رد این شبهه
امام بخاری این خبر را به صورت مرسل و رها شده در باب ﴿وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ﴾[ النساء: ۲۳] و «يحرمُ من الرضاع ما يحرمُ مِنَ النسب» در کتاب صحیح خود بیان کرده است. و بعد از اینکه این حدیث را با سندش از عروه بن زبیر بیان میکند، که زینب دختر أبی سلمه به او خبر داده است که أم حبیبه دختر ابیسفیان به او گفته است: ای رسول خدا ج! با خواهرم دختر ابیسفیان ازدواج کن، پیامبر جگفت: آیا خودت آن را ازدواج) دوست داری؟ گفتم: بله، برای شما مخالف نیستم و بخالت نشان نمیدهم، و دوست دارم خواهرم در این خیر شریک من باشد، پیامبر جفرمود: این برای من حلال نیست، گفتم: ما میگوییم که شما میخواهی که با دختر ابیسلمه ازدواج کنی، پیامبر جگفت: دختر ام سلمه؟ گفتم: بله، فرمود: «لو آنها لم تكن ربيبتي [۲٧٧] في حجري ما حلت لي، آنها لابنة أخي من الرضاعة، أرضعتني وأبا سلمة ثويبة، فلا تعرضن علي بناتكن ولاأخواتكنّ» [۲٧۸]. «اگر او ربیبۀ من و در خانهام نیز نبود باز برای من حلال نیست، چون دختر برادر رضاعی من میباشد، به من و ابا سلمه، ثویبه شیر داده پس دختران و خواهران خود را به قصد ازدواج بر من عرضه نکنید».
عروه گفت: ثویبه کنیز ابولهب بود، ابولهب او را آزاد کرد، او هم به پیامبر جدر دوران کودکی شیر داد، زمانی که ابولهب مرد بعضی از خویشاوندانش او را خواب دیدند که بدترین حال و وضعیت دارد، به او گفتند: به چه چیزی رسیدی؟ ابولهب گفت: بعد از شما به هیچ چیزی نرسیدم، به جز اینکه به من آب داده شد به این خاطر که این بیوه زن را آزاد کردم و او به محمد جشیر داد [۲٧٩].
حافظ ابن حجر میگوید: این روایت دلالت دارد بر اینکه بعضی اوقات در آخرت عمل صالح او برای کافر نفع خواهد داشت.
اما این نظر مخالف ظاهر قرآن است، خداوند میفرماید:
﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا٢٣﴾[الفرقان: ۲۳].
«ما به سراغ تمام اعمالی که به ظاهر نیک بوده و در دنیا) آنان انجام دادهاند میرویم، و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا میسازیم و ایشان را از اجر و پاداش آن محروم میکنیم، چرا که نداشتن ایمان موجب محو و نابودی احسان، و بیاعتبار شدن اعمال خوب انسان میگردد)».
به چند صورت دیگر نیز جواب داده میشود:
الف- این حدیث مرسل است -که عروه بیان نکرده که از چه کسی آن را گرفته است - همچنان که بیان شد.
ب- بر فرض اینکه حدیث مرسل هم نباشد، آنچه در این خبر وجود دارد یک خواب است که خواب هم نمیتواند حجت و دلیل باشد، و ممکن است آن شخصی که این خواب را دیده است آن زمان مسلمان هم نباشد، پس به آن اعتبار نمیشود، و نمیتواند حجت باشد [۲۸۰].
ج- آنچه در مرسل عروه وارد شده مبنی بر اینکه ابولهب ثویبه را آزاد کرده است، این آزاد کردن قبل از شیر دادن به پیامبر جبوده است، ولی آنچه که ابن الجزری بیان کرده است، این است هنگامی که در مورد ولادت پیامبر جبه او مژده داده شد او را آزاد کرد، که این نظریه مخالف نظر تاریخنویسان است، چون این آزاد کردن خیلی بعد از شیر دادن بوده است. ابن سعد میگوید: محمدبن عمر - الواقدی - از تعداد زیادی از اهل علم و دانش روایت میکند که میگویند: پیامبر جآن زمان که در مکه بود نزد مادر رضاعی خود میرفت، و خدیجه احترام ایشان را میگرفت، آن زمان هنوز آن زن برده بود، و خدیجه از ابولهب خواست او را بفروشد تا ایشان را آزاد کند، ولی ابولهب قبول نکرد. هنگامی که پیامبر جبه مدینه هجرت کردند، ابولهب او را آزاد کرد. و پیامبر جاحوال او را میپرسید و برایش لباس میفرستاد، تا زمانی که پیامبر جاز جنگ خیبر برمیگشت سال هفتم هجری خبر فوت او را شنید [۲۸۱].
حافظابن عبدالبر در شرح حال پیامبر جبعد از بیان شیردادن ثویبه به پیامبر جمیگوید: ابولهب بعد از اینکه پیامبر جبه مدینه هجرتکردند او را آزاد کرد [۲۸۲].
ابن جوزی میگوید: مادر رضاعی پیامبر جبعد از اینکه پیامبر جبا خدیجه ازدواج کرد نزد او میرفت، و خدیجه و پیامبر جبه او احترام میگذاشتند، آن زن آن زمان برده بود، سپس ابولهب او را آزاد کرد [۲۸۳].
د- از هیچ منبع صحیحی ثابت نشده است که ابولهب به ولادت پیامبر جخوشحال شده باشد، و شنیده نشده که آن زن به او مژده داده است که پیامبر جمتولد شده است، و ابولهب هم آن زن را به خاطر تولد پیامبر جآزاد کرده است، اینها هیچ کدام ثابت نشدهاند، هر کس ادعا میکند که اینها ثابت شدهاند باید برای ادعای خود دلیل بیاورد، که هرگز دلیل صحیح ودرستی را نمیتواند پیدا کند [۲۸۴].
[۲٧٧] ربیبة : یعنی دختر زنی که از زوج و همسر حاضر او نباشد. به النهایة (۲/ ۱۸۰) مراجعه شود. [۲٧۸] رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری، (٩/۱۴۰)، کتاب نکاح، حدیث شماره (۵۱۰۱) و مسلم، حدیث شماره (۱۴۴٩). [۲٧٩] رواه البخاری، (٩/۱۴۰)، کتاب نکاح، حدیث شماره (۵۱۰۱). [۲۸۰. ] - به فتح الباری (٩/ ۱۴۵) مراجعه شود. [۲۸۱] به کتاب الطبقات، (۱/۱۰۸-۱۰٩) مراجعه شود. [۲۸۲] به کتاب الإستیعاب، (۱/۱۲) مراجعه شود. [۲۸۳] به کتاب الوفا بأحوال المصطفی، (۱/۱٧۸-۱٧٩). [۲۸۴] به کتاب الرد القوی، ص ۵٧ مراجعه شود.