر ج میفرماید: «لايزال الدين ظاهراً ما عجل الناسُ الفطر، لأن اليهود والنصارى يؤخرون» [۸۰۸]. «پیوسته دین آشکار خواهد بود تا هنگامی که مردم برای افطار عجله کنند چون یهودیها و مسیحیها افطار را به تأخیر میاندازند».
این نصی است برای ظهور دین که با تعجیل افطار، حاصل میشود آن هم به خاطر مخالفت با یهودیها و مسیحیها.
هر زمان مخالفت با یهودیها و مسیحیها سبب ظهور دین شود، و مقصود و هدف ارسال پیامبران هم این بوده که دین خداوند بر تمام دینهای دیگر تسلط پیدا کند، پس نفس مخالفت با یهودیها و مسیحیها از بزرگترین هدفهای بعثت پیامبران بوده است [۸۰٩].
۵- پیامبر جمیفرماید: «من تشبه بقوم فهو منهم» [۸۱۰]. «هر کس از قوم و ملتی تقلید کند و خود را به آنها شباهت دهد از آن قوم و ملت حساب میشود».
* آنچه این حدیث بر آن دلالت دارد:
این تقلید و شباهت بر تقلید و شباهت مطلق حمل میشود، و باعث کفر هم میشود، و بر وجوب تحریم مقداری از آن نیز دلالت دارد. و گاهی هم بر اندازۀ مشترکی که با آنها شباهت پیدا کرده است حمل میشود. اگر حکم آن کفر یا معصیت یا آن کار شعار آنها باش، همان حکم را دارد. در هر حالتی تشبّه و تقلید به دلیل نفس همان تشبه و تقلید حرام است، و تشبه عام است برای کسی که آن کار را انجام میدهد چون آنها آن را انجام دادهاند، و این خیلی نادر و کم است، و برای کسی که از غیر خود پیروی میکند به منظور رسیدن به هدف و غرضی که دارد، پس اصل فعل و کار از آن غیر گرفته شده است، اما اگر کسی چیزی را انجام دهد و بگوید که غیر او هم آن را انجام داده است و هیچ کدام از آنها از دوست و رفیق خود آن را نگرفته است این تشبه و تقلید جای تفکر و نظر است، اما از این هم نهی شده است تا به تشبه و تقلید سرنکشد و چون در ترک آن مخالفت وجود دارد [۸۱۱].
شیخ الإسلام ابن تیمیه /میگوید: حداقل چیزی که این حدیث مقتضی آن است حرام بودن تشبه و تقلید از آنها میباشد، با اینکه ظاهر آن مقتضی کفر کسی است که خود را به آنها شباهت میدهد و از آنها تقلید میکند [۸۱۲].
[۸۰۲] رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری، (۶/۴٩۶)، کتاب احادیث انبیاء، حدیث شماره (۳۴۶۲) و رواه مسلم، کتاب اللباس، حدیث شماره (۲۱۰۳). [۸۰۳] به اقتضاء الصراط المستقیم، (۱/۱۶۰-۱٧۶) مراجعه شود. [۸۰۴] رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری، (۱۰/۳۵۱)، کتاب اللباس، حدیث شماره (۵۸٩۳) و مسلم، کتاب طهارت، حدیث (۲۵٩) و لفظ حدیث از مسلم است. [۸۰۵] رواه مسلم فی صحیحه، کتاب طهارت، حدیث (۲۶۰)، به اقتضاء الصراط المستقیم، (۱٧۶-۱۸۱) مراجعه شود. [۸۰۶] رواه ابوداود فی سنن، (۱/۴۲٧)، کتاب الصلاة، حدیث (۶۵۲) و رواه الحاکم فی المستدرک، (۱/۲۶۰)، کتاب الصلاة و گفته: سند این حدیث صحیح است اما شیخین آن را روایت نکردهاند، و سیوطی در الجامع الصغیر ، حدیث شماره: ۳۸٧٩ آن را تصحیح نموده است. [۸۰٧] رواه احمد فی مسنده، (۴/۱٩٧)، و صحیح مسلم، کتاب الصیام، حدیث شماره: ۱۰٩۶، سنن دارمی ۲/ ۶ کتاب الصوم، باب فی فضل السحور، و سنن النسائی، کتاب الصیام، باب شماره: ۲٧. [۸۰۸] رواه احمد فی مسنده، (۲/۴۵۰) رواه ابوداود فی سننه، (۲/٧۶۳)، کتاب الصوم، حدیث (۲۳۵۳)، و سنن ابن ماجه، کتاب الصیام، حدیث شماره: ۱۶٩۸، برای تفصیل له موارد الظمآن، کتاب الصیام، حدیث شماره: ۸۸٩، و مستدرک حاکم ۱/ ۴۳۱ کتاب الصوم مراجعه شود. [۸۰٩] به اقتضاء الصراط المستقیم، (۱/۱۸۱-۱۸٧) مراجعه شود. [۸۱۰] رواه احمد فی مسنده، (۲/۵۰) و رواه ابوداود فی سننه، (۴/۳۱۴)، کتاب اللباس، حدیث شماره (۴۰۳۱). [۸۱۱] به اقتضاء الصراط المستقیم، (۱/۲۳۸) مراجعه شود. [۸۱۲] به اقتضاء الصراط المستقیم، (۱/۲۳٧) مراجعه شود.