بحث ششم: دیدگاه اهل سنت دربارۀ این بدعت
تمام علمای سلف صالح - رحمهم الله - اتفاق نظر دارند که جشن میلاد نبوی جو سایر مراسم دیگر از این قبیل غیر شرعی هستند، و کاری نو پیدا و بدعت در دین میباشد، و از پیامبر جو اصحاب و تابعین و تبع تابعین و علمای مشهور امت مثل ائمهی اربعه و امثال آنها روایت نشده است و آن را انجام ندادهاند.
بعضی از اقوال سلف صالح را در این مورد بیان میکنیم، و همچنین بعضی از اقوال علمای متأخرین این امت را نیز به آنها اضافه مینماییم:
شیخ الإسلام ابن تیمیه /میگوید: اما انجام دادن و برپا کردن بعضی از مراسم غیر از مراسم شرعی، مثل بعضی از شبهای ماه ربیعالأول؛ آن شبهایی که گفته میشود میلاد نبوی جاست، یا بعضی از شبهای رجب، یا هشتم ذیالحجه، یا اولین جمعۀ ماه رجب، یا هشتم شوال که جاهلان آن را عید و جشن ابرار مینامند، همه اینها بدعتهایی هستند که سلف صالح آنها را دوست نداشته و آنها را انجام ندادهاند، والله اعلم [۳۲٧].
و همچنین در کتاب «إقتضاء الصراط المستقیم» در فصل منکرات سایر عیدها و مراسم مبتدعه، میفرماید: این اعیاد از منکراتی که مکروه هستند محسوب میشوند، حالا این کراهت، کراهت تحریمی باشند یا غیر تحریمی، چون به دو دلیل از اعیاد اهل کتاب و اعیاد عجمها نهی شدهایم:
اول: چون در برپا کردن آنها شباهت به کفار وجود دارد.
دوم: در زمرۀ بدعتها داخل هستند، هر چه از مراسم و جشنها که پیدا شدهاند منکر هستند، اگرچه در آنها مشابهت به کفار هم وجود نداشته باشد، آن هم به خاطر دو دلیل:
۱- این مراسم در معنی و مفهوم بدعت و محدثات قرار دارند، و داخل معنی و مفهوم این حدیث که امام مسلم از جابر روایت میکند قرار میگیرند: «كان رسولُ الله جإذا خطب احمرت عيناهُ، وعلا صوته، واشتد غضبه، حتي كأنه منذر جيشٍ يقول صبحكم ومساكم، ويقول: بعثتُ أنا والساعة كهاتين - ويقرن بين أصبعيه: السابة والوسطي - ويقول: أما بعد، فإن خير الحديث كتاب الله، وخير الهدي هدي محمد، وشر الأمور محدثاتها، وكل بدعة صلالة» [۳۲۸]وفي روایة للنسائی: «وكل بدعة في النار» [۳۲٩]. «پیامبر ج هرگاه خطبهای ایراد میکرد، چشمانش سرخ میشد، صدایش را بلند میکرد، خشم و عصبانیت ایشان شدت میگرفت، مثل کسی بود که لشکری را انذار دهد و بگوید صبح هنگام، و یا) عصر هنگام دشمن بر شما حمله خواهد آورد، و میفرمود: من و قیامت مثل این دو انگشت مبعوث شدهایم ـ و بین دو انگشت اشاره و وسط را به هم میچسباند، و منظورش این بود که آمدن قیامت به اندازۀ فاصلۀ این دو سر انگشت از او فاصله دارد. و میگفت: اما بعد خوبترین سخن قرآن، و خوبترین راه، راهی است که محمد ج آن را آورده است، و بدترین کارها، اعمالی هستند که در دین وجود ندارد و آنها را ایجاد میکنند، و هر بدعتی ضلالت و گمراهی است، و در روایت نسائی آمده است: هر بدعت و گمراهی هم سرانجامش آتش جهنم است».
در حدیث دیگری که امام مسلم در صحیح خود آن را از عایشه لروایت میکند پیامبر جمیفرماید: «من عمل عملاً ليس عليه أمرنا فهو رد» [۳۳۰]وفی لفظ فی الصحیحین: «من أحدث في أمرنا هذا ما ليس منه فهو رد» [۳۳۱]. «هر کس کاری را انجام دهد و برای انجام آن دستور و فرمان ما در مورد آن وجود نداشته باشد آن عمل و کار مردود است» و در لفظی که در صحیحین آمده، چنین میفرماید: «هر کس در دین ما اسلام) چیزی را اضافه و ایجاد کند، که از دین نیست مردوداست».
