بحث پنجم: بدعت بودن مراسم شب اسراء و معراج
برگزاری مراسم اسراء و معراج از کارهای بدعت به حساب میآید، که جاهلان و نادانان آن را به شریعت نسبت میدهند و آن را بعنوان سنت هر سال برپا مینمایند، که در شب بیست و هفتم ماه رجب صورت میگیرد. و در آن مهارت و زرنگی به خرج میدهند انواع منکرات و بدعتهای مختلف و گوناگون به صورتهای متنوع ایجاد کرده و انجام میدهند، مانند اجتماع در مساجد، روشن کردن شمع و چراغها بر منارهها، و اسراف و تبذیر در این مورد، و جمع شدن برای ذکر و تلاوت قرآن، بیان کردن داستان معراج که منسوب به ابن عباس است که تمام آن غلط و باطل و گمراهکننده میباشد و به جز چند حرفی هیچ کدام صحیح نمیباشد، به همین صورت داستان ابن السلطان همان مردی که به جز در ماه رجب نماز نمیخواند، که تماماً دروغ است، در آن داستان آمده است: زمانی که مرد علامت و نشانههای صالح بودن در او ظاهر شد، در مورد او از پیامبر جسؤال شد گفت: «إنه كان يجتهد ويدعو في رجب». «او کوشش میکرد و در ماه رجب دعا مینمود». این داستان هم دروغ و افترا است، خواندن و روایت کردن آن حرام است مگر برای توضیح و ابطال آن [۴٧۶].
همچنین این که فرشها و سجادهها و غیره را میگسترانند، ظرفهایی از مس که در آنها کوزهها و لیوانهای وجود دارد میگذارند، درست مثل اینکه خانۀ خدا خانۀ خودشان است! در مسجد جامع جمع میشوند در حالیکه آن برای عبادت قرار داده شده است، نه برای فرش کردن، خوابیدن، خوردن و نوشیدن. اجتماع آنها در حلقات هم به همین صورت است، هر حلقه و گروهی، بزرگی دارد که در ذکر و تلاوت به او اقتدا میکنند و از او پیروی مینمایند، ای کاش آن هم ذکر و تلاوت بود! بلکه در واقع دین خدا را مورد شوخی و تمسخر قرار میدهند، غالباً ذکرکنندهها نمیگویند «لا إله إلا الله»، بلکه میگویند: لایلاه یلله، به جای همزه یاء تلفظ میکنند در حالی که الف همزه) قطع است آن را وصل قرار دادهاند، و هرگاه میگویند سبحانالله آن را میپیچانند و برمیگردانند طوری که فهم نمیشود. قاری، قرآن را میخواند به آن چیزی اضافه میکند که در آن نیست، از آن چیزی را کم میکند که در آن وجود دارد، این زیاد و کم کردنها هم به خاطر آن نغمهها و ترنمهایی است که شباهت به آواز دارند، که احوال مذموم خود را بر آن قرار دادهاند.
در این شب کار قبیح بزرگ دیگری وجود دارد، قاری تلاوت قرآن را شروع میکند دیگری در عین حال شعر میسراید، یا میخواهد شعر خود را آغاز کند، قاری قرآن را مجبور به سکوت مینمایند یا اشاره میکنند که بس کند، یا هر دو را رها میکنند هر کس کار خود را ادامه میدهد، که شنوندگان اشعار بیشتر از قرآن میباشند، این است حال و وضع بازی کردن آنها به دین، حتی اگر این کارها در خارج از مسجد هم بود ممنوع و حرام بود، پس حالا که در مسجد این اعمال را انجام میدهند چگونه است؟!!!
