﴿لِإِيلَٰفِ قُرَيۡشٍ١ إِۦلَٰفِهِمۡ رِحۡلَةَ ٱلشِّتَآءِ وَٱلصَّيۡفِ٢ فَلۡيَعۡبُدُواْ رَبَّ هَٰذَا ٱلۡبَيۡتِ٣﴾[قريش: ۱-۳]. توحید و الفت
دربارۀ ﴿لِإِيلَٰفِ قُرَيۡشٍ١﴾مترجمان قرآن و مفسّران آن، به اختلاف سخن گفتهاند زیرا در برابر این پرسش قرار گرفتهاند که: جارّ و مجرور در ﴿لِإِيلَٰفِ﴾به چه امری تعلّق دارد؟ بیشتر مترجمان قرآن و بعضی مفسّران گفتهاند که سورۀ شریفۀ قریش به سورۀ فیل وابسته است (تا آنجا که برخی از ایشان هر دو سوره را یکی پنداشتهاند) در نتیجه گمان کردهاند که ﴿لِإِيلَٰفِ﴾به جملۀ (مقدّری) تعلّق دارد که از سورۀ فیل برمیآید. چنانکه یکی از مترجمان مرقوم داشته است: (کیفر لشکر فیل سواران) بخاطر این بود که قریش (به این سر زمین مقدّس) اُلفت گیرند [۵۰۵]». و دیگری نوشته است: «برای الفت دادن قریش (ما پیلداران را نابود کردیم) [۵۰۶]». سوّمی مرقوم داشته: «(حادثۀ فیلسواران) برای (احساس خطر) و همبستگی قریش بود [۵۰۷]». چهارمی نوشته است: «(خدا با اصحاب فیل چنین کرد) برای اینکه قریش (خدا شناس شوند و) با هم انس و الفت گیرند [۵۰۸]» پنجمین مترجم مرقوم داشته: «برای الفت دادن قریش، اُلفتشان هنگام کوچ زمستان و تابستان (خدا پیلداران را نابود کرد) [۵۰۹]»ششمین نوشته: «(شکست اَبرهه) به خاطر این بود که قریش (به کعبه) الفت گیرند [۵۱۰]»...
همۀ این مترجمان، جملۀ مقدّری را از سورۀ فیل برداشت کردهاند و بر آیۀ مورد بحث افزودهاند. سؤال ما اینجا است که چه ضرورتی در این کار وجود دارد؟ این دو سورۀ شریفه اگرچه در پی یکدیگر نهاده شدهاند ولی مانند دیگر سُوَر قرآن، آیۀ کریمۀ: «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم» آندو را از هم جدا نموده است [۵۱۱]و از این رو لزومی ندارد تا آغاز سورۀ قریش را به جملۀ مقدّری که برای سورۀ فیل میسازیم، پیوند دهیم به ویژه هنگامی که میتوانیم آن را به ﴿فَلۡيَعۡبُدُواْ﴾در همین سوره وابسته بدانیم چنانکه زمخشری در تفسیر کشّاف گفتهاست ﴿لِإِيلَٰفِ﴾مُتَعَلَّقٌ بِقَولِهِ﴿فَلۡيَعۡبُدُواْ﴾. أَمَرَهُم أن يعبُدُوهُ لِأجلِ إِيلافِهِمُ الرِّحلَتَينِ [۵۱۲]. یعنی: «لام در ﴿لِإِيلَٰفِ﴾» به ﴿فَلۡيَعۡبُدُواْ﴾تعلّق دارد. خداوند فرمان داده که او را بندگی کنند تا در سفر زمستان و تابستان، مایۀ اُلفت آنان باشد». نظایر این طرز بیان در قرآن کریم مکرّر ملاحظه میشود چنانکه میفرماید: ﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡيَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ٦١﴾[الصافات: ۶۱]. و نیز میفرماید: ﴿وَفِي ذَٰلِكَ فَلۡيَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ﴾[المطففين: ۲۶]. و همچنین میفرماید: ﴿وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ٧﴾[المدثر: ۷]. که در همۀ این آیات، جارّ و مجرور بر افعال، مقدّم شدهاند.