در حدیث صحیحی که اهل سنن از عرباض بن ساریه روایت میکنند، میگویند: آن حضرت جفرموده اند: «إنه من يعش منكم فسيري اختلافاً كثيراً فعليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين الـمهديين، تمسكوا بها، وعضو عليها بالنواجذ، وإياكم ومحدثات الأمور، فإن كل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة» [۳۳۲]. «هر کسی از شما زنده بماند در آینده اختلافات زیادی را میان مسلمانان مشاهده میکند، در این اوقات بر شما لازم است به سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت شده تمسک جویید، و با چنگ و دندان آنها را بگیرید، شما از به وجود آوردن چیزهایی که در دین وجود ندارند خودداری کنید، چون هر چیزی که اضافه شود و جدید باشد بدعت است، و هر بدعتی ضلالت و گمراهی میباشد».
هم سنت و هم اجماع به این مسأله اشاره کردهاند، و همچنین قرآن کریم هم به آن اشاره دارد. خداوند میفرماید:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾[الشورى: ۲۱]
«آیا آنان شریکان و معبودهایی دارند که برای ایشان دینی را پدید آوردهاند که خداوند به آن اجازه نداده است».
هر کس مردم را به چیزی فراخواند که بوسیلۀ آن بسوی خدا تقرب جویند و یا با قول و فعل خود آن را واجب گرداند بدون اینکه خداوند آن را واجب کرده باشد، در واقع برای دین بدون اجازه و اذن خداوند قانونگذاری کرده، و هر کس از چنین شخصی پیروی کند برای خدا شریک قرار داده است، و بدون اجازۀ خداوند دین و شریعتی را تشریع نموده است [۳۳۳].
ابن تیمیه در ادامه میگوید: سخن در مورد ذم بدعت در غیر این موضع بیان شده و مطلب را با ذکر آن طولانی نمیکنیم، بلکه بعضی از نشانهها و علامتهای این مراسم را بیان میکنیم:
همچنانکه گفتیم عید و جشن اسمیست برای نفس مکان، زمان و اجتماع، از این سه گزینه چیزهایی پیدا میشود:
روزی که اصلاً شریعت اسلام آن را تعظیم نکرده، و درمیان سلف هم کاری که موجب تعظیم آن باشد صورت نگرفته است، مانند اولین پنجشنبۀ ماه رجب، که شب جمعهای آن رغائب نامیده میشود.
جایی که حادثهای در آن روی میدهد، همچنان که در غیر آن نیز صورت میگیرد، بدون اینکه این حادثه باعث شود که این مکان جای عید و جشن شود، و علمای سلف هم آن جا را تعظیم نکردهاند، مثل هیجدهم ذیالحجه، که پیامبر جدر این روز هنگام برگشتن از حجةالوداع در غدیر خم [۳۳۴]خطبهای ایراد نمودند.
تمام آن چیزهایی که بعضی از مردم آن را به وجود میآورند به همین صورت است، یا به خاطر مشابهت به مسیحیها در میلاد عیسی ÷ میباشد، یا به خاطر محبت پیامبر جمیباشد و خداوند آنها را به خاطر این محبت و اجتهاد ثواب و اجر دهد نه به نیت و عمل بدعت [۳۳۵]مولد گرفتن). این کار را سلف انجام ندادهاند، با اینکه موقعیت و شرایط برای آنها کاملاً آماده بود، و اگر چنین کارهایی خیر و مطابق شریعت اسلام بودند هیچ مانعی برای انجام آنها وجود نداشت، اگر خیر بود سلف شاز ما بر انجام آن لایقتر، شایستهتر، حریصتر بودند، آنها بسیار بیشتر از ما محبت پیامبر جرا داشتند، از ما بیشتر او را تعظیم مینمودند، برای انجام کارهای خیر بسیار حریص بودند، اما محبت واقعی و کامل، در پیروی کردن از پیامبر ج، تعظیم و تکریم ایشان میباشد، زنده نمودن سنتهای او و نشر آنچه که او از طرف خدا آورده است دوستی با یشان میباشد. و باید از صمیم دل و با دست و زبان در این راه تلاش کنیم، این راه و روش سابقین اول از مهاجرین و انصار است. و اکثر کسانی که برای انجام این بدعت حریص هستند - با اینکه حسن نیت و اجتهادی که امید ثواب وجود داشته باشد را ندارند - اکثر آنها در اجرای اوامر و دستورات این پیامبر جضعیف، سست، سهلانگار هستند و کوتاهی میکنند. آنها شبیه کسی هستند که مسجدی را به طور تمام و کمال زینت داده میدهد ولی در آن نماز نمیخواند، یا خیلی کم در آن نماز میخواند، و به منزلۀ کسی است که چراغها و سجادههای زیبا و قشنگ را تهیه میکند و یا سایر زیباییهای دیگر که دستور شریعت بر آنها وجود ندارد و باعث ریا و تکبر میشوند و فرد را از چیزی که مشروع و اصل کار است مشغول میکند و در نتیجه حال و وضعیت او را به فساد میکشاند [۳۳۶].