به این اعمال هم بسنده نمیکنند، بلکه زن و مرد را به صورت مختلط در شب در یک جا جمع میکنند و زنان با آرایش و لباسهای خیرهکننده آنجا حاضر میشوند. هر گاه بعضی بخواهند قضای حاجت نمایند در آخر مسجد جامع آن را انجام میدهند، و بعضی از زنان خجالت میکشند برای قضای حاجت بیرون بروند، شخصی کیسهای به آنها میدهد در آن میشاشند در مقابل این کار چیزی به آن نفر میدهند و آن را از مسجد بیرون میبرد، و این کار را بارها تکرار میکنند، قضای حاجت در مسجد در کیسه حرام است، علاوه بر اینکه کاری بسیار شنیع و قبیح میباشد. و بعضی دیگر برای قضای حاجت به کوچههای بنبست و تاریک که در جنب مسجد هستند میروند، و صبح که مردم برای ادای نماز صبح به مسجد میروند پا روی این نجاست و کثافت میگذارند در نتیجه کفشهایشان کثیف شده و این کثافت را با خود به مسجد منتقل میکنند و معلوم است بردن نجاست به مسجد گناه بزرگی است، و روایت داریم که انداختن خلط در مسجد خطا و گناه است. در حالی که خلط پاک است و بینماز نیست، پس چیزی که به اتفاق کثیف و نجس و بینماز است چگونه است؟
و سایر کارهای قبیح و زشتی که به نام دین صورت میگیرد، و ادعای تعظیم و تکریم بعضی از امور میکنند که به گمان خود به خاطر محبت حضرت رسول اکرم جمیباشد [۴٧٧].
این مراسم و مجالس در شب بیست و هفتم ماه رجب که گمان میبرند شب اسراء و معراج است در اساس باطل است، چون ثابت نشده است که در خود این شب به پیامبر جشبروی شده باشد. ابن قیم جوزی میگوید: و اما سؤال دوم، از شیخ الإسلام ابن تیمیه /سؤال شد که مردی گفت: شب اسراء از شب قدر بزرگتر و بافضیلتتر است، دیگری گفت: خیر، شب قدر بزرگتر است، کدام یک درست میگوید؟
ایشان جواب داد: الحمدلله، کسی که میگوید شب اسراء از شب قدر بزرگتر است، اگر منظورش شبی باشد که پیامبر جدر آن به معراج رفته و یا امثال آن در هر سال، برای امت حضرت محمد جاز شب قدر بزرگتر است به طوری که قیام و عبادت و دعا در آن از شب قدر خوبتر و بهتر است این فکر باطل است، هیچ یک از مسلمانان چنین چیزی را نگفتهاند، دین اسلام این تفکر را فاسد میداند، این در حالی است که اگر عین شب اسراء معلوم بود، حال که نه ماه آن و نه دهه و عین آن معلوم و مشخص است، بلکه آنچه در این مورد نقل شده است مختلف و گوناگون میباشد و نمیتوان قطعیت آن را بیان کرد، و برای مسلمانان هم شب خاصی قرار داده نشده که در آن عبادت کنند و گمان شود آن شب، شب اسراء است، بر خلاف لیلة القدر که کاملاً مشخص و به عبادت در آن شب توصیه شده است [۴٧۸].
علما در مشخص کردن شب اسراء پیامبر جاختلاف نظر دارند.
ابن حجر العسقلانی میگوید: در وقت معراج اختلاف وجود دارد، گفته شده است: قبل از مبعث بوده است، که نظر شاذ و نادر است، مگر اینکه بر این حمل شود که آن وقت در خواب واقع شده است.
