﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَسۡتَ مُرۡسَلٗاۚ قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ٤٣﴾[الرعد: ۴۳]. شاهد رسالت پیامبر ص
در ترجمۀ آیۀ فوق مشکلی وجود ندارد و مترجمان قرآن کریم همگی آیۀ شریفه را تقریباً بدین صورت ترجمه کردهاند: «و کسانی که به کفر گراییدهاند میگویند تو فرستادۀ (خدا) نیستی، بگو کافی استکه خدا میان من و میان شما شاهد باشد و آن کس که دانش کتاب نزد اوست». فهم اینکه خداوند بر رسالت پیامبر شاهد بوده، دشوار نیست زیرا خدای تعالی با نزول قرآن بهسوی فردی درس ناخوانده و اُمّی، برحقیقت رسالت وی گواهی داده است و اثبات نموده که معلومات دینی او از علم إلهی سر چشمه گرفته است چنانکه در آیۀ ۱۶۶ از سورۀ نساء میفرماید: ﴿لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِ﴾[النساء: ۱۶۶]. «ولی خدا بدانچه بهسوی تو نازل کرده شهادت میدهد که آن را بنابر دانش خود فرو فرستاده است». چیزی که دربارۀ آن، مفسّران به اختلاف سخن گفتهاند، بخش أخیر آیۀ شریفه یعنی: «مَن عِندَهُ عِلمُ الكتاب» است. برخی از اهل تفسیر چون حسن بصری و مجاهد و سعیدبن جُبَیر، آن کس را (که دانش کتاب نزد او است) حضرت باری تعالی دانستهاند ولی این قول به تکرار در آیۀ کریمه میانجامد و به علاوه بنابر این تفسیر، لازم میآید که عطف صفت بر موصوف در آیۀ شریفه صورت پذیرفته باشد و این کار با بلاغت قرآن مجید سازگار نیست. برای فرار از این اشکال، مفسّران مزبور به اختلاف قرائت روی آوردهاند و آیۀ شریفه را به صورت «وَمِن عِندِهِ عِلمُ الكتاب» خواندهاند [۱۹۷]که قرائتی شاذّ و مخالف با قرائت مشهور است و به قول طبری: قاریان قدیم حجاز و عراق و شام همگی آیۀ کریمه را برخلاف این قرائت خواندهاند [۱۹۸]. مفسّران شیعی، تعبیر «وَمَن عِندَهُ عِلمُ الكتاب» را با امیرمؤمنان علی ÷تطبیق دادهاند و گفتهاند که آیه دربارۀ ایشان نازل شده است چنانکه در تفسیر مجمع البیان و روح الجنان و المیزان ملاحظه میشود. این قول هرچند بنابر این اعتبار، صحیح است که امیر مؤمنان علی ÷دانای قرآن بلکه آموزگار قرآن، پس از رسول خدا صبوده است ولی این آیه را نمیتوان با آن بزرگوار تطبیق داد زیرا آیۀ کریمه در مقام احتجاج با مخالفان بر آمده و از شاهدی بر رسالت پیامبر صسخن میگوید و در جایی که کفّار سخن خود پیامبرصرا ـ که داناتر به کتاب خدا بوده ـ نمیپذیرفتند، چگونه گواهی شاگرد پیامبرصرا دربارۀ او میتوانستند قبول کنند؟!. اگر کسی در مَثَل به منکرانِ ادّعای خود بگوید: فرزندم مرا تصدیق میکند و او گواه من است! آیا میتواند انتظار داشته باشد که منکرانش، سخن فرزندش را دربارۀ وی بپذیرند؟!. و آیا اینگونه احتجاج با مخالفان اساساً صحیح است؟
قول سوّم (که أصحّ اقوال شمرده میشود) آنست که مراد از آیۀ شریفه: فردی (یا افرادی) از علمای اهل کتابند که بنابر بشارات کتب پیشین، میتوانستند رسالت پیامبراسلام صرا بهاثبات رسانند و برصدق دعوی ایشان گواه باشند چنانکه از ابن عبّاس و دیگران گزارش شده است و در تفسیر مجمع البیان از این قول بدین صورت تعبیر نموده که: «أنَّ الـمُرادَ بِهِ مُؤمِنُو أهل الكتاب» [۱۹۹](مراد از آن، مؤمنان اهل کتابند(۱)). ولی بلافاصله در مجمعالبیان (و نیز در تفسیر المیزان) بر این قول اشکال شده است که سورۀ شریفۀ رعد در مکّه نزول یافته و گواهان اهل کتاب، در مدینه ایمان آورده بودند. پس چگونه میتوان آنان را با این آیۀ شریفه تطبیق داد؟!. پاسخ ما آنست که: در همین سوره دربارۀ ایمان عدّهای از اهل کتاب به قرآن مجید سخن رفته است و معلوم میشود که خبر نزول قرآن و دعوت پیامبر اسلام ص، به آنان رسیده بود چنانکه در آیۀ ۳۶ از سورۀ رعد میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَفۡرَحُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ﴾[الرعد: ۳۶]. «کسانیکه کتاب به ایشان دادهایم از آنچه بهسوی تو نازل شده است (یعنی قرآن) شادمانی میکنند» و ما میدانیم که بنابر اطلاقات قرآن مجید، مراد از «الَّذِينَ آتَيناهُمُ الكتابَ» یهود و نصاری... هستند چنانکه صاحب تفسیر المیزان ذیل آیۀ مذکور مرقوم داشته است: «الظّاهِرُ أنَّ الـمُرادَ بِالَّذِينَ اُوتُوا الكتابَ اليهُودُ وَالنَّصاري (أو هُم وَالـمَجوسُ) فَإِنَّ هذا هُوَ الـمَعهُودُ مِن إطلاقاتِ القُرآن» [۲۰۰]«ظاهر آنست که مراد از کسانیکه کتاب به ایشان داده شده، یهود و نصاری (یا آندو دسته و مجوس) هستند که این معنا از اطلاقات قرآن شناخته میشود».