• امام شاطبی در کتاب خود «الإعتصام» بدعت را تعریف میکند و میگوید: بدعت روشی است در دین و ایجاد کردن چیزی که به آن رنگ شریعت داده میشود، و هدفش این است که با انجام آن در تعبد و عبادت خدا مبالغه نماید، که در واقع کارش نه اینکه از شریعت نیست بلکه ضد آن است. از آن جمله: گذاشتن حد و حدودهای اضافی، مثلاً شخصی نذر میکند ایستاده روزه بگیرد، و ننشیند، ویا اینکه در آفتاب باشد و در سایه نرود، یا برای عبادت خود را از همه چیز منقطع کند، و یا بدون دلیل بر گروهی خوردن و پوشیدن را محدود مینمایند.
و یا ملزم شدن به کیفیت و قیافهای معین و مشخص، مثل ذکر کردن به صورت دستهجمعی و با یک صدا، یا روز میلاد نبی جرا بعنوان روز جشن و شادی گرفتن، و موارد دیگر از این قبیل [۳۳٧].
• ابن الحاج در کتاب المدخل در مورد میلاد پیامبر جمیگوید: از جمله بدعتهای که پیدا کردهاند این جشن میلاد است، و معتقد هستند که از بزرگترین عبادات است، و مهمترین شعائر دینی را به زعم خودشان در ماه ربیعالأول و روز میلاد نبی جانجام میدهند، که مرتکب بدعت و محرمات میشوند.
از جملۀ این بدعتها و محرمات: آواز خواندن همراه با آلات موسیقی مثل تار و عود و نی و غیره، دقت کن - خدا به ما و شما رحم کند - و ببین چطور با سنت مطهر پیامبر جمخالفت میکنند و چقدر این کار قبیح و زشت است، و چگونه به محرمات سر میکشد، ببین که چطور آنها وقتی که با سنت مطهر به مخالفت میپردازند و جشن میلاد را بر پا میدارند فقط به انجام آن اکتفا نمیکنند بلکه اباطیل و محرمات متعدد را به آن اضافه میکنند، خوشبخت واقعی کسی است که دستش را برای تسلیم شدن برای قرآن و سنت صحیح دراز کند و آن را محکم بگیرد و راه رسیدن به آنها را پیدا کند، و آن راه هم پیروی و تبعیت از سلف صالح - رضوانالله علیهم - میباشد، چون آنها بیشتر از ما به سنت پیامبر جآگاهی داشتند، چون آنها به علم آگاه تر و نسبت به وضعیت و حال پیامبر جداناتر و هوشیارتر بودند [۳۳۸].
• شیخ تاجالدین عمربن علی اللخمی مشهور به فاکهانی بعد از سپاسگزاری از خداوند و صلوات بر پیامبر جمیگوید: اما بعد: جماعتی در مورد اجتماعی که بعضی از مردم در ماه ربیعالأول تشکیل میدهند و آن را میلاد نبی جمینامند از بنده مکررا سوال کردند، آیا این کار در شریعت اصل و اساسی دارد؟ یا اینکه بدعت است و به دین اضافه شده است؟ جواب را روشن و توضیح آن را خیلی واضح خواستند، من هم گفتم - وبالله التوفیق.
برای این اجتماع و جشن میلاد نبی جنه در کتاب و نه در سنت نبوی جاصل و دلیلی را سراغ ندارم و قطعاً هم وجود ندارد، و این کار از هیچ یک از علمای امت، که در دین الگو و نمونه بوده و به آثار گذشتگان سخت پایبند بودند نقل نشده است، بلکه این کار بدعت است و جاهلین و اهل هوا و هوس آن را به وجود آوردهاند، و شهوت نفسانی است که فقط برای خوردن آن را ایجاد کردهاند، به این دلیل اگر ما احکام پنجگانه را بر آن جاری کنیم میگوییم: یا واجب، یا سنت، یا مباح، یا مکروه و یا حرام است، بر اساس اجماع علما واجب و سنت نیست، چون حقیقت سنت این است که شریعت بدون ذم ترک آن، آن را خواسته باشد، که شریعت اصلا به این کار اجازه نداده است، اصحاب کرام، تابعین و علمای متدین آن را انجام ندادهاند، و این جواب من است و نزد خداوند هم همین جواب را خواهم داد. و جایز نیست که مباح هم باشد، چون به اجماع تمام مسلمانان چیزی که بدعت باشد مباح نیست و نمیشود، پس فقط مکروه یا حرام بودنش باقی میماند که در دو فصل از آن سخن میگوییم، و اختلاف بین دو حالت است:
کسی که این جشن را تشکیل میدهد و برای آن هزینه میکند، این هزینه یا اینکه از عین مال خود برای خانوادهاش و دوستان و عیالش میباشد، در این اجتماع هم فقط غذایی را میخورند و مرتکب هیچ گناهی نمیشوند، که این کاری است آن را بدعت مکروه و زشت نامیدیم، چون هیچ یک از اهل تقوی، آن کسانی که فقهای اسلام و علمای مردم و چراغ زمان و زینت مکان بودند آن را انجام ندادهاند.
