سالگردها و مناسبت های ناروا

فهرست کتاب

سبب پنجم: سخن گفتن در دین بدون علم و آگاهی و قبول آن از گوینده

سبب پنجم: سخن گفتن در دین بدون علم و آگاهی و قبول آن از گوینده

خداوند مردم را از صحبت کردن بدون علم و آگاهی ترسانده، و آن را حرام کرده است، در قرآن می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٣٣[الأعراف: ۳۳].

«بگو: خداوند حرام کرده است کارهای زشت را، خواه آن چیزی که آشکارا انجام پذیرد و ظاهر گردد، و خواه آن چیزی که پوشیده انجام گیرد و پنهان ماند، و هر (نوع) بزهکاری و ستمگری (بر مردم) به هیچ وجه درست نیست، و اینکه چیزی را شریک خدا کنید بدون دلیل و برهانی که از سوی خدا مبنی بر حقانیت آن چیز در دست باشد، و اینکه به دروغ از زبان خدا چیزی را بیان دارید که آن را نمی‌دانید».

خداوند در این آیه سخن گفتن بدون علم و آگاهی را بر شرک به خدا عطف کرده است که همین مطلب برای مذموم بودن آن و ترس از آن کافی می‌باشد.

و خداوند می‌فرماید:

﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا لِّيُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَيۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ[الأنعام: ۱۴۴].

«پس چه کسی ظالم‌تر از کسی است که بر خدا دروغ ببندد تا مردمان را از روی جهل گمراه سازد؟».

سخن گفتن بدون علم و آگاهی دروغ است، و دروغ هم حرام، و اطاعت از شیطان می‌باشد. در حالی که خداند ما را از پیروی کردن از شیطان می‌ترساند، خداوند أمی‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَيِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٌ١٦٨ إِنَّمَا يَأۡمُرُكُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ١٦٩[البقرۀ: ۱۶۸-۱۶٩].

«ای مردم از آنچه که در زمین است و حلال و پاکیزه است، (و خدا آن را تحریم نکرده) بخورید، و پا به پای شیطان راه نروید بی‌گمان او دشمن آشکار شماست. او تنها شما را به‌سوی زشتکاری و گناهکاری فرمان می‌دهد و شما را وامی‌دارد که آنچه را نمی‌دانید به خدا نسبت دهید».

احادیثی هم از پیامبر ج وارد شده است که از فتوا و یا حکم بر چیزی بدون علم و آگاهی به شدت مردم را ترسانده است، مخصوصاً در مورد مسائلی که مربوط به دین می‌باشند، پیامبر ج می‌فرماید: «مَنْ أفتي بغير علمٍ كانَ إثمُهُ عَلي مَنْ أفتاه» [۵۱]. «هر کسی بدون علم و آگاهی فتوا دهد، گناه عمل‌کننده‌ به آن، بر کسی است که آن فتوا را صادر کرده است».

و پیامبر جمی‌فرماید: «القضاة ثلاثة: واحدٌ في الجنَّة، وإثنان في النار، فأما الذي في الجنَّة فرجلٌ عرف الحق فقضي به، ورجلٌ عرف الحقّ فجار في الحكم فهو في النار، و رجُلٌ قضي للناس علي جهلٍ فهو في النار» [۵۲]. «قضاة سه دسته‌اند: از این سه گروه فقط یک گروه به بهشت می‌روند و دو گروه دیگر به جهنم می‌روند، آن قاضی که به بهشت می‌‌رود کسی است که حق را شناخته و آن را می‌داند و فقط به آن قضاوت می‌کند، قاضی بعدی کسی است که حق را می‌داند ولی ظالم است و به آن حکم نمی‌کند که در آتش جهنم است، قاضی سوم کسی است که با جهل و نادانی درمیان مردم قضاوت می‌کند که او هم در آتش جهنم است».

سخن گفتن بدون علم و آگاهی در مورد مسائل دینی ضلالت و گمراهی است، و کسی که با این سخن گمراه می‌شود گناه او هم بر عهدۀ گویندۀ آن قرار می‌گیرد که بدون علم و آگاهی سخن گفته است، چون سبب گمراهی او شده است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمۡ قَالُوٓاْ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ٢٤ لِيَحۡمِلُوٓاْ أَوۡزَارَهُمۡ كَامِلَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٍ[النحل: ۲۴-۲۵].

«هنگامی که به مستکبران (کافر و بی‌دین) گفته می‌شود: پروردگار شما (بر محمد ج) چه چیزهایی نازل کرده است؟ (مسخره‌آمیزانه و کینه‌توزانه) می‌گویند: (این دروغ‌ها) و افسانه‌های گذشتگان است، آنان باید در روز قیامت بار گناهان خود را (به سبب پیروی نکردن از پیامبر ج) به تمام و کمال بر دوش کشند، و هم برخی از گناهان کسانی را حمل نمایند که ایشان را بدون (دلیل و برهان و) آگهی گمراه ساخته‌اند،‌هان (ای مردمان بدانید که آنان چه کار زشتی می‌کنند و) چه بار گناهان بدی را بر دوش می‌کشند».

بر کسی که چیزی را نمی‌داند واجب است بگوید: نمی‌دانم، یا اینکه از کس دیگری که به آن چیز علم و آگاهی دارد سؤال کند، پیامبر ج اسوۀ حسنه ماست، زمانی که در باره‌ی بدترین سرزمین از او سؤال می‌شود: فرمود، «لا أدری» «نمی‌دانم» [۵۳].