در تاریخ اسلام نیز خواندهایم که گروهی از مردم مدینه برای زیارت کعبه، به مکّه میآمدند و پیامبر اکرم اسلام صموقع را مغتنم میشمردند و آنان را به قبول اسلام فرا میخواندند چنانکه ذکر اسلام و بیعت ایشان در «عقبۀ اوّل» و «عقبۀ دوّم» ضمن کتب سیره و تاریخ آمده است [۲۰۱]. اینگروهها پس از بازگشت به مدینه، مردم آن شهر را به اسلام دعوت مینمودند و چون یهودیان مدینه با اهالی آنجا رابطه داشتند از رسالت پیامبر و نزول قرآن مجید، خبر مییافتند و از آنجا که بنابر آیۀ ۸۹ از سورۀ بقره، در انتظار پیامبر جدیدی بودند، برخی از آنان رسالت نبوی را تصدیق مینمودند [۲۰۲]و از این رو در چند سوره از سُورِ مکّی ـ در برابر مشرکان ـ بر ایمان آنان احتجاج شده است. به عنوان نمونه در سورۀ کریمۀ شعراء آیۀ ۱۹۷ میفرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَكُن لَّهُمۡ ءَايَةً أَن يَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ١٩٧﴾[الشعراء: ۱۹۷]. «آیا برای ایشان نشانهای نیست که دانایان بنی اسرائیل قرآن را میشناسند؟!». و در آیۀ ۱۰ از سورۀ شریفۀ أحقاف میفرماید: ﴿وَكَفَرۡتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ مِثۡلِهِ﴾[الأحقاف: ۱۰]. «شما به قرآن کفر ورزیدید ولی شاهدی از بنی اسرائیل به مانند آن گواهی داده است». که مراد از آن شاهد، عبدالله بن سلام از علمای یهود بوده است و لذا از خودِ وی گزارش نمودهاند که گفت: اُنزِلَ فِي: قُل كفي بِاللهِ شَهِيداً بَينِي وَبَينَكم ومَن عِندَهُ عِلمُ الكتاب [۲۰۳](آیۀ مزبور، دربارۀ من نازل شده است) و البتّه سخن وی را قرآن مجید، تصدیق مینماید و گروهی از مفسّران قدیم نیز براین قول رفتهاند.
***
[۱۹۷] به تفسیر طبری، ج۱۳، ص ۵۸۴ نگاه کنید. [۱۹۸] به تفسیر طبری، ج۱۳، ص ۵۸۷ بنگرید. [۱۹۹] به تفسیر مجمع البیان، جزء ۱۳، ص ۱۹۲ نگاه کنید. [۲۰۰] المیزان، ج۱۱، ص۴۰۹. [۲۰۱] به سیرۀ ابن هشام، ج۲، ص۲۷ به بعد، تحت عنوان «بَدءُ إسلامِ الأنصار» و تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۳ به بعد، نگاه کنید. [۲۰۲] در تفسیر المیزان (ج۱۱، ص۴۱۰) آمدهاست: «وقَد أثبَتَ التّأريخُ أنَّ اليهودَ ما كانُوا يعانِدونَ النُّبُوَّةَ العَرَبِيةَ فِي أوائلِ البِعثَةِ وَقَبلِها ذاك العِنادُ الَّذِي ساقَتهُم إلَيهِ حَوادِثُ بَعدَ الهِجرَة» (تاریخ ثابت کرده است که یهود در اوائل بعثت و پیش از آن، نسبت به نبوّت عربی لجاجت نمیورزیدند، همان لجاجتی که رویدادهای بعد از هجرت آنان را بهسوی خود سوق داد). [۲۰۳] به تفسیر طبری، ج۱۳، ص۵۸۲ نگاه کنید.