آنچه جنایت و جرم است داخل آن مجالس و مراسم وجود دارد، حتی بصورتی که اگر یکی از آنها چیزی را بخشید، دل او دنبا آن چیز است، و قلبش احساس درد و ناراحتی میکند، چون آن را حیف میداند. و علما هم گفتهاند گرفتن مال از مردم به طوری که آنها به خاطر شرم و حیا آن را بدهند مانند این است که با شمشیر از آنها گرفته باشی، بخصوص این جنایت بزرگتر میشود زمانی که آواز و غنا به آن اضافه شود، همراه با تار و نی و سایر آلات موسیقی باطل دیگر، و همچنین اختلاط و اجتماع مردها با زنان و غرق شدن در لهو و لعب، و اگر زنان هم به تنهایی جمع میشوند صدایشان را هنگام خواندن سرود و غیره بلند میکنند، و با خواندن این آوازها از تلاوت و ذکر مشروع غافل میشوند، و فراموش کردهاند که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ١٤﴾[الفجر: ۱۴].
«مسلماً پروردگار تو در کمین مردمان و مترصد اعمال ایشان) است».
این اعمال چیزی نیستند که حتی دو نفر هم در تحریم آن اختلاف نظر داشته باشند، و کسانی که غیرت و مروت داشته باشند آن را نیکو و خوب نمیدانند، بلکه تنها کسانی که قلبشان مُرده و نمیتوانند از گناه و جنایت دست بردارند آن را شیرین و جالب و صحیح میدانند، و حتی نه اینکه آن را از منکرات حرام نمیدانند بلکه آن را عبادت تلقی مینمایند، «إنا لله وإنا إلیه راجعون»، «بدأ الإسلامُ غريباً و سيعُودُ كما بدأ...» [۳۳٩]این در حالی است که آن ماهی که پیامبر جدر آن متولد شده است که همان ربیعالأول است، در همان ماه هم فوت کرده است. پس شادی و خوشحالی از حزن و ناراحتی بهتر و اولیتر نیست، این مسایل را باید بیان نمائیم. خداوندا امیدواریم از ما قبول بفرمایی [۳۴۰].
• محمد عبدالسلام خضر الشقیری در کتاب خود به نام «السنن والمبتدعات» در مورد ماه ربیعالأول و بدعت جشن تولد در این ماه میگوید: این ماه به نماز، ذکر، عبادت، انفاق، صدقه اختصاص ندارد، و همچنین زمان خاصی از زمانهایی که اسلام آن را برای عبادتی مشخص کرده باشد مثل جمعهها و عیدها نیست. در این ماه پیامبر جمتولد شده و در آن هم فوت کرده است، پس چرا به تولدش خوشحال میشوند ولی برای فوتش ناراحت و محزون نمیشوند؟
گرفتن جشن تولد برای پیامبر جو تشکیل مراسم برای آن بدعت و از منکرات میباشد، و ضلالت و گمراهی است که شرع و عقل آن را قبول ندارد، اگر در این کار خیر و احسان وجود داشت پس چگونه ابوبکر و عمر و عثمان و علی شاز آن غافل بودند و آن را انجام ندادند؟ و یا سایر اصحاب و تابعین و ائمه بعد از آنها و اتباع آنها چگونه آن را انجام ندادند؟
شکی نیست که آن صوفیهای که اهل خوردن و اهل باطل و بدعت هستند این اعمال را به وجود آوردهاند و مردم هم از آنها پیروی کردهاند مگر کسی که خداوند او را مصون داشته باشد، و او را برای فهم حقایق اسلام توفیق داده باشد. در این مراسم چه فایدهای وجود دارد؟ و چه ثواب و اجری در این کارها که باعث اذیت میشود وجود دارد؟ خداوند چگونه از اجتماع زنان و مردان رقاصه، و دهل زنان و نی زنان راضی میشود؟، چه خیر و برکتی در جمع شدن صاحبان عمامههای قرمز و زرد و سیاه وجود دارد که نسبت به اسماءالله الحاد کردهاند، و همچنین صداهای بلند و خرخر کردن و سوت کشیدن را سر میدهند، گو اینکه در جنگل هستند، و با کوبیدن به کاسهها و چیزهای دیگر و صداهای عجیب و غریب مثل: «بأح أح یا ابن الـمرة، أم أم، أن أن، یا رسول الله ج، یا صاحب الفرح مدد، یا عم یا عم اللع اللع» [۳۴۱]، مثل میمونها، از این سر و صداها چه فایده؟ فایدهاش تنها این است که بیگانگان و اروپاییان به ما و دین و آیین اسلام مسخره کنند، و صورت و شکل این اجتماع و مراسم را برای اروپاییان به تصویر میکشند، آنها هم این طور میفهمند که محمد رسولالله ج- حاشاه حاشاه - او و اصحابش چنین بودهاند، فإنا لله وإنا إلیه راجعون.