اکثر علما بر این عقیدهاند که بعد از مبعث بوده، سپس اختلاف نظر پیدا کردهاند: بعضی گفتهاند: یک سال قبل از هجرت بوده است، این نظریۀ ابن سعد و غیره است. امام نووی آن را قاطعانه بیان میکند، و ابن حزم مبالغه میکند و برای این نظریه اجماع را نقل مینماید پس باید در ماه ربیعالأول باشد، که مردود است، در این نظریه اختلاف زیادی وجود دارد، نزدیک ده قول وجود دارد، ابن الجوزی میگوید: هشت ماه قبل از هجرت بوده، پس در ماه رجب واقع میشود، بعضی گفتهاند: شش ماه قبل از هجرت بوده که در ماه رمضان واقع میشود که ابوربیع بن سالم این نظر را دارد. ابن حزم ماه رجب را حکایت میکند چون گفته است در ماه رجب سال دوازدهم نبوت صورت گرفته است. بعضی میگویند: یازده ماه قبل از بعثت بوده است، ابراهیم حربی این نظریه را قاطعانه بیان میکند آنجا که میگوید: در ماه ربیعالآخر یک سال قبل از هجرت بوده است، ابن المنیر در شرح السیرۀ ابن عبدالبر آن را ترجیح میدهد، بعضی هم میگویند: یک سال و دو ماه قبل از هجرت صورت گرفته است، ابن عبدالبر این رأی را حکایت میکند. ابن فارس میگوید: یک سال و سه ماه قبل از مبعث بوده است. السدی میگوید: یک سال و پنج ماه و آن را از طریق طبری و بیهقی تخریج کرده است، بر این اساس در ماه شوال، یا رمضان و یا ربیعالأول میباشد، واقدی آن را قاطعانه بیان میکند، و نظریۀ ابن قتبیه بر ظاهر آن منطبق میباشد. ابن عبدالبر میگوید هیجده ماه قبل از مبعث بوده است. ابن سعد از ابن ابیسبره روایت میکند که در ماه رمضان هیجده ماه قبل از هجرت صورت گرفته است. ابن عبدالبر حکایت میکند و امام نووی بطور قطع در کتاب الروضه میگوید که در ماه رجب بوده است، ابن الأثیر میگوید: سه سال قبل از هجرت بوده است. عیاض و قرطبی و نووی از زهری حکایت میکنند که پنج سال قبل از هجرت صورت گرفته است، عیاض و پیروان او این نظریه را ترجیح میدهند [۴٧٩].
آنچه از اقوال علما و نظرات مختلف آنها در مورد شب اسراء و معراج بیان شد، مصداق سخن شیخ الإسلام ابن تیمیه /میباشد، که دلیلی معلوم و روشنی برای این ماه وجود ندارد، حتی دلیلی بر دهه و عین آن شب نیز موجود نیست، بلکه نظرات گوناگون مختلفی وجود دارد، و نمیتوان هیچ کدام را قطعی دانست [۴۸۰].
ابن رجب میگوید: روایت شده است که در ماه رجب حوادث مهم و بزرگی روی داده است، هیچ کدام هم از آنها صحیح نمیباشد، روایت شده که پیامبر جدر اولین شب ماه رجب متولد شده است، در بیست و هفتم آن به معراج رفته است، و بعضی هم میگویند در بیست و پنجم آن بوده است که هیچ کدام صحیح نمیباشد [۴۸۱].
ابوشامه میگوید: بعضی از داستانها بیان میکنند که اسراء در ماه رجب بوده است، این نظریه نزد علمای جرح و تعدیل دروغی آشکار میباشد [۴۸۲].
[۴٧۶] به السنن و المبتدعات، ص (۱۴٧) و الإبداع، ص (۲٧۲) مراجعه شود. [۴٧٧] به کتاب : المدخل لإبن الحاج، (۱/۲٩۵-۲٩۸) مراجعه شود. [۴٧۸] به کتاب : زادالمعاد مراجعه شود، (۱/۵٧). [۴٧٩] به فتح الباری، (٧/۲۰۳) و شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة، (۱/۳۰٧-۳۰۸) و الطبقات لابن سعد، (۱/۲۱۳)، الوفا لابن الجوزی، (۱/۳۴٩)، الجامع لأحکام القرآن از قرطبی ۱۰/ ۲۱۰ و شرح نووی علی صحیح مسلم۲/ ۲۰٩ و البدایة والنهاية ۳/ ۱۱٩ و عیون الأثر لابن سید الناس ۱/ ۱۸۱ مراجعه شود. [۴۸۰] به زادالمعاد، (۱/۵٧) مراجعه شود. [۴۸۱] به لطائف المعارف، ص (۶۸) مراجعه شود. [۴۸۲] به کتاب الباعث، ص (۱٧۱) مراجعه شود.