بازنگری در معانی قرآن

فهرست کتاب

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣[الحجرات: ۱۳]. شناسایی اقوام و امتیاز افراد!

گمان برتری نژاد و قوم و فامیل و فخر فروشی بدین امور، موجب می‌شود که آدمی به‌ حقوق دیگران چنان‌که لازمست توجّه نمی‌کند بلکه گاهی به‌ تضییع و پایمال ساختن حقوق مزبور می‌ پردازد. از این رو در سورۀ شریفۀ حجرات که از سُوَر اخلاقی قرآن کریم شمرده می‌شود پس ‌از آن‌که استهزاء و تحقیر دیگران را تخطئه می‌فرماید و طعن زدن بر سایرین را عملی زشت و ستمگرانه می‌شمرد و مؤمنان را از گمان بد دربارۀ همکی‌شان باز می‌دارد و از تجسّس در احوال خصوصی آنان نهی می‌کند و غیبت و بدگویی از برادران ایمانی را تقبیح می‌فرماید، سپس به امری اساسی و ریشه‌ای روی می‌آورَد بدین‌ معنی که همۀ انسان‌های روی زمین را به اصل واحدی منسوب می‌دارد و می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰای مردمان (به ‌هوش باشید [۴۳۳]که ما همۀ شما را از مرد و زنی آفریدیم. بنابر این همگی بنیادی یگانه و ریشه‌ای واحد دارید پس فخر فروشی و مباهات به نژاد و قوم و قبیله را باید فرو گذارید و بدانید که اگر فضیلت و برتری نزد خدا برای کسی وجود دارد، تنها در سایۀ تقوی یعنی خودداری از تجاوز به حقوق دیگران و دوری از نفس ‌پرستی حاصل می‌آید و بس! ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ.

بدین صورت، سورۀ شریفۀ حجرات گناهانی را که از «خود بزرگ ‌بینی» و تفاخر سر می‌زند، همه را با وجود همریشگی بشر، ناموجّه می‌داند و امتیاز را به «تسلّط بر نفس» بر می‌گرداند.

نکته‌ای که در اینجا قابل بحث است در کلمۀ «لِتَعارَفُوا» آن را باید جستجو کرد. این کلمه درمقام تعلیل آمده تا علّت یا حکمت انشعاب بشر را به دسته‌های بزرگ و کوچک توضیح دهد. مفسّران قرآن کریم از سُنّی و شیعی دراینباره سخن گفته‌اند. به عنوان نمونه: زمخشری در تفسیر «کشّاف» می‌نویسد:

«و الـمَعني: أنَّ الـحِكمَةَ الَّتي مِن أجلِها رَتَّبَكم عَلي شُعُوبٍ وَقَبائِلَ هِي أن يعرِفَ بَعضُكم نَسَبَ بَعضٍ فَلا يعتَزِي إلي غَيرِ آبائِهِ، لا أن تَتَفاخَرُوا بِالآباءِ وَالأجدادِ» [۴۳۴].

یعنی: «حکمتی که خدای تعالی شما را به‌خاطر آن به ‌شکل گروه‌های بزرگ و کوچک [۴۳۵]مرتّب نموده آنست که برخی از شما، نسَب شخص دیگر را بشناسد و او را به غیر پدرانش نسبت ندهد، نه آنکه شما به پدران و اجدادتان افتخار کنید».

صاحب تفسیر «المیزان» نیز این معنا را توضیح داده و مرقوم داشته است:

«وَجَعَلناكم شُعُوباً وَقَبائِلَ مُختَلِفَةً لا لِكرامَةٍ لِبَعضِكم عَلي بَعضٍ بَل لِأن تَتَعارَفُوا فَيعرِفَ بَعضُكم بَعضاً وَيتِمَّ بِذلِك اَمرَ اجتِمـاعِكم فَيستَقِيمَ مُواصَلاتُكم وَمُعامَلاتُكم فَلَو فُرِضَ ارتِفاعُ الـمَعرِفَةِ مِن بَينِ أفرادِ الـمُجتَمَعِ انفَصَمَ عقدُ الاجتِمـاعِ وَبادَتِ الإنسانِيةُ فَهذا هُوَ الغَرَضُ مِن جَعلِ الشُّعُوبِ وَالقَبائِلِ لا أن تَتَفاخَرُوا بِالأنسابِ وتَتَباهُوا بِالآباءِ وَالاُمَّهات» [۴۳۶].