این همه خراب و ویرانی، علاوه بر آن این همه فقر و گرسنگی و جهل و بیماریها درمیان مردم وجود دارد، پس چرا این اموال و ثروتها را برای تأسیس و ساخت کارگاهها و کارخانههایی صرف نکنیم که هزارها بیکار در آن مشغول به کار شوند؟ چرا این انفاقهای بیهوده را برای ساخت تجهیزات جنگی برای مقابله با دشمنان اسلام هزینه نکنیم؟ چگونه علماء بر این مصیبت و شر سکوت نموده بلکه آن را تقویت رسانده اند؟ و چطور حکومتهای اسلامی بر این بدبختیها و این همه انفاقها که سرزمین اسلامی را به أعلی علیین میرساند سکوت میکنند؟
پس یا اینکه این منکر را از میان بردارند یا اینکه به جهالت و نادانی گرفتار خواهند شد [۳۴۲].
• شیخ محمدبن ابراهیم آل شیخ در جواب سؤالی در مورد حکم جشن میلاد پیامبر جو آیا هیچ یک از اصحاب پیامبر جو یا تابعین و سلف صالح این مراسم را برپا کردهاند؟ میگوید:
شکی نیست که تشکیل مراسم جشن میلاد نبی جاز بدعتهای است که در دین ایجاد شده است، بعد از اینکه جهل در جهان اسلام انتشار یافت، و میدان برای گمراه شدن و گمراه کردن و اوهام فراهم شد و چشمها و بینشها را کور کرد، و تقلید کورکورانه رواج پیدا کرد و قوی شد، و اغلب مردم به دلیل شرعی و حقیقی مراجعه نکردند، بلکه بر گفتۀ فلان تکیه نمودند، هیچ اثری از این بدعت منکر در زمان اصحاب رسولالله جو تابعین و تبع تابعین وجود نداشت، آن حضرت جفرموده اند: «عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين الـمهديين، تمسكوا بها، وعضو عليها بالنواجذ، وإياكم ومحدثات الأمور فإن كل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة» [۳۴۳]. «بر شما لازم و واجب است بر سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت شده ملتزم باشید، به آنها دست بگیرید، با چنگ و دهان از آنها محافظت کنید، بترسید از اضافه نمودن به دین، چون هر چه از دین نباشد و به آن اضافه کنید بدعت است و هر بدعتی هم ضلالت و گمراهی میباش».
و قال ÷ : «مَن أحدث في أمرنا هذا ضمـا ليس منه فهو رد» [۳۴۴] وفي روایة: «من عمل عملاً ليس عليه أمرنا فهو رد» [۳۴۵].
هر کس در این دین ما چیزی اضافه کند که از آن نیست مردود است. و در روایتی دیگر میفرماید: هر کس کاری انجام دهد که امر و دستور ما برای آن وجود ندارد مردود و مورد قبول نیست.
اگر هدف آنها از برپا کردن جشن میلاد نبی جبزرگداشت مقام پیامبر ج، و زنده کردن یاد اوست، شکی نیست تقویت و احترام و تعظیم او با بدون این جشن میلاد منکر نیز صورت میگیرد بلکه با چیزهای دیگر حاصل میشود، خداوند میفرماید:
﴿وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ٤﴾[الشرح: ۴].
«و نام نیک و آوازۀ تو را بلند کردیم و بالا بردیم».
یاد او در اذان و اقامه، در خطبههای نماز جمعه و نمازهای پنجگانه، در تشهد و در دعا و هنگام ذکر نام او بلند میشود و از او یاد میشود، صحیح است که فرموده است: «البخيلُ مَن ذُكرتُ عنده فلم يصلِّ علي» [۳۴۶]بخیل و حسود کسی است که نزد او نام من برده میشود ولی بر من صلوات نمیفرستد.
تعظیم پیامبر جبوسیلۀ اطاعت از دستورات او، و تصدیق آنچه که آورده است و دوری از چیزهایی که نهی فرموده و همچنین به وسیلۀ عبادت خداوند به آنچه که مشروع دانسته است صورت میگیرد.
این خیلی بزرگتر و مهمتر است از اینکه سالی یکبار از او یاد شود و مجالسی برای او تشکیل شود. اگر چنانچه در این مراسم و مجالس خیر کمی هم بود و یا نفع کمی هم داشت سلف صالح شبرای برپایی و تشکیل چنین مراسمی از ما شایستهتر و لایقتر بودند، آنها بسیار بیشتر از ما محبت پیامبر جرا داشتند و بیشتر از ما او را تعظیم مینمودند، و برای انجام کار خیر حریصتر بودند، اما عملکرد کسانی که این مراسم را برپا میکنند در این قول اهل علم داخل است که میگویند: مردم زمانی که دچار عوامل ضعف و سستی شدند، خود را راحت مینمایند با مراسم و مجالس تکراری ائمه و بزرگان خود را تعظیم میکنند، بدون اینکه راه و روشهای درست آنها را عملی کنند، و بدون اینکه کارهایی انجام دهند که باعث عزت دینشان شود.
