بازنگری در معانی قرآن

فهرست کتاب

﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ١١

﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ١١[الجمعة: ۱۱]. تقدیم و تأخیر در واژه‌ها!

گاهی در آیات شریفۀ قرآن، برخی از واژه‌ها بر بعضی دیگر پیشی گرفته‌اند ولی بیشتر مفسّران توجّهی بدانها نکرده‌اند. ازجمله در این آیۀ کریمه از سورۀ جمعه در آغاز آیه، کلمۀ «تجارة» بر «لـهو» مقدّم شده ولی در پایان آیۀ کریمه، واژۀ «لهو» جلوتر آمده است! آیا این امر دلیلی دارد؟ تا آنجا که ما تفحّص کرده‌ایم کسی از مفسّران جز ابن عطیّۀ اندلسی از سرّ این تقدیم و تأخیر بحث نکرده است و آنانکه پس‌از وی آمده‌اند (مانند ابوحیّان در تفسیر البحرالمحیط [۴۶۱]از او اقتباس و حکایت نموده‌اند. ابن عطیّه در «المحرَّرُ الوجیزُ فی تفسیرِ الکتابِ العزیز» می‌نویسد:

«تَأمَّل أن قُدِّمَت التِّجارَةُ مَعَ الرُّؤيةِ لِأنَّها أهَمُّ، واُخِّرَت مَعَ التَّفضيلِ لِتَقِعَ النَّفسُ أوَّلاً عَلَي الأبين» [۴۶۲].

یعنی: «بیاندیش که تجارت به‌همراه رؤیت در (إذا رَأوا تِجارَةً) بر لهو پیش افتاده است زیرا که از آن مهم‌تر به‌ شمار می‌رود ولی (در پایان آیه) به‌همراه ذکر برتری آن، به تأخیر آمده است زیرا که نفس آدمی در ابتدا به آنچه آشکارتر باشد نظر می‌افکند».

ما توجّه دقیق ابن عطیّه را تحسین می‌کنیم (به‌ ویژه که ندیده‌ایم بسیاری از مفسّران نامی بدین تقدیم و تأخیر توجّه نموده باشند) باوجود این، پاسخ وی را کافی نمی‌دانیم. به‌ نظر ما آغاز آیۀ شریفه در مقام مذمّت از نماز گزارانی است که چون دیدند مرد بازرگانی کالای تازه‌ای به مدینه آورده و با طبل و سُرنا، مردم را به خرید متاعش فرامی‌خوانَد [۴۶۳]، روی از نماز برتافتند و به‌سوی تجارت شتافتند (انفَضُّوا إلَیها)! و معلوم است که تجارت و سود آن، مهمتراز آوای دُهُل شمرده می‌شود. پس چون مقام آیۀ شریفه، مقام مذمّت و بیان ضعف ایمان برخی از نمازگزاران است در ابتدای کلام، امر سودمندتر یعنی «تجارت» را یاد می‌نماید و سپس به ذکر «لهو» می ‌پردازد تا نشان دهد که نه تنها تجارت بلکه سرگرمی ساده‌ای نیز آنان را از نماز جمعه باز می‌دارد! أمّا در پایان آیۀ شریفه که به ثواب نماز مزبور عنایت فرموده، پاداش إلهی را بر آن نماز مبارک، از لهو بلکه از تجارت هم برتر می‌شمرَد و اگر تجارت را در اینجا همچون آغاز آیه، مقدّم می‌داشت، بیان آیۀ کریمه از صواب دور می‌افتاد زیرا گفتن این‌که: ثواب خداوند، برتر از «تجارت» است و بر «لهو» هم برتری دارد! ازمقولۀ توضیح واضحات شمرده می‌شد و مایۀ تنزّل کلام بود [۴۶۴]. لذا سخن را ترقّی می‌دهد گویی می‌فرماید: «قُل ثَوابُ اللهِ خَيرٌ مِنَ اللَّهوِ بَل مِنَ التِّجارَة» «بگو پاداش خدا از لهو برتر، بلکه از تجارت هم والاتر است».

از اینجا بدین نتیجه دست می‌یابیم که هر کلمه‌ای در قرآن مجید، چه بسا جایگاه و مقام ویژه‌ای دارد که اگر بدان توجّه شود، نکته‌ای تازه و مفهومی بدیع را آشکار می‌سازد واللهُ الـمُوَفِّق.

***

[۴۶۱] البحر المحیط، ج۸، ص۲۶۹. [۴۶۲] المحرّر الوجیز، ج۱۴، ص ۴۵۱. [۴۶۳] بازرگان مزبور چنان‌که نوشته‌اند دحیۀ کلبی بوده است که در روز جمعه کالای تازه‌اش را در مدینه عرضه کرده بود و مفسّران در این شأن نزول، اتّفاق نظر دارند. [۴۶۴] مانند این‌که کسی بگوید: ثروت من از قارون زیادتر است. سپس اضافه کند: از فلان بقّال هم بیشتر است.