سالگردها و مناسبت های ناروا

فهرست کتاب

سبب اول: جهل و عدم آگاهی به وسایل و ادوات فهم

سبب اول: جهل و عدم آگاهی به وسایل و ادوات فهم

خداوند سبحان قرآن را به زبان عربی نازل کرده است، الفاظ و معانی و روش‌های آن به زبان عربی می‌باشد، و خداوند در قرآن آن را بیان کرده است:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا[یوسف: ۲].

«ما آن قرآن را (به زبان) عربی فرو فرستادیم».

و خداوند می‌فرماید:

﴿قُرۡءَانًا عَرَبِيًّا غَيۡرَ ذِي عِوَجٖ[الزمر: ۲۸].

«قرآن فصیحی که به زبان عربی (نازل شده) است و خالی از هر گونه کژی و نادرستی است».

و خداوند می‌فرماید:

﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِيّٖ مُّبِينٖ١٩٥[الشعراء: ۱٩۳-۱٩۵].

«جبرئیل آن را فروآورده است، بر قلب تو، تا از زمرۀ بیم‌دهندگان باشی، با زبان عربی روشن و آشکار».

و خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ لِّسَانُ ٱلَّذِي يُلۡحِدُونَ إِلَيۡهِ أَعۡجَمِيّٞ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيّٞ مُّبِينٌ١٠٣[النحل: ۱۰۳].

«ما می‌دانیم که (کفار مکه تهمت می‌زنند و) ایشان می‌گویند: (این آیات قرآنی را خدا به محمد جنمی‌آموزد و بلکه) آن را انسانی (به نام جبر رومی) به او می‌آموزد، زبان کسی که (آموزش قرآن را) به او نسبت می‌دهند، گنگ و غیرعربی است و این (قرآن) به زبان عربی گویا و روشنی است (که حتی شما عرب‌ها هم در برابر فصاحت و بلاغت آن حیران و درمانده‌اید)».

پس با بیان این آیات می‌فهمیم که قرآن به زبان عربی بر پیامبر جنازل شده است، تا اول اعراب، سپس تمام مردم به صورت عمومی انذار یابند، و روشن است که جز با دانستن زبان عربی شریعت اسلام فهم نخواهد شد، خداوند هم این مطلب را با این تعبیر بیان می‌کند:

﴿وَكَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَٰهُ حُكۡمًا عَرَبِيّٗا[الرعد: ۳٧].

«همانگونه (که کتاب‌های آسمانی را برای پیغمبران پیشین فرستادیم) قرآن را هم به عنوان داور (به زبان) عربی (بر تو) فرستادیم».

زمانی که پیامبر جبرای تمام امت‌ها و ملت‌ها مبعوث شده است، پس خداوند تمام ملت‌ها و زبان‌ها را تابع زبان عربی قرار داده است، پس مادامی که این طور باشد فهم کتاب خدا (قرآن) جز از طریقی که بدان نازل شده ممکن نیست.

برای فهم مقاصد و معانی قرآن آلات و وسایلی وجود دارند، از جمله:

۱- خطاب عمومی که ظاهر آن اراده می‌شود، مثل این فرمودۀ خداوند متعال:

﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا[هود: ۶].

«هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزیِ آن، بر عهدۀ خدا است».

این آیه عمومیتی ظاهر دارد که هیچ خصوصیتی در آن دیده نمی‌شود.

۲- خطاب عمومی است، ولی از جهتی عام و از جهتی خاص می‌باشد، مثل:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْ[الحجرات: ۱۳].

«ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی آفریده‌ایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید».

این یک عمومیت است که هیچ احدی از مردم از آن خارج و مستثنی نمی‌شود، چون هر انسانی از یک مذکر و مؤنثی به وجود آمده است، به جز حضرت عیسی ÷ سپس خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ[الحجرات: ۱۳].

«بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقوا‌ترین شماست».

این قسمت خاص می‌باشد، چون تقوی خاص انسانی است که مکلف و عاقل باشد، پس در آیه عامی وجود دارد و آن خلقت انسان و تیره و قبیله است و خاصی در آن وجود دارد که تقوا است.