و شکی نیست که تعظیم حقیقی اطاعت از معظَّم، و انجام دادن کارهای که او دستور داده است میباشد.
سلف صالح از امتهای بعد از خود بسیار بیشتر پیامبر جو سپس خلفای راشدین را تعظیم و تکریم میکردند، علاوه بر تعظیم، جان و مال خود را در این راه فدا کردند، اما تعظیم آنها برای پیامبر جو خلفای راشدین شمانند تعظیم مردمان قرن اخیر نبود؛ تعظیم آن کسانی که طریقه و راه و روش سلف صالح را ضایع کرده و آن را گم کردند و راه و روش ضلالت و گمراهی را در پیش گرفتند، آن هم بوسیلۀ تعظیمهای میان تهی، و شکی نیست که پیامبر جشایستهترین مخلوقات برای تعظیم و احترامی است که مناسب شأن و مقام ایشان باشد، اما از یاد نبریم که تعظیم و احترام او این نیست که در دین بدعت وارد کنیم، آن را زیاد یا کم کنیم، تبدیل و تغییر در آن ایجاد نماییم، همچنان که تعظیم پیامبر جاین نیست که برای ایشان انواع عبادات و تعظیمها را صرف کنیم و انجام دهیم که جز برای خداوند درست نیست.
خلاصۀ مطلب اینکه: مراسم جشن میلاد از بدعتهای منکر محسوب میشود، که کتابی مستقل در مورد آن نوشتهایم و آن را بیشتر توضیح دادهایم والله ولی التوفیق) [۳۴٧](.
با توجه به این شواهد از آثار سلف صالح، و کسانی که بر راه و روش آنها رفتهاند، برای ما روشن میشود که همۀ آنها اتفاق نظر دارند برپا کردن جشن میلاد نبوی جبدعت است، نه از پیامبر جو نه از هیچ یک از صحابه شو نه از تابعین و نه تابع تابعین مانند ائمه اعلام از سلف صالح - رحمهالله علیهم- چنین چیزی روایت نشده و نیامده است.
بدعت هم اگر تمام مردم به آن عمل کنند، زمان زیادی بر آن بگذرد و یا کسی که ادعای علم میکند به آن عمل نماید و به آن راضی باشد امکان ندارد که روزی سنت شود و برای انجام آن به اجر و ثواب برسند. کسانی که این مراسم را تشکیل میدهند در واقع اقوال و گفتار اشخاص گمراه و جاهل را بر قرآن و حدیث پیامبر جترجیح دادهاند، اگر چنانچه به قرآن و سنت پیامبر جاستدلال میکردند معانی و مفهوم آنها را بر آنچه که موافق شهوات و هوای نفس است ترجیح میدادند، تعصب آنها به اقوال مشایخ گمراه خود شاهد این ادعا است، اگر آنها حق را میخواهند و جستجو میکنند از اهل علم سؤال میکردند و از آنها میخواستند که حق را برایشان توضیح دهند، و ادله و براهین را جستجو میکردند، و هنگامی که راه مستقیم و حق برایشان روشن شد از آن تبعیت و پیروی میکردند، اما عناد و تکبر سلاح انسان جاهل است که بوسیلۀ آن نفس خود را نشانه میگیرد.
و خداوند بزرگ مرتبه در کتاب محکمش راست گفت که:
﴿وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلرَّسُولِ وَأَطَعۡنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧ وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ٤٨ وَإِن يَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ يَأۡتُوٓاْ إِلَيۡهِ مُذۡعِنِينَ٤٩ أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ أَمۡ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَرَسُولُهُۥۚ بَلۡ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٥٠ إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥١ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَخۡشَ ٱللَّهَ وَيَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٥٢﴾[النور: ۴٧-۵۲].
«میگویند به خدا و پیامبر جایمان داریم و از اوامرشان) اطاعت میکنیم اما پس از این ادعا، گروهی از ایشان رویگردان میشوند، و آنان در حقیقت مؤمن نیستند. و هنگامی که ایشان بهسوی خدا و رسولش جفراخوانده میشوند تا درمیانشان داوری کند، بعضی از آنان رویگردان میگردند، زیرا که میدانند حق به جانب ایشان نیست و پیامبر جهم دادگرانه عمل میفرماید و حق را به صاحب حق میدهد). ولی اگر حق داشته باشند چون میدانند داوری به نفع آنها خواهد بود) با نهایت تسلیم بهسوی او میآیند. آیا در دلهایشان بیماری است؟ یا در حقانیت قرآن) شک و تردید دارند؟ یا میترسند خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ بلکه خودشان ستمگرند. مؤمنان هنگامی که بهسوی خدا و پیامبرش جفراخوانده شوند تا میان آنان داوری کند، سخنشان تنها این است که میگویند شنیدیم و اطاعت کردیم و رستگار واقعی ایشان هستند. و هر کس از خدا و پیامبرش جپیروی کند و از خدا بترسد و از مخالفت فرمان) او بپرهیزد، این چنین کسانی به رضایت و محبت خدا و نعیم بهشت و) به مقصود خود خواهند رسید».