قول مزبور را مفسّران مشهور، از قدیم و جدید، نیز پسندیدهاند. به عنوان نمونه از قدما شیخ طبرسی در تفسیر «جوامع الجامع» مرقوم داشته است: «تَعَلَّقَ «اللّامُ» بِقَولِهِ «فَليعبُدُوا» أمَرَهُمُ اللهُ عَزَّ اسمُهُ أن يعبُدُوهُ لِأجلِ إيلافِهِم رِحلَةَ الشِّتاءِ وَالصَّيف» [۵۱۳]. «لام در ﴿لِإِيلَٰفِ﴾به ﴿فَلۡيَعۡبُدُواْ﴾تعلّق دارد. خدای تعالی فرمان داده تا (قریش) او را بندگی کنند برای آنکه در مسافرت زمستان و تابستان، مایۀ الفتشان باشد».
و از مفسّران جدید نیز ابن عاشور در «التَّحریر والتّنویر» مینویسد: «فَيتَعَلَّقُ﴿لِإِيلَٰفِ﴾بَقَولِهِ «فَليعبُدُوا» وتَقديمُ هذَا الـمَجرُورِ لِلإهتِمـامِ بِهِ» [۵۱۴]. «به متعلّق است و پیش افکندن جارّ و مجرور برای اهتمام بدان صورت گرفته است».
خلاصه آنکه در وحدت سورۀ فیل و قریش، نه دلالت قرآنی ملاحظه میشود و نه حدیثی از رسول خدا صآن را تأیید میکند جُز اینکه برخی از مفسّران قدیم (مانند ابن زید) چنین حدس زدهاند و ظاهراً دیگران از ایشان پیروی نمودهاند و به قول طبری در تفسیرش: «وَفي إجمـاعِ جَميعِ الـمُسلِمينَ عَلى أنَّهُمـا سُورَتانِ تامَّتانِ، كلُّ واحِدٍ مِنهُمـا مُنفَصِلَةٌ عَنِ الاُخري» [۵۱۵]«در اجماع همۀ مسلمانان است که آنها، دو سورۀ کاملاند و هر یک از دیگری جدا است». بنابراین لزومی ندارد که جملهای را مناسب با سورۀ فیل در آغاز سورۀ قریش به تقدیر گیریم.
خلیل بن احمد فراهیدی، ادیب نامدار عرب، در توجیه اِعراب آیۀ شریفه گفته است:
«ألَّفَ اللهُ قُرَيشاً إيلافاً فَليعبُدُوا رَبَّ هذَا البَيتِ وَعَمِلَ ما بَعدَ الفاءِ فيمـا قَبلَها... كقَولِك: زيداً فَاضرِب» [۵۱۶]یعنی: «خدا در قریش الفت پدید آورد پس (به پاس این نعمت) خداوند کعبه را باید پرستش کنند. در آیۀ شریفه آنچه بعد از فاء آمده نسبت به قبل از خود به لحاظ نحوی، عمل کرده است چنانکه گویی: زيدا فَاضرِب».
واللهُ تَعالى أعلَمُ والـحَمدُ لِلّهِ أوّلاً وآخِراً
***
[۵۰۵] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای ناصر مکارم شیرازی نگاه کنید. [۵۰۶] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای حسین استادولی بنگرید. [۵۰۷] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای علی اکبر طاهری قزوینی نگاه کنید. [۵۰۸] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای مهدی إلهی قمشهای بنگرید. [۵۰۹] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای محمّد مهدی فولادوند نگاه کنید. [۵۱۰] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای ابوالفضل بهرامپور بنگرید. [۵۱۱] صاحب تفسیر«المیزان» در(ج۲۰ ص۵۱۴) وحدت ایندو سوره را بهخوبی نفی و ردّ فرموده است. [۵۱۲] تفسیر کشّاف، ج۴، ص۸۰۰. [۵۱۳] تفسیر جوامع الجامع، ج۴، ص ۵۴۲. [۵۱۴] تفسیر التّحریر و التّنویر، ج۲۰، ص۵۵۴. [۵۱۵] تفسیر طبری، ج۲۶، ص۶۵۰. [۵۱۶] تفسیر قرطبی (الجامع لأحکام القرآن) ج۱۰، ص۱۴۴.