وقال ÷: «ما أدري أتُبّعٌ لِعَين هو أم لا، وما أدري أ عزيرٌ نبي هو أم لا» [۵۴]. «نمی‌دانم آیا تبع اسم چشمه است یا خیر، و نمی‌دانم عزیر پیامبر جاست یا خیر؟» و آن زمان که از ابن عمر لدر مورد مسأله‌ای سؤال شد گفت: «لاعلم لی بـها، فلمـا أدبر الرجل قال ابن عمر: نِعمَ ما قال ابن عمر: سُئِلَ عمـا لایعلم فقال: لاعلم لی به» [۵۵]«آن را نمی‌دانم، هنگامی که آن مرد سؤال کنند رفت ابن عمر گفت: ابن عمر بهترین چیز را گفت: از چیزی که نمی‌داند سؤال می‌شود و گفت نمی‌دانم».

هر گاه شخص جاهل و نادان به علم، آگاهی و مهارت اندکی پیدا کرد، و در مسائل دینی عمدی یا غیرعمدی فتوا داد، بدعت‌گزار می‌شود، و به دو دلیل مبتدع محسوب می‌شود: یکی اینکه ادعای علم کرده است، و دیگری اینکه در دین چیزی را بوجود آورده است که مخالف شریعت است، که انتشار آن سبب نابودی علم و منتشر شدن جهل و تاریکی می‌شود، پیامبر جمی‌فرماید: «إن الله لايقبض العلم إنتزاعاً ينتزعه من العباد، ولكن يقبض العلماء، حتي إذا لم يبق عالـماً، اتخذ الناس رؤوساً جهالاً فسئلوا فأفتوا بغير علمٍ فضلّوا وأضلو» [۵۶]. «خداوند علم را به شیوۀ در کشیدن و سلاخی از بندگانش نمی‌گیرد، بلکه علما را از میان آن‌ها ‌برمی‌دارد و قبض روح می‌کند، بطوری که حتی یک عالِم دینی باقی نمی‌ماند، و مردم رؤسای جاهل را بر خودشان انتخاب می‌کنند، از آن‌ها ‌سؤال می‌‌نمایند و آن‌ها ‌هم بدون علم و آگاهی فتوا می‌دهند و در نتیجه خود و مردم را گمراه می‌کنند».

کسی که علم دارد و نسبت به مسائل آگاه است به این معنی نیست که جهل نسبت به او منتفی باشد و هرگز دچار جهل نمی‌شود، بلکه بعضی اوقات جهل شامل کسی می‌شود که علم زیاد هم دارد، ولی تجاوز می‌کند و این جرأت را به خرج می‌دهد که بدون دلیل واضح و اجتهاد مقبول فتوا دهد.

شکل‌های جهل و نادانی بسیارند، که همه‌ی آن‌ها ‌منجر به ایجاد بدعت می‌شوند، از جمله:

• جهل و نادانی نسبت به اسلوب و روش لغت.

• جهل و عدم آگاهی نسبت به سنت پیامبر جکه در آینده از آن صحبت می‌کنیم.

[۵۱] رواه ابوداود فی سننه، (۴/۵)، کتاب العلم، حدیث شماره: (۳۶۵٧). و حاکم در المستدرک (۱/ ۱۲۶) کتاب علم آنرا روایت نموده و گفته است: این حدیث بر شرط شیخین (بخاری و مسلم) می‌باشد. [۵۲] رواه ابوداود فی سننه، (۴/۵)، کتاب الأقضیه، حدیث شماره: (۳۵٧۳) و رواه ابن ماجه فی سننه، (۲/٧٧۶)، کتاب الأحکام، حدیث شماره: (۲۳۱۵)، و سیوطی در الجامع الصغیر (۲/ ۲۶۴) شماره: (۶۱۸٩) آنرا روایت کرده و اشاره نموده که صحیح است. [۵۳] احمد در مسندش آن را روایت کرده (۱/۸۱) و حاکم در مستدرک آن را روایت کرده است. (۱/۸٩) و گفته است: به رواة این حدیث احتجاج میشود مگر عبد الله بن محمد بن عقیل، و حافظ ذهبی در رابطه به او سکوت نموده است. طبرانی در معجم الکبیر (۲/ ۱۲۸) شماره: (۱۵۴۵، ۱۵۴۶) و خطیب بغدادی در الفقیة والمتفقة (۲/۱٧۰) آنرا روایت نموده‌اند. هیثمی در مجمع الزوائد گفته است: این حدیث را احمد، ابویعلی، طبرانی و بزار روایت نموده‌اند، رجال سند بجز عبد الله بن محمد بن عقیل رجال صحیح هستند و در او کلام است. مراجعه شود: مجمع الزوائد (۴/ ٧۶). [۵۴] ابوداود در سنن خود آن را آورده است، جلد ۵، ص ۳۴-۳۵، حدیث شماره (۴۶٧۴). [۵۵] به روایت حاکم در المستدرک (۳/ ۵۶۱) کتاب معرفة الصحابه، و بر صحت و سقم آن تعلیق نکرده است، و همینطور ذهبی نیز چیزی نگفته است. و دارمی در سنن خود (۱/ ۶۳) و ابن عبدالبر در جامع بیان العلم وفضله (۲/ ۵۲) آن را روایت نموده‌اند. [۵۶] بخاری آن را در صحیح خود که با فتح الباری چاپ شده است آورده است، جلد ۱، ص ۱٩۴، کتاب العلم، حدیث، شماره (۱۰۰). و مسلم آن را در صحیح خود (مطبوع با شرح نووی) (۱۶/ ۲۲۳، ۲۲۴) کتاب العلم روایت نموده. و در روایت مسلم آمده است: «حتی إذا لم یترك عالـمـا».