و گویندۀ پاک و منزه و بلندمرتبه میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا٦٠ وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَيۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودٗا٦١ فَكَيۡفَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِيقًا٦٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا٦٣ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤ فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥﴾[النساء: ۶۰-۶۵].
«ای پیامبر ج) آیا تعجب نمیکنی از کسانی که میگویند که آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند ولی با وجود تصدیق کتابهای آسمانی، به هنگام اختلاف) میخواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند و حکم او را به جای حکم خدا بپذیرند) و حال آنکه به آنها فرمان داده شده است که به طاغوت ایمان نداشته باشند، و اهریمن میخواهد ایشان را گمراه کند. و زمانی که به آنها گفته شود بهسوی چیزی بیایید که خداوند آن را بر محمد ج) نازل کرده است و بهسوی پیامبر جروی آورید، تا قرآن را برای شما بخواند و رهنمودتان سازد) منافقان را خواهی دید که سخت به تو پشت میکنند. اما چگونه است که چون به سبب خبث نفوس و سوء) اعمالشان بلائی به آنان رسد و پناهی جز تو نداشته باشند) به پیش تو میآیند و به خدا سوگند میخورند که ما از اقوال و اعمال خود منظوری و) مقصودی جز خیرخواهی مردم) و اتحاد ملت) نداشتهایم. آنان کسانی هستند که خداوند میداند در دلهایشان چیست، پس از ایشان کنارهگیری کن و به سخنانشان توجه مکن و بهسوی حق دعوتشان کن) و اندرزشان بده و با گفتار رسائی که به اعماق) درونشان رسوخ کند با آنان سخن بگوی. و هیچ پیامبری را نفرستادهایم مگر بدین منظور که به فرمان خدا از او اطاعت شود و اگر آنان بدان هنگام که با نفاق و دروغگویی) به خود ستم میکردند به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش مینمودند و پیامبر جهم برای آنان درخواست بخشش میکرد، بیگمان خدا را بس توبهپذیر و مهربان مییافتند. اما، نه! ... به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن به شمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم قضاوت تو) باشند».
و هم چنین خداوند در کتاب محکمش میفرماید:
﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا١١٥﴾[النساء: ۱۱۵].
«کسی که با پیامبر جدشمنی کند، بعد از آنکه راه) هدایت از راه ضلالت برای او) روشن شده است، و راهی) غیر از راه مؤمنان در پیش گیرد، او را به همان جهتی که به دوزخ منتهی میشود و) دوستش داشته است رهنمود میکنیم و به دوزخش داخل میگردانیم و با آن میسوزانیم و جهنم چه بد جایگاهی است!».
آیا کسانی که این مراسم جشن تولد پیامبر جرا برپا میکنند تمام تعالیم اسلام کوچک و بزرگ آن از ارکان و واجبات و سنتها را انجام دادهاند و آنها را عملی کردهاند، تا دنبال بدعت حسنه بروند - به گمان خود - و بعد از انجام آن واجبات برای اجر و ثواب بیشتر از خدا رغبت داشته باشند؟ الله اکبر!!!
از خداوند برای همگی هدایت و توفیق به راه مستقیم را خواستاریم، و از او میخواهیم حق را به ما نشان دهد و توفیق پیروی از آن را خواهانیم و همچنین از خداوند خواستاریم آنچه که باطل است، آن را باطل بدانیم و خود را از آن دور کنیم، چون او بر این کار توانا و قادر است. والله اعلم.