۳- خطاب عام است ولی منظور و هدف خاص می‌باشد، مثل:

﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ[آل عمران: ۱٧۳].

«آن کسانی که مردمان بدیشان گفتند: مردمان بر ضد شما گرد یکدیگر فراهم آمده‌اند، پس از ایشان بترسید».

مقصود و هدف از ناس دوم در این آیه خاص است نه عام، چون آن کسانی که مردم علیه آن‌ها ‌جمع شده‌اند، آن‌ها ‌هم ناس هستند، در حالی که آن‌ها ‌خارج شده‌اند، ولی لفظ ناس هم بر سه نفر هم بر همه مردم و یا بین آن‌ها ‌اطلاق می‌شود.

۴- بعضی اوقات از خطاب ظاهری غیر ظاهر آن مراد می‌باشد، مثل فرمودۀ خداوند:

﴿وَكَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡيَةٖ كَانَتۡ ظَالِمَةٗ[الأنبیاء: ۱۱].

«بسیار بوده است که (اهالی) آبادی‌های ستمگری را (به سبب کفرشان) نابود کرده‌ایم».

زمانی که فرمود: +كَانَتۡ ظَالِمَةٗبر این دلالت دارد که منظورش اهل آن است.

با اثبات این مسائل، بر کسی که در حوزۀ دین و شریعت در اصول و فروع آن تحقیق می‌کند و صحبت به میان می‌آورد، دو چیز واجب است:

۱- باید به زبانی عربی مسلط باشد، و مثل یک عرب به این زبان آگاهی داشته باشد، و یا مثل ائمه‌ی لغت [۴۱]بر زبان عربی تسلط داشته باشد.

منظور این نیست که دقیقاً مثل آن‌ها ‌باشد، بلکه منظور این است که در کل فهم آن کاملاً عربی باشد.

۲- هر زمان در قرآن و حدیث پیامبر جمشکلی در فهم لفظی پیش آمد، نباید عقل و نظر خود را پیشقدم کند، بلکه باید به کسی دیگر که به علم عربی و فهم آن‌ها ‌بیشتر تسلط دارد مراجعه کند، چون ممکن است بعضی اوقات با اینکه بر زبان عربی هم مسلط باشد ولی فهم آن مطلب بر او مخفی و پوشیده باشد، پس لازم است در این موارد احتیاط کند، بعضی اوقات فرد یک عرب خالص و عالم می‌باشد، ولی فهم بعضی معانی برای او واضح نیست و لازم است در مورد آن سؤال کند و توضیح بخواهد، همانطور که معنی آیۀ ﴿فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِبرای ابن عباس پوشیده و مخفی بود.

تا اینکه یکی از عرب‌های بادیه نشین در مورد خصومت و دشمنی به خاطر یک چاه گفت: «أنا فطرتـها أیْ: أنا ابتدئتها». یعنی من آن را به وجود آوردم، یعنی من آن را شروع کردم [۴۲].

از مثال‌هایی که به خاطر کوتاهی در معانی لغات و فهم اسلوب و روش‌های آن، معانی قرآن تحریف و تغییر یافته است، زعم و گمان کسانی است که می‌گویند برای مرد درست است که نُه زن داشته باشد، و به این آیه استدلال می‌کنند:

﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ[النساء: ۳].

«با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید».

چون چهار، سه، دو در آن آمده است، پس جمع آن‌ها ‌نُه می‌شود، که معنی فعال و مفعل را در کلام عرب نفهمیده است، که معنی آیه این است اگر دوست داشتید با دو زن یا سه یا چهار ازدواج کنید [۴۳].

[۴۱] مثل خلیل‌بن احمد، سیبویه، کسائی، فرّاء. [۴۲] به تفسیر ابن کثیر، (۳/۵۴۶) تفسیر سوره فاطر مراجعه شود. [۴۳] به اعتصام شاطبی، (۲/۲٩۳-۳۰۴) و به کتاب البدعة والمصالح المرسلة ص: (۱۲۵- ۱۳۱) مراجعه شود.