یعنی: «ما شما را به ‌صورت گروه‌های بزرگ و کوچک قرار دادیـم، نه به دلیل برتری برخی از شما بر بعضی دیگر بلکه برای این‌که یکدیگر را بشناسید و با اینکار، امور اجتماعی شما تشکّل پذیرد و پیوندها و معاملات تان راه درست را بپیماید و اگر فرض شود که این شناخت در میان افراد جامعه از میان رود در آن‌ صورت، پیمان اجتماعی گسسته خواهد شد و انسانیّت نابود می‌گردد. بنابر این غرض از ایجاد گروه‌ها و دسته‌ها همین امر است نه آنکه به نژادهای خود افتخار کنید و پدران و مادران را مایۀ مباهات قراردهید».

در اینجا از توضیح نکته‌ای دقیق غفلت شده و آن نکته اینست که می‌دانیم برای شناسایی افراد، علاوه بر شناخت قوم و قبیلۀ آن‌ها، آشنایی با ویژگی‌های دیگری نیز لازم است و تنها به این‌که فلان شخص مثلاً از کدام گروه و دسته است، نمی‌توان اورا بدرستی شناخت یا معرّفی کرد. پس چرا در آیۀ شریفه به ذکر «شعوب و قبائل» بسنده شده و از آوردن بقیّۀ خصوصیّات بشر سخنی به‌ میان نیامده است؟!. اینجا است که مفسّران قرآن باید گره‌گشایی کنند تا پیام اصلی آیۀ کریمه را دریابند و گرنه، توضیح این‌که اگر افراد، یکدیگر را نشناسند، نظام روابط اجتماعی برهم می‌خورد، در حکم توضیح واضحات شمرده می‌شود. حقیقت آنستکه این آیۀ شریفه هنگامی نازل شده که عرب‌ها به‌ ویژه قریش به نژاد و قبیلۀ خود سخت می‌بالیدند و آندو را مایۀ فخر فروشی قرار داده بودند، در چنان محیطی، قرآن کریم پیام می‌دهد که عرب بودن یا پدران قریشی داشتن، مایۀ افتخار نیست زیرا همۀ نژادها و تیره‌های بشری به آدم و حوّا می‌رسند و همگی شاخه‌های یک درخت هستند. امّا امتیاز حقیقی را باید در سایۀ «تقوی» جستجو کرد. این همان پیام ارجمند و پایداری است که بشر همواره بدان نیاز داشته و دارد به‌ ویژه که می‌دانیم لازمۀ «تقوی» علم و آگاهی به نیک و بد و جذب نیکی و دفع بدی شمرده می‌شود. ضمناً مناسب است که بدانیم رسول‌ خدا صبنا به ‌گزارش مورّخـان و سیره‌ نویسان، در «فتح مکّه» همین آیۀ کریمه را در حضور سران قریش قرائت نمود و اعلام داشت:

«يا مَعشَرَ قُرَيشٍ! إنَّ اللهَ تَعالى قَد أذهَبَ عَنكم نَخوَةَ الـجاهِلِيةِ وَتَعَظُّمَها بِالآباءِ. النّاسُ مِن آدَمَ وَآدَمُ خُلِقَ مِن تُرابٍ. ثُمَّ تَلا رَسُولُ اللهِص: يا أيهَا النّاسُ إنّا خَلَقناكم مِن ذَكرٍ وَاُنثي وَجَعَلناكم شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إنَّ أكرَمَكم عِندَ الله أتقيكم» [۴۳۷].

«ای گروه قریش! همانا خدای بزرگ، تکبّرِ دوران جاهلیّت و بزرگ‌ نمایی به پدران را در آندوره، از شما زدود. همۀ مردم از آدم هستند و آدم از خاک آفریده شده است. سپس رسول اکرم صآیۀ شریفۀ (يا أيهَا النّاسُ إنّا خَلَقناكم مِن ذَكرٍ وَاُنثي... ) را تلاوت نمود».

***

[۴۳۳] این معنا از «هاء تنبیه» در أیُّها، فهمیده می‌شود. [۴۳۴] تفسیر الکشّاف، ج۴، ص ۳۷۵. [۴۳۵] تفاوت میان شعوب و قبائل ـ چنان‌که مفسّران آورده‌اند ـ اینست که شُعوب به قبائل بزرگ اطلاق می‌شود (که در فارسی امروز از آن به «ملّت‌ها » تعبیر می‌کنیم در حالیکه ملّت در عربی به‌ معنای کیش و آئین است) و قبائل، دسته‌های کوچک‌تر را می‌گویند. مثلاً گویند: فلانکس از شَعب مُضَر و از قبیلۀ تَمیم است (به تفسیر طبری، ج۲۱، ص۳۸۳ نگاه کنید). [۴۳۶] تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۵۵. [۴۳۷] تاریخ الطّبری، ج۲، ص۴۵۹ و سیرۀ ابن هشام (السّيرة النّبوية)، ج۴، ص۵۲.