[۳۲٧] به مجموعه الفتاوی، (۲۵/۲٩۸) مراجعه شود. [۳۲۸] رواه مسلم فی صحیحه، (۲/۵٩۲)، کتاب الجمعة، حدیث (۸۶٧). [۳۲٩] رواه النسائی فی سننه (۳/۱۸٩، ۱۸۸). [۳۳۰] رواه مسلم فی صحیحه، (۳/۱۳۴۳-۱۳۴۴)، حدیث شماره (۱٧۱۸). [۳۳۱] رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری، (۵/۳۰۱)، حدیث شماره (۲۶٩٧). [۳۳۲] رواه الإمام احمد فی مسنده، (۴/۱۲۶) رواه ابوداود فی سننه، (۵/۱۳-۱۵) و رواه الترمذی فی سننه، (۴/۱۴٩-۱۵۰) ابواب العلم حدیث شماره: ۲۸۱۶ و گفته: حدیث حسن صحیح است، و مقدمهی سنن ابن ماجه (۱/ ۱۵، ۱۶) حدیث شماره: ۴۲، مستدرک حاکم (۱/ ٩۵، ٩۶) کتاب العلم، و گفته: حدیث صحیح و خالی از علت است، و ذهبی نیز با او موافقت کرده است. [۳۳۳] به کتاب (اقتضاء الصراط المستقیم) مراجعه شود. [۳۳۴] غدیر خم بین مکه و مدینه قرار گرفته است، که در همین کتاب از آن بحث خواهد شد. [۳۳۵] شیخ ما حامد الفقی در تعلیق خود بر کتاب اقتضاء الصراط المستقیم، تألیف شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: چگونه برای آنها ثواب و اجر وجود خواهد داشت؟ در حالی که مخالف راه رسولالله جهستند و مخالف راه صحابه هستند، اگر گفته شود اجتهاد کردهاند و به خطا رفتهاند، میگوییم: کدام اجتهاد؟ آیا نصوص عبادات مجال و میدانی را برای اجتهاد گذاشتهاند؟ مطلب بسیار روشن و واضح است، این کار جز جهل و غالب شدن هوا و هوس چیز دیگری نیست، و متوجه کردن مردم برای پشت کردن به راه رسولالله جمیباشد و روی آوردن به دین مسیحیها و یهودیها و مشرکان است، آیا محبت پیامبر جو تعظیم او بوسیله اعراض از راه او و کراهیت از آنچه او آورده است صورت میگیرد و درست است؟. و کمک به مسیحیها و یهودیها و مشرکین است، چه کسانی این اعیاد را زنده میکنند؟ آیا آنها امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام مالک و امام احمد هستند؟ آیا مبتدعینی که این اعیاد را درست کردهاند از ائمهی هدایت میباشند؟ تا ما هم برای آنها و خطای آنها عذر بیاوریم؟ خیر، هرگز، بلکه این مراسم شرکآمیز ساختهی عبیدیها هستند که تمام امت بر کافر بودن آنها اتفاق نظر دارند، و از یهود و نصاری کافرترند، و باعث بدبختی مسلمانان شدهاند. به: تعلیق علی اقتضاء صراطا المستقیم ص: ۲٩۴- ۲٩۵ مراجعه شود. [۳۳۶] به اقتضاء الصراط المستقیم، (۲/۶۱۲-۶۱۶) مراجعه شود. [۳۳٧] به اعتصام، امام شاطبی، (۱/۳٩) مراجعه شود. [۳۳۸] به المدخل مراجعه شود، (۲/۲-۱۰). [۳۳٩] مسند امام احمد (۱/ ۳٩۸)، و صحیح مسلم (۱/ ۱۳۰) کتاب الإیمان، حدیث شماره: ۱۴۵، و سنن ترمذی (۴/ ۱۲٩) ابواب الإیمان، حدیث شماره: ۲٧۶۴ و گفته: حدیث حسن صحیح غریب است، و سنن ابن ماجه (۲/ ۱۳۲۰) کتاب الفتن، حدیث شماره: (۳٩۸۸). [۳۴۰] به الحاوی، سیوطی مراجعه شود، (۱/۱٩۰-۱٩۲). [۳۴۱] احتمالا اینها صداهای بوده که مؤلف از صوفیهای زمان خویش شنیده است. [۳۴۲] به کتاب السنن و المبتدعات، ص ۱۴۳ مراجعه شود. [۳۴۳] رواه الإمام احمد فی مسنده، (۴/۱۲۶-۱۲٧)، سنن ابوداود با عون المعبود (۱۲/ ۳۵۸- ۳۶۰) کتاب الفتن، و لفظ حدیث از ابوداود است، سنن ترمذی با تحفة الأحوذی (٧/ ۴۳۸- ۴۴۲) و گفته: این حدیث حسن صحیح است، و مقدمهی سنن ابن ماجه (۱/ ۱۵- ۱۶). [۳۴۴] رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری، (۵/۳۰۱)، کتاب صلح، حدیث شماره (۲۶٩٧) و صحیح مسلم (۳/ ۱۳۴۳)، کتاب الأقضیة، حدیث: (۱٧۱۸). [۳۴۵] رواه مسلم فی صحیحه (۳/ ۱۳۴۳، ۱۳۴۴) کتاب الأقضیة، حدیث شماره: (۱٧۱۸). [۳۴۶] رواه الإمام احمد فی مسنده، (۱/۲۰۱) و رواه الترمذی فی سننه، حدیث (۳۶۱۴) ابواب الدعوات، حدیث شماره: ۳۶۱۴ و گفته: این حدیث حسن غریب صحیح است. [۳۴٧] به الفتاوی و رسائل الشیخ محمدبن إبراهیم، (۳/۵۴-۵۶) مراجعه شود، و شیخ در این رابطه رسائل و فتاوای بسیاری نوشتهاند، به جلد سوم فتاوای ایشان مراجعه شود.